اعتدال
معناشناسی اعتدال
معنای لغوی
اعتدال مصدر باب افتعال از ریشه "ع ـ د ـ ل" و در لغت به معنای حدّ متوسط بین دو وضعیت دیگر[۱] و بهطور کلی هرگونه تناسبی است که لازمه آن برقراری مساوات بین جهات مختلف است[۲]، ازاینرو نقطه مقابل اعتدال، افراط و تفریط نامیده میشود[۳] که مفهوم جامع هر دو فساد به معنای خروج از حالت اعتدال است، بنابراین، دومفهوم "اعتدال" و "صلاح" با یکدیگر رابطه جانشینی و هر دو با مفهوم "فساد" رابطه تقابل دارند[۴]؛ همچنین با توجه به اینکه اعتدال بهمعنای میانهروی است، اسراف نقطه مقابل آن بهشمار میرود[۵][۶].
راغب در مفردات گفته است: عدل، عبارت است از تقسیم به طور مساوی، و در معنای اعتدال فی قوله: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ﴾، فرموده: اشاره است به تمایل طبیعی و فطریای که مردم بر آن هستند و بر اساس آن، توانایی ابراز محبت در بین زنان (متعدد) را به طور مساوی ندارند. فی قوله: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا﴾ هم فرموده: اشاره است به عدل در اعطا نمودن و نفقه دادن[۷].
فخرالدین در مجمعالبحرین فی قوله: ﴿وَإِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَا يُؤْخَذْ مِنْهَا﴾[۸]، فرموده: أي تفد كل فداء؛ یعنی: و اگر هر عوضی را به جای آن بدهد، و عدل، بر خلاف جور (ستم) است، و عدل از لحاظ نعمت، عبارت است از مساوی بودن بین دو شیء، و عدل از اسمای خدای متعال بوده و آن، مصدرِ قائم مقام اسم است، و حقیقت آن، ذوعدل است و او کسی است که هوا و هوس او را متمایل نمیکند، پس مُجاز در حکم کردن است[۹].
در فرهنگ لغات درباره اعتدال آمده که: اعتدال، مصدر است به معنای میانه حال شدن و راست و مستقیم گشتن[۱۰].
معنای اصطلاحی
در مقدمه کتاب مرآة الانوار و مشکوة الاسرار (مقدمه تفسیر برهان)، فرموده: عدل، ضدّ جور بوده و آن، چیزی است که در نفوس به امر راست و مستقیم قیام میکند، و اعتدال، حالت در وسط بودن بین دو حالت کمی و کیفی است، و در تناسب، به آن اعتدال، و در اقامه، به آن عدل گفته میشود. ابوعمر گفته است: عدل به فتح عین، به معنای فدیه قیمت، حق و مرد صالح است و این معانی و غیر این معانی در قاموس آمده است و استعمال آن در قرآن به اکثر از این معانی آمده است و اگر چه در بعضی از آنها نیاز به تأویل است، اما در اخبار، تأویل عدل یک بار به معنای شهادتین آمده؛ چنانکه در تفسیر عیاشی و غیر آن از امام باقر (ع) فی قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ﴾[۱۱]، نقل شده که عدل، شهادت به ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ است، الخبر، و به پیامبر (ص) بار دیگر؛ چنانکه در تفسیر مذکور از آن بزرگوار (ع) در آیه یاد شده آمده است که: عدل تنها محمد (ص) است، پس هر که او را اطاعت کند عدالت نموده و احسان علی (ع) است، پس هر کس ولایت او را کند، احسان نموده و محسن در بهشت است، و نیز تأویل آن یک مرتبه به امام آمده، به خصوص علی (ع)، و بار دیگر تأویل آن به صدق آمده است، و از امام صادق (ع) در قوله تعالی: ﴿وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۲]، روایت شده که فرمود: یعنی علی (ع) و ائمه معصومین (ع)، و در برخی از زیارات آمده که: «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ حَكَمْتَ بِالْقِسْطِ وَ الْعَدْلِ»[۱۳][۱۴]
اعتدال در فرهنگ اسلامی در معانی اصطلاحی گوناگونی بهکار رفته که همه آنها بامعنای لغوی تقارب دارد. در پزشکی به حالت هماهنگی میان "اخلاط چهارگانه"اعتدال گفتهمیشود[۱۵] و در جغرافیا نیز به خط استوا که فاصله یکسانی با قطب شمال و جنوب دارد و ساعات شب و روز در آن ثابت است محل اعتدال گفته میشود[۱۶]. در علم هیئت نیز از نقطه تقاطع منطقة البروج و معدّل النهار به اعتدال ربیعی و خریفی تعبیر میکنند[۱۷][۱۸].
منابع
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۹، ص۸۵؛ القاموس المحیط، ج۴، ص۲۰، «عدل».
- ↑ مفردات، ص۵۵۳، «عدل».
- ↑ التحقیق، ج۹، ص۶۱ـ۶۲، «فرط».
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۵۵۶؛ مفردات، ص۶۳۶، «فسد».
- ↑ التعریفات، ص۳۸.
- ↑ خراسانی، علی، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳،ص ۵۴۲
- ↑ مفردات، ص۳۳۷.
- ↑ «و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته نشود» سوره انعام، آیه ۷۰.
- ↑ مجمع البحرین، ص۴۴۴.
- ↑ ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص۵۲۰.
- ↑ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد» سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ «آیا او با آن کس که به دادگری فرمان میدهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.
- ↑ مقدمه تفسیر برهان، ص۱۶۲.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۷۰.
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۴۳۱: مفتاح دارالسعاده، ج۱، ص۱۹۴ـ۱۹۵.
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۷۷۷ـ۷۷۸.
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص:۷۷۷.
- ↑ خراسانی، علی، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳،ص ۵۴۲