سهوالنبی از دیدگاه اهل سنت
روایات اهلسنت درباره سهو النبی در نماز
روایات سهوالنبی در کتب عامه از جمله در موطأ مالک[۱]، صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل شده است. فقط به چند نمونۀ آن اشاره میکنیم:
- مشهورترین خبر از ابوهریره نقل شده است؛ از جمله این اخبار:
- در صحیح بخاری آمده بعد از خواندن دو رکعت توسط پیامبر(ص)، مردی که پیامبر او را ذوالیدین میخواند گفت: «أَ نَسِيتَ أَمْ قَصُرَتِ الصَّلَاةُ فَقَالَ لَمْ أَنْسَ وَ لَمْ تَقْصُرِ الصَّلَاةُ قَالَ بَلَى قَدْ نَسِيتَ قَالَ صَدَقَ ذُو الْيَدَيْنِ فَقَامَ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَ سَلَّمَ»[۲]: «آیا فراموش کردی یا کوتاه شده است؟ پیامبر(ص) فرمود: نه فراموش کردم و نه نماز کوتاه و قصر شده؛ ذوالیدین گفت: بله فراموش کردی؛ پس پیامبر(ص) دو رکعت خواند و آنگاه سلام داد». در این خبر بهآسانی پیامبر(ص) دروغگو معرفی شده و هرگونه اشتباه و قصرشدن نماز را تکذیب میکند؛ اما پس از تذکر ذوالیدین، دو رکعت نماز میخواند.
- در صحیح مسلم آمده که در برابر اعتراض ذوالیدین فرمود: كل ذلك لم يكن؛ فقال: قد كان بعض ذلك يا رسول الله[۳]: تمام اینها نبوده است. ذوالیدین گفت: برخی از اینها بوده است». در شرح من لایحضره الفقیه از شیخ بهایی از شیخ صفیالدین توجیه عرفانی خاصی در این زمینه نقل شده است[۴].
- در موطأ مالک مانند صحیح مسلم آمده و در روایت دوم موطأ به جای ذوالیدین، ذوالشمالین نقل شده است[۵].
- در برخی اخبار آنان آمده است که پیامبر(ص) از ابوبکر و عمر پرسید: ذوالیدین راست میگوید؟ سید مرتضی به این خبر اشاره کرده است[۶]. شعیب بن مطیر از پدرش مطیر نقل کرده که از خود ذوالیدین شنیده است که این اتفاق در نماز عصر بوده است. پیامبر(ص) دو رکعت خواند و خارج شد. مردم بهسرعت دنبال پیامبر رفتند و گفتند: آیا نماز کوتاه شده؟ درحالیکه پیامبر(ص) را ابوبکر و عمر پیروی میکردند، ذوالیدین به ایشان ملحق شد و گفت: ای پیامبر(ص) آیا نماز کوتاه شده یا فراموش کردی؟ فرمود: نه کوتاه شده و نه من فراموش کردهام؛ سپس رو به ابوبکر و عمر کرد و فرمود: ذوالیدین چه میگوید؟ گفتند: راست میگوید. پیامبر(ص) برگشت و مردم هم آمدند و دو رکعت خواند؛ سپس دو سجده سهو انجام داد[۷]. برخی از علمای اهل سنت این روایت را ضعیف دانسته و خبر ابوهریره را درست دانستهاند[۸]؛ ولی باید توجه کرد که همین خبر را ابوهریره از پیامبر(ص) نقل کرده و نام دو خلیفه را برده است[۹].
- سعد بن ابراهیم راوی با واسطه از ابوهریره ذکر کرده دیدم عروة بن زبیر اینگونه نماز خواند: نماز مغرب را در دو رکعت سلام داد، بعد صحبت کرد و بقیۀ نماز را خواند و گفت: پیامبر(ص) اینگونه عمل کرد[۱۰]. ابنابیشیبه اول عمل ابنزبیر را نقل کرده، سپس در توجیه کار وی راهنما و راهبلدش (چون کور بوده) از وی میپرسد و او سیره پیامبر(ص) را نقل میکند[۱۱].[۱۲].
