شبهه
مدخلهای وابسته به این بحث:
شبهه در قرآن - شبهه در حدیث - شبهه در نهج البلاغه - شبهه در کلام اسلامی - شبهه در اخلاق اسلامی - شبهه در معارف دعا و زیارات - شبهه در معارف و سیره سجادی - شبهه در معارف و سیره رضوی
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شبهه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
شُبهه: از ریشه شباهت و اشتباه است. در جنبه فقهی به مواردی که حلال یا حرام بودنش روشن نیست، مشتبه و شبههناک گفته میشود که بهتر است انسان از آنها بپرهیزد، چه در خوردنی باشد یا نوشیدنی یا پول و مکان. پرهیز از مشتبهات، نشانه پارسایی و تقواست. در بُعد اعتقادی و فکری به اشکالها و سؤالها و مطالب باطلی گفته میشود که شبیه حق است و تشخیص حق و باطل آن دشوار است و چون شبیه حق است به آن شبهه گفته میشود. شبهات اعتقادی برای کسانی که با مبانی دینی آشنایی کامل نداشته باشند، سبب گمراهی، شک و ضعف اعتقادات میشود. شبهه افکنی کار دشمنان اسلام است و آگاهی به جواب شبهات، ضروری است تا انسان در ایمان خود متزلزل نشود و یکی از وظایف مهم عالمان دینی، پاسخگویی به شبهات اعتقادی و دفاع از حقایق است[۱].
مقدمه
- شبهه بهمعنای مشابهت و پوشیدگی، امری که در آن حکم به صواب و خطا مشکل افتد، اشتباه، احتمال اشکال و شک و نیز مشخص نبودن حق و باطل یک چیز است. هنگام شبهه، دو چیز در اثر مشابهت از همدیگر تشخیص داده نمیشوند. خداوند سبحان در قرآن کریم با اشاره به داستان حضرت عیسی (ع) میفرماید:یهودیان میگویند: ما مسیح، عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم"، و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند، لکن امر بر آنان مشتبه شد؛ و کسانی که درباره او اختلاف کردند، قطعاً در مورد آن دچار شکّ شدهاند و هیچ علمی بدان ندارند، جز آنکه از گمان پیروی میکنند و به یقین او را نکشتند[۲][۳].
- امام (ع) در تبیین مسئله شبهه میفرماید: "شبهه" را بدان جهت چنین نام نهادهاند که شبیه حق است[۴]. در عین حال راه برونرفت از شبهه را چنین تبیین میکند: امّا دوستان خدا، هنگامه تاریکی شبهه در پرتو نور یقین حرکت کنند و راهنمایشان راه و روش هدایت باشد[۵][۶].
- شبهه در معنای مشابهت و اختلاط حق و باطل، همبستگی فراوان با موضوع فتنه دارد و دارای آثار فردی و اجتماعی فراوان است. از اینرو در کلام امام (ع) مورد توجه ویژه واقع شده است. امام در تبیین موضوع، وجه تسمیه شبهه را از آن جهت برمیشمرد که اغلب باطل بهصورت حق جلوهگر میشود. از اینرو تشخیص حق از ناحق مشکل است. امام آراستگی باطل به حق را از مصادیق ایجاد شبهه برمیشمرد: جز این نیست که آغاز هر فتنه و فساد، پیروی از هوسها و بدعت در احکام دین است که با کتاب خدا ناسازگار نیست. و گروهی بر گروه دیگر به نام دین ولی بیگانه از آن، سرپرستی کنند تا بدعت در جامعه تحقّق یابد. پس اگر باطل در حق نیامیزد و چهره زیبای آن را مکدّر نسازد، ترسی بر حقجویان نباشد؛ و نیز اگر حق از توطئه باطل برهد و بیپرده ظاهر شود، زبان دروغپرداز دشمنان بسته شود. ولی هنر دشمن این است که مشتی از این و مشتی از آن برگیرد و درهم سازد و در چنین موقعیتی است که شیطان و دوستانش چیره شوند. امّا آنان که از پیش در پرتو هدایت و لطف الهی بودهاند، نجات یابند[۷][۸].
