ابان بن ابیعیاش
مقدمه
ابان بن ابیعیاش[۱]، ۱۱ بار در اسناد روایات تفسیر کنز الدقائق[۲] به نقل از کتب کافی، تهذیب الاحکام، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة و... آمده است؛ مانند «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَقُولُ نَحْنُ وَ اللَّهِ الَّذِينَ عَنَى اللَّهُ بِ﴿ذِي الْقُرْبَى﴾[۳] الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِيِّهِ(ص) فَقَالَ ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ﴾[۴] مِنَّا خَاصَّةً وَ لَمْ يَجْعَلْ لَنَا سَهْماً فِي الصَّدَقَةِ أَكْرَمَ اللَّهُ نَبِيَّهُ وَ أَكْرَمَنَا أَنْ يُطْعِمَنَا أَوْسَاخَ مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ»[۵].[۶]
شرح حال راوی
نام کامل راوی، «ابو اسماعیل، ابان بن ابیعیاش مولی عبدالقیس» است و اسم «اَبوعیاش»، «فیروز» و به گفته بعضی «دینار» بوده است. بر این اساس، در بعضی اسناد با نام «ابان بن فیروز» حدیث نقل کرده[۷]؛ ولی اسم «ابان بن دینار» در جایی دیده نشده است.
«ابان بن ابیعیاش» از راویانی است که در کتب رجالی شیعه و سنی یاد شده و بیشترین معروفیت او به جهت نقل کتاب «سلیم بن قیس» است، از این رو بسیاری از دانشمندان در ترجمه «سلیم بن قیس» به معرفی ایشان و اظهار نظر دربارهاش پرداختند:
«علامه حلی» به نقل از کتاب رجال عقیقی: أبان بن أبي عياش كان سبب تعريفه هذا الأمر سليم بن قيس حيث طلبه الحجاج ليقتله حيث هو من أصحاب علي(ع)! فهرب إلى ناحية من أرض فارس و لجأ إلى أبان بن أبيعياش. فلما حضرته الوفاة، قال لابن أبي عياش: إن لك حقاً وقد حضرني الموت يا ابن أخي! إنه كان من الأمر بعد رسول الله(ص) كيت وكيت وأعطاه كتاباً، فلم يرو عن سليم بن قيس أحد من الناس سوي أبان؛ وذكر أبان في حديثه قال: كان شيخاً متعبداً له نور ويعلوه[۸].
«ابن ندیم»: قال محمد بن إسحاق: من أصحاب أمير المؤمنين(ع)، سليم بن قيس الهلالي و كان هارباً من الحجاج لأنه طلبه ليقتله، فلجأ إلي أبان بن أبي عياش، فآواه. فلما حضرته الوفاة قال لأبان: إن لك علي حقا وقد حضرتني الوفاة يابن أخي! انه كان من أمر رسول الله(ص) كيت وكيت، وأعطاه كتاباً، وهو كتاب سليم بن قيس الهلالي المشهور، رواه عنه أبان بن أبي عياش لم يروه عنه غيره؛ وقال أبان في حديثه: وكان قيس شيخاً له نور يعلوه وأول كتاب ظهر للشيعة، كتاب سليم بن قيس الهلالي، رواه أبان بن أبي عياش لم يروه غيره[۹].
«ابن عدی»: واسم أبي عياش فيروز وقيل دينار وأبان يكني أبا إسماعيل بصري. حدثنا خالد بن النضر حدثنا عمرو بن علي قال أبان بن أبي عياش هو أبان بن فيروز مولي لأنس مولي لعبدالقيس[۱۰].[۱۱]
طبقه راوی
«برقی»، «ابان بن ابیعیاش» را از اصحاب امامان امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر(ع) دانسته[۱۲] و «شیخ طوسی» او را تابعی و از اصحاب امامان امام سجاد، امام باقر و امام صادق(ع) شمرده [۱۳]، چنان که «ابن غضائری» نیز وی را از اصحاب امام سجاد(ع) خوانده است[۱۴].
