اعتدال در نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

میانه‌روی به معنای قصد، اقتصاد و حالت میانه در کمیت و کیفیت، از مفاهیمی است که آفرینش آدمی براساس آن بنا شده و استوار شده است. از این‌رو خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: خداوند تو را آفرید و استوار ساخت و تعادل بخشید[۱]. از این آیه چنین برمی‌آید که راز استواری انسان در اعتدال او در امور نهفته است. اعتدال و میانه‌روی در استواری زندگی فردی و اجتماعی آدمی نیز نقش برجسته‌ای دارد. از این‌رو خداوند در قرآن‌کریم میانه‌روی را روش و رفتار نیک معرفی می‌کند و رفتار مقابل آن را رفتار زشت و بد برمی‌شمرد[۲].

رفتار مقابل میانه‌روی، افراط و تفریط است که در فرهنگ دینی مورد نکوهش قرار گرفته است. امام (ع) نیز بر این نکته تأکید دارد و ضمن بیان آثار گذشتن از حد میانه در برخی امور، انسان‌ها را به رعایت آن سفارش می‌کند: پاره‌گوشتی به رگ حیات انسان آویخته است که از شگفت‌انگیزترین اعضای او، یعنی قلب است که زمینه‌هایی از حکمت و نیز ضد آن را در خود جا دهد. پس اگر امید در آن پدید آید طمع به سراغش رود و او را خوار سازد و اگر طمع هجوم آورَد حرص او را هلاک خواهد ساخت، و اگر ناامیدی چیره شود اندوه او را از پا درآورَد، و اگر خشم بر او عارض شود تندخویی حاکم شود، و اگر رضامندی او را خوش‌بخت سازد عنان اختیار از کف دهد، و اگر ترس او را فراگیرد دست روی دست گذارد، و اگر امنیت دامن‌گستر شود غرور و غفلت آن را از او رباید، و اگر مصیبتی بدو رسد جزع فرغ رسوایش کند، و اگر به مالی دست یازد طغیان کند، و اگر دچار تهی‌دستی شود در دام بلا افتد، و اگر گرسنگی او را به ستوه آورَد ناتوانی زمین‌گیرش کند، و اگر سیری از حد گذرد پرخوری او را بیازارد. پس هر کوتاهی او را ضرر رسانَد و هر تندروی برای او فساد آورَد[۳].

امت متعدل، امتی است که در امر دین تسلیم و نسبت به دستورات الهی میانه‌رو و معتدل باشد. افراط و تفریط در امور اجتماعی باعث برهم خوردن تدریجی حالت تعادل در زندگی می‌شود و در نهایت، کانون اجتماع را برهم می‌زند. امام علی (ع) می‌فرماید: پس راه میانه را در پیش گیر که رهایی در همان است. قرآن، کتاب باقی‌مانده، و نشانه‌های نبوت بر آن [راه میانه] قرار گرفته و مسیر حرکت سنت است و سرانجام نیکو بدان بازگردد[۴].

اعتدال و میانه‌روی در امور، از جمله مسائل حکومتی نیز مورد تأکید است. امام به فرماندار خود می‌فرماید: کاری که باید بیش از هر کار دیگر دوست داشته باشی، اعتدال و میانه‌روی در حق است[۵].

این همه تأکید بر اصل اعتدال، بیانگر این حقیقت است که قانون توازن، تعادل و اعتدال بر سراسر نظام هستی حکم‌فرما و دلیل استواری جهان، جامعه و نفس انسانی است[۶].

منابع

پانویس

  1. ﴿الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ؛ سوره انفطار، آیه ۷.
  2. ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا يَعْمَلُونَ؛ سوره مائده، آیه ۶۶.
  3. نهج البلاغه، حکمت ۱۰۸: «لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ، هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ ذَلِكَ الْقَلْبُ، وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا، فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ، وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ، وَ إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ، وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ، وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِيَ التَّحَفُّظَ، وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ، وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ، وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى، وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ، وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ، وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ، وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ، فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ».
  4. نهج البلاغه، خطبه ۱۶: «الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ، عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ، وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَة».
  5. نهج البلاغه، نامه ۵۳: «وَلْيَکُنْ أَحَبَّ الاُمُورِ إِلَيْکَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ».
  6. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۷۵۱ ـ ۷۵۲.