اعتدال در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

میانه‌روی، ملکه‌ای است که صاحب آن می‌تواند در مسیر میانه، از نظر نوع و مخارج زندگی، کردار و اخلاق قرار گیرد؛ از این‌رو کسی که می‌تواند در همه امور خود - چه در انفاق و بخشش‌ها، چه در مخارج ضروری و غیر ضروری زندگی، و چه در دیگر امور - از تندروی و کندروی بپرهیزد، به این ملکه دست یافته است؛ ملکه‌ای که خیر دنیا و آخرت را در پی خواهد داشت. میانه‌روی در زندگی - چه از نظر اخلاقی، و چه از نظر اقتصادی - را قرآن کریم یاد کرده، و در شمار صفات مؤمنینش قرار داده است: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا[۱].

بلکه در حدیثی ارجمند، آن را تمامی کمال و حقیقت ایمان دانسته‌اند: "امام باقر (ع) فرمودند: تمامی کمال این است: ژرف‌نگری در دین، و صبر بر مشکلات، و میانه‌روی در زندگی" [۲].

نیز امیرمؤمنان (ع) می‌فرمایند: "انسان تا سه صفت در او پدید نیاید حقیقت ایمان را نمی‌چشد: دقّت در دین، صبر بر مشکلات، و تدبیر درست در امر معاش"[۳].

میانه‌روی در اعمال امّا، همان فضیلتی است که در اصطلاحات اخلاق‌پژوهان، آن را "عدالت" خوانده، گذشته از این دانش، در شرع نیز بر آن اصرار ورزیده‌اند. تا آنجا که گویا عدالت از شرایط شرکت در تمامی اموری است که به نوعی به جامعه مربوط می‌شود؛ چه حتّی در امامت جماعت نیز عدالت شرط شده است. قرآن کریم آن‌چنان بر این مطلب پای فشرده، که به‌دست آوردن آن را حتّی در صورتی که ضرری متوجّه انسان و یا نزدیکان او شود، باز هم لازم دانسته است؛ به این آیه شریفه بنگرید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ[۴].

میانه‌روی در اخلاق نیز از امور مورد تأکید قرآن کریم می‌باشد، تا بدانجا که این امر را هدف نهایی بعثت پیامبران (ع) و نازل شدن کتاب‌های آسمانی، قلمداد فرموده است: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ[۵].

بر اساس آنچه گذشت، می‌توان دریافت که "میانه‌روی"، "گزیدن حدّ وسط در کارها"، "راه مستقیم"، "عدالت" و "قِسط"، الفاظی چندگانه‌اند، که همه بر یک معنای واحد دلالت می‌نمایند. آری! اگر این الفاظ به همراه هم به‌کار برده شود، در آن صورت هر یک از معنایی خاصّی برخوردار خواهد بود.

با این حال، اضافه می‌کنیم که نگاه آماری به این الفاظ، نشان می‌دهد که اقتصاد/ میانه‌روی بیشتر در مخارج زندگانی، عدالت در اعمال، و قِسط در اخلاق و رفتار آدمی کاربرد داشته است.

این فضیلت، از چنان اهمیتی برخوردار است، که حتّی در عبادات نیز مطلوب دانسته شده؛ از این‌رو در برخی از رویات، حتّی میانه‌روی در عبادت نیز مطرح شده است. پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: "به راستی این دین محکم است، پس به آرامی در آن درآیید. و عبادت خدا را به بنده‌های خدا به زور تحمیل نکنید، تا چون شترسوار نابودکننده نباشید، آنکه نه سفر را طی کند، و نه مرکب را به جای گذارد"[۶].

این مطلب، به روشنی از آیات قرآن کریم نیز استفاده می‌شود: ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا[۷].

بالاتر از این، آنکه خداوند عموم مردم را امر فرموده که نخست در راه مستقیم - که از افراط و تفریط به دور است- حرکت نمایند، و زان پس دست به دعا بردارند تا او -جلَّ و علا!- ایشان را در این مسیر پایدار نماید. به این آیات بنگرید:

  1. ﴿وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ[۸]؛
  2. ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ[۹]

همه این امور، نشانگر آن است که میانه‌روی در تمامی کارها مطلوب بوده، هیچ مسأله‌ای با تندروی و یا کندروی به هدف خود نخواهد رسید. سِرّ آنکه در یکایک کارها، اندیشه‌ها و خوی‌ها به این فضیلت توصیه شده است نیز، همین نکته است؛ چه گویا حتّی ادب انسان در گرو این فضیلت بوده، با ادبان به آن آراسته شده و بی‌ادبان از آن بی‌بهره مانده‌اند: ﴿وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ[۱۰].