درباره تاریخ ولادت «ابان بن ابیعیاش» اطلاعی در دست نیست؛ ولی درباره زمان وفات وی دانشمندان اهل سنت با اختلاف ذکر کردهاند: «ذهبی» نوشته که «ابان بن ابیعیاش» تا بعد از سال ۱۴۰ (ق) زنده بوده»؛ سپس از «أبو موسی المدینی» نقل کرده که وی سال وفات ابان بن ابیعیاش» را ۱۲۷ یا ۱۲۸ (ق) دانسته است»[۱۵].
«ابن حجر» هر دو قول را نقد کرده و معتقد است «ابان بن ابیعیاش» در سال ۱۳۸ (ق) وفات کرده است. ایشان بعد از یاد آوری قول «ابوموسی مدینی» مینویسد: والظاهر أنه خطأ و كأنه أراد «وثلاثين»، روينا في الجزء الثاني من حديث الفاكهي[۱۶] عن ابن أبي مسرة أنه سمع يعقوب ابن إسحاق ابن بنت حميد الطويل يقول: مات ابان بن أبي عياش في أول رجب سنة (۱۳۸) وكذا ذكره القراب[۱۷] في تاريخه؛ وقال الذهبي في الميزان: بقي إلی بعد الأربعين ومائة ولا يخفي ما فيه[۱۸].
«آیت الله بروجردی» در طبقات رجال کافی او را از طبقه سوم شمرده است[۱۹].[۲۰]
استادان و شاگردان راوی
«ابان بن ابیعیاش» از چندین نفر روایت نقل کرده که از مشایخ حدیثی وی به شمار میروند؛ سلیم بن قیس هلالی[۲۱]، انس بن مالک[۲۲]، سلیمان قصری[۲۳]، ابوالطفیل[۲۴]، جعفر بن ایاس[۲۵] و... چنان که اشخاص بسیاری از ایشان روایت نقل کردند که از شاگردان حدیثی وی به حساب میآیند؛ نظیر «عمر بن اذینه، ابراهیم بن عمر یمانی، نصر بن مزاحم، محمد بن مروان، ابوالحسن ازدی[۲۶]، عمرو بن ازهر، حسن بن محمد هاشمی[۲۷]، محمد بن فضیل[۲۸]، ثوری، معمر، ابن جریج، اسرائیل و حماد بن سلمه»[۲۹].[۳۰]
جایگاه حدیثی راوی
درباره جایگاه روایی «ابان بن ابیعیاش» آرای رجالیان شیعه و اهل سنت متفاوتاند.[۳۱]
دیدگاه رجالیان شیعه
رجالیان شیعه دو دسته هستند
- تضعیف کنندگان:
- مدحکنندگان: گروهی از رجالیان متأخر شیعه «ابان بن ابیعیاش» را مدح نموده و معتقد هستند که منشأ تضعیف وی را باید در کلام اهل سنت کاوید که وی را به تشیع متهم و سپس تضعیف کردند:
- «محقق استرآبادی»: إني رأيت أصل تضعيفه من المخالفين من حيث التشيع[۳۵].
- «علامه مامقانی»: الجزم بضعفه مشكل بعد تسليم سليم بن قيس كتابه إليه وخطابه بابن الأخ ومن لاحظ حال سليم بن قيس مال إلى كون الرجل متشيعاً ممدوحاً وأن نسبة وضع الكتاب إليه لا أصل لها[۳۶].
- «محدث نوری»: التضعيف موهون[۳۷].
