وصیت‌های حضرت فاطمه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۳۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حضرت فاطمه زهرا است. "وصیت‌های حضرت فاطمه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

وصیت‌های حضرت فاطمه

۱. در حدیث «صدوق» - آخر فصل سوم - گذشت که: آن حضرت به علی(ع) گفت: ای پسر عمو! تو را به چند چیز، سفارش می‌کنم: آنها را به خاطر بسپار و به انجام رسان. علی(ع) فرمود «آنچه می‌خواهی، سفارش کن». فاطمه(س) گفت: فلان زن را به همسری‌ات برگزین تا پس از من با فرزندانم، همچون خودم رفتار کند و آنها را به شایستگی تربیت نماید. برای من، تابوتی همان‌گونه که فرشتگان نشانم داده‌اند، مهیا ساز. علی(ع) فرمود «نشانم بده که آن تابوت چگونه است؟» حضرت آن را، همان طور که فرشتگان توصیف کرده بودند، برای علی(ع) توصیف کرد. سپس گفت: هر زمانی از روز و یا شب که رحلتم فرا رسد، مرا بردار و هیچ کس از دشمنان خدای متعال و پیامبر اکرم(ص) را برای نمازم، فرا مخوان. علی(ع) فرمود: «چنین خواهم کرد»[۱].

٢. در خبر دیگری آمده است که علی(ع) فرمود: هنگامی که زمان و فات فاطمه(س) نزدیک شد، مرا خواند و گفت: آیا وصیت مرا انجام می‌دهی؟ گفتم «آری، انجام می‌دهم». سپس وصیت کرد: هنگامی که از دنیا رفتم، شبانه به خاکم بسپار و اجازه مده آن دو - ابوبکر و عمر - در این مراسم، حاضر شوند[۲].

۳. «مفید» به سندش از امام حسین(ع) روایت کرده است که حضرت فرمود: هنگامی که فاطمه(س) بیمار شد، به علی(ع) وصیت کرد که خبر بیماری‌اش را پنهان نگه دارد و کسی را بدان آگاه نسازد. علی(ع) نیز چنین می‌کرد و خودش از فاطمه(س)، پرستاری می‌کرد و «اسماء بنت عمیس» نیز پنهانی، او را یاری می‌کرد، همان‌گونه که حضرت، وصیت کرده بود. زمانی که وفات ایشان فرا رسید، به امیر مؤمنان(ع)، سفارش کرد که او، کارهای بعد از رحلتش - غسل و کفن - را انجام دهد و شبانه به خاکش بسپارد تا قبرش پنهان بماند[۳].

۴. شیخ «مفید» در خبر دیگری از امام صادق(ع) روایت کرده است که: وقتی رحلت فاطمه‌(س) نزدیک شد، علی(ع) را نزد خود فرا خواند و گفت: آنچه را وصیت کنم به کار بستن آن را ضمانت می‌کنی یا به «ابن زبیر» وصیت کنم؟ علی(ع) فرمود «ای دختر محمد(ص)! خودم سفارشت را انجام می‌دهم»؛ گفت: به حق پیامبر اکرم(ص) سوگندت می‌دهم! پس از مرگم، آن دو تن - ابوبکر و عمر - بر جنازه‌ام حاضر نشوند و نماز نگزارند. علی(ع) فرمود «چنین می‌کنم»[۴].

۵. سید مرتضی» گفته است: روایت‌های بسیاری هست که ایشان، سفارش کرد تا شبانه دفن شود و آن دو شخص - ابو بکر و عمر - بر او نماز نگزارند. فاطمه(س) بر این مسئله، تصریح کرد و حتی پیمان گرفت. این سفارش، بعد از زمانی بود که آن دو هنگام بیماری حضرت فاطمه(س)، خواستند از وی، عیادت کنند، ولی حضرت به آنها اجازه نداد. وقتی اجازه ندادن حضرت به آن دو طولانی و حاضر به دیدار با آنها نشد، آن دو نزد امیرمؤمنان(ع) رفتند و از ایشان خواستند تا از او اجازه بگیرد. امیرمؤمنان(ع) با فاطمه‌(س) در این باره، صحبت و پافشاری کرد تا آنکه فاطمه(س) به ایشان اجازه دیدار داد.