اشکالات و نکات
بر نقل عامه راجع به این موضوع اشکالات متعددی وارد است که جدای از اشکالاتی است که در قبل ذکر و به آنها پاسخ داده شد. این اشکالات را به صورت چند مطلب و نکته ارائه میکنیم:
الف) کشتهشدن ذوالشمالین در بدر: در این منابع ذوالیدین همان ذوالشمالین معرفی شده است و در طبقات الکبری ذکر شده که این دو یکی هستند[۱۳] و در بسیاری از آثار اهل سنت، نام سؤالکننده از پیامبر(ص) ذوالشمالین ذکر شده است؛ مانند مصنف عبدالرزاق[۱۴]، مصنف ابنابیشیبه[۱۵]، مسند بزار[۱۶]، سنن دارمی[۱۷]، مسند احمد[۱۸] و صحیح ابن حبان[۱۹]؛ حال آنکه وی در جنگ بدر کشته شده و این اشکال اساسی بر حدیث ابوهریره وارد شده که برابر روایات قطعی ابوهریره در سال هفتم پس از فتح خیبر به مدینه آمده و مسلمان شده است[۲۰]. در این صورت چگونه وی جریانی را نقل کرده و در آن حضور داشته که در آن ذوالشمالین به پیامبر(ص) اشکال کرده، حال آنکه ذوالشمالین در جنگ بدر کشته شده است[۲۱]؛ بنابراین ابوهریره یا دیگران خبر را ساختهاند یا خبر مرسل است و در هر دو صورت خبر معتبر نیست. در پاسخ به این اشکال برخی گفتهاند در صحیح بخاری و صحیح مسلم ذوالشمالین نیامده و درنتیجه این خبر اشکالی ندارد. دراینباره میتوان گفت نام ذوالشمالین بالصراحه نیامده است و به نظر میرسد که بخاری خواسته از این اشکال خارج شود و ازاینروی چنین تعبیر کرده است که «پیامبر(ص) او را ذوالیدین میخواند»[۲۲]؛ یعنی وی مشهور به ذوالشمالین بوده است؛ اما حضرت وی را با این عنوان مخاطب ساخته و این مقدار از حدیث در منابع دیگر ذکر شده که او ذوالشمالین بوده است و ادعای تفکیک این دو قابل قبول نیست. ابنحجر ذوالیدین را همان عمیر بن عبدعمرو میداند که با دو دستش کار میکرد و از ابنحبان نقل میکند که او هر دو را یکی میدانست[۲۳] و خرباق سلمی را غیر ذوالیدین میداند[۲۴].
ابنعبدالبر در استذکار[۲۵] و التمهید[۲۶] تلاش کرده به این شبهه پاسخ دهد و در إستیعاب هم ذکر کرده که ذوالشمالین در بدر کشته شده؛ ولی ذوالیدین بعدها زنده بوده است و به او خرباق میگفتند. این زهری بوده که بهاشتباه هر دو را یکی دانسته و این وهم است. ذوالیدین بعداً هم زنده بوده که مطیر از او نقل کرده است؛ سپس وی حدیث مطیر را آورده است[۲۷]. او برای حل مشکل، ذوالیدین را کسی معرفی کرده که در منطقه وادیالقری زندگی میکرده به نقل مطیر و روایت مهم دیگری از پیامبر(ص) از او نقل نشده جز همین روایت؛ یعنی تمام صحابه کرام در برابر اتفاقی که در نماز پیامبر(ص) افتاده بیتفاوت بودند، فقط یک اعرابی اعتراض و اشکال کرده است. باید توجه کرد که علمای عامه خبر مطیر را درست نمیدانند که بتوان آن را دلیل بر صحت تفکیک بین این دو نفر دانست؛ زیرا در سند آن معدی بن سلیمان است که بخاری او را منکر الحدیث دانسته است[۲۸]؛ ولی در شرح حال وی به این خبر استناد میکنند. حتی برای اینکه بیشتر آن را تثبیت کنند، سن مطیر را بیش از صد سال و پسرش شعیب یا شعیث را بیش از هشتاد سال ذکر کردهاند[۲۹]. جالب است که مدعی هستند وقتی برای پرسش از این موضوع نزد او رفتند، وی حدیث نمیفهمید[۳۰].