- «محقق زنجانی»: الأقرب عندي قبول رواياته تبعاً لجماعة من متأخري أصحابنا؛ اعتماداً بثقات المحدثين كالصفار و ابن بابویه و ابن الوليد و غيرهم و الرواة الذين يروون عنه، و لإستقامة أخبار الرجل و جودة المتن فيها[۳۸].[۳۹]
دیدگاه رجالیان اهل سنت
«ابن حجر» دیدگاه شماری از رجالیان اهل سنت را درباره جایگاه روایی «ابان بن ابیعیاش» و احادیث وی گزارش میکند و مینویسد: قال الفلاس: متروك الحديث و هو رجل صالح يكني أبا إسماعيل و كان يحيي و عبدالرحمن لا يحدثان عنه؛ وقال البخاري: كان «شعبة» سيء الرأي فيه؛ و قال أحمد بن حنبل: متروك الحديث؛ ترك الناس حديثه منذ دهر. وقال أيضاً لا يكتب عنه. قيل كان له هوي؟ قال كان منكر الحديث. كان وكيع إذا أتي علي حديثه يقول: رجل؛ لا يسميه استضعافاً و قال مرة: منكر الحديث. و قال ابن معين: ليس حديثه بشيء وقال مرة: ضعيف؛ وقال مرة: متروك الحديث؛ و كذا قال النسائي و الدارقطني و أبوحاتم وزاد: و كان رجلاً صالحاً و لكنه بلي بسوء الحفظ. و قال عفان: قال لي أبوعوانة مرة: لا استحل أن أروي عنه شيئاً.... قال النسائي في موضع آخر: ليس بثقة و لا يكتب حديثه...؛ و قال ابن معين مرة: ليس بثقة؛ وقال الجوزجاني: ساقط؛ و قال ابن المديني: كان ضعيفاً...؛ و قال ابن سعد بصري: متروك الحديث[۴۰].
«ابن عدی» نیز پس از نقل شماری از روایات «ابان بن ابیعیاش» نوشته است: و أبان بن أبي عياش له روايات غير ما ذكرت و عامة ما يرويه لا يتابع عليه و هو بين الأمر في الضعف و أرجو أنه ممن لا يتعمد الكذب إلا أن يشبه عليه و يغلط و عامة ما أتاني أبان من جهة الرواة لا من جهته لأن أبان رووا عنه قوم مجهولين لما أنه فيه ضعف و هو إلي الضعف أقرب منه إلي الصدق كما قال شعبة[۴۱].
یادآوری میشود تعدادی از رجالیان اهل سنت، ابان بن ابیعیاش را فردی زاهد و درستکار معرفی کردند از جمله:
«ابن حبان»: كان أبان من العباد الذي يسهر الليل بالقيام، ويطوي النهار بالصيام[۴۲].
«ایوب سختیانی»: ما نزال نعرفه بالخير منذ كان[۴۳].
تحقیق
بر پایه آنچه یاد شد، با آنکه بعض رجالیان اهل سنت «ابان بن ابیعیاش» را عابد، زاهد و درستکار خواندهاند، ولی بسیاری از آنان جایگاه حدیثی وی را زیر سؤال برده و او را تضعیف، در نتیجه روایاتش را از اعتبار انداختهاند!
علت اصلی این تضعیف را باید در تشیع و گرایش فکری ایشان، نیز نقل روایات فضائل اهل بیت(ع) کاوید؛ به ویژه که «ابان» در آغاز فردی عامی بوده و سپس مستبصر شده، چنان که از عبارت «عقیقی» فهمیده میشود[۴۶].
«احمد بن حمید» میگوید: «از احمد بن حنبل شنیدم که میگفت: لا یکتب عن أبان بن أبی عیاش. قلت: أبان کان له هوی؟[۴۷] قال: کان منکر الحدیث[۴۸]. «ابن عدی» هم نوشته بود: و عامة ما یرویه لا یتابع علیه[۴۹].
«شُعبه»[۵۰] تعبیرات بسیار تند و دور از نزاکت و ادب انسانی درباره «ابان بن ابیعیاش» به کار برده و مینویسد: لأن ارتكب سبعين كبيرة أحب إلي من أن أحدث عن أبان بن أبي عياش»[۵۱]؛ «لأن أشرب من بول حماري أحب إلي من أن أقول حدثني أبان» [۵۲]، «لأن أزني سبعين مرة أحب إلي من أن أحدث عن أبان بن أبي عياش»[۵۳]؛ «ردائي و خماري في المساكين صدقة إن لم يكن ابن أبي عياش يكذب في الحديث»؛ «لأن يزني الرجل خير من أن يروي عن أبان[۵۴].