نیز فضیلت میانه‌روی در کنار و در شمار دیگر امور مهم آمده در یک صف قرار داده شده‌اند؛ این نشان از مطلوبیّت آن برای حضرت حق دارد: ﴿يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ[۱۱].

می‌بینیم که در این آیات، خداوند اعتدال در راه رفتن و آهسته سخن گفتن را در کنار نماز و برپای داشتن آن آورده، به همراه امر به معروف و نهی از منکر نشانیده است؛ نیز آن را به همراه نهی از کبر، خودپسندی و تفاخر آورده، تا نشان دهد که میانه‌روی و اعتدال حتّی در امور اجتماعی نیز سخت پسندیده است؛ چه آن را در شمار مهمترین واجبات یاد فرموده است.

در میان اخلاق‌پژوهان، چنان مشهور است که فضائل اخلاقی در نقطه وسط میان رذائل قرار دارد. اینان شجاعت را نقطه میانه ترس و بی‌باکی، عدالت را نقطه میانه ظلم کردن و ظلم پذیرفتن و... دانسته‌اند. نیز در همان مبحث اشاره کردیم، که این سخن اخلاقیان از نظر ما سخته نبوده بر خطا می‌باشد؛ چه هیچ‌گاه در امر که با هم در تضاد قرار دارند، مقابل یکدیگر نبوده، آنچه در میان آن دو قرار دارد، نه در ماهیت با آن دو مخالف خواهد بود، و نه می‌تواند چیزی جز از آن دو باشد. آن سخن -که به تفصیل در موضع خود توضیح داده شد- در مبحث حاضر نیز جریان می‌یابد.

در مقابل "میانه‌روی در معیشت"، اسراف و نیز خسّت‌ورزی قرار دارد؛ قرآن کریم خود این مطلب را این‌گونه یاد فرموده است: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا[۱۲].

با این همه اما، نه گشاده‌دستی بیهوده، و نه خست‌ورزی، هیچ‌یک دو سوی اعتدال و میانه‌روی نیست تا اعتدال را نقطه میان آن دو بدانیم؛ بلکه این دو با فضیلت اعتدال در تضاد بوده هرگز با هم جمع نخواهند شد. توضیح بیشتر این مطلب را از مبحث پیش‌گفته می‌توان به دست آورد.

میانه‌روی را مراتبی چند است، که نشان دهنده شدّت و یا ضعف آن است:

  1. مرتبه ضعیف آن، زندگی تجمّل‌آمیز پر زرق و برق است؛
  2. مرتبه میانه آن، زندگی کفاف‌آمیز؛
  3. و مرتبه شدید آن نیز، زندگی در حدّ ضرورت‌های آن با پرهیز از اسراف و تبذیر است.

هریک از این مراتب، خود از مراتبی چند برخوردار است، که به نوبه خود مطلوب بوده عقل و شرع بر نیکویی آن هماوایند. رذیلت اسراف و رذیلت تبذیر نیز، به همینسان از مراتبی چند برخوردار است؛ زندگی تجمّل‌آمیز که نشان دهنده رذیلت اسراف است، به معنای هزینه کردن در اموری است که انسان هیچ احتیاج واقعی‌ای بدان نخواهد داشت؛ در مقابل آن، تبذیر قرار دارد، که همان هزینه کردن در اموری است که عقل و عرف آن را بی‌فایده می‌شمارند. مرتبه شدید آن نیز - که "اتراف" خوانده می‌شود- هزینه کردن سرمایه در راه طاغوت‌های جنّی و انسی، و از آن جمله نفس امّاره انسان، است.

واضح است که اسراف و تبذیر هیچ ارتباطی با میانه‌روی در زندگی نخواهد داشت، و هر یک از این سه، از معنایی مستقل برخوردار است. به عبارت دیگر، میانه‌روی در مخارج زندگی، راه مستقیمی است که به خداوند، قُرب به او و بهشتش ختم می‌شود؛ و در مقابل آن، اسراف و تبذیر، دو راه انحرافیند که آدمی را از مسیر مستقیم خارج و او را به طاغوت، قُرب به او و دوزخ فروزان، نزدیک می‌سازد.

