افزایش علم معصوم در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۲۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث افزایش علم معصوم است. "افزایش علم معصوم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل علم معصوم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

خداوند در آیاتی بر مقام شهادت این جهانی پیامبر و ائمه اطهار(ع) بر اعمال امت تأکید کرده است[۱]. آیات شاخص در این ادعا، سه آیه‌ای است[۲] که در پی می‌آید: ﴿...وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۳].

﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۴].

﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا...[۵]. در آیه نخست به نظارت این جهان خدا و رسول(ص) تصریح شده، ولی به صراحت نامی از امام برده نشده است. در دو آیه دیگر اما از امام با واژه ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ و ضمیر ﴿كُمْ در ﴿جَعَلْنَاكُمْ یاد شده است. این بدان خاطر است که آیه نخست در مقام بیان این شأن برای امام نبوده و در دو آیه دیگر به این مقام امام، اشاره شده است. از این‌رو دو آیه یادشده قرینه می‌شوند که امام نیز در کنار خدا و رسولش از این شأن برخوردار است. وانگهی، حتی اگر از این قرینه نیز بگذریم، بنابر قانون کلی “اثبات تمام مقامات و شئون پیامبر(ص) برای امامان پس از ایشان، مگر مقامات خاصی مانند نبوت و افضلیت”[۶]، پس از پیامبر اکرم(ص) این مقام به امامان پس او منتقل خواهد شد.

برای اثبات ازدیاد علم امام از این آیات، ابتدا باید اثبات گردد که منظور از واژگان و ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ و ضمیر﴿كُمْ در ﴿جَعَلْنَاكُمْ، امام است و امام نیز در کنار خدا و رسولش(ص) در این جهان، شاهد براعمال امت می‌باشد. سپس چگونگی استدلال به آیات شریفه بر ازدیاد علم امام بیان گردد.

در اثبات مقام شهادت اعمال امت برای امام می‌گوییم، ادعای ما این است که مراد از ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ در آیه شریفه، تنها ائمه اطهار(ع) است و این واژه، شامل هیچ فرد دیگری نمی‌شود. برای اثبات این ادعا از دو روش بهره‌مند خواهیم شد: الف) روش عقلی ـ عرفی که در آن از ظهور آیه استفاده می‌شود؛ ب) روش حدیثی[۷].

روش عقلی ـ عرفی

دلیل ما از این قرار است: در این آیه و آیه “رؤیت رسول(ص)” به‌سان آیاتی مانند اولی الامر و ولایت، خطی بین امت اسلامی ترسیم شده و با ظرافت تمام، همه امت به دو بخش تقسیم شده‌اند؛ در یک سو خدا، رسول(ص) و افرادی تحت عنوان “مؤمنان” قرار دارند و در سوی دیگر کل امت، بدون استثنای حتی یک نفر، قرار گرفته‌اند. هر فرد مسلمان یا شاهد است یا مشهود؛ یا رائی است یا مرئی. اصل در این گونه آیات این است که همه امت در گروه دوم یعنی مشهود ومرئی قرار دارند و خارج شدن از این گروه و قرارگرفتن در گروه نخست نیازمند دلیل قطعی است. خداوند که اساساً از بحث خارج است و بالذات بر بندگان احاطه دارد. آیه بر شهادت رسول الله(ص) نیز تصریح دارد؛ لذا اختلافی در آن نیست. تنها “مؤمنان” در آیه هستند که افرادی از این امت‌اند که با وصف بیان شده‌اند و افراد آن مشخص نیستند.

الف و لام در ﴿الْمُؤْمِنُونَ عهد است که نشان از گروهی خاص از مؤمنان دارد. گفته نشود، ﴿الْمُؤْمِنُونَ جمع مُحلی به الف ولام است و افاده عموم می‌کند، پس ﴿الْمُؤْمِنُونَ در آیه، شامل همه مؤمنان امت اسلامی می‌شود؛ زیرا اولاً، چنین فرضی به دور از عقل است که همه مؤمنان امت اسلامی شاهد بر همه امت باشند.

