عبرت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عبرت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

عبرت به‌‌ معنای پندآموزی و آنچه باعث هشیاری و آگاهی آدمی می‌شود، حالتی است که به موجب آن انسان از امور مشهود به امور نامشهود پی برد، یعنی از شناخت چیزی که دیده شده است، به شناخت چیزی که دیده نشده و در گذشته رخ داده است، برسد. از این‌رو عبرت، گذشتن از محسوس به معقول، از ظاهر به باطن، از بدی به خوبی و از زشتی به زیبایی است. شخص عبرت‌بین و عبرت‌پذیر از گذشت روزگار و صورت ظاهر اتفاق‌ها عبرت می‌گیرد و رویدادهای آینده را به نفع خویش به جریان می‌اندازد.

امام علی (ع) بر این مفهوم تأکید دارد به‌گونه‌ای که در نهج البلاغه در ۴۵ مورد از واژه "عبر" و مشتقات آن یاد کرده است. امام در کلامی، مردمان را به عبرت‌پذیری فرامی‌خواند: پس، از این عبرت‌ها پند گیرید، از این نشیب و فراز به‌هوش آیید و از بیم‌دهندگان سود برید[۱][۲].

امام (ع) از عبرت و عبرت‌پذیری با این عنوان‌ها یاد کرده‌اند: بیم‌دهنده‌ای خیرخواه[۳]، بیدارکننده[۴]، مایه حفظ از گناه[۵]، رشددهنده انسان[۶]، عامل مصونیت از بدی و تباهی، عامل بازدارنده از گرایش به بدی و مایه بصیرت[۷][۸].

مسیر زندگی و سرنوشت دیگران برای انسان عبرت‌بین و پندپذیر پر از درس‌های زندگی‌ساز است که توجه به آن می‌تواند آینده بهتری را برای انسان رقم زند. امام (ع) در کلامی فرمود: آن کس که از حوادث تلخ و نشیب و فرازها پندآموزد و عبرت از روزگار دست‌مایه او شود، در پناه تقوا بیارامد و از فروافتادن در شبهات مصون مانَد[۹]. هم‌چنین در کلامی دیگر فرمود: از گذشته دنیا برای آینده آن عبرت گیر (آنچه را از دنیا مانده است با آنچه از آن گذشته است، مقایسه کن) که تاریخ تکرار می‌شود، (در حالی‌که) همه آن زوال‌پذیر و از دست شدنی است[۱۰][۱۱].

راه‌های عبرت‌پذیری

تشیخص عبرت‌های سودمند از راه نشانه‌های آشکار انجام می‌شود و نشانه آشکار بیم و انذار ذکر شده در قرآن و سنت به انسان‌هاست[۱۲]. با این دیدگاه، امام(ع) مواردی را مطرح می‌کند که مایه عبرت آدمیان است؛ از جمله: عبرت از دنیا[۱۳]، عبرت از سرگذشت ابلیس[۱۴] سرنوشت پیشینیان[۱۵]، عبرت از مرگ دیگران[۱۶] و عبرت از مرگ[۱۷][۱۸].

با این همه، بیشتر مردمان عبرت‌بین و پندپذیر نیستند، زیرا بسیاری از ایشان گرفتار ظواهر فریبنده دنیا هستند. امام(ع) می‌فرماید: چه بسیار است عبرت‌ها و چه اندک است پذیرش آنها[۱۹][۲۰].

انسانی که از تعلقات دنیوی گذشته باشد، دیده‌ای عبرت‌بین پیدا می‌کند و در نتیجه به پدیده‌های هستی به دیده عبرت و درس‌آموزی می‌نگرد و از ظواهر امور عبور می‌کند و باطن کارها در نظرش جلوه‌گر می‌شود. آن‌گاه با بینشی صحیح در مسیر زندگی، دست به انتخاب‌های درست و اساسی می‌زند. امام(ع) می‌فرماید: اما مؤمن، به دنیا تنها به دیده عبرت نگرد، از مردار دنیا به قدر ضرورت اکتفا کند و آهنگ دنیا را به گوش خشم و نفرت شنود[۲۱][۲۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «فَاتَّعِظُوا بِالْعِبَرِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْغِيَرِ وَ انْتَفِعُوا بِالنُّذُر»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶
  2. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 545.
  3. نک: حکمت ۳۵۷
  4. نهج البلاغه، حکمت ۱۹۹
  5. نک: غررالحکم
  6. نک: غررالحکم
  7. نک: نهج البلاغه، نامه ۴۹
  8. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 545.
  9. «إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶
  10. «وَ اعْتَبِرْ بِمَا مَضَى مِنَ الدُّنْيَا لِمَا بَقِيَ مِنْهَا، فَإِنَّ بَعْضَهَا يُشْبِهُ بَعْضاً وَ آخِرَهَا لَاحِقٌ بِأَوَّلِهَا وَ كُلُّهَا حَائِلٌ مُفَارِقٌ»؛ نهج البلاغه، نامه ۶۹
  11. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 545.
  12. نک: نهج البلاغه، خطبه ۸۴
  13. نک: نهج البلاغه، خطبه‌های ۱۱۰، ۱۲۹، ۱۶۰، ۱۸۷، ۲۰۵ و ۲۱۷ و نامه‌های ۳ و ۶۸
  14. نک: نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴
  15. نک: نهج البلاغه، خطبه‌های ۸۲، ۸۸، ۱۱۰، ۱۵۶، ۱۸۱، ۱۶۰، ۲۰۴، ۲۱۲، ۲۳۴ و نامه‌های ۳۱، ۲۳ و ۴۷
  16. نهج البلاغه، حکمت ۱۱۸
  17. نهج البلاغه، خطبه ۸۲
  18. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۴۵- ۵۴۶.
  19. «مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ، وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۸۹
  20. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۴۶.
  21. «وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْيَا بِعَيْنِ الِاعْتِبَارِ وَ يَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ الِاضْطِرَارِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۵۹
  22. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۴۶.