وقف
مقدمه
وقف به معنای توقف، ایستادن، نگه داشتن. در اصطلاح دینی اگر مال و زمین و وسیلهای را برای استفاده خاصی تعیین کنند و منافع آن را در جهت خاصی مقرر کنند، "وقف" نامیده میشود، مثل آنکه مدرسهای را وقف طلاب علوم دینی میکنند، یا قرآن و کتابی را وقف یک حرم یا مسجد میکنند، یا درمانگاهی را وقف استفاده فقرا میکنند. وقف، کاری بسیار پسندیده است و ثواب بسیار دارد و سبب میشود که تا سالهای سال، به مردم خیر و بهره برسد. مال یا زمینی را که وقف کرده باشند "موقوفه" و کسی را که آن را وقف کرده "واقف" مینامند. کسی باید متولی و عهدهدار موقوفات و اداره صحیح آنها باشد. مال وقف تنها در همان مسیری که تعیین شده باید مصرف شود و استفاده شخصی از آن جایز نیست. ادارهای که به امور موقوفات رسیدگی میکند "اوقاف" نام دارد. بسیاری از زمینها و املاک، وقف بعضی حرمها و امامزادهها یا مساجد و حوزهها میشوند و درآمدهای آنها به عنوان بودجه و پشتوانه مخارج این مراکز قرار میگیرد. حضرت علی (ع) تعداد بسیاری نخلستان کاشت و چاه کند و آنها را وقف فقرا نمود. وقف در اصطلاح علم تجوید، به معنای ایستادن، نفس کشیدن و توقف کردن بر روی یک کلمه در تلاوت آیات قرآن و وصل نکردن به کلمه یا آیه بعدی است. وقف، یک اصطلاح اعتقادی هم دارد، برای توضیح، به "واقفیه" نگاه کنید[۱].
معناشناسی
وقف، در لغت به معنای ایستادن و توقف کردن[۲] و در اصطلاح، به معنی حفظ اصل مال و قراردادن منافع آن برای اشخاص معین یا عموم در مدت معین یا برای همیشه با حفظ شرایطی خاص است[۳].
در اسلام، منابع مالی متعددی معین شده است تا بستر زندگی تمامی مسلمانان و همه کسانی که رفاه لازم را ندارند، فراهم شود؛ از این منابع میتوان به خمس، زکات، صدقات، وقف، هبه و... اشاره کرد. وقف یا حبس نیز یکی از این منابع و از مستحبات اسلام است. وقف، عملی صالح و باقی و مصداق روشنی است از تعاون، و انفاقی، عاری از منت و احسانی خالی از اذیت است که تحقیر شخصیت دیگران را در پی ندارد و تصدّقی دائمی و بیریا و دادن وامی است بدون اضطراب باز پرداخت و تعدیل ثروت با رضا و رغبت است که با انجام آن با جمعآوری مال و بروز اختلافات طبقاتی به طور معقول مبارزه میشود[۴].
نخستین وقف در اسلام
از واقدی نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) اولین وقف را در اسلام انجام داد و ماجرای آن، چنین بود که مخیریق یهودی، از علمای بزرگ یهود مدینه، پس از مسلمان شدن، همراه رسول خدا(ص) در جنگ احد شرکت جست. او مردی ثروتمند و دارای باغهای نخل بسیار بود[۵]. مخیریق هنگام جنگ احد وصیت کرده بود که اگر کشته شدم، تمام اموال من از آن رسول خدا(ص) خواهد بود و ایشان میتواند آنها را به هر طریق که خداوند دوست دارد، مصرف کند[۶]. مخیریق در غزوه احد به شهادت رسید و طبق وصیتش، اموال او که شامل نخلستانهای هفت گانه اعراف، صافیه، دلال، میثب (منبت ۔ میثم)، بُرقَه، حُسنی و مشربه امابراهیم بود، به پیامبر(ص) رسید[۷]. رسول اکرم(ص) نیز این اموال را در سال هفتم هجری وقف کرد[۸] و گفته شده است، موقوفات رسول خدا(ص) در مدینه عموماً از همین اموال مخیرق بود[۹].
