شهادت امام باقر در تاریخ اسلامی
مقدمه
امام ابو جعفر محمّد باقر(ع) به مرگ طبیعی از دنیا نرفت، بلکه ایادی پلید بنی امیه که هیچ ایمانی به خدا و روز قیامت نداشتند آن حضرت را بهوسیله سم ترور نموده و به شهادت رساندند. البتّه تاریخنویسان درباره نام جنایتکاری که به این عمل اقدام نموده است اختلاف دارند. گروهی از تاریخنویسان به این نکته قائل هستند که آنکس که امام باقر(ع) را به شهادت رسانده و برای شهادت آن حضرت سمّ ارسال نمود، هشام بن عبدالملک میباشد. البتّه از نظر ما هم این نظریه بر سایر نظریهها ترجیح دارد؛ چراکه هشام همواره کینه شدیدی نسبت به آل پیامبر اکرم(ص) داشته، دلش از دشمنی آل پیامبر اکرم(ص) پربود. وی همان کسی است که با اهانت کردن به زید بن علی(ع) و تحقیر آن بزرگوار وی را به اعلام قیام واداشت، و بدیهی است که وجود و عملکرد امام بزرگواری چون حضرت امام باقر(ع) خواب خوش را از این طاغوت ربوده بود؛ چراکه مراتب فضیلت و دانش آن حضرت در سرتاسر کشور اسلام انتشار یافته و همه مسلمانان از برکات آن حضرت برای جامعه اسلامی سخن میگفتند. از همینجا بود که آن پلید برای رهایی یافتن از این کابوس اقدام به ترور آن امام بزرگوار نمود. البتّه از میان تاریخنویسان گروهی معتقدند، آنکس که اقدام به مسموم کردن امام باقر(ع) کرد ابراهیم بن ولید بوده است[۱]. امّا نظر سید بن طاووس این است که ابراهیم بن ولید تنها در ریختن خون امام باقر(ع) شرکت داشته است و این بدان معنا است که ابراهیم در امر ترور امام باقر(ع) تنها نبوده و کسان دیگری نیز با او همدست بودهاند[۲]. بعضی از منابع تاریخی هم نام شخصی که امام باقر(ع) را مسموم نموده و به شهادت رساند ذکر ننموده و تنها به این گفته اکتفا کردهاند که امام باقر(ع) به واسطه سمّ از دنیا رفته است[۳].[۴].
انگیزههای ترور امام باقر(ع)
انگیزههائی که سبب شد تا امویان دست به ترور امام باقر(ع) بزنند را میتوان در این چند مورد خلاصه نمود:
شخصیت والای امام باقر(ع)
امام ابو جعفر محمّد باقر(ع) بالاترین شخصیت در جهان اسلام بود. همه مسلمانان در بزرگداشت آن حضرت و اعتراف به فضل و کمال آن حضرت با هم اتّفاقنظر داشتند. آن حضرت مقصود و مراد همه علمای اسلام از همه شهرهای سرزمین اسلام بوده است. از آنجا که امام باقر(ع) آشکارترین پرچم برافراشته خاندان نبوّت بود، عواطف مردم را با خود داشته و همواره مورد تقدیر و بزرگداشت آنان بوده و این پایگاه بزرگ اجتماعی آن حضرت خشم و غضب امویان و کینه آنان را نسبت به آن حضرت برمیانگیخت تا جایی که بر قتل آن حضرت اتّفاقنظر پیدا نمودند.[۵].
رویدادهایی که در دمشق به وقوع پیوست
محقّقان و تاریخنویسان بعید نمیدانند، حوادثی که در دمشق به وقوع پیوست یکی از سببهایی باشد که امویان را بر آن داشت تا امام باقر(ع) را ترور نمایند. شرح این قضیه بدینصورت است:
- هنگامی که امام باقر(ع) به نزد هشام بن عبدالملک احضار گردید و در دربار او وارد شد، هشام به این گمان که امام باقر(ع) در تیراندازی دچار مشکل خواهد شد و نمیتواند تیرها را به هدف بزند و این مسأله باعث استهزاء و مسخره کردن آن حضرت و پایین آوردن مقام آن حضرت در نزد شامیان میگردد، آن حضرت را امر به تیراندازی نمود، ولی آن هنگام که امام(ع) تیراندازی کرده و چندینبار به صورتی اعجابانگیز که در دنیای تیراندازی بیسابقه بوده است هدف را مورد اصابت قرار دادند، هشام درمانده شد و آنچنان غیظ و غضب بر او غلبه کرد که زمین با همه گستردگی بر او تنگ آمد. گروهی از تاریخنویسان معتقدند که هشام از این زمان تصمیم بر کشتن امام باقر(ع) گرفته است.
- گروهی نیز معتقدند پس از اینکه امام باقر(ع) در همان مجلس در رابطه با مسأله امامت با هشام به مناظره پرداخته و بر او غلبه پیدا کردند و آثار عجز و درماندگی در صورت هشام نمایان گردید، و از سر کینه تصمیم به قتل آن حضرت گرفت.
