نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۱ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۴۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۱ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۴۹ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تبیین ظاهر قرآن (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
روایات مختلفی وجود دارد که به موضوع نیاز قرآن و دین به تبیین توسط پیامبر اکرم(ص) و بعد از ایشان، ائمّه هدی(ع) پرداخته است. در این بخش به برخی از آنها اشاره میگردد:
محمّد بن موسای رازی از پدرش نقل نموده که روزی در محضر امام هشتم(ع)، سخن از قرآن و معجزه بودن آن و حجّت بودنش بر مردم به میان آمد و حضرت در بیاناتی دراین باره ایراد فرمودند. بخشی از روایت چنین است: «هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى وَ طَرِيقَتُهُ الْمُثْلَى الْمُؤَدِّي إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمُنْجِي مِنَ النَّارِ لَا يَخْلُقُ عَلَى الْأَزْمِنَةِ وَ لَا يَغِثُ عَلَى الْأَلْسِنَةِ لِأَنَّهُ لَمْ يُجْعَلْ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ بَلْ جُعِلَ دَلِيلَ الْبُرْهَانِ وَ الْحُجَّةَ عَلَى كُلِّ إِنْسَانٍ ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۱]»[۲].
در همین رابطه، اسماعیل بن جابر از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً فَخَتَمَ بِهِ الْأَنْبِيَاءَ فَلَا نَبِيَّ بَعْدَهُ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ كِتَاباً فَخَتَمَ بِهِ الْكُتُبَ فَلَا كِتَابَ بَعْدَهُ أَحَلَّ فِيهِ حَلَالًا وَ حَرَّمَ حَرَاماً فَحَلَالُهُ حَلَالٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فِيهِ شَرْعُكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَكُمْ وَ بَعْدَكُمْ»[۳].
بدیهی است که معارف قرآن - با این توصیفات - نامتناهی است. در عین حال، خداوندقرآن را "تبیان کل شیء" معرفی میفرماید. پس کسانی میتوانند این همه معارف را از آیات محدود قرآن استخراج نمایند که خود، مانند رسول خدا(ص)، به حقیقت قرآن و اسرار الهی که در آن به ودیعه نهاده شده راه داشته باشند؛ باید علوم آنان از عالم غیب سرچشمه گرفته شده باشد. گزینش رهبرانی غیر از آنان در جامعه، منجر به انحراف و برداشتهای نادرست از قرآن میشود که نتیجهای جز گمراهی ندارد[۴].
علامه مجلسی، قبل از بیان حدیث، توضیحی پیرامون حساسیت تفسیر قرآن و شرایط مفسّر آن بیان میکند. عبارات ایشان به این ترتیب است: اعلموا رحمكم اللَّه أنه من لم يعرف من كتاب اللَّه عز و جل الناسخ من المنسوخ و الخاص من العام و المحكم من المتشابه و الرخص من العزائم و المكي و المدني و أسباب التنزيل و المبهم من القرآن في ألفاظه المنقطعة و المؤلفة و ما فيه من علم القضاء و القدر و التقديم و التأخير و المبين و العميق و الظاهر و الباطن و الابتداء من الانتهاء و السؤال و الجواب و القطع و الوصل و المستثنى منه و الجار فيه و الصفة لما قبل مما يدل على ما بعد و المؤكد منه و المفصل و عزائمه و رخصه و مواضع فرائضه و أحكامه و معنى حلاله و حرامه الذي هلك فيه الملحدون و الموصول من الألفاظ و المحمول على ما قبله و على ما بعده فليس بعالم بالقرآن و لا هو من أهله.
بیان علامه، خلاصه بیان امیرالمؤمنین(ع) در حدیثنعمانی است و اشاره به حساسیت تفسیر قرآن و خصوصیّات مفسّرآن دارد؛ اینکه وی میباید به همه جهات آیات الهیاشراف داشته باشد تا بتواند تفسیری نزدیک به آنچه مراد خداوند است بیان نماید. ایشان در پایان نیز با صراحت میفرماید: متى ما ادعى معرفة هذه الأقسام مدع بغير دليل فهو كاذب مرتاب مفتر على الله الكذب و رسوله﴿وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۵][۶].
