عدل
شیعه |
---|
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عدل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
عدالت و دادگری به معنای رفتار برابر نسبت به حقوق دیگران است، چه از سوی یک حاکم نسبت به مردم، یا از سوی قاضی نسبت به دو طرف نزاع و دعوا، یا از سوی داور در یک مسابقه یا آزمون. خداوند در قرآن فرمان به عدالت میدهد. عدالت، به معنای پرهیز از ظلم و تعدی به حقوق دیگران نیز به کار میرود. در بعضی موارد، مثل قاضی، پیشنماز، شاهد، "عدالت" شرط است و در اینگونه امور به معنای نداشتن هوای نفس و اهل گناه و معصیبت نبودن و رعایت تقوا است و حالتی است که کمال نفس انسان را میرساند و از والاترین فضایل است.در مباحث اعتقادی، "عدل" یکی از اصول دین و مذهب است، یعنی خدا را عادل دانستن و اینکه خداوند، براساس بدیها و خوبیهای بندگان و استحقاق آنان کیفر و پاداش میدهد و در حکم و حساب و پاداش او کمترین ظلمی به بندگان انجام نمیشود. بر اساس این بحثها فرقههایی به نام معتزله و اشاعره پدید آمد. به پیروان عقیده به عدل خدا "عدلیه" هم میگویند. عدل و قسط گاهی با هم به کار برده میشود. در حکومت جهانی امام زمان(ع) عدالت اجتماعی در عالم تحقق کامل خواهد یافت و در آن دوران به کسی ظلم نخواهد شد[۱].
مقدمه
- عدل یا عدالت از مهمترین ویژگیهای حکومت علوی عدالت بود. عدالت در اندیشۀ سیاسی اسلام و شیوۀ حکومت، جایگاه مهمّی دارد و قلمرو آن در حکومت، قضاوت، بیتالمال و... گسترده است و نام علی(ع) هم در تاریخ، قرین با عدالت است.
- به تعبیرحضرت علی(ع) عدالت، هرچیز را در جایگاه خودش قرار میدهد «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»[۲]. رعایت عدالت، در جامعه تعادل و امید و خلاقیّت میآفریند و ریشۀ فساد را قطع میکند. خداوند به عدالت فرمان داده است، آن حضرت هم به فرمان خدا، مجری قاطع عدل در جامعه بود و قضات و ولات را به عدل دستور میداد و مردم را به گردن نهادن به عدالت فرامیخواند و عدالت را میزان و ترازوی الهی در میان مردم میدانست: «إِنَّ الْعَدْلَ مِيزَانُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ الَّذِي وَضَعَهُ فِي الْخَلْقِ وَ نَصَبَهُ لِإِقَامَةِ الْحَقِّ فَلَا تُخَالِفْهُ فِي مِيزَانِهِ وَ لَا تُعَارِضْهُ فِي سُلْطَانِه»[۳]، نیز آن حضرت، عدالت را در رأس دینداری و ایمان و نیکی دانسته، میفرماید: «الْعَدْلُ رَأْسُ الْإِيمَانِ وَ جِمَاعُ الْإِحْسَانِ وَ أَعْلَى مَرَاتِبِ الْإِيمَان»[۴]. نقطه مقابل آن، استبداد، حقکشی، تبعیض و خودکامگی و تن ندادن به انصاف و حق است که ریشه در غرور و خودپسندی و تکبّر دارد و حکایت از سلطۀ نفسانیات بر انسان میکند.
- در کلمات امیر المؤمنین(ع)، تعابیر و توصیفهای گوناگون و فراوان و نغزی دربارۀ عدالت است و آن را مایۀ آبادانی کشور میداند: «مَا عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ»[۵] سرزمینها به چیزی همچون عدالت، آباد نمیگردد. این حقیقت ناب از کلام پیامبر(ص) باقی است که حکومت با کفر میماند، ولی با ستم، برجا نمیماند[۶].
- عدالت، هم از صفات خداوند است، هم در شاهد و قاضی و امام جماعت معتبر و شرط است، هم در پیشوا و رهبر باید باشد، تا بتواند قسط و عدالت را در جامعه نیز تحقّق بخشد. عدالت به معنای ملکۀ نفسانی در انسان، نتیجۀ تهذیب نفس و پاکسازی قوۀ عملیه و ایجاد تعادل میان قوّۀ عاقله، عامله، شهویّه و غضبیّه است، یعنی انقیاد عقل عملی در برابر خرد و عقل نظری[۷][۸].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۴۷-۱۴۸.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۹
- ↑ غرر الحکم، ج ۲ ص ۵۰۸
- ↑ میزان الحکمه، ج ۶ ص ۸۱
- ↑ غرر الحکم، ج ۶ ص ۶۸، مستدرک الوسائل، باب جهاد النفس، باب ۳۷ ح ۸
- ↑ «الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ»
- ↑ تعبیر از مرحوم نراقی در «جامع السعادات» ، ج ۱ ص ۵۱
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.