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است، باغهای هفت گانه اعراف، صافیه، دلال، میثب، برقه، حسنی و مشربه ام ابراهیم، موقوفه یا موقوفات رسول اکرم(ص) بود که پس از رحلت آن حضرت در اختیار حضرت فاطمه(س) قرار گرفت. بعدها درباره این موقوفات ادعایی مطرح شد و حضرت علی(ع) بر وقف بودن آنها شهادت داد و حضرت فاطمه(س) نیز آنها را موقوفه معرفی فرمود[۱۰] و در آمد آنها را برای بنیهاشم و بنیمطلب قرار داد[۱۱].
امام رضا(ع) نیز در روایت مشابهی فرموده است: "رسول خدا(ص) اموالی را برای حضرت فاطمه(س) وقف کرد تا از آن به ضعفای قوم خود و نسل آنها انفاق کنند[۱۲]. پس از وفات پیامبر(ص) عباس، عموی پیامبر(ص) درباره تصاحب آنها با حضرت فاطمه(س) به بحث پرداخت؛ اما علی(ع) و دیگران شهادت دادند که آنها برای حضرت فاطمه(س) وقف شده است"[۱۳].[۱۴].
باغهای هفت گانه (مخیریق)
از باغهای معروف مخیریق، باغ "حسنی" بود، که از موقوفات پیامبر(ص) در مدینه به شمار میآمد[۱۵]. این باغ در منطقه عوالی[۱۶] مدینه، در ناحیه "قُف"[۱۷] قرار داشت که با آب وادی "مهزور"[۱۸] آبیاری میشد[۱۹]. صافیه و برقه و دلال هم از دیگر باغهای معروف مخیریق بودند که در بالای "صورین"[۲۰] بودند و با آب مهزور آبیاری میشدند[۲۱]. مشربه ام ابراهیم نیز از آب وادی مهزور آبیاری میشد[۲۲]؛ این باغ به آن سبب به این نام معروف شد که ماریه قبطیه، مادر ابراهیم، فرزند رسول خدا(ص) و همسر گرامی پیامبر اکرم(ص)، در این باغ زندگی میکرد. او ابراهیم را در این محل به دنیا آورده بود[۲۳]. باغ دیگر، اعواف نام داشت که آن هم از آب وادی مهزور آبیاری میشد[۲۴].
گفته شده است، "دلال" از املاک زنی یهودی از طایفه بنینضیر بود و وی با سلمان فارسی که برده او بود، عهد کرد که اگر آن را احیا کند، آزاد خواهد شد. سلمان، این موضوع را به پیامبر(ص) خبر داد؛ آن حضرت به "دلال" رفت و کنار گودالهایی که برای کاشت نهال کنده بودند، نشست و سلمان و دیگر مسلمانان برای آن حضرت، نهال خرما میآوردند و ایشان با دست خود، آنها را میکاشت. پس، همه این نهالها بارور شد و به زودی شکوفه بر آورد و بعدها خداوند این باغ را نصیب رسول خدا(ص) ساخت[۲۵].[۲۶]
دیگر موقوفات پیامبر اکرم(ص)
چاه "أعواف" نیز از موقوفات پیامبر بود که با وضوی رسول خدا(ص) متبرک شده بود و سالها جریان داشت[۲۷]. بلاذری از قول عدهای از بنیحارث بن عبدالمطلب نقل کرده است که باغ "الحدیقه" نیز از دیگر موقوفات پیامبر بود[۲۸]. بلاذری در ادامه میگوید که من نمیدانم آن، جزء اموال مخیریق بوده است یا نه[۲۹].[۳۰]
پیامبر(ص) و تشویق اصحاب به انجام وقف
رسول اکرم(ص) علاوه بر پیش قدم بودن در امر وقف، دیگر مسلمانان را نیز به این امر خیر تشویق میکرد. جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده است، همچنین از اصحاب پیامبر(ص) کسی نبود که توانی مالی داشته باشد و چیزی را وقف نکند.
از پیامبر خدا(ص) درباره وقف چنین روایت شده است: "هرگاه انسان بمیرد، رشته عمل او در دنیا قطع میشود؛ مگر از سه چیز: صدقه جاریه (وقف) یا علمی که از آن سود برده شود و یا فرزند صالحی که برای او دعا کند"[۳۱].
