حاکمیت خدا

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

حاکمیت خدا یکی از فلسفه‌های بعثت

هدف از بعثت انبیاء که خود به نوعی مقدمۀ اقامۀ عدل و در نهایت اخلاص در عبادت خدای متعال است، برپایی حکومت الهی است. در این حکومت، خواسته‌ها و مصالح فردی یا گروهی، حکومت نمی‌کند؛ آنچه حکومت می‌کند، امر و نهی الهی و دستورها و قوانین خداست.

حکومت انبیاء، با انواع دیگر حکومت تفاوت اساسی دارد. جملگی حکومت‌ها از هر نوع و به هر شیوه که باشند، چه حکومت‌های فردی و چه حکومت‌های جمعی، چه آنها که بر پایه استبداد مطلق برپا می‌شوند، و چه آنها که بر پایه دموکراسی غیرالهی و حاکمیت مطلق احزاب و گروهها بنا می‌شوند، همگی در یک نقطه به هم می‌رسند و همگی از این نقص مشترک برخوردارند که مصالح و خواسته‌های فرد یا جمع معینی، آن هم به تشخیص عدۀ معدودی، بر سرنوشت همۀ انسان‌ها حکومت می‌کند.

این موضوع که عدۀ معدودی از افراد بشر، اختیار همۀ انسان‌ها را در دست داشته باشند و علی‌رغم حس طبیعی خودخواهی و نیز خطاپذیری آنان، خواست و تشخیص آنان، سرنوشت بقیه را رقم زند و انسان‌ها در زندگی‌شان محکوم تصمیم حاکمان باشند -خواه این عدۀ معدود به خواست خود، زمام امور بشر را به‌دست گرفته باشند یا با کمک جمع اندک یا بسیار دیگر- نتیجه‌اش سپردن سرنوشت انسان‌ها به خواست فرد یا جمعی است که نه صحت تشخیص آنان و نه امانتداری و عدالت چنین حکومتی تضمین‌پذیر است و نه دلیلی بر سلامت و توان ایشان برای تشخیص مصلحت جمع یافت می‌شود.

در حکومت انبیاء خواستۀ خداوند ملاک تصمیم‌گیری‌ها و قوانین و مقررات است. خواستۀ خداوند؛ یعنی عدل و فضیلت و مصلحت. انبیاء امانتدارانی هستند که قانون و دستور خدا را در جامعۀ بشری اجرا می‌کنند و حکومت انبیاء به معنای حکومت قانون خداست. حکومت امامان معصوم پس از نبی خاتم و نیز حکومت فقهای عادل در زمان غیبت امام معصوم نیز همان حکومت قانون خداست؛ زیرا مبتنی بر اراده و دستور خداوند متعال است. انبیاء و امامان معصوم (ع) و نیز فقهای عادل امانتداران دین خدایند؛ آشنایان امین و عادلی که قانون خدا را می‌شناسند و در اجرای صحیح آن، به دلیل عصمت و عدالتی که دارند، خیانت نمی‌کنند.

خدای متعال در قرآن کریم بارها به بیان این هدف پیامبران (ع) که اقامه حکومت الهی است، پرداخته است[۱]. پیام انبیاء را در این جمله خلاصه می‌کند: ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ[۲].

در این آیات، انبیای الهی، بشر را به پذیرش رهبری خود فراخوانده‌اند و آنان را به برپایی حکومتی که رهبری‌اش را انبیاء برعهده دارند، دعوت کرده‌اند. در همین سوره، در آیات صد و پنجاه تا صد و پنجاه دو، پیام صالح (ع)، یکی از پیامبران بزرگ الهی، به قومش چنین بیان شده است:﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ[۳].

در این آیات، صالح (ع)، پیامبر بزرگ خدا، خود را به عنوان رهبر شایسته اطاعت، معرفی و مردم را به شورش و تمرّد از اطاعت رهبران ستمگر و ستم‌پیشه دعوت می‌کند و آنان را به فرمانبرداری از حکومت خویش، به جای حکومت رهبران ستم‌پیشه، فرا می‌خواند.

این هدف در سورۀ نساء، هدف همۀ پیامبران در طول تاریخ اعلام شده است. آنجا که می‌فرماید:﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ[۴] و برای تحقق همین هدف است که خدای متعال دربارۀ رسول خدا و امامان پس از او می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۵].

این دو آیه، تأکیدی بر تداوم همیشگی این هدف پیامبران -برپایی حکومت الهی- در طول تاریخ گذشته و آینده بشر است[۶].