ثانیاً، مؤمنان در آیه شریفه، مؤمنانی هستند که ایمانشان علی‌الاطلاق است؛ نه همه مسلمانانی که ایمان اجمالی دارند. این دست مؤمنان، مسلمانانی هستند که ایمانشان در معرض آسیب است و در برهه‌ای واجد ایمان و در برهه‌ای دیگر فاقد آن هستند یا دچار ضعف ایمانی می‌باشند. به همین خاطر خداوند در قرآن به کسانی که ایمان آورده‌اند، برای بار دیگر دستور می‌دهد به خدا، رسول، قرآن و کتب آسمانی ایمان بیاورند. این نوع ایمان به گونه‌ای است که امکان دارد به کفر هم بینجامد[۸]. اگر منظور از ﴿الْمُؤْمِنُونَ در آیه، مؤمن علی الاطلاق نباشد، مستلزم آن است که در زمانی که ایمان او آسیب دیده و فاقد وصف ایمان است، باز هم شاهد بر اعمال امت باشد و این با آیه ناسازگار است؛ چراکه حکم رؤیت در آیه، معلق بر وصف ایمان است و در فرض یادشده، شخص فاقد این وصف است.

ثالثاً، آیه شریفه نشان از صفاتی ویژه برای ﴿الْمُؤْمِنُونَ دارد که بر تعداد معدودی از مؤمنان قابل تطبیق است.

پس درست این است که گفته شود: بله، ﴿الْمُؤْمِنُونَ جمع محلی به الف و لام است و افاده عموم می‌کند، اما محدوده و قلمرو شمول آن، تنها همه مؤمنانی است که علی‌الاطلاق ایمان دارند و دارای صفاتی هستند که در پی می‌آید. برای تشخیص مصادیق مؤمنان در آیه شریفه، باید غیراز وصف ایمان اطلاقی، به صفاتی که از این آیه برای عنوان مؤمنان استنتاج می‌شود، مراجعه کرد. آیه شریفه دلالت بر صفاتی می‌کند که بر هیچ فردی از امت، غیر از ائمه اطهار(ع) صادق نیست:

اول: اصطفا و انتخاب الهی

خداوند بالذات احاطه بر اعمال و رفتار آشکار و نهان انسان‌ها دارد. انسان‌ها نه قدرت بر چنین کاری دارند که اعمال و رفتار همه امت اسلامی تا قیامت را ببینند ونه علم لازم را دارند. بر فرض همه اینها را داشته باشند، از طرف خدا مأذون برای این کار نیستند. سلطه بر بندگان، تنها از آن خدا است و هیچ بشری بر بشردیگرحق سلطنت ندارد، مگر آن‌که خداوند چنین اذنی برای فردی صادر کند. از این‌رو هم اذن الهی برای این کار لازم است و هم ضروری است که خداوند ابزار و شرایط آن را برای هر فردی که می‌خواهد چنین مقامی را به وی عطا کند، فراهم آورد. از طرفی همه امت نمی‌توانند شاهد بر همه امت باشند. از این‌رو اصطفای خداوند مهم‌ترین صفتی است که شخص باید حائز آن باشد. خداوند از بین امت افراد معدودی که شایسته این مقام هستند را انتخاب می‌کند و ابزار و ملزومات آن را نیز در اختیار آنان قرار می‌دهد؛ این افراد را توسط پیامبر به امت معرفی می‌کند. از این‌رو شخصی که ادعا می‌شود فردی از عنوان “مؤمنان” است، باید نصّی مبنی بر اصطفای الهی در دست داشته باشد.[۹]

دوم: هم‌ردیف با الله و رسول الله(ص)

این شخص باید از چنان جایگاه رفیع و بلند معنوی‌ای برخوردار باشد که بتوان وی را پس از خدا و رسول(ص)، در ردیف این دو قرار داد. پس فقط فردی که در کمالات انسانی به بالاترین حدّ خود رسیده باشد، شایسته این مقام است، نه یک مؤمن عادی که در تقوا هم گاه دچار آسیب می‌شود. از آنجا که معمولاً کمالات و فضائل انسانی در افراد پوشیده و پنهان است، این صفت نیز نیاز به تنصیص خدا و رسول(ص) دارد؛ هرچند اجمالاً می‌توان حدس زد که بسیاری از افراد، که لکه‌های تاریکی در زندگی آنان وجود دارد، قطعاً به این دست مقامات نرسیده‌اند[۱۰].