در خبر است که پیامبر اکرم (ص) خطّی مستقیم ترسیم کرده فرموده‌اند: "این راه بهشت است، آنگاه چندین خطّ کج در کنار یکدیگر کشیده فرمودند: تمامی این خطوط راه‌هایی به سوی جهنّم هستند"؛ آنگاه امر کردند که مسلمانان از خطّ مستقیم خارج نشده خود را به انحرافات مبتلا نسازند.

بر این اساس، میانه‌روی در عمل نیز-که آن را "عدالت" خوانده‌اند- تبیین می‌گردد. از آنجا که ما پیش از این از فضیلت عدالت و نیز دو رذیلت اسراف و خسّت‌ورزی سخن داشته‌ایم، در اینجا مبحث حاضر را تنها ویژه میانه‌روی در معیشت داشته، از امور گذشته سخنی به میان نمی‌آوریم.

میانه‌روی در معیشت، با فضائل بسیاری همراه است، که هر یک از آنها به تنهایی بهتر از دنیای فانی برشمرده شده است، قناعت، بی‌نیازی از مردم، صبر، شکر، رضای به اراده الهی، تسلیم در برابر آن، کوتاهی آرزو، عفّت، زهد، عدالت، شجاعت، پیروی از حق، عزّت نفس، بلند همتی، غیرت، حمیّت، وقار و... در این شمارند. این فضائل آن‌گونه بسیارند که می‌توان گفت، تمامی فضائل اخلاقی به همراه میانه‌روی در معیشت پدید خواهند آمد.

نیز به همین ترتیب، این فضیلت آدمی را از بسیاری از رذائل، به دور می‌دارد، طمع، حرص، نیازمندی به مردم، بی‌تابی، بی‌شکیبی، انکار نعمت، آرزو پروری، ذلّت، دنیا دوستی، حسد، ظلم کردن، ظلم پذیرفتن، بی‌باکی، ترس، عزلت، پیروی از باطل، دروغ‌زنی، حیله‌گری، پست همّتی و... نیز در این شمارند.

گذشته از این، فضیلت میانه‌روی در معیشت، آدمی را از بسیاری از گناهان نیز به دور می‌دارد؛ گناهانی همچون دزدی، رشوه‌دهی، رشوه‌پذیری، غارت اموال و حقوق مردمان، حیله زدن به آنان و... برخی از گناهانی هستند که مقتصدان در زندگی، هرگز به آنها آلوده نخواهند شد. حضرت حق این‌گونه به این امور در کتاب خویش اشاره فرموده است: ﴿يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۱۳].

در این آیات، به وضوح می‌بینیم که خداوند نخست به میانه‌روی در معیشت امر کرده، به بهترین وجه حدود آن را مشخّص فرموده است، وز این پس به جلوگیری آن از تمامی رذائل و گناهان اشاره فرموده، و در مرتبه سوم آن رذائل را به تفصیل یاد کرده، تا مؤمنان بیشتر به تحصیل این فضیلت رغبت یابند و در پی آن به تلاش خیزند.

این آیه، به گونه غیر مستقیم اشاره می‌فرماید که این فضیلت، با تمامی فضائل دیگر همراهی خواهد داشت. در این زمینه توجّه به این آیه شریفه نیز از اهمیّتی خاص برخوردار است: ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا[۱۴].

چه به روشنی نشان می‌دهد که تمامی بدبختی‌ها- و از آن جمله فقر و ذلّت و سرافکندگی ۔ در پی رذیلت اسراف و خسّت پدید می‌آید؛ از این‌رو به طریقه عکس دلالت بر آن دارد که عزّت در زیر پرچم اعتدال نهفته است.

از آنجا که اسراف و تبذیر در شمار زوائد زندگی و بلکه از علل آن به حساب می‌آید، می‌توان چنین برداشت نمود که پریشان خاطری، ذلّت و بی‌اعتباری، زاییده رذیلت اسراف بوده از پی آن پدید می‌آید.

