سال هشتم هجرت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در جمادی الاول سال هشتم، پانزده نفر به سرپرستی "کعب بن عمیر غفاری" که همگی مبلغ اسلام بودند در منطقه "ذات اطلاح" قتل عام شدند[۱]. خاتم رسولان (ص) طی فرمان جهاد، سپاهی ده هزار نفری به فرماندهی "جعفر بن ابی طالب"، "زید بن حارثه" و "عبدالله بن رواحه" به سوی شامات ارسال کرد. سپاهیان اسلام پس از کشته شدن سه فرمانده مذکور، با تاکتیک جنگی ماهرانه "خالد بن ولید" عقب‌نشینی کردند و به مدینه بازگشتند[۲]. مسلمانان در این سریه، قدرت خویش را به رخ مشرکان کشیدند.

مقدمه فتح مکه هنگام یاری رساندن عده‌ای از قریش به "بنی‌بکر" در حمله به "خزاعه" فراهم شد. خزاعه هم‌پیمان مسلمانان بودند و بنی‌بکر، حدود بیست و چند تن از مردان خزاعه را کشتند[۳]. خزاعیان از پیامبر (ص) یاری‌ طلبیدند. مکیان بیمناک، ابوسفیان را برای اظهار وفاداری به پیمان، نزد رسول خدا (ص) فرستادند. رسول اکرم (ص) او را نپذیرفت[۴] و بدون دادن هیچ اطلاعی از مقصد نهایی با سپاه ده هزار نفری، در دهم رمضان[۵]سال هشتم به سوی مکه حرکت کرد.

ابوسفیان، حکیم بن حزام و بدیل بن ورقاء خزاعی در شب فتح مکه برای شفاعت به اردوگاه مسلمانان نزدیک شدند و دریافتند سپاه قریش، توانایی تحمل چنین سپاهی را ندارد؛ از این رو آنان با واسطه‌گری عباس نزد پیامبر (ص) رفتند[۶]. حضرت نه تنها از او در گذشت؛ بلکه اعلام کرد هر کس به خانه ابوسفیان یا "مسجدالحرام" در آید یا در خانه خویش بماند در امان خواهد بود[۷]. با وجود عفو عمومی پیامبر (ص) گروهی از قریش، سلاح پوشیدند و با خالد بن ولید به مبارزه برخاستند؛ اما پس از آنکه ۲۴ تن از قریش و ۴ تن از قبیله "بنی‌هذیل" کشته شدند، بقیه گریختند[۸]. رسول خدا (ص) پس از فتح مکه، وارد کعبه شد و بتان را از کعبه زدود و به زیر افکند[۹].

پیامبر (ص) برای براندازی بت‌پرستی در میان قبایل کوچک، خالد بن ولید را برای تبلیغ به سوی "بنی جذیمه" فرستاد. خالد با ۳۵۰ تن نزد آنان رفت. آنان با اطلاع از سابقه پیمان‌شکنی خالد[۱۰]، به ناچار، سلاح بر زمین نهاده، اسلام آورده، نماز خواندند و خفتند[۱۱]. خالد بر آنان تاخت و عده‌ای از مردانشان را کشت. خاتم رسولان (ص) به شدت اندوهگین شد و در جمع مسلمانان از رفتار خالد برائت جست[۱۲] و علی (ع) را برای پرداخت خون‌بهای مقتولان و دلجویی از بنی‌جذیمه نزد آنان فرستاد[۱۳].

قبیله جنگجوی "هوازن"، پس از فتح مکه، عازم حمله به مسلمانان شدند و برای جلوگیری از فرار مردان، تمام اموال و زنان هر عشیره را نیز با خود به "اوطاس" بردند[۱۴]. پیامبر (ص) در دهم شوال[۱۵]سال هشتم با ۱۲ هزار تن، وارد دره‌های بنی‌هوازن شد؛ در حالی که بنی‌هوازن، بالای سر آنها کمین کرده بودند و در هجومی ناگهانی، مسلمانان را پراکندند. علی (ع)، عباس، "ابوسفیان بن حارث" و چهار زن دیگر، شجاعانه به دفاع از پیامبر (ص) شتافتند.

سرانجام سپاهیان با دیدن این صحنه و فریادهای عباس، به تدریج به میدان بازگشتند بر بنی‌هوازن تاختند و ۶ هزار تن اسیر گرفتند[۱۶]. بقیه جنگجویان هوازن نیز به طائف، نخله و اوطاس گریختند.

"طائف" عمده‌ترین مرکز مقاومت مشرکان بود. رسول خدا (ص) طی سریه‌هایی چون سریه ابوعامر اشعری و... امکان فراخوانی نیرو را از آنان گرفت و پس از تسخیر دژ "مالک بن عوف"، دژهای ثقیف را ۲۰ روز محاصره کرد و چون امکان گشودن دژ میسر نشد، وارد "جعرانه" شد که اسیران بنی‌هوازن در آنجا بودند. سرانجام پیامبر (ص) آنان را آزاد کرد[۱۷] و پس از انجام عمره، در اواخر ذی‌القعده، "عتاب بن اسید" را به امارت مکه معین کرد و[۱۸] به مدینه بازگشت[۱۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۵.
  2. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۷۳-۳۸۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۶-۴۲.
  3. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۸۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۴.
  4. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۳۹۶.
  5. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲.
  6. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳.
  7. ابن هشام، السیرة النبویه، ص۴۰۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۴.
  8. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۲۷.
  9. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۱؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ۲۵۲.
  10. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۷۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۲۹.
  11. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۱.
  12. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۲۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۶۷.
  13. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۳۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۶۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۱.
  14. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۴۵۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۱۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۳۷.
  15. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۸۸.
  16. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۷۴-۷۵.
  17. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۵۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۱۴-۱۱۷؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۱۴.
  18. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۹۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۰۰.
  19. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۶ ـ ۲۸.