خطبه حضرت زهرا برای زنان مدینه
مقدمه
بعد از وقایعی که در منزل امیرالمؤمنین(ع) برای حضرت زهرا(س) افتاد و آن حضرت مجروح و بیمار شدند عدهای از زنان مدینه به عیادت ایشان آمدند. سبب حقیقی و انگیزه اصلی عیادت زنان مهاجر و انصار از بانوی دو جهان حضرت زهرا (س) دقیقا برای ما روشن نیست و نمیدانیم آیا حضور این زنان با اشاره همسرانشان صورت گرفته است؟ و اگر چنین بود همسران آنها برای فرستادن زنان خویش به خانه زهرا (س) چه هدفی را دنبال میکردند؟ آیا این زنان خود، به آگاهی دست یافته و بیدار شدند و احساس کردند در مورد زهرای مرضیه کوتاهی انجام داده، بلکه دخت رسول خدا (ص) را تنها گذاشتهاند و با فزونی گرفتن این احساس میان زنان، برای عیادت و دلجویی از فاطمه بدانجا آمدند؟ و یا برای آرامش وجدان ناآرام خویش از آنچه بر فاطمه بانوی بانوان جهان گذشته بود، به دیدارش آمده بودند؟ و یا در این راستا علل و اسباب سیاسی وجود داشت که آنها را ناگزیر به این کارها ساخته بود و برای آرامش بخشیدن به فضای ناآرام و کاهش تیرگی روابط میان دخت نبی اکرم (ص) و سلطه حاکم در آن روز، از زهرا عیادت کردند؟ به ویژه با عزلتگزینی و گوشهگیری فاطمه (س) و دور زیستن از آن جامعه، که خود عملی مؤثر بود، بلکه در آگاه ساختن مردم یکی از عوامل کمککننده به شمار میآمد. بالأخص آن زمانکه امیر مؤمنان (ع) فاطمه زهرا (س) را سوار بر مرکب بر خانههای انصار گردش میداد و با یاری خواستن از آنها، به بیداری آنان همت میگمارد، ولی نه تنها از آنان یاری ندید بلکه او را برای همیشه تنها گذاشتند[۱].
به هر حال تعداد زنانی که به عیادت صدّیقه طاهره (س) در بستر بیماری، حضور یافتند، مشخص نیست، امّا به نظر میرسد تعداد آنها اندک نبوده، بلکه جمعیت قابل توجهی را تشکیل میدادهاند[۲].
خطابه حضرت زهرا برای زنان مدینه
سوید بن غفله میگوید: آنگاه که فاطمه زهرا (س) بیمار شد و در همان بیماری دنیا را وداع گفت، جمعی از زنان مهاجر و انصار برای عیادت حضرت نزد آن مخدّره شرفیاب شدند و بدو عرضه داشتند: دخت رسول خدا (ص)! امروز حالتان چطور است؟ زهرای مرضیه (س) خدا را سپاس گفت و بر پدر بزرگوارش درود فرستاد و آنگاه فرمود:
- «أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ قَالِيَةً لِرِجَالِكُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاةِ وَ صَدْعِ الْقَنَاةِ وَ خَتْلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاءِ وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ» «به خدا سوگند! در حالی صبح کردم که از دنیای شما متنفّر، مردانتان را دشمن میشمارم و از آنها بیزارم، آنان را آزمودم و دور افکندم و در بوته آزمایش قرار دادم و متنفّر شدم، چقدر زشت و ناپسند است شکسته شدن شمشیرها و سکوت در برابر دشمن و به شوخی گرفتن سرنوشت مسلمانان و انجام کارهای بیحاصل و تسلیم در برابر دشمن و فساد و تباهی عقیده و آرمان و گمراهی افکار و اندیشه و لغزش ارادهها، آنان چه اعمال ناپسندی پیش از خود برای آخرت فرستادند که خدا بر آنها خشم گرفت و در عذاب الهی جاودانه خواهند بود».