بر این پایه، تضعیف و جرح «ابان» در کتب رجالی اهل سنت بر اثر فسق گفتاری یا رفتاری نبوده، بلکه برخاسته از امری مهمتر یعنی همان تشیع و نقل روایات فضائل اهل بیت(ع) بوده است.
گفتنی است که امور دیگری مانند روایت از «انس»[۵۵]، اعتماد به ظن[۵۶]، نسبت غفلت و فراموشی[۵۷] و استناد به خواب[۵۸]، نیز از عوامل تضعیف ابان شمرده شده؛ لیکن پایه منطقی ندارند.
درباره تضعیف «شیخ طوسی» که به دنبال ایشان، دیگر رجالیان شیعه نیز به تضعیف «ابان» پرداختند، چند مطلب هست:
۱ . احتمالاً عبارت «تابعی ضعیف»[۵۹] در رجال «شیخ طوسی» مصحف «تابعی صغیر» باشد و مؤیدش عبارت رجالیان اهل سنت است که آن را در ترجمه «ابان» به کار بردهاند[۶۰]، از همین رو بعضی در نقل روایت «ابان» از «انس» شبهه کردند و یکی از ادله تضعیف وی را نقل روایت از «انس» دانستند، از آن جهت که وی را درک نکرده است. (چنان که گذشت).
۲. بر فرض صحت عبارت «شیخ طوسی»: «تابعی ضعیف» احتمالاً منشأ آن، به تضعیف «ابن غضائری» برگردد و تضعیفات ایشان هم بسی جای تأمل دارد.
۳. بر اساس قرائن و شواهدی میتوان وثاقت یا دستکم حسن حال «ابان» را احراز کرد:
- ۱. اعتماد سلیم به «ابان» و اجازه نقل روایت به ایشان: کتاب سایم بن قیس از اصول شیعه شمرده میشود[۶۱] و قدیمیترین منبعی است که حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) را گزارش میکند و چنان که گذشت، سلیم بن قیس هنگام مردن این کتاب را در اختیار «ابان بن ابیعیاش» نهاده و نقل روایت از آن را اجازه داده و «ابان» هم در حفظ و بقای آن از هیچ کوششی دریغ نکرده است. بر این اساس، عامل اصلی در ماندگاری این کتاب و انتقال آن به نسلهای پسین «ابان بن ابیعیاش» بوده و اگر او از جهت اعتقادی و اخلاقی درخور اعتماد نبود، قطعاً در نابود کردن آن به خود تردیدی راه نمیداد و سلیم هیچگاه این کتاب را در اختیارش نمینهاد.
افزون بر این، به دیده برخی بزرگان، همچون فقیه بزرگ شیعه، «آیت الله بروجردی» و «اجازه نقل روایت» از قرائن وثاقت است؛ برای نمونه، با آنکه «محمد بن اسماعیل» در اسناد شماری از روایات کتاب کافی یاد شده و از راویانی است که مشترک میان چند راوی است، از این رو بحثهای فراوانی در کتب رجالی و فقهی در تعیین آن در میان فقها و رجالیان مطرح شده، بلکه رسالههای مستقلی نوشته شده، «آیت الله بروجردی» درباره وی مینویسد: هو مجهول، و لكن الظاهر أنه هو محمد بن إسماعيل النيسابوري، الراوي عن الفضل بن شاذان، و هو و إن لم يكن مصرحاً بالتوثيق، إلا أن إجازة الفضل له نقل كتابه ربما يستفاد منها وثاقته[۶۲].
