بحث:شفاعت در کلام اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۰ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

شفاعت

یکی از اشکال‌های مهم وهابیت به مسلمانان، مسئله شفاعت است که در کتاب‌های خود پیوسته از این موضوع به عنوان عمل شرک‌آمیز یاد می‌کنند و آن را مصداق آیه ﴿وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ[۱] می‌دانند! آنان می‌گویند: جایز نیست کسی از پیامبر و اولیای خدا شفاعت بخواهد. برای مثال، بگوید: يَا مُحَمَّدُ اشْفَعْ لِي عِنْدَ اللَّهِ؛ زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا[۲]. محمد بن عبدالوهاب در رساله کشف الشبهات می‌گوید: اگر کسی بگوید: ما می‌دانیم خدا به پیامبر مقام شفاعت بخشیده و به اذن او می‌تواند شفاعت کند؛ چه مانعی دارد ما آن‌چه را خدا به او بخشیده، از او تقاضا کنیم؟ در پاسخ می‌گوئیم: درست است که خدا به او مقام شفاعت داده، ولی با این حال نهی کرده است که از او شفاعت بخواهیم و گفته است: ﴿فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا. به علاوه مقام شفاعت منحصر به پیامبر نیست و فرشتگان و دوستان خدا نیز این مقام را دارند. آیا می‌توانیم از آنها نیز درخواست شفاعت کنیم؟ اگر کسی چنین بگوید، بندگان صالح خدا را پرستش و عبادت کرده است[۳].

در پاسخ این شبهه، نخست لازم است مفهوم شفاعت و شرک را به طور مختصر بررسی کنیم:

۱. حقیقت شفاعت؛ شفاعت در لغت از ریشه «شَفعَ» به معنای جُفت است. «شَفَعَ»؛ یعنی شیء را به مانند خودش ضمیمه کرد و شفاعت؛ یعنی انضمام به شخص دیگری، در حالی که همراه و یاور او است و از او درخواستی دارد. این واژه، بیشتر در جایی به کار می‌رود که شخصی بلند مرتبه، به دیگری که در رتبه پایین‌تری است، ضمیمه شود[۴]. نقطه مقابل آن نیز «وَتَر» به معنای واحد و تنهاست. توضیح اینکه در حقیقت، شخصی که به شفیع متوسل می‌شود، نیروی خودش را به تنهایی برای رسیدن به هدف کافی نمی‌داند. از این رو، نیروی خود را با نیروی شفیع گره می‌زند و در نتیجه، آن را دو چندان می‌کند و به آن‌چه می‌خواهد، می‌رسد، به گونه‌ای که اگر این کار را نمی‌کرد و تنها نیروی خود را به کار می‌بست، به مقصود خود نمی‌رسید؛ زیرا خودش به تنهایی، ناتوان بود[۵]. حقیقت شفاعت اولیای خدا و پیامبران برای گنه‌کاران نیز چنین است. آنها به سبب آبرو و احترامی که در پیشگاه خداوند دارند، می‌توانند برای مجرم‌ها و گنه‌کاران واسطه شوند و از خداوند متعال درخواست کنند که از گناهان آنان در گذرد. به عبارت دیگر، شفاعت، کمک رساندن مقربان درگاه الهی است که با اذن خداوند، شامل افرادی می‌شود که در عین گنه کار بودن، پیوند ایمانی خود را با خدا قطع نکرده‌اند.

۲. حقیقت شرک؛ در این جا لازم است برای تبیین مسئله، به معنای شرک نیز اشاره کوتاهی داشته باشیم. شرک، اسم مصدر از شرکت، به معنای شریک نیز می‌آید. «اللَّهُ لَا شَرِيكَ لَهُ‌»؛ یعنی خداوند شریک و مانند و سهیم در ملک و در ذات و صفات خود ندارد. «أَشْرَكَ بِاللَّهِ‌»؛ یعنی برای خداوند شریکی و سهمی قرار داد[۶]. پس معنای شرک این است که انسان برای خداوند در ذات و صفات و عبودیت و افعال، همتا و شریک قرار دهد. حال با توجه به معنای شفاعت، در توسل به شفیع، هرگز معنای یاد شده، مطرح نیست تا شرک به شمار آید. در شفاعت، فرد گنه‌کار، ولی معتقد به خدای لا شریک، افرادی را که در پیشگاه خداوند دارای مقام و منزلت هستند، شفیع خود قرار می‌دهد تا اینکه خداوند به سبب آبروی آنان از گناهانش بگذرد. این عمل هرگز شرک‌آمیز نیست. آیا اگر کسی که ناتوان است، از شخص توانا برای رسیدن به هدفش یاری بخواهد، شرک است؟ آیا اگر کسی که به دلیل انجام گناه از رحمت خدا دور شده است، از کسی که مورد لطف و رحمت پروردگار است، درخواست کمک کند تا از خداوند برای او درخواست بخشش کند، شرک است؟

وهابی‌ها برای اثبات ادعای خود به آیاتی تمسک کرده‌اند که هیچ ربطی به مسئله مورد نظر ندارد.