سوم: علم ویژه

چنین مقام والایی نیازمند علمی است که شخص بتواند بر اعمال کل امت اسلام، بلکه بنا بر آیه “امت وسط” بر تمامی اعمال بشریت، - “الناس”-اشراف، اطلاع و آگاهی یابد. توجه شود، کل اعمال و کل بشریت! اگر این دو در یکدیگر ضرب شوند، عددی فوق تصور به دست می‌آید که تنها خداوند و افراد برگزیده می‌توانند آن را محاسبه کنند. این خداوند است که چنین علم شگفت‌آوری را در اختیار افراد مذکور با عنوان مؤمنان در آیه قرار می‌دهد؛ چرا که با علوم عادی بشری، دستیابی به چنین علمی امکان‌پذیر نیست[۱۱].

چهارم: قدرت بر شهادت

شکی نیست، دیدن تمامی اعمال از تمامی امت، نیازمند قدرت روحی شگرفی می‌باشد؛ به این لحاظ که شاهد ممکن است هر صحنه‌ای را مشاهده کند و گاهی افراد توان دیدن برخی از صحنه‌های دردناک را ندارند. حتی اگر بر فرض، توانایی دیدن یکی دو صحنه دلخراش را داشته باشند، تحمل دیدن همه اعمال را ندارند. از جهت دیگر اساساً باید شخصیت وجودی این فرد به گونه‌ای باشد که از ابزار، شرایط، ملزومات و توانایی لازم برای اشراف بر همه اعمال جمیع امت برخوردار باشد[۱۲].

پنجم: عصمت

اطلاع و اشراف بر اعمال دیگران، برای فرد موردنظر، یک بانک اطلاعاتی گسترده از رفتارهای پیدا و پنهان مردم ایجاد می‌کند و این خود رانت اطلاعاتی قوی و گسترده‌ای را به دنبال دارد. اطلاعات این‌چنینی، سرآغاز لغزش‌های بسیار بزرگ است. لذا مؤمنان عادی هرقدر هم تقوا داشته باشند، ممکن است در موارد متعددی خودنگهداری کنند، اما توانایی خودکنترلی در همه اعمال امت و همه امت را ندارد. از این‌رو ضرورت دارد که فرد مورد نظر، دارای صفت عصمت باشد تا در این حجم گسترده، خود را حفظ کرده و توانایی رهایی از این لغزشگاه بزرگ را داشته باشد. حتی اگر از روی عمد، خود را به ورطه هلاکت نیفکند، ممکن است از روی سهو، غفلت، اشتباه و یا فراموشی، مرتکب خطاهای فاحش، مکرر و بزرگ شود و خداوند هیچ‌گاه چنین انسانی را مشرف بر اعمال بشریت نمی‌کند.