بخشهایی از بیان مبسوط امیرالمؤمنین علی(ع) در حدیثنعمانی پیرامون قرآن و پیچیدگیهای آیات این کتاب عزیز و در نتیجه، ویژگیهای مفسّر چنان کتابارزشمندی به شرح ذیل است: «وَ لَقَدْ سَأَلَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ- شِيعَتُهُ عَنْ مِثْلِ هَذَا فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ الْقُرْآنَ عَلَى سَبْعَةِ أَقْسَامٍ كُلٌّ مِنْهَا شَافٍ كَافٍ...».
در مرحله اوّل، حضرت علی(ع) آیات قرآن را به هفت بخش تقسیم مینمایند؛ به این ترتیب که آیات الهی یا امرو نهی است، یا تشویق و یا ترساندن است، یا برهان و یا جدال احسن و یا مثالهایی است برای نزدیک کردن معارف عمیق آن به اذهان مردم و یا عبرتهای الهی است در قالب داستان: «أَمْرٌ وَ زَجْرٌ وَ تَرْغِيبٌ وَ تَرْهِيبٌ وَ جَدَلٌ وَ مَثَلٌ وَ قِصَصٌ...»
ایشان در مرحله دوم بیان میدارند که هر یک از آیات هفتگانه فوق، ممکن است به صورتهای مختلفی باشد که تشخیص آن بسیار دقیقه است: «وَ فِي الْقُرْآنِ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ وَ مُحْكَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ وَ خَاصٌّ وَ عَامٌّ...»
بر این اساس، مفسّر قرآن باید به همه این امور تسلّط کامل داشته باشد و چنین چیزی جز از عهده اماممعصوم، که مؤیّد به علوم ربّانی است و بیان او حجّت بر خلق میباشد، برنمی آید[۸].
خداوندقرآن را با اوصاف گوناگونی میستاید. از جمله این اوصاف، "فرقان" است که به معنای جداکننده حق از باطل میباشد: ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا﴾[۹].
این در حالی است که در طول تاریخ اسلام، شاهد چالشها و مناقشات فراوان علمای اسلام و مذاهب گوناگون با یکدیگر هستیم که همگی به قرآن استناد میکردند. بنابراین، امّت همیشه محتاج مبیّن و مفسّری الهی در کنار قرآن است تا بتواند حق را دقیقه و صحیح از قرآناستنباط نماید و بیان او حجّت بر مردم در تبیینحق از باطل باشد. امام باقر(ع) در این باره میفرمایند: «لَنْ تَخْلُوَ الْأَرْضُ مِنْ رَجُلٍ يَعْرِفُ الْحَقَ فَإِذَا زَادَ النَّاسُ فِيهِ قَالَ قَدْ زَادُوا وَ إِذَا نَقَصُوا عَنْهُ قَالَ قَدْ نَقَصُوا وَ إِذَا جَاءُوا بِهِ صَدَّقَهُمْ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَمْ يُعْرَفِ الْحَقُّ مِنَ الْبَاطِلِ»[۱۰].
و نیز امام صادق(ع) در این باره به حارث میفرمایند: «عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تُتْرَكُ إِلَّا بِعَالِمٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ لَا يَحْتَاجُ إِلَى النَّاسِ يَعْلَمُ الْحَرَامَ وَ الْحَلَالَ»[۱۱][۱۲].
بنا بر روایات، اهلبیت(ع) درباره ویژگیهای مفسّر قرآن با علمای عامّه، از قبیل ابوحنیفه، مالک بن انس و قتاده، به احتجاج میپرداختند که به صورت "جواب نقضی" و یا "حَلّی" بوده است. *بنابراین روایات، جدا کردن قرآن از اهلبیت(ع)، عملاً به معنای از کار انداختن و بینتیجه گذاشتن تعالیم برجسته این کتاب الهی است. برای نمونه، در اینجا به احتجاج امامباقر(ع) با قتاده، از بزرگان مفسّرین و علمای عامّه، اشاره میشود: «عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: دَخَلَ قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) فَقَالَ يَا قَتَادَةُ أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ الْبَصْرَةِ فَقَالَ هَكَذَا يَزْعُمُونَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع)بَلَغَنِي أَنَّكَ تُفَسِّرُ الْقُرْآنَ فَقَالَ لَهُ قَتَادَةُ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) بِعِلْمٍ تُفَسِّرُهُ أَمْ بِجَهْلٍ قَالَ لَا بِعِلْمٍ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) فَإِنْ كُنْتَ تُفَسِّرُهُ بِعِلْمٍ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ أَنَا أَسْأَلُكَ قَالَ قَتَادَةُ سَلْ قَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي سَبَإٍ ﴿وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ﴾[۱۳] فَقَالَ قَتَادَةُ ذَلِكَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ حَلَالٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ كِرَاءٍ حَلَالٍ يُرِيدُ هَذَا الْبَيْتَ كَانَ آمِناً حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى أَهْلِهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) نَشَدْتُكَ اللَّهَ يَا قَتَادَةُ هَلْ تَعْلَمُ أَنَّهُ قَدْ يَخْرُجُ الرَّجُلُ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ حَلَالٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ كِرَاءٍ حَلَالٍ يُرِيدُ هَذَا الْبَيْتَ فَيُقْطَعُ عَلَيْهِ الطَّرِيقُ فَتُذْهَبُ نَفَقَتُهُ وَ يُضْرَبُ مَعَ ذَلِكَ ضَرْبَةً فِيهَا اجْتِيَاحُهُ قَالَ قَتَادَةُ اللَّهُمَّ نَعَمْ».