- «لَا جَرَمَ [وَ اللهِ] لَقَدْ قَلَّدْتُهْم رِبْقَتَهَا وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ غَارَاتِهَا فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» «چون اینگونه دیدم، مسئولیت آن را به گردنشان افکندم و بار سنگین گناه آن را بر دوش آنان و رهآورد هجومش را بر عهده آنها نهادم».
- «وَيْحَهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ عزَّوَجَلَّ» «وای بر آنها! چگونه خلافت را از کوههای استوار رسالت و ارکان متین نبوّت و رهبری و خاستگاه نزول وحی و جبرئیل امین و آگاهان در امر دنیا و دین، کنار زدند. به هوش باشید! که این ضرر و زیانی آشکار است. آنان چه ایرادی بر ابو الحسن [علی] داشتند؟».
- «وَ اللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَا يَكْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضِفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَخَيَّرَ لَهُمُ الرَّيَّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ سَوْرَةَ السَّاغِبِ وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» «به خدا سوگند! آنها بر شمشیر برنده علی و بیاعتناییاش در برابر مرگ در میدان نبرد و قدرتش در جنگجویی و ضربات درهم شکنندهاش، ایراد میگرفتند. به خدا سوگند! اگر مردم با یکدیگر همدست شده بودند و زمام خلافت را بر عهده کسی که رسول خدا (ص) فرموده بود، سپرده بودند هرگاه مردم از جاده حق منحرف میشدند، آنها را بیرنج و دغدغه چنان به راه راست رهنمون میشد که نه مرکب ناتوان میشد و نه راکب خسته و ملول میگشت و سرانجام آنان را به سرچشمه آب زلال و گوارا، وارد میساخت، نهری که دو طرفش مالامال از آب بود، آبی که هرگز ناصاف نمیشد و سپس آنها را پس از سیرابی کامل، بازمیگرداند و در نتیجه او را در نهان و آشکار خیرخواه خود مییافتند. [علی] هرگز از دنیا بهره نمیگرفت و از آن سودی جز سیراب کردن تشنهکامان و سیر نمودن گرسنگان نداشت و در اینجا دنیاپرست از زاهد، و راستگو از دروغگو، برای همه آنان روشن میشد. و به فرموده خدا: اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، درهای برکات آسمان و زمین رای بر روی آنها میگشودیم، ولی آنها تکذیب کردند و ما آنان رای به کیفر اعمالشان گرفتار ساخته و مجازات نمودیم و کسانی که از آنها به جور و ستم رو آورند، اعمالشان دامان آنها رای خواهد گرفت و هرگز نمیتوانند از چنگال عذاب الهی بگریزند».
- «أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَعْ وَ مَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ وَ إِنْ تَعْجَبُ فَقَدْ أَعْجَبَكَ الْحَادِثُ [لیت شعری] إِلَى أَيِّ لَجَإٍ أَسْنَدُوا [و علی أیّ عماد اعتمدوا] وَ بِأَيِّ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا [و علی أیّة ذرّیّة اقدموا و احتنکوا]؟ ﴿لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ﴾[۳] ﴿بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا﴾[۴]» «اکنون بیا و دلائل واهی آنان را بشنو! هر اندازه عمر کنی و زنده بمانی، دنیا شگفتیهای تازهای به تو نشان خواهد داد و اگر میخواهی شگفتزده شوی، از سخنان آنان پیرامون خلافت دیگران به شگفت آی؛ کاش میدانستم آنها در کارهایشان به کدام سند استناد جستند؟ و بر کدام پشتوانه اعتماد کردند؟ و به کدام دستآویز محکم چنگ زدند؟ و بر کدامین ذریّه گستاخی کرده و مسلّط شدند؟ چه بد سرپرست و یاوری، و چه بد مونس و همدمی برای خود برگزیدند؟».