آشکار است که اسراف و تبذیر خود در شمار تورهای شیطان و زنجیرهای اوست، که بدان‌ها آدمیان غیر مقتصد را شکار کرده در بند خود می‌کشد. از این‌رو به روشنی از قرآن کریم استفاده می‌شود، که سعادت دو جهانی و نیز بدبختی آدمی در آن دو، در زیر اتّصاف به این فضیلت، و یا اتّصاف به نقطه مقابل آن نهفته است:

  1. ﴿وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ لَا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ[۱۵]؛
  2. ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا[۱۶].[۱۷]

پایه‌ها و اصول میانه‌روی در زندگی مادّی

بدون تردید میانه‌روی‌ای که از نظر عقل و شرع مطلوب شمرده می‌شود، از اصول و پایه‌هایی چند برخوردار است. ما در اینجا به مهمترین این پایه‌ها اشاره می‌کنیم.

تولید

بدون تردید جامعه بدون برخورداری از تولید لازم، نمی‌تواند به حیات خود ادامه دهد. از این‌رو دست‌کم لازم است که تولید در حدّ ضروری در جامعه صورت پذیرد؛ هرچند اگر این تولید بیشتر از حدّ اقل‌ها باشد، از مطلوبیّت بیشتری برخوردار خواهد بود.

بدین ترتیب بر کشاورزان، صنعت‌گران، کارگران و... لازم است که در کشاورزی، صنعت و کارهای متعدّد خود، آن‌گونه عمل کنند که نیاز جامعه اسلامی برآورده شده تولید لازم صورت پذیرد. این مطلب در شمار واجب‌ترین امور است؛ چه در غیر این صورت مسلمانان محتاج به کافران شده در ضروریات زندگی خود وابسته به آنان خواهند بود. این مطلب به تأکید در قرآن کریم یاد شده است: ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۱۸]

در این آیات، خداوند مؤمنان را از پذیرش سرپرستی و ریاست کافران نهی کرده، وعده فرموده است که در این صورت، عنایت خود را از جامعه مسلمانان دریغ خواهد داشت؛ تا آنکه آنان از این روش دست کشیده خود را از این گناه بزرگ بازدارند.

پُر واضح است که این آیات در مقام نهی مؤمنان از برقراری ارتباطات عادّی با کافران نبوده، آنان را تنها از پذیرش سلطه کافران باز می‌دارد. حال با توجّه به آنکه یکی از بارزترین مصادیق سلطه، سلطه اقتصادی و سیاسی است، می‌توان هدف اصلی این آیات را بهتر بازشناخت.

آری! سلطه‌پذیری آنگاه پدید می‌آید، که مسلمانان در یکایک نیازهای روزمره خود دست حاجت به سوی بیگانگان دراز کنند، و بدین ترتیب خواسته و یا ناخواسته حکمرانی آنان بر خویشتن را پذیرا باشند؛ به این آیه شریفه نیز بنگرید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ[۱۹].

در شکوفایی تولید نیز، اموری چند از اهمیّت بالایی برخوردار است:

  1. اهتمام به ضروریّات: کنار نهادن تولیدات غیرضروری و اهتمام به آنچه از ضرورت بیشتری برخوردار است، از نخستین ضرورت‌ها در این زمینه است؛ چه تولیدات غیر ضروری که زندگی تجمّل‌آمیز را پدید خواهد آورد، خود از علل ضعف جوامع بوده بردگی آنان را در پی خواهد داشت.
  2. مرغوب بودن کالاهای تولید شده: جای بسی تأسّف است که این مطلب امروزه در تولیدات کشورهای بیگانه به خوبی رعایت می‌شود، امّا در بسیاری از کالاهای پدید آمده در کشورهای اسلامی، و از آن جمله کشور اسلامی خودمان، نه تنها کیفیّتی مشاهده نمی‌شود، که می‌توان برخی از کالاها را در شمار بدترین اجناس محسوب داشت!.
  3. استحکام کالاهای تولید شده: این مطلب، خود از بارزترین مصادیق "عمل صالح" شمرده می‌شود؛ چه صنعت‌گری که کالای خود را از استحکام لازم برخوردار نمی‌سازد و به سستی آن رضایت می‌دهد، در حقیقت مُفسد و نه مُصلِح خوانده می‌شود. آیات بسیاری از قرآن کریم این مطلب را به اشاره گرفته است، گاه از زبان حضرت هود (ع)، گاه از زبان حضرت شُعَیب (ع)، و گاه از زبان جز این دو پیامبر بزرگوار الهی:
    1. ﴿وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا[۲۰]؛
    2. ﴿وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ[۲۱].