توضیح: امام باقر(ع) در بخش اوّل، قتاده را به بازخواست میکشند به اینکه اگر آیه﴿وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ﴾[۱۴] اشاره به امنیّتزائرانخانه خدا در طول سفر دارد، پس چگونه است که بسیاری در مسیر مکّه و حجّخانه خدا دچار حادثه میشوند و خسارات مالی و جانی میبینند؟ پس قتاده نتوانست پاسخی بدهد. لذا حضرت در ادامه میفرمایند:«فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا فَسَّرْتَ الْقُرْآنَ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ أَخَذْتَهُ مِنَ الرِّجَالِ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ ذَلِكَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ كِرَاءٍ حَلَالٍ يَرُومُ هَذَا الْبَيْتَ عَارِفاً بِحَقِّنَا يَهْوَانَا قَلْبُهُ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ﴾[۱۵] وَ لَمْ يَعْنِ الْبَيْتَ فَيَقُولَ إِلَيْهِ فَنَحْنُ وَ اللَّهِ دَعْوَةُ إِبْرَاهِيمَ(ع) الَّتِي مَنْ هَوَانَا قَلْبُهُ قُبِلَتْ حَجَّتُهُ وَ إِلَّا فَلَا يَا قَتَادَةُ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ كَانَ آمِناً مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ قَتَادَةُ لَا جَرَمَ وَ اللَّهِ لَا فَسَّرْتُهَا إِلَّا هَكَذَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»[۱۶]
توضیح این فراز از بیان امام(ع) آنکه: حضرت قبل از پاسخ دادن به قتاده، به وی هشدار دادند که اگر اهل تفسیر قرآن نیستی، وارد این علم مشو؛ زیرا تفسیر قرآن با ابراز نظر شخصی و قیاس و استحسان، نتیجهای جز نابودی خود و دیگران ندارد. سپس امام(ع) مراد از آیه را سیر به سوی اهل بیت(ع) در سفر حج و خوشهچینی از علوم آنان و اقتباس از نور ولایت معنا نمودند و فرمودند که در این صورت است که دین و مناسکدینی معنا پیدا میکند و حجّحاجیان مقبول میافتد و از عذابجهنم ایمنی مییابند. سپس امام(ع) به قاعدهای عقلی استشهاد میکنند که قرآن را آن کس میفهمد که مخاطب اصلی آن است و کتاب خدا در خانه او نازل شده است[۱۷].
ثانیاً، آنچه از انحصار تفسیر قرآن به اهل بیت(ع) گفته شد، نه به معنای کنار گذاشتن مطلق تفسیر و تدبّر در آیات الهی است؛ که این امر، مخالف صریح آیات فراوان قرآن است که امر به تدبّر مینماید؛ مثلاً میفرماید: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾[۱۹]
مضافاً بر آنکه در سیره اهل بیت(ع)، احتجاج به قرآن و توصیه به تدبّر در آن فراوان است؛ حتّی در اخبار متعارض، یکی از راه حلها برای فهم مراد حضرات ائمّه(ع)، عرضه کلام آنان به قرآن است؛ چنانکه از رسول خدا(ص) و حضرات ائمّه(ع) روایات متعدّدی به این مضمون صادر شده که فرمودهاند:«إِذَا جَاءَكُمْ مِنَّا حَدِيثٌ فَاعْرِضُوهُ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَهُ فَاطْرَحُوهُ»[۲۰].