- «اسْتَبْدَلُوا وَ اللَّهِ الذُّنَابَى بِالْقَوَادِمِ وَ الْعَجُزِ بِالْكَاهِلِ فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ ﴿يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾[۵] ﴿أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ﴾[۶]» «آنها پیشگامان را رها کرده و به سراغ دنبالهها رفتند، شانه را با دم معاوضه کردند! بینی گروهی که با کارهای ناپسندانه، به تصور خود کار نیک انجام میدهند، به خاک مالیده خواهد شد! به هوش باشید! که آنها مفسدند ولی خود، درک نمیکنند!».
- «وَيْحَهُمْ» ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۷] «أَمَا لَعَمْرِي لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ احْتَلَبُوا مِلْءَ الْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ ذُعَافاً مُبِيداً هُنَالِكَ ﴿يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ﴾[۸] وَ يُعْرَفُ الْبَاطِلُونَ غِبَّ مَا أُسِّسَ الْأَوَّلُونَ» «وای به حالشان! آیا کسی که مردم رای به سوی حق دعوت میکند به پیروی سزاوارتر است یا آنکس که تا هدایتش نکنند، به هدایت رهنمون نمیشود، شما رای چه میشود چگونه داوری میکنید؟! به جانم سوگند! اکنون شتر خلافت باردار شده، در انتظار بمانید در آیندهای نه چندان دور نوزادش را بهدنیا میآورد و شما که در پی منافع آن هستید به جای کاسه شیر، کاسههای پر از خون تازه و زهر کشنده بدوشید، در آن هنگام است که باطلگرایان به زیان گرفتار میشوند و دنبالهروان، فرجام کاری را که پیشوایانشان پایه نهادهاند، خواهند دید».
- «ثُمَّ طِيبُوا (بعد ذلک) عَنْ أَنْفُسِكُمْ أَنْفُساً وَ اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً وَ زَرْعَكُمْ حَصِيداً فَيَا حَسْرَتَى لَكُمْ وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ ﴿أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ﴾[۹]» «بروید و از این پس به دنیای خود دل خوش کنید و از آن راضی و خرسند باشید، ولی برای آزمون و فتنه پراضطرابی که در انتظار شماست، خویشتن را مهیا سازید، به شمشیرهای برنده و سلطه تجاوزگران ستمکار و خونخوار، و هرج و مرجی گسترده و حکومت مستبدانه ستمگران، که ثروتهای شما را بر باد و جمعیت شما را درو میکند، شادمان باشید! تأسف بر شما! چگونه امید نجات و رهایی دارید، با اینکه حقیقت بر شما پوشیده مانده و از واقعیتها بیخبرید؟ آیا ممکن است ما شما را با کراهت مجبور به پذیرش حق کنیم؟».
سوید بن غفله میگوید: زنان مهاجر و انصار، سخنان آتشین دخت نبیّ اکرم (ص) را برای مردانشان بازگو کردند و در پی آن گروهی از سران مهاجر و انصار حضور آن مخدره شرفیاب شده و در مقام پوزشخواهی برآمدند و عرضه داشتند: ای بانوی بانوان! اگر ابو الحسن (علی (ع)) مسأله بیعت را پیش از آنکه ما پیمان و بیعتی را با کسی برقرار کنیم، به ما پیشنهاد کرده بود، هرگز به سراغ دیگران نمیرفتیم. فاطمه (س) پاسخ داد: از من دور شوید! عذرهای شما پذیرفته نیست و پس از این همه تقصیر، چه عذری برایتان باقی میماند[۱۰].
منابع
پانویس
- ↑ الامامة و السیاسه ابن قتیبه، ص۲۹.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳، ص ۲۳۸.
- ↑ «بد یار و بد همدمی است» سوره حج، آیه ۱۳.
- ↑ «بد جایگزینی برای ستمگرانند» سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ «خود گمان میبرند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.
- ↑ «آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمییابند» سوره بقره، آیه ۱۲.
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «در آن روز تباهاندیشان زیان میبرند» سوره جاثیه، آیه ۲۷.
- ↑ «آیا میتوانیم شما را به (قبول) آن وا داریم در حالی که شما آن را ناپسند میدارید؟» سوره هود، آیه ۲۸.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳، ص۲۳۹.