در صحیح بخاری از انس بن مالک روایت شده است، ابوطلحه توانگرترین فرد انصار بود و از همه اموال خود، باغ بیرحاء را که در سمت قبله مسجد نبوی قرار داشت، بیشتر دوست میداشت. پیغمبر(ص) گاه به این باغ داخل میشد و از آب گوارای چاه آن مینوشید. انس بن مالک، خادم آن حضرت میگوید: "وقتی آیه ۹۲ آل عمران: ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾[۳۲]، نازل شد؛ ابوطلحه برخاست و گفت: ای رسول خدا(ص)! محبوبترین اموال من "بیرحاء" است و آن را در راه خدا صدقه میدهم و امیدوارم ثواب آن ذخیره آخرتم باشد؛ آن را در هر راهی که خدا تو را بدان راهنمایی میکند، مصرف کن!". پیامبر(ص) فرمود: " آنچه گفتی، شنیدم؛ چه مال سودمندی؛ نظر من آن است که آن را برای نزدیکان خود وقف کنی"؛ ابوطلحه گفت: "ای رسول خدا(ص) همین کار را میکنم ". پس آن را برای پسرعموها و نزدیکان خود وقف کرد"[۳۳].
واقدی نیز نقل کرده است، چاه "رومه" جزو اموال مردی از قبیله مزینه بود که در برابر دریافت پول به مردم آب میداد. روزی پیامبر(ص) به آن چاه نظر افکند و فرمود: "اگر مسلمانی این چاه را از این مرد بخرد و برای مسلمانان وقف کند، آن، چه صدقه و وقف خوبی است". عثمان بن عفان آن را به چهارصد دینار از آن مرد خرید و وقف کرد[۳۴]. همو نقل میکند، چون رسول خدا(ص) در جنگ غابه به کنار چاه "همّ" رسید، مسلمانان گفتند: "ای رسول خدا(ص)! آیا این چاه را مصادره نمیکنید؟" فرمود: "خیر، ولی یک نفر این چاه را بخرد و بهای آن را صدقه دهد"؛ پس طلحة بن عبیدالله آن را خرید و وقف کرد[۳۵].
همچنین مورخان نقل کردهاند که در خیبر، زمینی معروف به باغ "ثمغ"، نصیب عمر بن خطاب شد؛ او نزد پیامبر(ص) آمد و درباره آن از ایشان نظر خواست و گفت: "این زمینی که در خیبر نصیب من شده، بهترین مزرعه من است؛ درباره آن چه دستوری میفرمایید؟ رسول خدا(ص) فرمود: "اصل آن را وقف و درآمدش را صدقه تعیین کن!" عمر نیز آن را طوری وقف کرد که اصل آن مزرعه فروخته و بخشیده و به ارث برده نشود و در آمد آن مخصوص فقیران، ارحام و بستگان نیازمند، آزاد کردن بردگان و جهاد در راه خدا، درماندگان و پذیرایی از میهمانان قرار داده شود و...[۳۶].[۳۷].