وقتی آنها وارد شدند، فاطمه(س) از آن دو روی برگرداند و سخنی با آنان نگفت. چون از خانه بیرون رفتند، فاطمه(س) به امیرمؤمنان گفت: آیا از گونه برخوردم با این دو، خشنودی؟ فرمود «آری»؛ فاطمه‌(س) گفت: آیا اکنون، آنچه را وصیت کنم به انجام دادنش پایبندی؟ فرمود: «آری»؛ فاطمه‌(س) گفت: تو را به خدا سوگند! نگذار آن دو بر جنازه‌ام نماز گزارند و یا بر روی قبرم بایستند[۵].

۶. «فتال نیشابوری» نقل کرده است: هنگامی که فاطمه(س) رحلت خویش را نزدیک دید، «ام ایمن» و «اسماء بنت عمیس» را فرا خواند و کسی را در پی علی(ع) فرستاد تا او را نیز حاضر کرد سپس گفت: ای پسر عمو! مرگ من، نزدیک شده است و شکی ندارم که بعد از چند لحظه‌ای به پدرم می‌پیوندم، در دل خواسته‌هایی دارم که تو را به آنها، سفارش می‌کنم. علی(ع) فرمود «ای دختر رسول خدا(ص)! به هر چیزی که دوست داری، وصیت کن! سپس همه را از اتاق بیرون کرد و بر بالین فاطمه(س) نشست». فاطمه(س) گفت: ای پسر عمو! تاکنون از من، دروغ و خیانتی ندیده‌ای و از زمانی که همسرت شده‌ام، با تو مخالفتی نکرده‌ام. علی(ع) فرمود: پناه بر خدا! به خدا قسم! از آنچه گفتی داناتر، نیکوتر، پرهیزکارتر و گرامی‌تر هستی و خداترسی تو و بازخواست خدا، شدیدتر از آن است که بتوانم نافرمانی را به تو نسبت دهم و یا نکوهشت کنم. خدا می‌داند که جدایی‌ات بر من ناگوار است، اما چاره‌ای از مرگ نیست. سوگند به خدا! مصیبت و عزای از دست دادن رسول خدا(ص) را برایم زنده کردی و فقدان تو، برایم بسیار بزرگ است.  إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ [۶].

به خدا پناه می‌برم در شکیبایی ورزیدن از مصیبتی دردآور، و سخت، شکننده و غم‌انگیز. به خدا سوگند! مصیبتی است که با هیچ وسیله‌ای، تسلی خاطر نمی‌یابم زیرا رخداد و بلایی است که هیچ مصیبتی، همسنگش نمی‌شود. سپس مدتی، گریستند و علی(ع) سر فاطمه(س) را بر سینه‌اش نهاد، آن‌گاه فرمود «به آنچه می‌خواهی، سفارش کن! که هر چه باشد، انجام می‌دهم انتخاب تو را بر خواسته‌ام، مقدم خواهم کرد».

حضرت فاطمه(س) گفت: خداوند تو را پاداش نیک دهد، ای پسر عمو! نخست تو را سفارش می‌کنم که پس از من با «امامه» دختر «ابی العاص»، ازدواج کنی، چون او با فرزندانم همانند من، رفتار می‌کند و مرد نیز نمی‌تواند، بدون زن به سر برد. علی(ع) فرمود «به همین جهت، چنین کنم»؛

علی فرموده است: «چهار چیز است که انجام دادنش گریزی ندارم: یکی از آنها، ازدواج با امامه است که فاطمه(س) مرا بدان سفارش کرده است». سپس فاطمه(س) گفت: ای پسر عمو! تو را سفارش می‌کنم که برایم تابوتی به گونه‌ای که فرشتگان، برایم توصیف کرده‌اند، فراهم کنی. حضرت فرمود «آن را برایم توصیف کن»؛ فاطمه(س) نیز چنان کرد و علی(ع) آن را ساخت. (تابوت فاطمه(س)، نخستین تابوتی بود که در روی زمین، به آن گونه ساخته شد و پیش از آن، نه کسی آن را دیده و نه ساخته بود)