- گروهی دیگر نیز معتقدند که مناظره کردن امام باقر(ع) با عالم مسیحی و غلبه آن حضرت بر او - تا جایی که خود عالم مسیحی در برابر گروه کثیری از مردم شام اعتراف به عجز و ناتوانی خود در مقابله با امام باقر(ع) نمود، و اهمیت این موضوع به حدّی بود که برتری علمی امام باقر(ع) در میان امّت پیامبر اکرم(ص) در میان توده مردم شام با همه طول و تفصیل دهانبهدهان میگشت[۶]- باعث شد تا همین شهرت علمی خود یکی از عوامل کینه هشام بن عبدالملک نسبت به امام شود و نقشه قتل امام باقر(ع) را برای رها شدن از دست این امام بزرگوار در سر بپروراند.[۷].
تصریح امام باقر(ع) بر امامت امام صادق(ع) پس از خود
امام باقر(ع) کمی قبل از شهادت بر امامت امام پس از خود که امام صادق(ع) باشد تصریح نموده و امام صادق(ع) را که افتخار دنیا و پیشگام اندیشه و دانش در جهان اسلام است به این مقام و منصب تعیین نموده و آن حضرت را پس از خود مرجع عامّ امّت اعلام داشته و شیعیان خود را به پیروی و اطاعت از آن حضرت سفارش نمود. امام باقر(ع) همواره و به صورتی مستمرّ فرزند گرامی خود حضرت امام صادق(ع) را تأیید نموده و همواره به امامت آن حضرت اشاره داشته است، ابو الصّباح کنانی روایت میکند که: امام باقر(ع) نگاهی به فرزند خود حضرت امام جعفر صادق(ع) انداخت که در حال راه رفتن بود. سپس فرمود: «تَرَى هَذَا؟ هَذَا مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۸]»؛ این پسر را میبینی؟ این از کسانی است که خداوند متعال درباره آنان فرموده است: «و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم، و ایشان را وارث [زمین] کنیم»[۹]. حتّی یکی از این پیشامدها هم برای تصمیم گرفتن هشام نسبت به قتل و ترور امام باقر(ع) کافی بود، چه رسد به اینکه همه این اتّفاقات باهم در یک سفر به وقوع پیوسته است؛ چراکه بنیامیه گروهی نادان و جاهل بودند که از سادهترین صفات انسانی محروم بوده و کمترین مراتب شایستگی را برای رهبری امّت نداشتند.[۱۰].
وصیتهای امام باقر(ع)
امام محمّد باقر(ع) به فرزندش امام جعفر صادق(ع) چندین وصیت نمود که بعضی از آنها را میبینید:
- امام باقر(ع) به امام صادق(ع) فرمود: ای جعفر، تو را نسبت به اصحاب و یاران خود سفارش به نیکویی مینمایم، امام صادق(ع) به آن حضرت عرض کرد: خداوند مرا فدای شما گرداند، به خدا سوگند میخورم که هرگز اصحاب و یاران شما را وانگذارم تا آنجا که اگر مردی از آنها در یکی از شهرهای کشور اسلامی زندگی کند، محتاج به احدی نشود[۱۱].
- امام باقر(ع) به امام صادق(ع) وصیت فرمود که آن حضرت را در پیراهنی که در آن نماز میگزارد دفن نماید، تا اینکه این پیراهن در نزد خداوند متعال شاهد صدقی بر عبادتهای بزرگ و بندگیهای خالصانه امام باقر(ع) باشد[۱۲].
- امام باقر(ع) قسمتی از اموال خود را وقف نمود تا با آن به مدّت ده سال در سرزمین منی برای آن حضرت مجلس عزاداری برپا شود[۱۳]. و شاید سبب این امر به این مسأله بازمیگردد که منی بزرگترین مرکز تجمّع مسلمانان بوده و برگزاری مراسم عزاداری در آن باعث میشود تا مسلمانان از سبب این عزاداری سؤال کنند و بدینوسیله از آنچه بر امام باقر(ع) گذشته و اذیت و آزاری که از ناحیه امویان به آن حضرت رسیده و در نهایت به ترور و شهادت آن حضرت منجرّ شده آگاهی یابند، تا دستگاههای تبلیغات اموی نتوانند خون امام را لوث کرده و آنچه را که بر امام باقر(ع) گذشته است به بوته فراموشی سپارند.
بههرحال سمّ در بدن امام باقر(ع) سرایت کرده و تأثیر زیادی در بدن آن حضرت گذاشت و هرلحظه مرگ به سرعت به آن حضرت نزدیک میشد. امام باقر(ع) در آخرین ساعات عمر خود همه احساسات و عواطف خود را به سمت خداوند متعال معطوف نمود. آن حضرت در آن حالت ملکوتی و روحانی قرآن تلاوت کرده و استغفار میکرد، مرگ امام باقر(ع) در حالتی رسید که زبان آن حضرت مشغول به ذکر خداوند متعال بود، و در چنین حالتی روح بزرگش به سمت خالقش پرکشید. روحی که عرصه زندگی فکری و علمی عالم اسلام را روشن کرده و در آن عصر نظیری برای آن بهوجود نیامده بود.