  1. در آیه ﴿وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ[۷] مورد خطاب آیه، مشرکان هستند که بت‌ها را می‌پرستیدند. بنابراین، هیچ‌گونه ربطی به مسئله شفاعت ندارد. اگر خداوند در این آیه، آنان را مشرک می‌شمارد، نه از آن رو است که آنها از بت‌های خود شفاعت می‌خواستند، بلکه علت مشرک بودن آنها این بود که بت‌ها را می‌پرستیدند. اگر طلب شفاعت از بت‌ها، در حقیقت پرستش آنها بود، دیگر دلیلی نداشت که جمله ﴿وَيَعْبُدُونَ را بیاورد[۸].
  2. آنچه در آیه: ﴿فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا[۹] نفی شده است، خواندن کسی همراه با خداست، نه خواستن از خدا به واسطه شفیعی! افزون بر این، منظور از نهی، در آیه ﴿فَلَا تَدْعُوا نهی از شریک قرار دادن برای خدا در عبادت است. این به قرینه صدر آیه است که می‌فرماید: ﴿وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ[۱۰] پس معنای آیه چنین می‌شود: «سجده‌گاه‌ها از آن خداست، پس دیگری را با خدا پرستش نکنید»[۱۱].

بنابراین، این آیه به مسئله شفاعت خواستن از پیامبران و اولیای خدا و امامان(ع) ربطی ندارد؛ زیرا مورد خطاب این دو آیه، مشرکانند که بت‌ها را می‌پرستیدند و در مقابل آن به سجده می‌افتادند.

۳. شفاعت در آیات؛ کلمه شفاعت با تمام مشتقاتش، سیبار در قرآن به طور نفی و اثبات آمده است و این خود نشان دهنده اهمیت موضوع است. دسته اول تنها یک آیه است که به طور مطلق، شفاعت را نفی می‌کند: ﴿أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ[۱۲]. دسته دوم، آیاتی است که شفاعت را ویژه خداوند متعال می‌دانند. برای مثال ﴿مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ[۱۳] و ﴿قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا[۱۴]. گروه دیگر، آیاتی است که شفاعت را مشروط به اجازه و فرمان خدا می‌داند، مانند: ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ[۱۵] و ﴿لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ[۱۶]. گروه چهارم نیز آیاتی است که شرایطی برای شفاعت شونده بیان کرده است. گاهی این شرط را خشنودی خدا می‌داند و می‌فرماید: ﴿وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى[۱۷] برابر این آیه، شفاعت شفیعان تنها شامل کسانی است که به مقام «ارتضا» (یعنی پذیرفته شدن در پیشگاه خدا) رسیده باشند.

گاهی نیز شفاعت را مشروط به گرفتن عهد و پیمان نزد خداوند معرفی می‌کند، مانند: ﴿لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا[۱۸] و در آیه دیگر می‌فرماید: ﴿مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ[۱۹]. بدین ترتیب، داشتن عهد و پیمان (ایمان) و رسیدن به مقام خشنودی پروردگار و پرهیز از گناهانی چون ستم‌کاری، جزو شرایط حتمی شفاعت است. از مجموع آیات گذشته بر می‌آید که مسئله شفاعت در روز قیامت از امور قطعی است. این شفاعت از آن خداست که با لطف او، افراد دیگری مانند انبیا و اولیا و شهیدان که مورد عنایت او هستند، می‌توانند شفاعت کنند.

