کسب و کار

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۲:۱۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


مقدمه

کسب و کار در کلام نبوی(ص)

ترغیب و تشویق مسلمانان به کسب و کار

نکوهش سربار دیگران بودن

قدردانی از مقام کارگر

  • از دیگر اقدامات رسول خدا(ص) در سوق دادن جامعه اسلامی به سوی کار و کوشش، قدردانی از مقام والای کارگر است. ایشان علاوه بر ارج نهادن به مقام کارگر در سخن، در عمل نیز از زحمات کارگران قدردانی می‌کردند. نقل شده است که وقتی پیامبر خدا(ص) از جنگ تبوک باز می‌گشتند، در این هنگام، سعد انصاری به استقبال حضرت(ص) آمد. پیامبر(ص) با او دست داد و متوجه شد که دست سعد، زبر و خشن است، پس، از او پرسید: "علت زبری دستت چیست؟"‌ گفت: "ای رسول خدا(ص) با ریسمان و بیل کار می‌کنم تا بتوانم خرج خانواده‌ام را تأمین کنم. به همین دلیل، دستانم این گونه که می‌بینید زبر و خشن شده است". پس، آن حضرت دستان سعد را بوسید و فرمود: «هذه ید لایمسها النار »[۲۴]؛ این، دستی است که آتش به آن نمی‌رسد[۲۵].

نهی از ستم کردن به کارگر

کار و کوشش در سیره نبوی(ص)

  • کسب و کار در سیره و کلام رسول خدا(ص) بسیار مهم شمرده شده است و ایشان همواره مسلمانان را به تلاش برای تأمین مشروع نیازمندی‌های خویش سفارش می‌کردند و از سستی در امر می‌معاش برحذر می‌داشتند.روایت شده است که هرگاه رسول خدا(ص) به مردی نظر می‌افکندند و از اخلاق و کردارشان خوششان می‌آمد، از کارش می‌پرسیدند؛ اگر می‌گفت که کاری ندارد، می‌فرمودند: او از چشمم افتاد؛ گفته می‌شد: چرا ای رسول خدا(ص)؟ می‌فرمود: برای اینکه هرگاه مؤمن حرفه‌ای نداشته باشد [تا روزی کسب کند] با دینش در پی روزی می‌رود"[۳۱][۳۲].
  • در حدیث دیگری نقل شده است که پس از نزول آیات دوم و سوم سوره طلاق که خداوند در آن روزی بندگان باتقوا را ضمانت کرده است، عده‌ای از اصحاب رسول خدا(ص) درهای خانه‌های خود را بستند و برای عبادت به سوی مسجد روانه شدند. وقتی خبر به رسول خدا(ص) رسید، آنان را احضار کرد و علت را از آنان پرسید؛ گفتند: "خداوند خود روزی ما را بر عهده گرفته است و ما نیز به همین دلیل، کسب و کار را رها کرده، به عبادت رو آورده‌ایم"؛‌ آن حضرت فرمود: "بدانید که اگر چنین کنید، هرگز دعایتان مستجاب نخواهد شد و روزی به شما نخواهد رسید؛ مگر آنکه خودتان در طلب برآیید و بکوشید"[۳۳][۳۴].