- امام (ع) تمسّک به کتاب خدا را راه برونرفت از شبهه ذکر میکند و میکند و میفرماید: باید از کتاب خدا دستور گرفت و در موارد شبهه، بیدلیل کسی را متّهم نکرد و بندگان خدا در دادگاه عدل الهی بدانچه در سینه دارند محاکمه و مجازات شوند[۹]. دیگر راه برونرفت از شبهات و فتنهها، تمسک به معصوم و اطاعت و فرمانبری اوست. امام (ع) در این مورد به مردمان هشدار میدهد: اگر مرا از دست دهید، درگیریها و نابسامانیها به شما هجوم آورد و مشکلات جانکاه شما را در منگنه قرار دهد و بسیاری از سؤالکنندگان سر به گریبان شوند و بسیاری از سؤالشوندگان در پاسخ فرومانند و نظام فکری خود را از دست دهند؛ و این به روزگاری است که جنگتان به درازا کشد و تمام توانتان در آن به کار رود و دنیا بر شما تنگ آید و روزهای مصیبت و بلا بر شما همچنان ادامه یابد تا خداوند برای نیکمردانتان که باقی ماندهاند فرج و فتحی دررسانَد. آری، آنگاه که فتنهها روی آورند، حق و باطل درهم آمیزند و شبهه و سردرگمی ایجاد کنند، و هنگامی که پشت کردند و ضربههای خود را وارد آوردند، شناخته شوند که دیگر سودی نخواهد داشت. فتنهها چون بادها در گردشاند، گاهی به شهری رسند و آنجا را مورد تاخت و تاز قرار دهند و زمانی به شهر دیگر هجوم آورند[۱۰][۱۱].
- در دوره حکومت امام، شبههافکنی از ترفندهای دشمنان امام بود که از آن طریق در میان عناصر سستایمان سپاه امام نفوذ میکردند. در جریان جنگ جمل، هنگامی که یاران جمل در برابر امام قیام کردند با ایجاد شبهه در مورد قتل عثمان و نقش امام در قتل او بهعنوان خونخواهی عثمان، شبهه افکندند و فتنه جمل را پیش آورند. سپاه شام نیز با شبههافکنی در میان مردمان، خود را بر حق جلوه دادند و مردمان در اثر شبهه پیش آمده، دچار فتنه صفین شدند. امام (ع) فتنه بنیامیه را بزرگترین فتنهها میشمارد و میفرماید: بههوش باشید که ترسآورترین فتنهها از نظر من فتنه بنیامیّه است که فتنهای کور و تاریک و بلای آن همهگیر است، ولی گروهی خاص قربانیان آن خواهند شد. آری، آن که نیک بنگرد و حقیقت را دریابد، بهپا خیزد و به رنج و بلا افتد و آن که چشم و گوش بسته بماند و تسلیم امواج باطل شود، سر در آخور کند و زنده بماند[۱۲]. امام (ع) دلیل انحراف مردمان در ماجرای حکمیّت و گرفتار شدن آنها در شبهه را دو چیز میداند: نخست، رجوع نکردن به قرآن و دوم، رجوع نکردن به سنت. بر این اساس، شبهات بر مردمان چیره و امکان تشخیص حق از باطل مشکل میشود[۱۳].
- در جنگ نهروان نیز امر حکمیت بر خوارج مشتبه شد و خود، گرفتار شبهه شدند و در جریان این شبهه، امکان تشخیص حق از باطل از میان رفت و واقعه نهروان رخ داد. امام (ع) افزون بر تسمک به قرآن و سنت نبوی، نفاق را از عوامل اصلی ایجاد شبهه و فتنه برمیشمرد و در فرازی از نهج البلاغه، مردمان را از توجه به منافق بازمیدارد و میفرماید: ای بندگان خدا، شمایان را به تقوای الهی سفارش کنم و از دورویان و منافقان برحذر دارم، که آنان گمراه و گمراهتر و لغزشکارند و دیگران را به لغزش و خطا وادارند، هر روز به رنگی و شکلی درآیند و فتنهگری کنند و به هر وسیلهای چنگ زنند و در هر راهی به کمین نشینند. دلهاشان بیمار و رویهاشان آراسته و سزاوار. مرموزانه حرکت کنند و مخفیانه ضرر زنند. سخنشان دوا و کلامشان شفا، امّا کردارشان درد بیدرمان، به فراخی و آسودگی دیگران رشک برند و حسادت کنند و بلاها و سختیها را خواستارند و امیدها را ناامید کنند. در هر راهی که گام نهند ویرانی کنند و قربانی گیرند و هر دلی را دستبرد زنند و در هر غمی خود را غمگسار نشان دهند و بر هر مصیبتی سرشکی ریزند. در ستایش و تعریف به یکدیگر نان قرض دهند و از هم انتظار تعریفهای بیجا دارند. اگر سؤالی کنند، اصرار ورزند و در وقت نکوهش، پردهدری کنند و اگر حکمی دهند، از حد بگذرند و از حق تجاوز کنند. در برابر هر حقّی باطلی را علم کنند، برای هر امر استواری راه انحرافی گشایند، برای هر زندهای قاتلی گمارند، برای هر دری کلیدی سازند و برای شبی چراغی افروزند. دست به دامن یأس و ناامیدی شوند تا طمعکاریِ خود را اشباع کنند و در نتیجه بازار خویش را گرم و پررونق سازند و در این راه از هیچگونه سرمایهگذاری دریغ نورزند و هر چیز بهظاهر ارزندهای از خرج کنند. آنقدر زیبا و پرجاذبه سخن گویند که آدمی را به شبهه اندازند که گویا بر حقّاند و چنان توصیف کنند اوضاع را دگرگونه جلوه دهند. راه بیراهه و بیراهه را راه نمایانند. پس آنان یک دنیا شیطان و مجموعهای از شرّر و زیاناند و به تعبیر قرآن "آنها حزب شیطاناند، اگاه باشید که حزب شیطان قطعاً زیانکارند"[۱۴][۱۵].