ب) نسبت دروغ به پیامبر(ص): در متن صحاح معتبر اهل سنت از جمله صحیح مسلم آمده که ذوالیدین از پیامبر(ص) پرسید: آیا نماز کوتاه شده یا فراموش کردهاید؟ پیامبر(ص) پاسخ داد: کل ذلک لم یکن؛ هیچ یک از این دو نبوده است؛ یعنی نه فراموش کردم و نه هم به دستور خدا نماز کوتاه و دو رکعت شده است؛ درحالیکه ذوالیدین میگوید دو رکعت خواندید و پیامبر(ص) هم تدارک میکند. طبق این نقل پیامبر(ص) بالصراحه دروغ گفته است؛ البته این اشکال بر نقل شیعه وارد نیست. علمای عامه برای پاسخ به آن تلاش کردهاند. برخی گفتهاند منظور پیامبر(ص) این بود که به تصور خودم هیچکدام نبوده است. برخی گفتهاند یعنی هر دو نبوده و اشکال ندارد یکی باشد[۳۱]. ابنحجر گفته اگر در عبارتی کلمه «کل» مقدم شود و بعد نفی بیاید، به معنای نفی هر یک است؛ اما اگر لفظ «کل» بعد از نفی بیاید، نفی مجموع است نه فرد فرد؛ به همین جهت پیامبر(ص) پاسخ داد: لم يكن كل ذلك و نفرمود: كل ذلك لم يكن: «اینها نبوده است»؛ یعنی این دو با هم نبوده است[۳۲].
واقعیت این است که اینها نوعی تکلف برای توجیه خبری است که از اصل درست نیست؛ زیرا مستشکل منظورش یکی از این دو نکته بوده است و باید پاسخ پیامبر متناسب با اشکال و شبهه باشد. آنان توجه نکردهاند که در نقل بخاری حضرت بالصراحه بیان میکند که «لَمْ أَنْسَ وَ لَمْ تَقْصُرِ»: «نماز را فراموش نکردم و کوتاه هم نشده است» و ذوالیدین میگوید فراموش کردی. وقتی روشن میشود پیامبر(ص) اشتباه کرده است، دو رکعت نماز میخواند؛ به همین جهت سیوطی در شرح سنن نسایی از قرطبی نقل میکند: «این پاسخ مشکل است؛ زیرا در زندگانی پیامبر(ص) نگاشته شده که بر او تخلف و عذرخواهی محال است»[۳۳].
ج) اهداف سیاسی و از یاد بردن یک فضیلت: به نظر میرسد جاعلان با جعل این خبر هدفهای سیاسی و عقیدتی مختلفی را دنبال میکردند. میبینیم در خبری فضیلتی برای دو خلیفه اول ساخته میشود که مورد اعتماد پیامبر(ص) قرار میگیرند[۳۴] و در خبری دیگر عملکرد عروة بن زبیر و اشتباه وی، با استناد به چنین روایتی تصحیح میشود[۳۵]. اینها همه جزو اربابان و صاحبان قدرت بودند؛ البته جاعلان دیگران بودند. در خبر دیگری که اهل سنت نقل کردهاند و به گونهای با نماز پیامبر(ص) مرتبط است، در آن حضرت از تعبیر «کل ذلک لم یکن» استفاده کرده که نفی کلی را میرساند. این خبر نهتنها اشکالی بر پیامبر(ص) وارد نمیسازد، بلکه فضیلت و منقبتی برای نوادگان پیامبر(ص) است. اهل سنت از شداد بن هاد نقل کردهاند که پیامبر(ص) از منزل خارج شد درحالیکه حسن یا حسین(ع) با وی بود. حضرت در هنگام نماز او را کنار پای راستش نهاد و مشغول نماز شد. حضرت دیر سر از سجده برداشت. پس از پایان نماز از حضرت پرسیدند: چرا سجده را طول دادید؟ آیا به چیزی مأمور شدید (دستور الهی بوده) یا وحی بر شما نازل شده و به خاطر وحی سجدهتان طولانی شده است؟ حضرت فرمود: «كُلُّ ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ»؛ یعنی برای این امور نبود؛ بلکه برای این بود که فرزندم بر پشت من قرار گرفت، پس دوست نداشتم عجله کنم تا اینکه پایین بیاید[۳۶]. این روایت در عین حال که نشان میدهد پیامبر(ص) احترام زیادی برای فرزندان زهرا(س) قایل بوده، توجیهاتی را که برای عبارت «کل ذلک لم یکن» در آن خبر آمده است، نفی میکند و نشان میدهد این عبارت برای نفی هر فرد و کل آن است.