  • رسول خدا(ص) برای بازداشتن مسلمانان از دراز کردن دست نیاز به سوی دیگران، سفارش می‌کردند که مردمان به استقبال سختی کار و تلاش بروند تا از زبونی سؤال و منت‌پذیری دیگران دور شوند؛ پیامبر اسلام می‌فرمود: "اگر یکی از شما ریسمانی بردارد و با آن، پشته هیزم بر دوش کشد و آن را بفروشد و با این کار آبروی خود را حفظ کند، این کار برای او از خواهش و اظهار نیاز بهتر است"[۳۵]؛ رسول خدا(ص) می‌کوشید بی‌نیازی از دیگران را در میان اصحاب و یاران خود تقویت کند و در نیاز و حاجت‌خواهی را با برانگیختن مسلمانان به کار و کوشش ببندد[۳۶].
  • از امام صادق(ع) روایت شده است که روزی مردی از اصحاب پیامبر(ص) به تنگدستی و سختی دچار شد؛ پس همسرش به او گفت: "کاش خدمت پیامبر خدا(ص) می‌رسیدی و از او چیزی می‌خواستی؟" آن مرد خدمت پیامبر(ص) رفت؛ چون آن حضرت او را دید، فرمود: "هر کس از ما چیزی بخواهد، به او عطا می‌کنیم و هر کس که بی‌نیازی جوید، خداوند او را بی‌نیاز می‌کند".‌ پس، آن مرد با خود گفت: "منظور پیامبر(ص) کسی جز من نیست"؛ و سپس به سوی همسرش بازگشت و او را از این ماجرا آگاه کرد؟ زن گفت: "رسول خدا(ص) هم بشر است [و از حال تو آگاه نیست] او را از حال خود آگاه ساز!" آن مرد دوباره نزد پیامبر(ص) رفت و این بار هم وقتی رسول اکرم(ص) او را دید، فرمود: "هر کس از ما خواهش کند، به او عطا می‌کنیم و هرکس بی‌نیازی جوید، خداوند او را بی‌نیاز می‌کند". این ماجرا تا سه بار تکرار شد و سرانجام، آن مرد رفت و کلنگی قرض کرد و راهی بیابان (صحرا) شد و قدری هیزم برید و آورد و به نیم چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد. فردای آن روز هم همین کار را کرد و هیزم بیشتری آورد و فروخت. او پیوسته کار می‌کرد و می‌اندوخت تا اینکه کلنگی خرید و باز هم پول خود را ذخیره کرد تا اینکه دو شتر و یک غلام خرید و توانگر شد. پس روزی خدمت رسول خدا(ص) رفت و ماجرا را به ایشان خبر داد؛ آن حضرت فرمود: "من که گفتم هر کس از ما چیزی بخواهد به او عطا می‌کنیم و هر کس بی‌نیازی ورزد، خداوند او را بی‌نیاز می‌کند"[۳۷][۳۸].