نیز روایت شده که چون پیامبر اکرم (ص) گور سعد بن معاذ را می‌بستند، آن را محکم و استوار ساخته فرمودند: "من خود می‌دانم که این گور به زودی خراب می‌شود و خرابی بدان می‌رسد، اما خداوند بنده‌ای را دوست می‌دارد، که چون کاری را انجام می‌دهد آن را محکم و استوار انجام دهد" [۲۲].

نیز در خبر است که ایشان چون از دفن فرزند عزیز خویش جناب ابراهیم فارغ شدند، در میان حُزن و اندوه شدید، رخنه‌ای در آن قبر مشاهده کردند، در همان حال ایشان آن رخنه را مرتفع و قبر را استوارکرده فرمودند: "هرگاه کسی کاری انجام داد، باید آن را استوار انجام دهد" [۲۳].

کارمندانی که در اداره‌های گوناگون مسؤول انجام امور مراجعانند، اما با تأخیر انداختن‌های پیاپی عمر آنان را تباه می‌سازند نیز، در شمار مصادیق سست کارانی هستند که خداوند با تهدید و به کار بردن کلمه وَیْل / وای بر آنان- که تنها در مورد غیر مؤمنان به کار می‌رود- آنان را از ایمان بی‌بهره خوانده است: ﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ[۲۴].

به این حدیث شریف نیز بنگرید: "هر مؤمنی که مؤمن دیگری را از آنچه بدان نیاز دارد باز دارد، در حالی که می‌تواند در رفع حاجت او بکوشد- خواه از امکانات خود، و یا از امکانات دیگران در این مسیر استفاده کند- خداوند او را در قیامت با چهره‌ای سیاه و چشمانی دریده و سرخ و دستانی که با زنجیر به گردنش آویخته است نگاه می‌دارد، و در حق او گفته می‌شود که: این خائن است که در حق خدا و پیامبرش خیانت کرده است!. آنگاه امر می‌شود که به آتش انداخته شود" [۲۵].

توزیع صحیح

یکی از ارکان اقتصاد، توزیع صحیح کالای تولید شده در میان استفاده کنندگان است. کاسب و تاجر، کسی است که کالایی را از تولید کننده دریافت و آن را به دست مصرف کننده می‌رساند. این امر اگر بر اساس موازین شرعی انجام پذیرد، خود در شمار اموری قرار می‌گیرد، که نه تنها عقل که شرع نیز بر نیکویی آن تأکید کرده است. از برخی از روایات استفاده می‌شود که اهل‌بیت (ع) نه تنها به تولید، که به توزیع نیز می‌پرداخته‌اند. از آن جمله به این روایت شریف ۔ که به وضوح تولیدکننده بودن آنان را نشان می‌دهد- بنگرید: "علی بن حمزه گوید: امام کاظم (ع) را دیدم که در زمینی از آن خود، کشاورزی می‌کرد، در حالی که تا پاهای آن حضرت در عرق فرو رفته بود!. من با تعجّب گفتم: فدایت شوم! پس مردانی که برای شما کشاورزی می‌کنند کجایند؟، آن حضرت فرمودند: ای علی! از این کار تعجّب نکن، چه کسی که بهتر و برتر از من و پدرم بود در زمین خود با دست خود کار می‌کرد. من گفتم: آن کس که از شما و پدرتان برتر بود کیست؟ فرمودند: پیامبر خدا (ص) و امیرمؤمنان (ع)؛ همه پدران من با دست خود به کار می‌پرداختند و این روش پیامبران، مرسلان، اوصیاء آنان و بندگان صالح خداوند است" [۲۶].

برخی از روایات نیز دلالت می‌نماید، که آنان گذشته از تولید، در امر توزیع کالاها در جامعه نیز نقشی بر عهده می‌گرفته‌اند. از آن جمله به این روایت - که آن را محمّد بن عذافر از پدر خود نقل می‌نماید- بنگرید: "امام صادق (ع) به پدر من یک‌هزار و هفتصد دینار داده فرمودند: برای ما با این سرمایه تجارت کن، آنگاه فرمودند: من در سود این پول هیچ رغبتی ندارم هر چند سود تجارت مورد رغبت همه است، امّا دوست دارم که خداوند ببیند که من در پی منافع او هستم که از طریق تجارت حاصل می‌شود" [۲۷].