ابن سعد از ابن کعب نقل کرده است که پس اینکه رسول خدا باغات هفت گانه را وقف کرد، مسلمانان نیز به وقف راغب شده، برخی اموال خود را برای اولاد و نوادگان خود وقف کردند [۳۸].[۳۹]
ثبت اوقاف
عدهای از مورخان در کتابهای خود آوردهاند که رسول خدا(ص) زبیر بن عوام را مأمور ثبت اموال صدقات خود کرده بود و هرگاه او نبود و یا عذری داشت، جهیم بن صلت یا حذیفة بن یمان این کار را بر عهده میگرفتند[۴۰]. عدهای دیگر نیز زبیر بن عوام و جهیم بن صلت را از کاتبان اموال وقف[۴۱] و حذیفة بن یمان را تخمین زننده میزان محصول آنها (اگر باغ و... بودند) معرفی کردهاند[۴۲].[۴۳]
علی(ع) شاگرد بارز مکتب نبوی(ص)
امیر المؤمنین علی(ع) شاگرد ممتاز مکتب نبوی(ص) است. ایشان درس انفاق و وارستگی را به خوبی از محضر رسول خدا(ص) آموخته بود و موقوفاتی از ایشان در تاریخ به ثبت رسیده است که در ادامه به دو نمونه اشاره میکنیم: از موقوفات علی(ع) "عین ابی نیزر" است؛ این چاه پر آب که آن حضرت آن را به دست خود در منطقه "ینبع" در مدینه احداث کرده بود، در واقع، گنجی هنگفت و ثروتی سرشار بود که مژده خیر و برکتش میتوانست هر صاحبی را به وجد آورد؛ اما امیرالمؤمنین(ع) به محض حفر این چاه با کمال اخلاص فرمود: "خدا را گواه میگیرم که این چشمه را صدقه (وقف) قرار دادم". سپس کاغذ و قلمیطلبید و برای آن، وقف نامهای نوشته، آن را برای فقرای مدینه، در راه ماندگان و... وقف کرد[۴۴]. وقف منزل خویش در محله بنیزریق نیز از دیگر موقوفات علی(ع) در مدینه بود[۴۵].[۴۶]
وقف عام
وقف جزو اموالی است که جمعی از آن بهره میبرند. وقف گاهی عام است، مانند اینکه کسانی مالی را برای راههای خیر وقف کنند؛ مانند ساختن پل، حمام، مدرسه و برای عزاداری امام حسین(ع) و گاهی وقف خاص است، مانند وقف بر اولاد یا وقف برای جمعی خاص مانند مریضهای صعبالعلاج. این دسته از اموال را هم میتوان جزو درآمدهای عمومی دانسته که جمعی با شرایط خاص از آن بهره میبرند؛ مانند زکات که مصارف مشخصی دارد. تولیت اوقاف اگر متولی مشخص نداشته باشد، با حاکم اسلامی است. کلینی بابی درباره وقف، هبه و تصدق دارد[۴۷] و روایات متعددی دراینباره آورده که شیعیان در آنها پرسشهای خود را از امامان میپرسند. در گذشته درباره موقوفات خاص سخن گفتیم. اکنون اشارهای به موقوفات عام میکنیم.
امیرالمؤمنین علی(ع) اموالی را وقف عام کرد و آنها را بر فقرا[۴۸] و حجاج بیتالله الحرام وقف نمود[۴۹]. امام صادق(ع) فرمود: پیامبر(ص) فیء را تقسیم میکرد، به علی(ع) زمینی رسید. در آن چشمهای کند. آب از آن بیرون زد مانند گردن شتر؛ آن را ینبع نامید. بشارتدهندهای به حضرت بشارت داد. فرمود: وارث را بشارت ده؛ این صدقه و وقف قطعی است در راه حاجیان خانه خدا و کسانی که از اینجا بگذرند؛ نه فروخته میشود و نه هبه میشود و نه به ارث برده میشود. هر کس آن را بفروشد یا ببخشد، لعنت خدا، فرشتگان و تمام مردم بر او باد. خداوند از او (چنین) چیزی و مشابه آن را نمیپذیرد[۵۰]. امام صادق(ع) نقل میکند امیرالمؤمنین علی(ع) خانهای را که در مدینه در محله بنیزُرَیق داشت، وقف کرد اول برای خالههای خود تا زمانی که زنده باشند، بعد برای بازماندگان آنها؛ سپس در صورت انقراض آنان، برای نیازمندان از مسلمانان[۵۱]. امام صادق(ع) وقفنامه مشابهی برای شخصی نوشته که در پایان، آن ملک وقف نیازمندان از مسلمانان شده است[۵۲].
این دسته اوقاف جزو اموال عمومی با مصارف خاص است که در اختیار حاکم اسلامی قرار دارد و حاکم بر آن نظارت میکند که طبق وقفنامه عمل شود. به نظر فقها متولی اوقاف عام حاکم اسلامی است و بدون اجازه وی نمیتوان در آن تصرف کرد[۵۳]؛ حتی حاکمان وقت در زمان معصومان مسئولان اوقاف خاص را نیز تعیین میکردند؛ به همین جهت حاکمان وقت تولیت اوقاف علی(ع) را در زمان امام باقر(ع) به بنیالحسن دادند[۵۴].[۵۵]
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۴۵.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج ۹، ص۳۵۹ و خلیل بن أحمد فراهیدی، کتاب العین، ج ۵، ص۲۲۳.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، المبسوط، ج ۳، ص۲۸۹؛ ابن ادریس حلی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج ۳، ص۱۵۲ و محقق کرکی، جامع المقاصد، ج ۱، ص۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۳.