اقدامات پیامبر(ص) برای اشتغال مسلمانان‌

  • رسول خدا(ص) گاه کسانی را که برای رفع نیاز خدمت ایشان می‌رسیدند [به جای کمک به آنان] به کار و کوشش راهنمایی می‌کردند و حتی برای آنان اسباب و شرایطی را فراهم می‌آوردند تا در سایه تلاش خود نیازمندی‌های روزانه خود را فراهم آورند و دست نیاز به سوی دیگران دراز نکنند. نقل شده است، روزی مردی از انصار، نیازمند و از برآوردن نیاز خود درمانده شد. پس نزد رسول خدا(ص) رفت و حاجت خود را بیان کرد. حضرت به او فرمود: "آن‌چه را که در منزل داری، بیاور و چیزی را در این باره کوچک نشمار". پس آن مرد انصاری به منزل رفت و یک قدح و یک قطعه پوست یا پارچه را که زیر زین اسب یا شتر می‌گذارند، با خود آورد. رسول خدا(ص) به اصحاب رو کرد و فرمود: "چه کسی این دو را می‌خرد؟" مردی گفت: "من آنها را به یک درهم می‌خرم"؛‌ حضرت فرمود: "چه کسی بیشتر می‌خرد؟" ‌مرد دیگری گفت: "من به دو درهم می‌خرم"؛‌ پیامبر(ص) فرمود: "برای تو باشد"؛ پس خریدار، دو درهم به مرد انصاری داد؛ آن گاه رسول خدا(ص) به او فرمود: "با یک درهم آن، خوراکی برای خانواده خود و با درهم دیگر تیشه‌ای بخر". مرد انصاری تیشه‌ای خرید و پیامبر(ص) دسته‌ای از دیگران برای آن گرفت و تیشه را دسته‌دار کرد و سپس به او فرمود: "برو و با این تیشه، هیزم بیابان را بکن و چیزی از چوب و خار بیابان،‌تر یا خشک را بی‌ارزش ندان!" آن مرد انصاری دنبال کار رفت و وضع اقتصادی‌اش بهتر شد. او پس از پانزده شب به محضر پیامبر(ص) رفت و آن حضرت به او فرمود: "این کار، بهتر از این بود که در روز قیامت بیایی، در حالی که در چهره تو ذلت صدقه باشد"[۳۹][۴۰].
  • رسول خدا(ص) برای از بین بردن فقر در مدینه و ایجاد اشتغال برای مهاجر و انصار، میان ایشان قرارداد مساقات و مزارعه می‌بست تا مهاجران بدون زمین بتوانند کار کنند و بازدهی زمین‌های انصار نیز بالاتر رود. همچنین ایشان با لغو انحصار تجارت کشاورزان و پیشه‌وران، در فعالیت‌های اقتصادی شرکت کرده، با عقد قرارداد مضاربه و تهیه سرمایه به تجارت می‌پرداختند[۴۱][۴۲].
  • واگذاری املاک آباد و بایر به مردم برای آباد نگه‌داشتن یا آباد کردن، از دیگر اقدامات پیامبر(ص) بود. این املاکی که با شرایط خاصی واگذار می‌شد، اقطاع نام داشت[۴۳]. با این کار، فعالیت‌های اقتصادی مانند ساخت واحد مسکونی، بازار و احیای اراضی موات رونق یافت و تعداد زیادی از مردم مدینه به کار مشغول شدند[۴۴]. اقدامات رسول خدا(ص) برای ساماندهی اوضاع اقتصادی سبب شد، شرایط اقتصادی ادی تا حد زیادی، بهبود و رعایت احکام اسلامی در معاملات مردم راه یابد[۴۵].