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۲۲.
- ↑ ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا﴾؛ سوره نساء، آیه۱۵۷
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 481.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳۸: «"وَ إِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِأَنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ"»
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳۸: «"فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللَّهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ وَ دَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى، وَ أَمَّا أَعْدَاءُ اللَّهِ فَدُعَاؤُهُمْ فِيهَا الضَّلَالُ وَ دَلِيلُهُمُ الْعَمَى، فَمَا يَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خَافَهُ وَ لَا يُعْطَى الْبَقَاءَ مَنْ أَحَبَّه"»
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 481.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵۰: «"إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ، وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى"»
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 481- 482.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۷۴: «"وَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ وَ بِمَا فِي الصُّدُورِ تُجَازَى الْعِبَادُ"»
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۲: «"لَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِيوَ نَزَلَتْ بِكُمْ كَرائِهُ الاْمُورِ وَ حَوازِبُ الْخُطُوبِ لاَمْرَقَ كَثِيرٌ مِنَ السّائِلِينَ وَ فَشِلَ كَثِيرٌ مِنَ الْمَسْؤُولِينَ. وَ ذلِكَإِذا قَلَّصَتْ حَرْبُكُمْ، وَ شَمَّرَتْ عَنْ ساقٍ، وَ ضاقَتِ الدُّنْيا عَلَيْكُمْ ضِيقًا تَسْتَطِيلُونَ أَيّامَ الْبَلاءِ عَلَيْكُمْ، حَتّييَفْتَحَ اللهُ لِبَقِيَّةِ الاْبْرارِ مِنْكُمْ"»
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 482.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۲: «"إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ، يُنْكَرْنَ مُقْبِلَاتٍ وَ يُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ، يَحُمْنَ حَوْمَ الرِّيَاحِ يُصِبْنَ بَلَداً وَ يُخْطِئْنَ بَلَداً. أَلَا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِي عَلَيْكُمْ فِتْنَةُ بَنِي أُمَيَّةَ، فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ، عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا، وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِيَ عَنْهَا"»
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 482- 483.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵: «"أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ أُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ، فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ، يَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ يَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً، وَ يَعْمِدُونَكُمْ بِكُلِّ عِمَادٍ وَ يَرْصُدُونَكُمْ بِكُلِّ مِرْصَادٍ. قُلُوبُهُمْ دَوِيَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِيَّةٌ، يَمْشُونَ الْخَفَاءَ وَ يَدِبُّونَ الضَّرَاءَ، وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَيَاءُ، حَسَدَةُ الرَّخَاءِ وَ مُؤَكِّدُو الْبَلَاءِ وَ مُقْنِطُو الرَّجَاءِ. لَهُمْ بِكُلِّ طَرِيقٍ صَرِيعٌ وَ إِلَى كُلِّ قَلْبٍ شَفِيعٌ وَ لِكُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ، يَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ وَ يَتَرَاقَبُونَ الْجَزَاءَ. إِنْ سَأَلُوا أَلْحَفُوا وَ إِنْ عَذَلُوا كَشَفُوا وَ إِنْ حَكَمُوا أَسْرَفُوا. قَدْ أَعَدُّوا لِكُلِّ حَقٍّ بَاطِلًا وَ لِكُلِّ قَائِمٍ مَائِلًا وَ لِكُلِّ حَيٍّ قَاتِلًا وَ لِكُلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً وَ لِكُلِّ لَيْلٍ مِصْبَاحاً. يَتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْيَأْسِ لِيُقِيمُوا بِهِ أَسْوَاقَهُمْ وَ يُنْفِقُوا بِهِ أَعْلَاقَهُمْ. يَقُولُونَ فَيُشَبِّهُونَ وَ يَصِفُونَ فَيُمَوِّهُونَ، قَدْ هَوَّنُوا الطَّرِيقَ وَ أَضْلَعُوا الْمَضِيقَ، فَهُمْ لُمَةُ الشَّيْطَانِ وَ حُمَةُ النِّيرَانِ، «أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُون"»
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 483.