د) مخالفت با احکام نماز: مضمون احادیث در کتب عامه میرساند که پیامبر(ص) از محل نماز خارج شده که در خبر شعیب از پدرش مطیر چنین است و ذکر شده که ابوبکر و عمر به دنبال حضرت میروند و به نقلی از عمران بن حصین، حضرت سه رکعت خوانده و از مسجد بیرون و به حجره خود رفته است و با ناراحتی باز میگردد و یک رکعت همراه با دو سجده سهو میخواند[۳۷]. این خبر با خلق بزرگوارانه پیامبر(ص) و با توصیههایی که خود حضرت راجع به اهتمام به نماز و اخلاق حسنه دارد؛ سازگار نیست؛ البته در روایات شیعه چنین شبههای نیست؛ زیرا پیامبر(ص) در مکان خود مانده است. درنتیجه میتوان گفت دستهایی برای ساختن اینگونه روایات در کار بوده است تا پیامبر(ص) را در حد یک انسان عادی بلکه پایینتر، معرفی کند و تنزل دهد تا هم سخنان حضرت کمفروغ جلوه داده شود و هم سیره و سنت آن حضرت بهای لازم را نیابد. عجیب است که برخی علمای اهل سنت صحابۀ پیامبر(ص) را تا سر حد عصمت، بدون استثنا تقدیس میکنند؛ اما اینگونه با رسول خدا(ص) برخورد مینمایند.[۳۸].
منابع
پانویس
- ↑ مالک بن انس، موطأ مالک، ج۱، ص۹۴: فَقامَ ذُو الْيدَينِ؛ فقال: أَقَصُرَتِ الصَّلاَةُ يا رَسُولَ الله أَمْ نَسِيتَ؟ فقال رسول الله: كُلُّ ذلك لم يكُنْ؛ فقال: قد كان بَعْضُ ذلك يا رَسُولَ الله. فَأَقْبَلَ رسول الله(ص) على الناس فقال: أَصَدَقَ ذُو الْيدَينِ؟ فَقَالُوا: نعم، فَقامَ رسول الله(ص) فَأَتَمَّ ما بَقِي مِنَ الصَّلاَةِ ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَتَينِ بَعْدَ التَّسْلِيمِ و هو جالِسٌ.
- ↑ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۴۱۲، ش۱۱۷۲.
- ↑ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۲، ص۸۷ (دارالفکر)؛ همان، ج۱، ص۴۰۴ (درالکتب العلمیه).
- ↑ محمدتقی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ج۴، ص۳۰۴.
- ↑ مالک بن انس، موطأ مالک، ج۱، ص۹۴.
- ↑ سید مرتضی، الذریعة إلی أصول الشریعه، ج۲، ص۷۸.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد حنبل، ج۴، ص۷۷؛ سلیمان بن احمد طبرانی، معجم الکبیر، ج۴، ص۲۳۳؛ احمد بن حسین بیهقی، سنن الکبری، ج۲، صص۲۶۶ و ۳۶۷.