منع مسلمانان از مفاسد اقتصادی‌

منابع

پانویس

  1. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۶.
  2. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۶.
  3. الطبرانی، المعجم الأوسط، ج ۸، ص ۲۷۷ - ۲۷۸؛ الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۳۲۵ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج۴، ص۱۰.
  4. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۶.
  5. نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۴ - ۱۵ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص۸.
  6. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۷.
  7. مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۴.
  8. «كُلُوا مِنْ‌ كَدِّ أَيْدِيكُم‌»؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۳، ص ۳۱۴.
  9. البخاری، صحیح، ج ۳، ص ۹.
  10. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۷.
  11. تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۳۹ و مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۴.
  12. تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۳۹ و مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۴.
  13. تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۳۹ و مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۴.
  14. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۷.
  15. نهج الفصاحه، ص ۶۱۸.
  16. محیی الدین النووی، المجموع، ج ۹، ص ۵۹؛ صحیح بخاری، ج ۳، ص ۹ و الطبرانی، مسند الشامیین، ج ۳، ص ۱۶۰.
  17. الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۲۸۷ و کنزالعمال، ج ۴، ص ۴.
  18. شیخ صدوق، الامالی، ص۲۸۹؛ جامع الاخبار، ص ۱۳۹؛ ورام ابن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۶۷ و سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۸۴.
  19. قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۱۱۹ - ۱۲۰ و بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۲.
  20. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۸.
  21. کلینی، الکافی،. ج ۴، ص ۱۲؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۸ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۵۴۳.
  22. الکافی، ج ۴، ص ۱۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۶۸؛ ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۸۲؛ النسائی، السنن الکبری، ج ۵، ص ۳۷۴ و ابن سلامه، مسند الشهاب، ج ۲، ص ۳۰۴.
  23. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۸.
  24. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۳، ص ۷۲ و ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۲۱، ص ۵۴۳.
  25. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۸-۵۷۹.
  26. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۶۲؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۴۳۸ و وسائل الشیعه، ج ۲۹، ص ۲۹.
  27. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۲، ص ۳۵۸؛ صحیح بخاری، ج ۴، ص ۴۱؛ البیهقی، السنن الکبری، ج ۶، ص ۱۴ و ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج۳، ص۲۵۳.
  28. محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۹۸؛ امام رضا(ع)، صحیفة الرضا(ع)، ص ۶۴ و فضل الله راوندی، النوادر، ص ۳۶.
  29. من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۲؛ اعلام الدین، ص ۴۱۲؛ شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص ۲۸۱ و عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۶۵.
  30. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۹.
  31. «لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ‌ يَكُنْ‌ لَهُ‌ حِرْفَةٌ يَعِيشُ‌ بِدِينِه‌»؛ جامع الاخبار، ص ۱۳۹ و مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۱۱.
  32. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۰.
  33. الکافی، ج۵، ص۸۴؛ من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۹۳ و شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۲۳.
  34. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۰.
  35. «لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ يَأْخُذُ حَبْلًا فَيَأْتِي بِحُزْمَةِ حَطَبٍ‌ عَلَى‌ ظَهْرِهِ‌ فَيَبِيعُهَا فَيَكُفُ‌ بِهَا وَجْهَهُ‌ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَسْأَل‌»؛ مسند احمدبن حنبل، ج۱، ص۱۶۷؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۸۸؛ السنن الکبری، ج ۴، ص ۱۹۵ و صحیح بخاری، ج ۲، ص ۱۲۹.
  36. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۰.
  37. الکافی، ج ۲، ص ۱۳۹ و عدة الداعی، ص ۱۰۰.
  38. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۱.
  39. مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴۵ و بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۰.
  40. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۱-۵۸۲.
  41. نرگس ملک، مدیریت اقتصادی پیامبر(ص) در فقرزدایی جامعه مدینه، ج ۲، ص ۱۱۴۴.
  42. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۲.
  43. برای نمونه ر.ک: قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله، ج ۲، ص ۱۰۲۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص ۲۳ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۷۶.
  44. مدیریت اقتصادی پیامبر(ص) در فقر‌زدایی جامعه مدینه، ج ۲، ص ۱۱۴۴.
  45. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۳.
  46. اصطلاحی فقهی که درباره مخلوط کردن جنس نامرغوب و مرغوب در معاملات استفاده می‌شود.
  47. «مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِي شِرَاءٍ أَوْ بَيْعٍ فَلَيْسَ‌ مِنَّا وَ يُحْشَرُ يَوْمَ‌ الْقِيَامَةِ مَعَ‌ الْيَهُود»؛من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۴؛ اعلام الدین، ص ۴۱۴ و مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۶۲.
  48. حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۱۴۰ و بحار الانوار، ج ۷۴، ص۲۵۸.
  49. الکافی، ج۵، ص۱۶۵؛ من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۶۶؛ تهذیب الاحکام، ج ۷، ص ۱۵۹؛ عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۲۰۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۲، ص۱۱ و عبدالرزاق الصنعانی، المصنّف، ص ۸، ص ۲۰۴.
  50. مجموعه ورام، ج ۲، ص ۸۲؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۶۶۶ و وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۴۲۵.
  51. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۳.
  52. شیخ صدوق، الخصال،‌ ج ۲، ص ۵۴۳؛ ج ۴؛ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۳۷؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۱۰۰؛ المعجم الصغیر، ج۲، ص۴۰۶ و کنزالعمال، ج۴، ص۱۰۶.
  53. محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۶۵.
  54. الکافی، ج ۸، ص ۸۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۰۳ و امالی صدوق، ص۴۸۸.
  55. تقریباً برابر با ۵/۷ مثقال
  56. بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۳۶۴ و ثواب الاعمال، ص ۲۸۵.
  57. اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۳-۵۸۴.