قرآن مجید به مشروعیت حکومت پیامبران پرداخته و از جهت تعیین حاکم و نیز از جهت منشور حکومت، مبطل نظریه سکولاریسم است. خداوند، حکم و حکمرانی را به خود اختصاص داده و از غیر خود - مانند قیصرها - نفی می‌کند و برخی آیات حتی مردم را از مراجعه به چنین مراکزی منع کرده است: ﴿يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ [۷] آیات دیگری وجود دارد که امر می‌کند بر الزام به حکمرانی، مطابق دین الهی: ﴿وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ[۸].

این آیات، منشور حکومت را مشخص می‌کند [۹]. خداوند متعال انسان را از نیستی، جامه وجود پوشاند و بستر مناسب حیات و رشد مادی و معنوی را در اختیار او قرار داد. و انسان علاوه بر اصل خلقت، در ادامه حیاتش نیز به خداوند محتاج است. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ [۱۰]. پس انسان مملوک مطلق خداوند است و عقل تصدیق می‌کند اختیار مملوک از آنِ مالک و فیاض است و مملوک باید فرمان‌بردار مالک خویش باشد و در تمام تصرفات محتاج اذن و تأیید مالک است چه در عرصه تصرف در خود یا در طبیعت. انسانی که برای تصرف در اعضای خود و استفاده از نعمت‌های طبیعت به اذن تأیید خالق نیازمند است چگونه در ایجاد یک حکومت که تصرف و تسخیر در منابع طبیعی و ایجاد محدودیت برای مخلوقات خداوند است نیازمند اذن نباشد؟ در حالی که عقل هر نوع ایجاد محدودیت در زندگی دیگران را برنمی‌تابد.

پس حاکمیت، هم عقلاً و هم از جهت قرآن به خداوند تعلق دارد: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ [۱۱] بله از آنجا که حکومت از مقام قدسی خداوند، دور است، لذا در مواردی، انجام آن را به انسان‌های شایسته واگذار می‌کند مانند حضرت داوود (ع). نظریه سکولارها که می‌گوید خداوند حق مشروعیت و حاکمیت خویش را به مردم تفویض کرده است، اگر به‌گونه‌ای باشد که مشروعیت حکومت پیامبران را خارج کند، "برخلاف آیات"، به سکولاریسم منجر می‌شود اما اگر فقط منکر مشروعیت، الهی حاکم، غیر معصوم باشد، مثبِت سکولاریسم نیست [۱۲].

حاکمیّت تکوینی و تشریعی خداوند

خداوند مالک کلّ مخلوقات است؛ در نتیجه، ولیّ امور آنان می‌باشد. در مورد انسان‌ها، ولایت الهی به دو صورت تکوینی و تشریعی تبلور می‌یابد. بر این مبنا، سایر مالکیّت‌ها در مراتب بعد و در طول مالکیّت پروردگار و به اذن او صورت می‌گیرد﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۳].

اصل در معنای ولایت، قُرب و تدبیر امور است؛ همچنین چون مالک و حاکم، به مملوک خود نسبت به دیگران نزدیک‌تر است و تدبیر امور مملوک خود را می‌نماید، ولیّ او محسوب می‌شود و همان احکام اشتدادی و تشکیکی که درباره روابط مالک و مملوک اشاره شد، در ولایت مالک بر مملوک نیز جاری است. اثر این بیان، در ولایت و حاکمیت تکوینی و تشریعی خداوند بر جهان از یک سو و نیز محدوده ولایت و مالکیّت انسان از دیگر سو آشکار می‌گردد.

این موضوع در آیات مختلف قرآن مورد تأکید قرار گرفته که در اینجا به برخی موارد اشاره می‌گردد:

  1. تدبیر امور عالم به دست خداوند است: ﴿قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۱۴]
  2. در قیامت، مالکیّت مطلق برهمه چیز، از آن خداوند است: ﴿مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ[۱۵]. لذا در آن روز، خطاب عمومی به همه خلایق می‌گردد که: ﴿لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ[۱۶]. و خداوند خود پاسخ می‌دهد: ﴿لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ[۱۷]. بنابراین، چنان‌که در مباحث عقلی ولایت گذشت، چون خداوند خالق است، حاکمیّت حقیقی بر همه خلایق دارد و سایر حاکمیّت‌ها و ولایت‌های اعتباری و یا حقیقی، عقلاً تحت حاکمیت و ولایت الهی معنا پیدا می‌کند. لذا حجیّت همه اموری که به نوعی حقّ اختیار تصرّف در امری را می‌دهد، می‌باید با اذن خداوند - یعنی مالک اصلی عالم - باشد.
  3. ولایت تکوینی و تشریعی همه موجودات در اختیار خداوند است: ﴿مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۸]. و او چنین ولایتی را به هرکس که بخواهد تفویض می‌کند: ﴿وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۱۹]. خداوند در قرآن، مبنایی‌ترین ولایت‌ها را در تکوین و تشریع برای خود قرار داده است؛ چنان‌که در سوره سجده درباره "ولایت تکوینی" خود می‌فرماید: ﴿مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ[۲۰]. همچنین درباره "ولایت تشریعی" خود می‌فرماید: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۲۱].
  4. خداوند ولیّ مؤمنین است و این ولاء در درجه اوّل "ولاء هدایت" است؛ زیرا خداوند تربیت و هدایت دینی بندگانش را به عهده می‌گیرد و آنان را تا سرمنزل مقصود هدایت می‌کند: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۲۲]. متفرّع بر این ولایت، "ولاء نصرت" است: ﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ[۲۳]. سایر ولاء‌ها نیز در همین ردیف است؛ مانند "ولاء محبّت" که درباره آن می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ[۲۴]. همچنین می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۲۵].
  5. چنان‌که اشاره شد، ولایت، مقول به تشکیک است. در نتیجه، با شدّت و قرب آن، سایر آثار ولایت، از قبیل نصرت و محبّت و تدبیر نیز شدّت پیدا می‌کند. بر این مبنا، خداوند ولایت خاص بر اولیاء خود (ع) دارد؛ هر مقدار که بندگان صالح‌تر و در مراتب قرب و تعبّد خالص‌تر باشند، ولایت الهی بر آنان بیشتر است؛ تا به آنجا که همه تدبیر امور آنان را خود بر عهده می‌گیرد و آنان را از همه انحاء ولایت‌های شیطانی در امان می‌دارد: ﴿إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ[۲۶].
  6. در یک قاعده کلّی، همه ولایت‌های تکوینی و تشریعی و حقیقی و اعتباری، به ولایت الهی باز می‌گردد:﴿إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۲۷].[۲۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. از جمله در سورۀ شعراء آیات: ۱۰۸، ۱۱۰، ۱۲۶، ۱۳۱، ۱۴۴، ۱۵۰، ۱۶۳ و ۱۷۹.
  2. «پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره شعراء، آیه ۱۵۰.
  3. «پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید! و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید آنان که در زمین فساد بر می‌انگیزند و به (نیکی و) شایستگی روی نمی‌آورند» سوره شعراء، آیه ۱۵۰-۱۵۲.
  4. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  5. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  6. اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۳۸-۴۲.
  7. سوره نساء، آیه:۶۰.
  8. سوره مائده، آیه:۴۴.
  9. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۶۳ و ۲۶۷.
  10. سوره فاطر، آیۀ:۱۵.
  11. سوره انعام، آیۀ:۵۷.
  12. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۶۷-۲۷۰.
  13. «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی می‌بخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز می‌ستانی و هر کس را بخواهی گرامی می‌داری و هر کس را بخواهی خوار می‌گردانی؛ نیکی در کف توست بی‌گمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
  14. «بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیده‌اید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ یا برای خداوند شریک‌هایی تراشیده‌اند که همانند آفرینش او را آفریده‌اند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.
  15. «مالک روز پاداش و کیفر» سوره فاتحه، آیه ۴.
  16. «فرمانفرمایی در این روز از آن کیست؟» سوره غافر، آیه ۱۶.
  17. «از آن خداوند یگانه دادفرما» سوره غافر، آیه ۱۶.
  18. «هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.
  19. «و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  20. «شما را هیچ دوست و میانجی‌یی جز او نیست؛ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره سجده، آیه ۴.
  21. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  22. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  23. «ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری می‌کنیم» سوره غافر، آیه ۵۱.
  24. «بی‌گمان خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۷۶.
  25. «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
  26. «بی‌گمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی می‌کند» سوره اعراف، آیه ۱۹۶.
  27. «بی‌گمان فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است؛ زنده می‌گرداند و می‌میراند و شما در برابر خداوند یار و یاوری ندارید» سوره توبه، آیه ۱۱۶.
  28. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۴۵۹-۴۶۲.