- ↑ ابواحمد عبدالله بن عدی جرجانی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۳، ص۱۲۰.
- ↑ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۴۱۲، ش۱۱۷۲: «مُحَمَّدٍ عن أبي هُرَيْرَةَ قال: صلّى النبي(ص) إِحْدَى صَلَاتَيْ الْعَشِيِّ. قال مُحَمَّدٌ وَأَكْثَرُ ظَنِّي الْعَصْرَ رَكْعَتَيْنِ. ثُمَّ سَلَّمَ ثُمَّ قام إلى خَشَبَةٍ في مُقَدَّمِ الْمَسْجِدِ فَوَضَعَ يَدَهُ عليها وَفِيهِمْ ابوبَكْرٍ وَعُمَرُ فَهَابَا أَنْ يُكَلِّمَاهُ وَخَرَجَ سَرَعَانُ الناس فَقَالُوا: أَقَصُرَتِ الصَّلَاةُ وَ رَجُلٌ يَدْعُوهُ النبي(ص) ذُو الْيَدَيْنِ فقال: أَنَسِيتَ أَمْ قَصُرَتْ؟ فقال: (لم أَنْسَ ولم تُقْصَرْ). قال: بَلَى قد نَسِيتَ. فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ. ثُمَّ سَلَّمَ ثُمَّ كَبَّرَ فَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أو أَطْوَلَ. ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَكَبَّرَ ثُمَّ وَضَعَ رَأْسَهُ فَكَبَّرَ فَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أو أَطْوَلَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَكَبَّرَ».
- ↑ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۴۱۱؛ احمد بن حسین بیهقی، سنن الکبری، ج۲، ص۲۵۰: «قال سعد: وَ رَأَيْتُ عُرْوَةَ بن الزُّبَيْرِ صلّى من المغرب رَكْعَتَيْنِ فَسَلَّمَ وَ تَكَلَّمَ ثُمَّ صلّى ما بقي وَ سَجَدَ سَجْدَتَيْنِ و قال هَكَذَا فَعَلَ النبي(ص)».
- ↑ ابنابیشیبه کوفی، المصنف فی الأحادیث و الآثار، ج۱، ص۳۹۳، ش۴۵۲۰ (دار التاج).
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره عبادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۷۹
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۶۷.
- ↑ عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۲، صص۲۹۶ و ۲۹۸-۲۹۹.
- ↑ ابنابیشیبه کوفی، المصنف فی الأحادیث و الآثار، ج۱، ص۴۸۸-۴۸۹؛ ج۸، ص۴۷۸ (دار الفکر): در حوادث جنگ بدر خبر شهادت ذوالشمالین را ذکر کرده است.
- ↑ احمد بن عمرو بزار، مسند البزار، ج۱۴، ص۱۳۶.
- ↑ ابومحمد عبدالله بن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۴۲۰.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد حنبل، ج۲، صص۲۷۱ و ۲۸۴.
- ↑ ابنحبان، الصحیح، ج۶، ص۴۰۲.
- ↑ ابنعبدالبر، الإستیعاب، ج۴، ص۱۷۷۱؛ ابنحجر، الإصابه، ج۴، ص۳۱۶.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۶۷.
- ↑ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۴۱۲، ش۱۱۷۲، «وَ رَجُلٌ يَدْعُوهُ النبي(ص) ذُو الْيَدَيْنِ فقال: أَنَسِيتَ أَمْ قَصُرَتْ...».
- ↑ ابنحجر، الإصابه، ج۲، ص۲۳۳؛ ج۴، صص۳۱۵ و ۵۹۸.
- ↑ ابنحجر، الإصابه، ج۲، ص۲۳۳.
- ↑ ابنعبدالبر، الاستذکار، ج۱، ص۵۰۰-۵۰۹.
- ↑ ابنعبدالبر، التمهید، ج۱، ص۳۶۲.