گفت: تو را سفارش می‌کنم که نگذاری کسانی که در حق من ستم کرده‌اند، بر جنازه‌ام حاضر شوند؛ همان‌هایی که حق مرا گرفتند؛ زیرا آنان، دشمنان من و پیامبر اکرم(ص) هستند و هیچ یک از آنها و پیروانشان نباید بر من نماز بخوانند. مرا، شب هنگام که چشم‌ها آرام گرفته و دیدگان به خواب رفته‌اند به خاک بسپار[۷].

۷. «ابن شهر آشوب» از «ابن حماد»، این دو بیت را در بخش وصیت فاطمه(س) آورده است: بی‌گمان آن بانو - فاطمه(س)- ابوالحسن علی(ع) را سفارش کرد به حقی که بر علی(ع) دارد؛ او را از پلیدان، مخفی نماید. به همین جهت وصی او ابوالحسین، خود، او را غسل داد و شبانه در خاک، پنهان کرد[۸].

۸. «خوارزمی» گفته که در روایتی آمده است: علی(ع) پرده از چهره فاطمه(س) برداشت و دید در کنار سر او، نوشته‌ای در آن نگریست، این‌گونه وصیت شده بود: به نام خداوند بخشنده و مهربان؛ این وصیت فاطمه‌(س) دختر محمد(ص) است که شهادت می‌دهد: خدایی، جز پروردگار جهانیان نیست. محمد(ص)، بنده و فرستاده اوست. بهشت و دوزخ، حقیقت دارد. معاد، حتمی است و شکی در آن نیست و خداوند، مردگان را زنده می‌کند. ای علی! من، فاطمه دختر محمد(ص) هستم که خداوند مرا در دو جهان، به همسری تو برگزیده است. تو از هر کس به من سزاوارتری. کار غسل، کفن، نماز و دفن مرا، شبانه انجام ده! از این نامردمان، کسی را آگاه مکن.

تو را به خدا می‌سپارم و با تو، وداع می‌کنم. سلام مرا به فرزندانم تا روز رستاخیز برسان[۹].

۹. «مجلسی» از امام باقر(ع) روایت کرده است که فرمود: فاطمه‌(س) دختر پیامبر اکرم(ص) پس از پدرش شصت روز زندگی کرد، سپس بیمار شد. زمانی که بیماری‌اش شدت یافت، دست به نیایش برداشت که از فقرات دعاهایش این است: «ای خدای جاوید و همیشگی! به رحمت تو پناه می‌برم؛ پس مرا پناه ده و به فریادم برس. خدایا! از آتش دوزخ، دورم کن و مرا به بهشت خود، داخل و به پدرم ملحق گردان».

امیرمؤمنان(ع) همیشه به او می‌فرمود: «خداوند به تو سلامت و عافیت دهد!» فاطمه(س) می‌گفت «ای ابوالحسن! چه نزدیک است ملاقات خدا» و درباره مهر و دارائی‌اش به علی(ع) وصیت کرد و به او گفت: «با امامه، دختر ابوالعاص ازدواج کن» و افزود: «او دختر خواهرم است و با فرزندانم مهربان می‌باشد»[۱۰].

۱۰. «مجلسی» همچنین از امام باقر(ع) روایت کرده است که فرمود: فاطمه‌(س) به علی(ع) گفت: به تو درباره خودم سفارش می‌کنم - زیرا من محبوب‌ترین بندگان پس از پیامبر اکرم(ص) در نزد خودم می‌باشم - هرگاه از دنیا رفتم، خودت غسل، کفن و کارهای بعد از وفاتم را انجام ده و شبانه به خاکم بسپار و آن چند نفر را بر وفاتم آگاه مکن. تو را به خدا می‌سپارم تا زمان دیدار در جوار حق تعالی، خداوند در جوارش ما و شما را به دیدار هم موفق بدارد[۱۱].