نیز امیرمؤمنان (ع) فرمودند: "خداوند پیشه‌ور درستکار را دوست می‌دارد" [۲۸].

در توزیع کالا نیز همچون تولید آن، شرایطی چند وجود دارد:

  1. رعایت نیاز واقعی مصرف‌کنندگان: پرداختن به توزیع کالاهایی که واقعاً مورد نیاز مردم است، و نیز اجتناب از تقسیم کالاهای حرام و یا غیر لازم را، می‌توان از جمله این شرایط دانست.
  2. رعایت عدل و انصاف: رعایت عدل و انصاف در این زمینه، و گران نکردن کالا به هنگام فروش آن نیز، در این شمار است. امروزه متأسفانه شاهد آنیم که بسیاری از کسبه و تاجران، به این قانون عمل نکرده تا آنجا که در توان دارند بر قیمت کالای خود می‌افزایند. اینان در دام شیطان فروافتاده در شمار یاران او قرار گرفته‌اند؛ در این زمینه این حدیث شریف سخت آگاهی آفرین و تنبُّه افزاست:امیرمؤمنان (ع) می‌فرمایند: "عربی بادیه‌نشین نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و از ایشان درباره بهترین و بدترین نقاط زمین سؤال کرد، آن حضرت نیز پاسخ دادند: بدترین نقاط زمین بازارها است، چه جولانگاه شیطان است که با پرچم برافراشته خود حرکت می‌کند، و تخت حکمرانی خود را می‌نهد، و فرزندان خود را برای فریب مردم پخش می‌کند..."[۲۹].
  3. کوتاه کردن دست واسطه‌ها: حذف واسطه‌های گوناگون در میان تولید کننده و مصرف کننده و توزیع صحیح سود در میان آنها نیز، در شمار شرایط مهمّ تولید سالم می‌باشد.

مصرف درست

مصرف درست و عدم اسراف و تبذیر، انسان را به زندگی راحت و آسوده راهنمایی می‌کند؛ چه هرچند کسی از توان مالی بالایی برخوردار نباشد، امّا اگر در مصرف‌گرایی رو به افراط ننهد، می‌تواند به اندازه توان خود از زندگی بدون دغدغه بهره‌مند گردد.

در مقابل امّا، مصرف‌گرایی انسان را به فقر مبتلا کرده، او را به مشکلات فراوانی در زندگی مادّی دچار می‌سازد. به این آیات شریفه بنگرید:

  1. ﴿وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ لَا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ[۳۰].
  2. ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا[۳۱].

از این‌رو، مصرف گرایانی که بدون نیاز، سر در پی تهیّه لوازم غیر ضروری زندگی می‌نهند را، می‌توان سفیهانی خواند که تنها در ظاهر از صورت عاقلان برخوردارند؛ مردم اینان را در راحتی می‌پندارند، در حالی که آنان در نهایت فقر به سر می‌برند، چه سیری ناپذیری روحی از فقر مادّی بسیار دشوارتر و دردناک‌تر است؛ حضرت حق اینان و روششان را این‌گونه ترسیم فرموده است: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ[۳۲].

در مصرف صحیح نیز، اموری چند مطرح می‌شود. در این شمار می‌توان به این مسائل اشاره کرد:

  1. خویشتن‌داری کامل در مصرف: به گونه‌ای که انسان در منزل، خورد و خفت و دیگر لوازم مادّی زندگی، تنها به حدّی که حقیقتاً به آن نیازمند است اکتفا کرده، به بیش از آن اهتمام نورزد.
  2. رعایت قانون مواسات:
  3. رعایت مساوات اجتماعی در مصرف: این قانون، به ویژه به هنگام ظهور کمبودها اهمیت خود را نشان می‌دهد. نمونه را به هنگام بروز جنگ از آنجا که تولید کاهش می‌یابد، بر تمامی افراد جامعه لازم است که آن‌چنان به مصرف پردازند، که همه بتوانند نیازهای ضروری خود را برطرف سازند.