برخی عصمت را به گونه‌ای دیگر، با دو تقریر بیان کرده‌اند: اول: هر انسانی از آن جهت که امکان صدور معصیت دارد، نیازمند شاهدی است تا نظاره‌گر اعمال و رفتار او باشد. اینکه خداوند رسول(ص) و مؤمنان را شاهد بر انسان قرار داد و اعمال آنان را به رؤیت ایشان می‌رساند، مستلزم حجیت مطلقه این شهادت است. بدین معنا که هم خداوند می‌تواند به واسطه این شهادت بر علیه انسان احتجاج کند و هم انسان می‌تواند بر اساس آن، استحقاق ثواب پیدا کند. حال رسول الله(ص) معصوم است، پس مؤمنان و شاهدان نیز معصوم هستند؛ زیرا هر دو در حجیت داشتن شهادتشان، مساوی‌اند. دوم: اگر مؤمنان و شاهدان امکان معصیت داشته باشند، به مقتضای آیات مورد بحث، خود نیازمند شاهدی هستند تا نظاره‌گر رفتارشان باشد. حال این شاهد دوم نیز اگر معصوم نباشد، نیازمند شاهدی دیگر است و همین طور یکی پس از دیگری نیازمند شاهد هستند و این مستلزم تسلسل است. پس چاره‌ای نیست جز رسیدن به یک شاهدی که نیازمند شاهد دیگر نباشد که آن کسی است که انجام معصیت از او امکان ندارد و این چنین شخصی معصوم است[۱۳]. روش‌های دیگری هم برای اثبات عصمت مؤمنان و شاهدان وجود دارد، اما از آنجا که ذکر آنها به طول می‌انجامد، از بیان آنها خودداری می‌کنیم. صفت دیگر، رازداری و امانت‌داری مطلق است[۱۴] که ذیل عنوان عصمت جای گرفته و نیازی به طرح مستقل آن نیست.

پس از روشن شدن صفات﴿الْمُؤْمِنُونَ در آیه شریفه، با جستجویی بی‌طرفانه، درمی یابیم که هریک از صفات یادشده، تنها برامامان شیعه(ع) قابل تطبیق است. در جهان اسلام نه هیچ کس ادعای یکی از این صفات را دارد و نه برای کسی این صفات ادعا شده است؛ به ویژه آن‌که اجتماع همه صفات در فرد موردنظر، ضروری است.

نکته دیگر اینکه، مخاطب ضمیر﴿كُمْ در ﴿جَعَلْنَاكُمْ و مراد از آن، ائمه اطهار(ع) است؛ به همان بیانی که در آیه پیش گفته شد؛ با این تفاوت که در آنجا مشهود، محدود به امت بود و در این جا دایره مشهودان، گسترده‌تر بوده و همه بشریت را شامل می‌شود. بنابراین صفات یادشده در این آیه، به مراتب بیشتر مورد نیاز شاهدان است و این صفات، جز بر ائمه اطهار(ع)، بر هیچ فردی تطبیق ندارد. گذشته از این، در آیه “امت وسط”، شاهدان نسبت به مشهودان از مقام والاتری برخوردارند؛ چراکه آنان خود به طور ویژه، مشهود فردی برتر هستند که او پیامبر اکرم(ص) است. ویژگی این آیه آن است که در این جا با واژه ﴿جَعَلْنَا تصریح به مقام اصطفای الهی شده و آن را به جعل الهی دانسته است.

کسی خرده نگیرد که خطاب آیه به واسطه ضمیر ﴿كُمْ همه امت اسلام‌اند. چرا که همان پاسخ‌هایی که در آیه پیش گفته شد، با اندکی تفاوت و شرح، در پاسخ به این اشکال گفته می‌شود که دیگر تکرار نمی‌گردد. ویژگی دیگری که در این آیه هست، وسط بودن مخاطبان ضمیر ﴿كُمْ است. یعنی آنان امتی معیار هستند و می‌توان همه چیز و همه امت‌ها را با سنجه آنان سنجید و با این معیار، خوب را از بد تشخیص داد. معیار و سنجه‌ای که علی‌الاطلاق، شاخص تمییز کژی از راستی باشد، هیچ‌گاه خود دچار کژی نمی‌گردد. این مستلزم عصمت امت وسط است و این صفت، تنها بر ائمه اطهار(ع) تطبیق می‌کند؛ به ویژه آن‌که فلسفه وسط قرارگرفتن مخاطبان به اصطفا و جعل خداوند، شاهدشدن مخاطبان بر همه بشریت بیان شده است: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ[۱۵]؛ بدین معنا که علت شاهدشدن، وسط بودن آنان است[۱۶].