۱۱. «مجلسی» از امام صادق(ع) روایت کرده است: زمانی که رحلت فاطمه(س) نزدیک شد، به علی(ع) وصیت کرد و گفت: هنگامی که از دنیا رفتم، خودت غسل و تجهیز و تدفین مرا بر عهده گیر و نمازم را بخوان و مرا در قبر و لحد بگذار، خاک قبر را هم سطح با زمین کن، سپس رو به رویم بنشین و بسیار، قرآن بخوان و نیایش کن؛ زیرا آن زمان مرده به انس گرفتن با زندگان، نیاز دارد. تو را به خدای متعال می‌سپارم و به تو به نیکی کردن درباره فرزندانم سفارش می‌کنم.

سپس ام کلثوم(س) را بغل کرد و به علی(ع) گفت: «هنگامی که از دنیا رفتم، وسایل منزلم از آن اوست و تو را به نیکی کردن، درباره او سفارش می‌کنم». زمانی که فاطمه(س) درگذشت، علی(ع) به سفارش او پرداخت[۱۲].

۱۲. «کلینی» از «ابو بصیر» از امام باقر(ع) روایت می‌کند که فرمود: می‌خواهی سفارش فاطمه(س) را برایت بخوانم؟ ابو بصیر گوید «گفتم: آری» امام باقر(ع)، کیسه‌ای را آورد و از درونش نوشته‌ای بیرون آورد و چنین خواند: به نام خداوند بخشنده و مهربان؛ این، وصیت «وقف نامه» فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) است که به موجب آن، باغ‌های هفتگانه[۱۳] خویش را وقف کرده است. این باغ‌ها عبارتند از: «عواف»، «دلال»، «برقه»، «مثیب»، «حسنی»، «صافیه» و آنچه متعلق به «ام ابراهیم»، همسر پیامبر اکرم(ص) است سرپرستی این اموال با علی(ع) خواهد بود و پس از او به حسن و پس از حسن به حسین و پس از حسین به بزرگ‌ترین فرزندانم، خواهد رسید. خدای متعال سپس «مقداد بن اسود» و «زبیر بن عوام» را بر این وصیت گواه می‌گیرم و علی(ع) این وصیت را نگاشته است. و نیز کلینی، همین روایت را از «عاصم بن حمید» نقل کرده ولی در آن نامی از کیسه و ظرف کوچک، نبرده است و در پایان روایتش چنین آمده است: «تولیت این اموال، پس از حسین(ع) با بزرگ‌ترین فرزندان من خواهد بود، نه فرزندان علی(ع)[۱۴].

۱۳. «طبری امامی» از امام صادق(ع) از پدرانش نقل کرده است که: فاطمه(س) برای هر یک از همسران پیامبر اکرم(ص) دوازده اوقیه - اوقیه معادل چهل درهم است - و برای زنان بنی‌هاشم نیز به همین مقدار، سفارش کرد که از دارایی او پرداخت شود و نیز وصیت کرد تا مقداری هم به «امامه»، دختر «ابوالعاص» و «زینب»، دختر رسول خدا(ص) بپردازند[۱۵].

۱۴. «مجلسی» از «محمد بن سحاق» از امام باقر(ع) نقل کرده است که فاطمه‌(س): دختر پیامبر اکرم(ص) این جمله‌ها را نوشته بود: به نام خداوند بخشنده و مهربان این نوشته‌ای است که فاطمه(س) در آن درباره دارایی‌اش وصیت کرده، هرگاه برایش، حادثه‌ای روی دهد: هشتاد اوقیه از میوه‌ها را هر سال در ماه رجب، پس از پرداختن هزینه‌های آبیاری، نگه‌داری و گردآوری صدقه دهند. میوه‌های امسال و نیز محصول گندم سال آینده را انفاق کنند. به هر یک از همسران پیامبر اکرم(ص) ۴۵ اوقیه و به بینوایان«بنی‌هاشم» و «بنی‌عبدالمطلب» پنجاه اوقیه پرداخت شود.