- ↑ ابنعبدالبر، الإستیعاب، ج۲، ص۴۷۶.
- ↑ ابنعدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۳، ص۱۲۰: ذواليدين له صحبة. قال البخاري: لا يصح حديثه. قال خليفة: عن معدي بن سليمان ومعدي: منكر الحديث.
- ↑ شمسالدین محمد بن عبدالله قیسی دمشقی، توضیح المشتبه، ج۵، ص۳۴۱.
- ↑ ابنحجر، تعجیل المنفعه، ص۱۷۸: معدي بن سليمان قال: أتيت مطيرا أسأله عن حديث ذي اليدين. فإذا شيخ كبير لا يفقه الحديث. فقال له ابنه شعيث: بلى يا أبة حدثتني أنّ ذا اليدين لقيك بذي خشب فحدثك.
- ↑ ابوزکریا یحیی بن شرف نووی، شرح صحیح مسلم، ج۵، ص۶۹-۷۱: أن معناه لم يكن المجموع فلا ينفي وجود أحدهما.
- ↑ ابنحجر، فتح الباری، ج۳، ص۸۱: أن لفظ كل إذا تقدم و عقبها النفي كان نفيا لكل فرد لا للمجموع بخلاف ما إذا تأخرت كأن يقول لم يكن كل ذلك و لهذا أجاب ذو اليدين في رواية أبي سفيان بقوله قد كان بعض ذلك.
- ↑ ابوعبدالرحمان احمد بن شعیب نسائی، السنن بشرح السیوطی، ج۳، ص۲۲: قال القرطبي: هذا مشكل بما ثبت من حاله(ص) فإنه يستحيل عليه الخلف والاعتذار.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد حنبل، ج۴، ص۷۷؛ سلیمان بن احمد طبرانی، معجم الکبیر، ج۴، ص۲۳۳؛ احمد بن حسین بیهقی، سنن الکبری، ج۲، صص۲۶۶ و ۳۶۷.
- ↑ ابنابیشیبه، المصنف فی الأحادیث و الآثار، ج۱، ص۴۹۰.
- ↑ ابوعبدالله محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۸۱، ش۴۷۷۵ (دار الکتب العلمیه)؛ احمد بن حسین بیهقی، سنن الکبری، ج۲، ص۲۶۳؛ ابنحزم، المحلی، ج۳، ص۹۰؛ سید رضی، المجازات النبویه، ص۳۹۷-۳۹۸؛ میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۴۳۲: «متن از حاکم... «عن عبدالله بن شّداد بن الهاد عن أبيه قال: خرج علينا رسول الله(ص) وهو حامل أحد ابنيه الحسن أو الحسين. فتقدم رسول الله(ص) ثم وضعه عند قدمه اليمنى فسجد رسول الله(ص) سجدة أطالها. قال أبي: فرفعت رأسي من بين الناس فإذا رسول الله(ص) ساجد و إذ الغلام راكب على ظهره. فعدّت فسجدّت. فلما انصرف رسول الله(ص) قال الناس: يا رسول الله لقد سجدت في صلاتك هذه سجدة ما كنت تسجدها أفشئ أمرت به أو كان يوحى إليك؟ قال: كل ذلك لم يكن. إنّ ابني ارتحلني فكرِهت أن أعجله حتى يقضيَ حاجته».
- ↑ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۲، ص۸۸ (دار الفکر)؛ همان، ج۱، ص۴۰۵ (چاپ دیگر): «ثُمَّ قام فَدَخَلَ الْحُجْرَةَ. فَقَامَ رَجُلٌ بَسِيطُ الْيَدَيْنِ فقال: أَقُصِرَتْ الصَّلَاةُ يا رَسُولَ اللَّهِ(ص)؟ فَخَرَجَ مُغْضَبًا فَصَلَّى الرَّكْعَةَ التي كان تَرَكَ؛ ثُمَّ سَلَّمَ؛ ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَتَيْ السَّهْوِ. ثُمَّ سَلَّمَ».
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره عبادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۸۱