رس چیست؟

رسّ در لغت به معنای کندن چاه و قبر،[۱] مدفون کردن مرده یا غیر آن، چاه کهنه، چاه سنگ‌چین شده، معدن[۲] و نیز استوار ساختن،[۳] نشانه و اندک اثر بر جای مانده هر چیز [۴] آمده است.

قرآن دوبار در آیات ﴿وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا[۵]، ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ[۶] از اصحاب رسّ تنها به عنوان قومی که در پی تکذیب پیامبر خویش با عذاب الهی نابود شدند، یاد کرده است؛ اما هیچ گزارشی درباره هویّت، آیین، پیامبر، مکان و زمان زندگی و چگونگی نابودی آنان و نیز شرح کارهایی که زمینه عذابشان شد، ارائه نکرده است. در سوره فرقان ضمن گزارش برخی از درخواست‌های نامعقول از سوی تکذیب‌کنندگان پیامبر اسلام (ص) ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا[۷] و در مقام تهدید آنان، از اصحاب رسّ در شمار اقوامی چون قوم نوح، عاد، ثمود و... یاد شده که همگی به سبب تکذیب پیامبر خویش با عذاب الهی نابود شدند: ﴿وَقَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا[۸]، ﴿وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا[۹] در سوره ق نیز در پی گزارش تکذیب پیامبر اسلام (ص) و وعده رستاخیز از سوی کافران ﴿بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ[۱۰]، ﴿أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ[۱۱]، اصحاب رسّ با همین وصف یاد شده‌اند: ﴿ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ[۱۲] برخی صاحب‌نظران با استناد به ترتیب ذکر اصحاب رسّ در آیه ﴿وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا[۱۳] و توجیه ترتیب آن در آیه ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ[۱۴]، بر این باورند که [۱۵]اصحاب رسّ در دوره تاریخی نزدیک به زمان قوم عاد و ثمود می‌زیسته‌اند [۱۶]. پاره‌ای گزارش‌های تاریخی نیز که هر سه قوم را جزو طبقه اعراب "بائده" (منقرض شده) نشان می‌دهد،[۱۷] مؤیّد آن است.

مفسرّان به سبب نبود گزارش تفصیلی قرآن و براساس برخی معانیِ لغویِ "رسّ"، پاره‌ای احادیث [۱۸] و روایت‌های تاریخی [۱۹]دیدگاه‌های متفاوتی را درباره هویّت، آیین، پیامبر، محل و زمان زندگی، زمینه‌ها و چگونگی هلاکت اصحاب رسّ ارائه کرده‌اند[۲۰] که گاهی آمیخته به افسانه و داستان‌پردازی است.[۲۱] بیشتر گزارش‌ها هر چند با جزئیاتی متفاوت و غالباً متداخل، براساس معنای چاه برای رسّ و محوریّت آن استوار است، با این تفاوت که شمار چشم‌گیری از آنان، اصحاب رسّ را قومی یاد کرده‌اند که به سبب افکندن پیامبر خویش در چاه، به این نام موسوم شده‌اند. اغلب، نام آن پیامبر را "حنظلة بن صفوان" گفته‌اند.[۲۲] مهم‌ترین روایت‌ها از این قرار است:

  1. طوسی و طبرسی به نقل از عکرمه و با ردّ روایت‌های دیگر، از آنان فقط به عنوان قومی یاد کرده‌اند که پیامبر خویش را در چاه افکندند.[۲۳]
  2. برخی چون کعب‌الاحبار، مُقاتل و سدّی، رسّ را چاهی در انطاکیه و اصحاب رسّ را همان اصحاب یاسین دانسته‌اند که حبیب نجّار را درون آن افکندند.[۲۴] این دیدگاه از سوی اغلب مفسّران ردّ [۲۵] و حبیب نجار از مؤمنان به رسولان عیسی (ع) ﴿وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ[۲۶]، ﴿وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ[۲۷]، ﴿بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ[۲۸][۲۹] و انطاکیه، شهری در ترکیه گزارش شده است که این با گزارشهای تاریخی مبنی بر عرب بودن اصحاب رسّ سازگار نیست.[۳۰]
  3. ابن‌عبّاس و گروهی دیگر از مفسرانِ نخستین، رسّ را نام یکی از قرای ثمود می‌دانند.[۳۱] ابن‌جبیر، کلبی و خلیل‌ بن ‌احمد آن را چاهی در آبادی "فَلْج" در یمامه، اصحاب رسّ را باقیمانده قوم ثمود و ساکن در حاشیه آن چاه که در آیه ﴿فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ[۳۲] با تعبیر ﴿بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ از آن یاد شده است و پیامبر آنان را "حنظلة بن صفوان" دانسته‌اند. آنان گرفتار پرنده‌ای بودند که گاهی کودکان خردسال را می‌ربود و چون با دعای پیامبر خویش از دست آن رهایی یافتند به جای ایمان، به تکذیب و قتل وی پرداختند.[۳۳] با توجه به یاد کرد قوم ثمود و اصحاب رسّ به‌صورت دو گروه جداگانه در هر دو آیه ﴿وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا[۳۴] و توجیه ترتیب آن در آیه ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ[۳۵] و نیز ذکر "رسّ یمامه" به عنوان محلی غیر از دیار مانده قوم ثمود [۳۶] در پاره‌ای منابع اسلامی، این دیدگاه جای تأمل دارد.
  4. برخی آنان را همان اصحاب اخدود دانسته‌اند [۳۷] که دست کم نظر به تفاوت سرانجام هریک با دیگری در دنیا ﴿وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا[۳۸]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ[۳۹] آن دو نمی‌توانند یکی باشند.[۴۰]
  5. روایتی نبوی به نقل محمد بن کعب قُرظی، آنان را قوم حنظلة بن صفوان گزارش می‌کند که پس از تکذیب، وی را در چاهی افکنده و سنگ بزرگی بر دهانه آن نهادند. غلام سیاه مؤمنی که او را نخستین وارد شونده به بهشت دانسته‌اند، شبانه و مخفیانه برای وی آب و غذا می‌برده است. پس از مدتی قوم او پشیمان شده و او را از چاه درآوردند و به وی ایمان آوردند. وی به سوی باقیمانده اندک قوم خود باز می‌گردد.[۴۱] این حدیث را مرسل و بیشتر ساخته و پرداخته خود راوی دانسته‌اند،[۴۲] چنان که سرنوشت این قوم با اصحاب رسّ که ظاهراً همگی نابود شده‌اند، چندان سازگار نیست.
  6. در روایتی از علی (ع) به نقل شیخ صدوق که سند آن معتبر[۴۳] و صحیح [۴۴] خوانده شده آنها قومی پس از سلیمان (ع)، ساکن در ۱۲ شهر بسیار آباد با نام‌های ۱۲ ماه ایرانی (فروردین و...)، واقع در کنار رود بسیار پرآبی به نام "رسّ" در مشرق زمین و پرستنده درخت صنوبری به نام "شاه درخت" یاد می‌شوند. پس از خشکیدن درخت در پی نفرین پیامبری از نسل یهودا که پس از سالها دعوت به توحید با تکذیب و اصرار آنان بر بت‌پرستی روبه رو شد، آنان با تصور خشم درخت و با هدف خشنود ساختن آن، آب چشمه مقدس، واقع در پای درخت به نام "دوشاب" را تخلیه و با کندن گودالی در دل آن، پیامبر خویش را زنده زنده در آن دفن می‌کنند، ازاین‌رو به وسیله باد سرخ و زمین گداخته نابود و به اصحاب رسّ موسوم می‌شوند. رودخانه یاد شده نیز از آن پس "رسّ" نام می‌گیرد [۴۵]. نیآمدن این روایت در دیگر مجامع حدیثی دست اول و معتبر شیعی و نیز تفسیر التبیان طوسی و مجمع‌البیان طبرسی، به رغم گزارش کامل آن در برخی منابع تفسیری[۴۶] و داستانی [۴۷] جای بسی شگفتی است، چنان که از عبارت المیزان، ردّ غیر مستقیم آن برمی‌آید.[۴۸] برخی پژوهشگران با پیوند این روایت به سرو ابرقو، اصحاب رسّ را ایرانی و ساکن ابرقو [۴۹] و شماری نیز بر اساس قراینی از جمله قرابت لفظی، رسّ را همان رود "ارس"، اصحاب رس را در آذربایجان و پیامبر آنان را احتمالاً زرتشت دانسته‌اند.[۵۰] بخشی از خطبه ۱۸۳ نهج‌البلاغه در مقام موعظه، اصحاب رسّ را در شمار فراعنه و عمالقه [۵۱] و صاحبان شهرهای متعدد یاد می‌کند که طعمه مرگ شده و از این جهان رخت بربسته‌اند: « أَيْنَ اَلْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ اَلْعَمَالِقَةِ أَيْنَ اَلْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ اَلْفَرَاعِنَةِ أَيْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ اَلرَّسِّ اَلَّذِينَ قَتَلُوا اَلنَّبِيِّينَ وَ أَطْفَئُوا سُنَنَ اَلْمُرْسَلِينَ وَ أَحْيَوْا سُنَنَ اَلْجَبَّارِينَ». این روایت را نیز برخی از شارحان نهج‌البلاغه با داستان شاه درخت پیوند داده و داستان مذکور را در شرح و تفصیل آن آورده‌اند،[۵۲] درحالی‌ که فقره مزبور اشاره مستقیمی به آن ماجرا نداشته، تنها بیانگر این است که اصحاب رس افرادی نامدار با تمدنی قابل توجه، شهرهایی متعدد و پیشینه‌ای نسبتاً زیاد در مبارزه با دعوت توحیدی انبیا، کشتن آنان و ترویج باورها و ارزشهای شرک‌آلود و کفرآمیز بوده‌اند و شهرهای آنان گویا در کنار رودی یا جایی به نام رسّ قرار داشته است.
  7. در روایتی از امام کاظم (ع)، اصحاب رسّ، مردمی صلیب‌ پرست [۵۳] و به نقلی دیگر آتش‌پرست، ساحل‌نشین رود "رسّ" در مرز ارمنستان و آذربایجان معرفی شده‌اند که ۳۰ پیامبر را کشتند؛[۵۴] همچنین در پاره‌ای احادیث، زنان اصحاب رسّ، همجنس‌باز خوانده شده‌اند.[۵۵]
  8. برخی گزارش‌های تاریخی، اصحاب رسّ را ساکن "حضور" در یمن می‌دانند که پس از کشتن پیامبر خویش به دست بُخْتُ نُّصَّر کشته و اسیر شدند. جواد علی با ارائه مستنداتی این را جزو اسرائیلیات و برگرفته از گزارش تورات می‌داند [۵۶][۵۷]