آنگاه بر این اساس به اعتبار کتاب سلیم بن قیس معتقد میشود و مینگارد: وليعلم أن سليم بن قيس هو من الطبقة الثالثة و من أصحاب علي(ع) ولأجل اشتهاره بذلك هرب من الحجاج خائفاً منه حين قدم العراق فاختفي في دار أبان بن أبي عياش إلي أن حضرته الوفاة فدعاه و أعطاه كتابه و أجاز له نقل ما أودعه فيه مما رواه عن علي(ع) و كان هذا هو السبب في رواية أبان بن أبي عياش عن سليم[۶۳].
- ۲. اعتماد بزرگانی مانند «محمد بن حسن صفار، کلینی و شیخ صدوق» در نقل روایت از «ابان بن ابیعیاش».
- ۳. ملاحظه سیاق سند «کلینی» در کتاب شریف کافی که به «ابن ابیعیاش» پایان میپذیرد و همگی از بزرگان حدیث شمرده شدهاند:
- ۱. علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حماد بن عیسی، عن إبراهیم بن عمر الیمانی، عن أبان بن أبی عیاش،....
- ۲. «محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن ابن أبی عمیر، عن عمر بن أذینه، عن ابن أبی عیاش،....
- ۳. «عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن عثمان بن عیسی، عن عمر بن أذینة، عن أبان بن أبی عیاش،.»..
- ۴. علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حماد بن عیسی، عن إبراهیم بن عمر الیمانی، عن عمر بن أذینه، عن ابن أبی عیاش،.»..[۶۴].
- ۴. روایت «ابراهیم بن عمر یمانی» از «ابان» در موارد فراوان[۶۵].
«نجاشی» درباره «××ابراهیم بن عمر یمانی÷÷» مینویسد: شيخ من أصحابنا، ثقة روي عن أبي جعفر و أبي عبدالله(ع)[۶۶].
«شیخ طوسی» درباره «عمر بن اذینة» مینگارد: ثقة، له كتاب أخبرنا... عن ابن أبي عمیير و صفوان عن عمر بن أذينة[۶۸].[۶۹]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۹؛ رجال الطوسی، ص۱۰۹ (۱۰۶۷)، ۱۲۶ (ش ۱۲۶۴) و۱۶۴ (ش ۱۸۸۵)، الرجال(ابن الغضائری)، ص۳۶، ش۱؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۶، ش۳، الرجال (ابن داود)، ص۴۱۴ (ش۲) و۵۵۰؛ نقد الرجال، ج۱، ص۳۹، ش۱۰؛ جامع الرواة، ج۱، ص۹؛ إکلیل المنهج، ص۵۳، ش۱۰؛ منتهی المقال، ج۱، ص۱۳۲، ش۹؛ طرائف المقال، ج۲، ص۷، ش۶۵۵۶؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۶۴، ش۲۴؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۰۲؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۸۳، ش۲۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۲۹، ش۲۲؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۹۳، ش۱۳. ب. منابع سنی: الضعفاء و المتروکین، ص۱۴۸، ش۲۱؛ ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۳۸، ش۲۲؛ الجرح و التعدیل، ج۱، ص۱۳۴، ش۷، ج۲، ص۲۹۵، ش۱۰۸۷؛ المجروحین، ج۱، ص۲۰ و ۹۶ – ۹۷؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۱، ش۲۰۳؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۱۹، ش۱۴۲؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۰، ش۱۵؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۱، ش۱۴۲؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۸۵، ش۱۷۴.
- ↑ ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۱۲۷؛ ج۸، ص۴۸۲؛ ج۱۱، ص۱۷۶؛ ج۱۲، ص۵۰؛ و....
- ↑ «خویشاوند» سوره بقره، آیه ۸۳.
- ↑ «آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۱۳، ص۱۶۴ به گزارش از الکافی، ج۱، ص۵۳۹، ح۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۸۷-۸۸.
- ↑ ر.ک: مناقب الإمام أمیرالمؤمنین(ع) (محمد بن سلیمان الکوفی)، ج۱، ص۱۵۲؛ عمدة عیون صحاح الأخبار، ص۳۶۹.
- ↑ ر.ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۶، ش۳.
- ↑ الفهرست (ابن ندیم)، ص۲۷۵.