فاطمه(س) درباره اصل اموالش که در مدینه بود، چنین نوشت: علی(ع) از من خواست که متولی آنها باشد و آن اموال را با اموال پیامبر اکرم(ص) جمع کند و در زمان حیاتش خود نگه‌داری کند. هرگاه، پیشامدی برای او رخ داد آنها را به دو پسرم حسن و حسین(ع) منتقل کند تا سرپرستی آنها را به عهده گیرند.

من نیز آنها را به علی بن ابی طالب(ع) واگذار می‌کنم و اختیار آنها را به وی می‌سپارم و می‌دانم که او، اموالم را با اموال پدرم یکی می‌کند و از یکدیگر، جدا نخواهد کرد و از فرآورده‌ها و درآمد اموالم، در مواردی که وصیت کرده‌ام، مصرف خواهد کرد. پس از آن، هر چه پس از آن بر جای ماند از آن خدای متعال و در اختیار علی(ع) است. او می‌تواند هر گونه خواست، انفاق کند و محدودیتی ندارد و هرگاه برای او حادثه‌ای روی دهد، همه اموال را، چه مال من و چه مال رسول خدا(ص) به دو پسرم حسن و حسین(ع)، واگذار می‌کند تا آنان هرگونه که بخواهند در آن تصرف کنند، هزینه کنند یا صدقه دهند و بر ایشان، باکی نیست. صندوق کوچک من و آنچه در آن است، متعلق به دختر جندب، ابوذر غفاری، است. کفش، پوستین، پارچه پشمی، کفش، تخت، آب‌خوری حیوانات و دو تکه حوله‌ام را نیز به او بدهند.

هرگاه برای یکی از کسانی که درباره آنها مالی وصیت کردم پیش از دریافت آن، حادثه‌ای رخ دهد، آن مال را در بین فقرا، تقسیم کنند. اما لباس‌ها و چادرم، تنها دخترانم، حق تصرف در آن را دارد. علی(ع) نیز تا زمانی که ازدواج نکرده است، می‌تواند از این لباس‌ها، استفاده کند. این وصیت فاطمه(س) درباره دارایی‌های اوست و خدای متعال، «مقداد بن اسود» و «زبیر بن عوام» بر آن، و گواه‌اند. و علی بن ابی طالب(ع) آن را نگاشته است. و نیز علی بن ابی طالب در انجام هر کار خیر و نیکی آزاد است. امام صادق(ع) افزود: پدرم فرمود: این است، آن چیزی که در وصیت نامه‌اش یافته‌ام[۱۶].[۱۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. علل الشرایع، ص۱۸۷.
  2. معانی الاخبار، ص۳۵۵.
  3. امالی، ص۲۸۱.
  4. اختصاص، ص۱۸۳.
  5. شافی، ج۴، ص۱۱۵.
  6. «ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  7. روضة الواعظین، ص۱۵۱.
  8. مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۳۸.
  9. مقتل الحسین، ص۸۵.
  10. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۷، ح۴۹.
  11. بحارالانوار، ج۸۱، ص۳۹۰، ح۵۶.
  12. بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۷، ح۱۳.
  13. این باغ‌های هفتگانه از اموال «مخیریق یهودی بوده است که آن را به پیامبر اکرم(ص) داده همان طور که در روایت «عبدالعزیز بن عمران» آمده است و یا از اموال «بنی نصیر» بود و در جنگ به تصرف مسلمانان درآمد. اقوال دیگری هم گفته شده است. نام باغ‌ها عبارت است از: «برقه»، «دلال»، «میثب»، «صافیه»، «عواف» یا «اعواف»، «حسنی» و «مشربه ام ابراهیم». برای اطلاع بیشتر ر.ک: وفاء الوفاء سمهودی، ج۲، صص ۳۵، ۱۵۲ و ۱۶۲ و ر.ک: پانوشت تهذیب الاحکام، ج۹، ص۱۴۵.
  14. کافی، ج۷، ص۴۸. مقصود فرزندان علی(ع) از دیگر همسران اوست.
  15. دلائل الامامة، ص۱۳۰، ح۴۰.
  16. بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۱۸۴، ح۱۳.
  17. یوسفی غروی، محمد هادی، فرهنگ شهادت معصومین، ج۱ ص ۴۵۹.