در روایات بسیاری آمده که اگر کسی در مصرف میانه‌روی کند، هرگز به فقر دچار نخواهد شد؛ نمونه را به این دو روایت بنگرید:

  1. "امام صادق (ع) فرمودند: اسراف فقر را پدید می‌آورد، و میانه‌روی بی‌نیازی را"[۳۳].
  2. "امام صادق (ع) فرمودند: من برای کسی که در زندگی میانه‌روی را پیشه می‌کند، ضمانت می‌نمایم که هیچ‌گاه فقیر نشود"[۳۴].

از بسیاری از روایات، چنین استفاده می‌شود که معنای "میانه‌روی در مصرف"، آن است که انسان در جامعه مانند دیگر مردمان بوده، اگر آنان در سختی به سر می‌برند او نیز در سختی قرار گیرد؛ و اگر آنان در آرامش مالی هستند، او نیز از همان آرامش برخوردار شود.

کوتاه سخن آنکه اسلام در پی آن است که مردم در جامعه در رفاه بوده، هیچ‌کس در آن نیاز مادّی‌ای نداشته خود را محتاج نیابد، تا همه از مدینه فاضله برخوردار بوده از حیات طیّبه بهره‌مند شوند: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۳۵].

در این راه، هیچ مطلبی مهمتر از مراعات میانه‌روی در مصرف، محافظت از قانون مواسات، و پرهیز از اسراف نبوده؛ با انجام این امور می‌توان دستور اسلام در این زمینه را در جامعه احیاء و پیاده نمود[۳۶].