با شهادت آن بزرگوار باشکوهترین صفحه از کتاب رسالت اسلامی که جامعه اسلامی آنروز را به بیداری و شکوفایی رساند ورق خورد. فرزند برومند آن حضرت حضرت، امام جعفر صادق(ع) به تجهیز بدن مقدّس پدر بزرگوار خود برخاسته، او را غسل داده و در حالیکه اشک سوزانش در مرگ پدر جاری بود او را کفن نمود. پدری که از حیث دانش و فضیلت و سرسختی در راه دین، آسمان دنیا در آن عصر بر کسی مانند او سایه نیفکنده بود. پیکر مطهّر حضرت امام باقر(ع) با شکوه و جلال تمام از سوی عموم مردم تشییع و به قبرستان بقیع برده شد، و در کنار قبر پدر بزرگوار امام باقر(ع)، حضرت امام زین العابدین(ع)، و در کنار قبر عموی گرامی پدرش حضرت امام حسن مجتبی(ع) سرور جوانان اهل بهشت قبری برای آن حضرت حفر شد، و امام صادق(ع) پدر بزرگوارش را در جایگاه ابدی قرار داد و آن حضرت را در آنجا دفن نمود و در واقع به همراه او علم و حلم و هرچه خوبی و نیکویی به مردم بود با او دفن کرد.
ضایعه فقدان امام باقر(ع) از فجیعترین مصیبتهایی بود که امّت اسلام در آنزمان به آن مبتلا گردید؛ چراکه امّت اسلام با فقدان امام باقر(ع) رهبر و پیشگام و راهنمای خود را از دست داد. کسی که در راه انتشار دانش سعی فراوانی کرده و در جهت تبلور بیداری فکری و فرهنگی در میان مسلمانان سعی وافری داشت. مشهور در میان روات آن است که عمر آن حضرت در هنگام وفات پنجاه و هشت سال بوده است. همچنین مطابق با رأی مشهور در میان تاریخنویسان، سال وفات حضرت امام باقر(ع) صد و چهارده هجری قمری بوده است.[۱۴].
تسلیت گفتن مسلمانان به امام صادق(ع) در عزای پدر بزرگوارش
مسلمانان در حالیکه دلهایشان از غم و اندوه پارهپاره شده بود، به سوی امام صادق(ع) هجومآورده و بهخاطر وارد شدن این مصیبت دردناک آن حضرت را تسلیت داده و خود را در غم و اندوه فقدان پدر بزرگوار آن حضرت شریک میدانستند. از جمله کسانی که به جهت عرض تسلیت و تعزیت به خدمت امام صادق(ع) رسید، سالم بن ابی حفصه است. وی گوید: چون امام ابو جعفر محمّد بن علی باقر(ع) وفات نمود، به یاران خود گفتم منتظر شوید تا من داخل خانه شوم و به حضرت ابو عبدالله جعفر بن محمد(ع) تسلیت بگویم. من داخل خانه شدم و به آن حضرت تسلیت گفته و گفتم: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. به خدا سوگند کسی از میان ما رفت که میگفت: «رسول خدا چنین گفته است» و هیچکس از او سؤال نمیکرد که سند گفته او از قول رسول خدا چیست. به خدا سوگند که دیگر کسی مانند او دیده نخواهد شد. سالم گوید: حضرت امام صادق(ع) لختی درنگ نمود، سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود: خداوند متعال میفرماید: «از میان بندگان من کسی پیدا میشود که یک نصف خرما را در راه رضای من تصدّق میکند و من آن نصف خرما را برای او تربیت میکنم و پرورش میدهم، همچنانکه شما کرّه اسب خود را پرورش میدهید».
سالم مات و مبهوت از خانه امام صادق(ع) خارج شد و رو به اصحاب خود کرد و گفت: از این عجیبتر چیزی ندیدهام!! ما اینکه امام باقر(ع) بدون واسطه از پیامبر اکرم(ص) نقل قول میکرد را کار بزرگی میدانستیم، امّا امروز امام صادق(ع) برای من بدون واسطه از خداوند متعال نقلقول نمود[۱۵].[۱۶].
منابع
پانویس
- ↑ اخبار الدول، ص۱۱۱.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۶، ص۲۱۶.
- ↑ نور الابصار، ص۱۳۱؛ ابن طولون، الائمّة الاثنى عشر، ص۲۸۱.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۰۹.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۱۰.
- ↑ ر.ک: بحار الانوار، ج۴۶، ص۳۰۹- ۳۰۶.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۱۱.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ کافى، ج۱، ص۳۶۰.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۱۲.
- ↑ اصول کافى، ج۱، ص۳۰۶.
- ↑ صفة الصفوة، ج۲، ص۶۳؛ تاریخ ابن الوردى، ج۱، ص۱۸۴؛ تاریخ ابو الفداء، ج۱، ص۲۱۴.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۱، ص۶۲.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۱۳.
- ↑ امالى، ص۱۲۵، ر.ک: شیخ باقر شریف القرشى، حیاة الامام محمّد الباقر، ج۲، ص۳۸۶- ۳۹۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۱۵.