- ↑ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۱، ش۲۰۳.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۸۸-۸۹.
- ↑ ر.ک: رجال البرقی، ص۹.
- ↑ «أبان بن أبی عیاش فیروز» (رجال الطوسی، ص۱۰۹، ش۱۰۶۷)؛ «أبان بن أبی عیاش فیروز تابعی، ضعیف» (رجال الطوسی، ص۱۲۶، ش۱۲۶۴)؛ «أبان بن أبی عیاش فیروز البصری، تابعی». (رجال الطوسی، ص۱۶۴، ش۱۸۸۵).
- ↑ ر.ک: الرجال (ابن الغضائری)، ص۳۶، ش۱.
- ↑ «بقی بعد الأربعین و مائة،... و أما أبو موسی المدینی فذکر أنه مات سنة سبع أو ثمان و عشرین و مائة» (میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۴، ش۱۵).
- ↑ الگو:عربي؛ (سير أعلام النبلاء، ج۱۶، ص۴۴، ش۲۹).
- ↑ الگو:عربي (الاعلام، ج۱، ص۲۹۳).
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۸۶، ش۱۷۴. ترجمه: «ظاهراً در اینجا خطایی رخ داده است؛ گویا وی عبارت (و ثلاثین) را اراده کرده بود؛ نه (عشرین) را؛ همچنین از یعقوب بن اسحاق شنیده شده که گفته: ابان بن ابیعیاش در اول رجب سال ۱۳۸ فوت کرده است. همین مطلب را «قراب» نیز در تاریخ خود آورده است؛ و «ذهبی» در میزان الاعتدال گفته است: ابان تا بعد از سال ۱۴۰ (ق) زنده مانده است که خالی از اشکال نیست».
- ↑ ر.ک: الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ص۲۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۸۹-۹۱.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۱۲۷ و ۳۴۳.
- ↑ المقنعه، ص۳۷۶.
- ↑ کفایة الأثر، ص۲۲۴.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۸۱، ح۸۱۵.
- ↑ الأمالی (مفید)، ص۲۱۶، ح۳.
- ↑ تفسیر کنزالدقائق، ج۵، ص۱۲۷ و ۳۴۳؛ ج۱۰، ص۳۲۳، ج۱۱، ص۱۷۶؛ ج۱۲، ص۵۰، ج۱۴، ص۱۴۸.
- ↑ بحار الأنوار، ج۹۳، ص۳۴۸، ح۱۵، ج۱۰۱، ص۱۱۷، ح۴۴.
- ↑ الأمالی (مفید)، ص۲۱۶، ح۳.
- ↑ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۷، ش۲۰۳.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۲.
- ↑ الرجال (ابن الغضائری)، ص۳۶، ش۱.
- ↑ رجال الطوسی، ص۱۲۶، ش۱۲۶۴.
- ↑ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۶، ش۳. ترجمه: «اقوا نزد من توقف در روایات ایشان است، به جهت شهادت «ابن غضائری» و «شیخ طوسی» بر تضعیف وی».
- ↑ منهج المقال، ج۱، ص۱۹۲.
- ↑ تنقیح المقال، ج۳، ص۶۸ - ۶۹، ش۲۴.
- ↑ مستدرک الوسائل، الخاتمة ج۷، ص۱۱۱، ش۴.
- ↑ الجامع فی الرجال، ج۱، ص۱۱، ش۲۴.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۲-۹۳.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۸۵ - ۸۶.
- ↑ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۷، ش۲۰۳.
- ↑ ر.ک: میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۲، ش۱۵.
- ↑ ر.ک: میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۰، ش۱۵.
- ↑ ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۱، ص۸۶، ش۱۷۴.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۳-۹۴.
- ↑ ابان بن ابیعیاش کان سبب تعریفه هذا الأمر سلیم بن قیس... (خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۶، ش۳).
- ↑ علامه سید محسن جبل عاملی مینویسد: إنه کان له هوی؛ أی من أهل الأهواء و المراد به التشیع. (أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۰۳).