منابع

پانویس

  1. «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  2. «قَالَ الْإِمَامُ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِيرُ الْمَعِيشَةِ»؛ اصول کافی، ج۱، ص۳۲.
  3. «لَا يَذُوقُ الْمَرْءُ مِنْ حَقِيقَةِ الْإِيمَانِ حَتَّى يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ الْفِقْهُ فِي الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمَصَائِبِ وَ حُسْنُ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعَاشِ»؛ بحارالأنوار، ج۱، ص۲۱۰.
  4. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
  5. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  6. «إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِ الَّذِي لَا سَفَراً قَطَعَ وَ لَا ظَهْراً أَبْقَى»؛ اصول کافی، ج۲، ص۸۶.
  7. «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
  8. «و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راه‌ها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند» سوره انعام، آیه ۱۵۳.
  9. «راه راست را به ما بنمای راه آنان که به نعمت پرورده‌ای؛ که نه بر ایشان خشم آورده‌ای و نه گمراه‌اند» سوره فاتحه، آیه ۶-۷.
  10. «و در راه رفتنت میانه‌رو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگ‌ها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.
  11. «پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند و روی خود را از مردم مگردان و بر زمین خرامان گام برمدار که خداوند هیچ خود پسند خویشتن‌ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره لقمان، آیه ۱۷-۱۸.
  12. «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  13. «ای فرزندان آدم! در هر نمازگاهی زیور خود را بردارید و بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمی‌دارد * بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم * بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاری‌های آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است و (نیز) اینکه برای خداوند چیزی را که برهانی بر آن فرو نفرستاده است شریک آورید و اینکه درباره خداوند چیزی بگویید که نمی‌دانید» سوره اعراف، آیه ۳۱-۳۳
  14. «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
  15. «و چپیان، کیانند چپیان؟ در تفبادی و آبی داغند و سایه‌ای از دود بسیار سیاه که نه سرد است و نه خوش چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند و بر گناه بزرگ پای می‌فشردند» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۶.
  16. «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان می‌دهیم و در آن نافرمانی می‌ورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب می‌گردد، آنگاه یکسره نابودش می‌گردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.
  17. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص۴۴۷ ـ ۴۵۶.
  18. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  19. «ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است، بی‌گمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفته‌ایم اگر خرد ورزید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
  20. «و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید» سوره اعراف، آیه ۸۵.
  21. «وای بر کم‌فروشان! آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند آیا آنان نمی‌دانند که برانگیخته خواهند شد در روزی بزرگ؟» سوره مطففین، آیه ۱-۵.
  22. «إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّهُ سَيَبْلَى وَ يَصِلُ الْبِلَى إِلَيْهِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكَمَهُ»؛ بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۷.۲۲۰.
  23. «إِذَا عَمِلَ أَحَدُكُمْ عَمَلًا فَلْيُتْقِنْ»؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۵۷.
  24. «آیا آن کس را که (روز) پاداش و کیفر را دروغ می‌شمارد دیده‌ای؟ او همان کسی است که یتیم را می‌راند و کسی را بر خوراک دادن به یتیمان برنمی‌انگیخت پس وای بر (آن) نمازگزاران آنان که از نماز خویش غافلند کسانی که ریا می‌ورزند و زکات را باز می‌دارند» سوره ماعون، آیه ۱-۷.
  25. «عَنِ الْإِمَامِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): أَيُّمَا مُؤْمِنٍ مَنَعَ مُؤْمِناً شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ أَقَامَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَيْنَاهُ مَغْلُولَةً يَدَاهُ إِلَى عُنُقِهِ فَيُقَالُ هَذَا الْخَائِنُ الَّذِي خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۶۷.
  26. «قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ: رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) يَعْمَلُ فِي أَرْضٍ لَهُ قَدِ اسْتَنْقَعَتْ قَدَمَاهُ فِي الْعَرَقِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيْنَ الرِّجَالُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ قَدْ عَمِلَ بِالْيَدِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ مِنْ أَبِي فِي أَرْضِهِ فَقُلْتُ وَ مَنْ هُوَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع)، وَ آبَائِي كُلُّهُمْ كَانُوا قَدْ عَمِلُوا بِأَيْدِيهِمْ وَ هُوَ مِنْ عَمَلِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ الصَّالِحِينَ»؛ وسائل الشّیعه، ج۱۲، ص۲۳.
  27. «أَعْطَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَبِي أَلْفاً وَ سَبْعَمِائَةِ دِينَارٍ فَقَالَ لَهُ اتَّجِرْ بِهَا لِي ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ لِي رَغْبَةٌ فِي رِبْحِهَا وَ إِنْ كَانَ الرِّبْحُ مَرْغُوباً فِيهِ وَ لَكِنِّي أَحْبَبْتُ أَنْ يَرَانِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُتَعَرِّضاً لِفَوَائِدِهِ»؛ وسائل الشّیعه، ج۱۲، ص۲۶.
  28. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ الْمُتَحَرِّفَ الْأَمِينَ‌»؛ وسائل الشّیعه، ج۱۲، ص۱۳.
  29. «قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) جَاءَ أَعْرَابِيٌّ مِنْ بَنِي عَامِرٍ إِلَى النَّبِيِّ (ص) فَسَأَلَهُ عَنْ شَرِّ بِقَاعِ الْأَرْضِ وَ خَيْرِ بِقَاعِ الْأَرْضِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صشَرُّ بِقَاعِ الْأَرْضِ الْأَسْوَاقُ وَ هِيَ مَيْدَانُ إِبْلِيسَ يَغْدُو بِرَايَتِهِ وَ يَضَعُ كُرْسِيَّهُ وَ يَبُثُّ ذُرِّيَّتَهُ...»؛ وسائل الشّیعه، ج۱۲، ص۳۴۴.
  30. «و چپیان، کیانند چپیان؟ در تفبادی و آبی داغند و سایه‌ای از دود بسیار سیاه که نه سرد است و نه خوش چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند و بر گناه بزرگ پای می‌فشردند» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۶.
  31. «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان می‌دهیم و در آن نافرمانی می‌ورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب می‌گردد، آنگاه یکسره نابودش می‌گردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.
  32. «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد و خداوند حسابرسی سریع است یا چون تاریکی‌هایی است در دریایی ژرف که موجی فرا موجی، فراز آن ابری آن را فرو می‌پوشد، تاریکی‌هایی است پشت بر پشت که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند، و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۳۹-۴۰.
  33. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): يَا عُبَيْدُ إِنَّ السَّرَفَ يُورِثُ الْفَقْرَ وَ إِنَّ الْقَصْدَ يُورِثُ الْغِنَى»؛ اصول کافی، ج۴، ص۵۳.
  34. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا يَفْتَقِرَ»؛ اصول کافی، ج۴، ص۵۳.
  35. «کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
  36. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص۴۵۶-۴۶۹.