۴. شفاعت در روایات؛ روایت‌های فراوانی درباره شفاعت در کتاب‌های اهل سنت از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که برای اختصار، تنها برخی از آنها را نقل می‌کنیم:

  1. انس بن مالک می‌گوید: از پیامبر(ص) درخواست کردم که در روز قیامت مرا از شفاعت خویش بهره‌مند سازد، پیامبر(ص) پذیرفت و فرمود: شفاعت خواهم کرد. عرض کردم: شما را کجا پیدا کنم؟ فرمود: کنار پل صراط[۲۰].
  2. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: خداوند بزرگ برای هر پیامبری دعای مستجابی قرار داده است. پیامبران گذشته در همین دنیا از آن استفاده کردند، ولی من آن ادعا را برای شفاعت کردن امت خود در آخرت نگاه داشته‌ام و شفاعت من نصیب افرادی از امت خواهد شد که با ایمان از دنیا بروند و مشرک نباشند؛ زیرا شرک مانع از شفاعت می‌گردد[۲۱].
  3. پیامبر اکرم(ص) در حدیثی فرمود: «أَنَا أَوَّلُ شَفِيعٍ فِي الْجَنَّةِ»؛ «من نخستین کسی هستم که در بهشت شفاعت می‌کند»[۲۲].
  4. همچنین پیامبر اکرم(ص) فرمود: پیامبران برای کسانی که از روی اخلاص به یگانگی خدا گواهی داده‌اند، شفاعت می‌کنند و آنان را از دوزخ خارج می‌کنند[۲۳].
  5. رسول خدا(ص) در روایت دیگر می‌فرماید: «وَ أُعْطِيتُ الشَّفَاعَةَ فَادَّخَرْتُهَا لِأُمَّتِي‌»؛ «شفاعت به من عطا شد، پس آن را برای امت خود ذخیره کردم»[۲۴].

نتیجه

  1. شفاعت یک مسئله ثابت شده در اسلام است؛
  2. به اذن خداوند، غیر خدا نیز می‌تواند شفاعت کند؛
  3. شفاعت از غیر خدا هیچ‌گونه ربطی با مسئله شرک ندارد؛
  4. در مسئله شفاعت، انسان گنه‌کار با اعتقاد راسخ قلبی به یگانگی خداوند، در همه امور، افرادی را که نزد خدا دارای شرافت و عزت هستند، واسطه قرار می‌دهد تا خداوند، گناهان او را ببخشاید[۲۵].

منابع

پانویس

  1. «و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی» سوره یونس، آیه ۱۸.
  2. «پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.
  3. کشف الشبهات فی التوحید، ص۲۱.
  4. مفردات الفاظ القرآن، ص۲۶۳، ماده شفع.
  5. المیزان فی التفسیر القرآن، ج۱، ص۲۸۳.
  6. المنجد الطلاب، ج۱، ص۲۸۳.
  7. «و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی» سوره یونس، آیه ۱۸.
  8. المحاضرات فی الالهیات، ج۲، ص۸۵۶.
  9. «پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.
  10. «و اینکه سجده‌گاه‌ها از آن خداوند است» سوره جن، آیه ۱۸.
  11. فرقه وهابی و پاسخ به شبهات آنها، ص۱۲۶.
  12. «ای مؤمنان! از آنچه روزی شما کرده‌ایم، هزینه کنید پیش از آنکه روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری» سوره بقره، آیه ۲۵۴.
  13. «شما را هیچ دوست و میانجی‌یی جز او نیست» سوره سجده، آیه ۴.
  14. «بگو: میانجیگری، همه از آن خداوند است» سوره زمر، آیه ۴۴.
  15. «کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  16. «و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد» سوره سبأ، آیه ۲۳.
  17. «و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۸.
  18. «اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.
  19. «ستمکاران را هیچ دوست و میانجی که درخواست وی را بپذیرند نخواهد بود» سوره غافر، آیه ۱۸.
  20. الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، ج۴، ص۴۲، باب ۹، ما جاء في شأن صراط، ح۲۵۵۰؛ أبی عبدالله اسماعیل بن ابراهیم بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج۸، ص۴۵۳.
  21. سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۴۴۰، کتاب الزهد، باب ۳۷، باب ذکر الشفاعة، ح۴۳۰۷: الجامع الصحیح (صحیح البخاری)، ج۴، ص۱۶۲، کتاب الدعوات، باب ۱، ح۶۳۰۴ و ۶۳۰۵؛ الجامع الصحیح (صحیح مسلم) ج۱، ص۱۳۱؛ سنن الدارمی، ج۲، ص۳۲۸، باب ان لكل نبي دعوة.
  22. الجامع الصحیح، (صحیح مسلم)، ج۱، ص۱۳۰.
  23. المسند، ج۳، ص۳۸۴، ح۱۰۸۵۱.
  24. تفسیر الکبیر، ج۶، ص۳۲۱، ذیل تفسیر آیه ۲۵۲ سوره بقره.
  25. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۹۳.
بازگشت به صفحهٔ «شفاعت در کلام اسلامی».