- ↑ ر.ک: الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۲، ش۲۰۳.
- ↑ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۷، ش۲۰۳.
- ↑ مقصود «شعبة بن الحجاج (م ۱۶۰ق)» است و بعید نیست اگر کسی ادعا کند که اساس تضعیفات «ابان» در کتب رجالی اهل سنت به تضعیف ایشان بر میگردد.
- ↑ ر.ك: الجرح و التعديل، ج۱، ص۱۳۴، ش۷.
- ↑ ر.ك: إكمال تهذيب الكمال، ج۱، ص۱۶۸، ش۱۸۰.
- ↑ ر.ك: الكامل في ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۱، ش۲۰۳.
- ↑ ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۱، ص۸۶، ش۱۷۴.
- ↑ عقیلی مینویسد: إنما ترکت أبان لأنه روی عن أنس حدیثاً (ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۳۹، ش۲۲).
- ↑ معاذ بن معاذ میگوید: قلت لشعبة: رأیت وقعتک فی أبان بن أبی عیاش شیء تبین لک أو غیر ذلک؟ قال ظن یشبه الیقین. (ر.ک: ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۳۹، ش۲۲).
- ↑ از سفیان ثوری سؤال شد: ما لک لاتحدث عن أبان أو ما لک قلیل الحدیث عن أبان؟ فقال: کان أبان نسیاً للحدیث. (ر.ک: ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۴۰، ش۲۲). ساجی گفته است: فیه غفلة یهم فی الحدیث و یخطئ فیه. (ر.ک: اکمال تهذیب الکمال، ج۱، ص۱۶۸، ش۱۸۰).
- ↑ عن علی بن مسهر قال: کتبت أنا و حمزة الزیات عن أبان بن أبی عیاش نحواً من ألف حدیث؛ قال: فلقیت حمزة فاخبرنی أنه رأی النبی(ع) فی المنام قال: فقلت یا رسول الله! هذا أبان بن أبی عیاش یحدث عنک؛ فقال: أعرضها علی؛ قال: فعرضتها علیه؛ فما عرف منها إلا خمسة أحادیث (ر.ک: ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۴۱، ش۲۲)؛ احمد بن علی الأبار گفته است: «و أنا رأیت النبی(ص) فی المنام فقلت: یا رسول الله! أترضی أبان بن أبی عیاش؟ قال: لا». (ر.ک: ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۴۱، ش۲۲).
- ↑ رجال الطوسی، ص۱۲۶، ش۱۲۶۴.
- ↑ ر.ک: میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۰، ش۱۵.
- ↑ ر.ک: الذریعه، ج۲، ص۱۵۲، ش۵۹۰. «نعمانی صاحب کتاب الغیبه مینویسد: و لیس بین جمیع الشیعة ممن حمل العلم و رواه عن الأئمة(ع) خلاف فی أن کتاب سلیم بن قیس الهلالی أصل من أکبر کتب الأصول التی رواها أهل العلم و من حملة حدیث أهل البیت(ع) و أقدمها...، و هو من الأصول التی ترجع الشیعة إلیها و یعول علیها؛ (الغیبه (نعمانی)، ص۱۰۱ – ۱۰۲).
- ↑ نهایة التقریر، ج۲، ص۲۷۰.
- ↑ زبدة المقال، ص۱۲۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۶۲ (ح۱) و ۵۲۹ (ح۴)، ج۲، ص۳۲۳ (ح۳) و ۳۹۱ (ح۱).
- ↑ ر.ک: الکافی، ۱، ص۶۲ (ح۱)، ۵۲۹ (ح۴) و ۵۳۹ (ح۱).
- ↑ رجال النجاشی، ص۲۰، ش۲۶.
- ↑ ر.ک: الکافی، ج۱، ص۴۴ (ح۱)، ۴۶ (ح۱) و۲۹۷ (ح۱).
- ↑ الفهرست (طوسی)، ص۳۲۴، ش۵۰۴.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۵-۱۰۰.