روش حدیثی

در احادیث فراوانی، مقام رؤیت اعمال امت و شهادت بشریت، در انحصار رسول الله و ائمه اطهار(ع) معرفی شده است: «مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ ﴿اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ[۱۷] ‏ قَالَ هُوَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ الْأَئِمَّةُ تُعْرَضُ عَلَيْهِمْ أَعْمَالُ‏ الْعِبَادِ كُلَّ خَمِيسٍ‏»[۱۸].

معلی بن خنیس از امام صادق(ع) گزارش داده که حضرت درباره این گفتار خداوند متعال ﴿اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ فرمودند: مراد تنها رسول الله و امامان(ع) است که هر پنج‌شنبه اعمال بندگان بر آنان عرضه می‌شود. «عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ عَلِيٍّ(ع)‏ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِيَّانَا عَنَى بِقَوْلِهِ: ﴿لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا[۱۹]، فَرَسُولُ اللَّهِ(ص) شَاهِدٌ عَلَيْنَا، وَ نَحْنُ‏ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ فِي أَرْضِهِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ فِيهِمْ: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا[۲۰].... فَلِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا إِمَامٌ‏ شَاهِدٌ عَلَى‏ أَهْلِ‏ زَمَانِهِ»[۲۱].

سلیم بن قیس هلالی از حضرت علی(ع) گزارش می‌دهد: بدون شک خداوند متعال تنها و تنها ما را از این گفتارش قصد کرده: ﴿لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا؛ پس رسول الله(ص) شاهد بر ما و ما شاهدان خدا بر مخلوقات اوییم و حجت او در زمینش هستیم. ما کسانی هستیم که خدای متعال درباره آنان فرمود: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا. در جای دیگر در ادامه همین حدیث فرمود: ... پس برای هر زمانی از بین ما امامی وجود دارد که شاهد بر انسان‌های زمان خودش می‌باشد.

علاوه بر احادیثی که در ذیل این آیات، اهل بیت(ع) را شاهدان امت معرفی می‌کند، احادیث مستقلی مانند احادیث عمود نور[۲۲] و احادیث شهدای برخلق[۲۳] نیز بر این حقیقت تأکید می‌کند. احادیث عرض اعمال بر پیامبر و ائمه اطهار(ع)، خود صریح بوده و بابی مفصل را در این باره گشوده است[۲۴]. در فصل آینده، بیشتر با این خانواده حدیثی و همچنین احادیث عمود نور و نقش آنها در این رخداد آشنا خواهیم شد.

درباره چگونگی استدلال به آیات شریفه بر ازدیاد علم امام باید گفت، این آیات به صراحت خبر می‌دهند که امام، امت اسلامی را زیر نظر دارد و اعمال همه امت به رؤیت امام می‌رسد و امام شاهد بر انسان‌های جهان است. تبیین جزئیات این رویداد اعجاب‌انگیز، از رسالت این نوشتار خارج است؛ اما پرسش مرتبط این است که رؤیت اعمال و شهادت انسان‌ها، چگونه سبب افزایش علم امام می‌شود؟

رؤیت و شهادت مرحله بالایی از علم است که رائی و شاهد، بر اعمال و رفتار مرئی و مشهود، اشراف و آگاهی کامل پیدا می‌کند. در آیات به این نکته اشاره شده که رویداد رؤیت، نه در حال انجام افعال امت، بلکه در زمانی متأخر از فعل و به زودی برای پیامبر و امام(ع) اتفاق خواهد افتاد. به نظر می‌رسد، بر اساس مصالحی از جمله فرصت توبه به معصیت‌کاران، زمان این رویداد کمی متأخر از عمل افراد واقع گردد. از این‌رو در روایات، زمان شاخص آن را پنج‌شنبه و دوشنبه اعلام کرده‌اند. برخی از روایات اما صبح و شب را به عنوان زمان این رویداد معرفی کرده‌اند. به هر روی، اگرچه اندک ساعاتی، اما تأخیری در این رویداد لحاظ شده است.