- ↑ ابن هشام، السیره النبویه، ج ۱، ص۵۱۸ و ابو الربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء، ج ۱، ص۳۰۳.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص۵۳۱، السیرة النبویه، ص۵۱۸ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۸۹.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۱، ص۳۷۸؛ و نور الدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص۵۱۸ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۸۹.
- ↑ وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۱.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص۳۷۸ و السیرة النبویه، ص۵۱۸.
- ↑ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص۲۴۴ و شیخ طوسی، التهذیب، ج ۹، ص۱۴۵.
- ↑ الکافی، ج ۷، ص۴۸ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص۳۸۰.
- ↑ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص۳۴۱ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص۵۱.
- ↑ وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۷ - ۱۵۸ و أحمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان ۱، ص۴۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۳-۴۲۵.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۵، ص۲۹۱ و انساب الاشراف، ج۱، ص۵۱۸.
- ↑ عوالی، منطقهای مرتفع که در چهار میلی مدینه قرار دارد. (معجم، البلدان، ج ۴، ص۱۶۶).
- ↑ ارتفاعات کوچکی که به اندازه کوه نبودند. (همان، ج۴، ص۳۸۳)
- ↑ دشتی وسیع که محل سکونت بنی قریظه بود. (همان، ج۵، ص۲۳۴)
- ↑ وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۰ و محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج۸، ص۴۰۶.
- ↑ موضعی که نزدیک مدینه قرار است. (معجم البلدان، ج ۳، ص۴۳۵)
- ↑ وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۰؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۸، ص۴۰۶ و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۹۸.
- ↑ وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۷۸؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۸۹ - ۳۹۰؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف، ج ۶، ص۴۷ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۸، ص۴۰۶.
- ↑ وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۰ و بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۹۹.
- ↑ السیره النبویه، ص۲۲۰ - ۲۲۱؛ وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۱ و شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس، ج ۱، ص۴۶۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۵-۴۲۶.
- ↑ وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۲۴ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص۲۲۲.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص۵۱۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص۵۱۸.
- ↑ سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۶.
- ↑ «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ صَدَقَةٍ جَارِيَةٍ أَوْ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ»؛ حسن بن أبی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص۱۴ و تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص۱۰۵.
- ↑ «هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بیگمان خداوند آن را میداند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.
- ↑ بخاری، صحیح، ج ۵، ص۱۶۹ - ۱۷۰؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۳، ص۱۴۱ و ابن حبان، صحیح، ج ۸، ص۱۲۹ - ۱۳۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص۵۳۶؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۹۲ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص۲۲۷.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص۵۴۷.
- ↑ صحیح بخاری، ج۳، ص۲۵۴؛ وفاء الوفاء، ج ۴، ص۴۲؛ الطبقات الکبری، ج ۳، ص۲۷۲ و انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۹۴-۲۹۵.
- ↑ البته عدهای اعتقاد دارند که این زمین هم از موقوفات رسول اکرم(ص) بوده است. (وفاء الوفاء، ج ۴، ص۴۲).
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۹۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۶ ـ ۴۲۸.
- ↑ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۹، ص۳۸۰ - ۳۸۱.
- ↑ مسعودی، التنبیه و الاشراف ص۲۴۵ و ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۱، ص۶۲۶.
- ↑ التنبیه الاشراف، ص۲۴۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۸.
- ↑ معجم البلدان، ج ۴، ص۱۷۵ - ۱۷۶؛ وفاء الوفاء، ج ۴، ص۱۱۹ - ۱۲۰ و مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص۶۲.
- ↑ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص۲۴۸ و التهذیب، ج ۹، ص۱۳۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۳۰.
- ↑ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۴۰؛ میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۴۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۵.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۳۱.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۳۱.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، ج۵، ص۳۲۶.
- ↑ شمسالدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۷، ص۸۵.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۶۰.