براساس تأخیر زمانی در رخداد رؤیت و شهادت، اعمال است به صورت بسته خبری به امام عرضه می‌گردد. در خانواده حدیثی “عرض اعمال”، واژه «تُعْرَضُ» مجهول به کار گرفته شده و فاعلِ عرضه، مشخص نشده است؛ اما اطلاع‌رسانی به امام در احادیث دیگر به صورت‌های گوناگون معرفی شده است. اطلاع‌رسانی بی‌واسطه در قالب الهام، انداختن در قلب و طنین‌انداز کردن در گوش از مهم‌ترین روش‌های اطلاع‌رسانی به امام است که خداوند مستقیماً خود، این علم را به امام می‌رساند. از دیگر روش‌ها، خبرآوری فرشتگان در قالب تحدیث است. نوعی دیگر از علم امام، به واسطه عمود نور است که امام هرگاه بخواهد، خود با نگاه در آن، از اعمال بندگان سرتاسر زمین آگاهی می‌یابد. به هر روی، هرگونه که این اطلاعات به امام برسد، علمی به امام رسیده است و این‌چنین خداوند با واسطه یا بی‌واسطه، علم امام را افزایش داده است. در فصل آینده به تفصیل راجع به روش‌های افزایش علم امام سخن خواهیم گفت.

در نتیجه، آن فردی که هم‌ردیف خدا و رسول الله(ص) نظاره‌گر اعمال امت اسلامی و شاهد بر انسان‌های جهان است، امام است و هرگاه با واسطه یا بی‌واسطه، خبرِ رفتار بندگان به امام عرضه شود، علم امام افزایش می‌یابد[۲۵].

جستارهای وابسته

پرسش مستقیم

چگونه می‌توان با توجه به آیات قرآن ازدیاد علم امام را اثبات کرد؟ (پرسش)

منابع

پانویس

  1. آیات دیگری هم به مقام شهادت آن بزرگواران در جهان واپسین اشاره دارند که به آنها نمی‌پردازیم؛ مانند نساء: ۴۱؛ نحل: ۸۹.
  2. به جهت تسهیل در گفتار، از این پس از آیه نخست به «آیه رؤیت رسول» و از آیه دوم به «آیة رؤیت مؤمنان» و از آیه سوم به «آیه امت وسط» یاد می‌کنیم.
  3. «چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر می‌آورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده می‌شوید آنگاه او شما را از آ» سوره توبه، آیه ۹۴.
  4. «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.
  5. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد.».. سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  6. در مباحث آینده، اشاره‌ای به این قانون خواهد شد.
  7. یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۵۹.
  8. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده است ایمان بیاورید و هر کس به خداوند و فرشتگان او و کتاب‌های (آسمانی) وی و پیامبران او و به روز بازپسین کفر ورزد بی‌گمان به گمراهی ژرفی در افتاده است» سوره نساء، آیه ۱۳۶.
  9. یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۶۳.
  10. یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۶۴.
  11. یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۶۴.
  12. یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۶۵.
  13. حلبی، تقی، تقریب المعارف، ص۱۸۰.
  14. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۴۲۴، ح۶۲.
  15. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  16. یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۶۵.
  17. «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید» سوره توبه، آیه ۱۰۵.
  18. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۲۴-۴۳۰؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۳۰۴؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۱، ص۱۰۸-۱۱۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰، ۴۲۴؛ صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۳۹۲؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۹.
  19. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  20. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۹۴۴.
  21. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۸۸۶. نیز ر.ک: صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۶۴، ۸۲؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۱، ص۶۲-۶۳؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۱۹۰-۱۹۹.
  22. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۳۱-۴۳۷، ۴۳۹–۴۴۳.
  23. «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجاً فِي‏ أَرْضِهِ...»؛ حضرت امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(ع) فرموده‌اند: بدون شک خدای متعال ما را طاهر کرد و معصوم قرارمان داد و ما را شاهدان بر خلق خود و حجت‌های زمینش قرار داد (صدوق، محمد بن علی، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۴۰).
  24. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۲۴-۴۳۰.
  25. یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۶۷-۷۰.