اصحاب الرس

در اینکه «اصحاب الرس»[۵۸] چه کسانی بودند؟ گفتگو بسیار است[۵۹]. از امیرمؤمنان(ع) حدیثی طولانی دربارۀ اصحاب رس نقل شده که فشردۀ آن چنین است: «آنها قومی بودند که درخت صنوبری را می‌پرستیدند و به آن «شاه درخت» می‌گفتند، و آن درختی بود که «یافث» فرزند «نوح» بعد از طوفان در کناره‌ای به نام «روشن آب» غرس کرده بود، آنها دوازده شهر آباد داشتند که بر کنار نهری به نام «رس» بود، این شهرها به نا‌م‌های: آبان، آذر، دی، بهمن، اسفند، فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد و شهریور و مهر نام داشت که ایرانیان نام‌های ماه‌های سال خود را از آنها گرفته‌اند.

آنها به خاطر احترامی که به آن درخت صنوبر می‌گذاشتند، بذر آن را در مناطق دیگر کاشتند و نهری برای آبیاری آن اختصاص دادند به گونه‌ای که نوشیدن آب آن نهر را بر خود و چهارپایانشان ممنوع کرده بودند، حتی اگر کسی از آن می‌خورد او را به قتل می‌رساندند، و می‌گفتند این مایۀ حیات خدایان ما است و شایسته نیست کسی از آن چیزی کم کند! آنها در هر ماه از سال، روزی را در یکی از این شهرهای آباد عید می‌گرفتند و به کنار درخت صنوبری که در خارج شهر بود می‌رفتند، قربانی‌ها برای آن می‌کردند و حیواناتی سر می‌بریدند و سپس آنها را به آتش می‌افکندند، هنگامی که دود از آنها به آسمان بر می‌خاست در برابر درخت به سجده می‌افتادند و گریه و زاری سر می‌دادند! عادت و سنت آنها در همۀ این شهرها چنین بود تا اینکه نوبت به شهر بزرگی که پایتخت پادشاهشان بود و نام اسفند داشت می‌رسید، تمامی اهل آبادی‌ها همه در آن جمع می‌شدند و دوازده روز پشت سر هم عید می‌گرفتند و آنچه در توان داشتند قربانی می‌کردند و در برابر درخت سجده می‌نمودند. هنگامی که آنها در کفر و بت‌پرستی فرو رفتند، خداوند پیامبری از بنی‌اسرائیل به سوی آنها فرستاد تا آنها را به عبادت خداوند یگانه و ترک شرک دعوت کند، اما آنها ایمان نیاوردند، آن پیامبر برای قلع مادۀ فساد از خدا تقاضا کرد، آن درخت بزرگ خشکید، آنها هنگامی که چنین دیدند سخت ناراحت شدند و گفتند این مرد خدایان ما را سحر کرده! بعضی دیگر گفتند: خدایان به خاطر این مرد که ما را دعوت به کفر می‌کند بر ما غضب کردند!. و به دنبال این بحث‌ها همگی تصمیم بر کشتن آن پیامبر گرفتند، چاهی عمیق کندند و او را در آن افکندند و سر آن را بستند و بر بالای آن نشستند و پیوسته نالۀ او را شنیدند تا جان سپرد، خداوند به خاطر این اعمال زشت، و این ظلم و ستم‌ها آنها را به عذاب شدیدی گرفتار کرد و نابود ساخت».[۶۰]

منابع

پانویس

  1. ترتیب العین، ص ۳۱۱؛ تاج‌العروس، ج ۸، ص ۳۰۶، «رسس».
  2. لسان‌العرب، ج ۵، ص ۲۱۰؛ تاج العروس، ج ۸، ص ۳۰۶؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص ۷۵۳، «رسّ».
  3. ترتیب العین، ص ۳۱۰؛ التحقیق، ج ۴، ص ۱۰۹، «رس».
  4. مفردات، ص ۳۵۲؛ لسان‌العرب، ج ۵، ص ۲۰۹، «رسس».
  5. «و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و نسل‌های بسیاری را که در (فاصله) میان آنان بودند (از میان برداشتیم)؛» سوره فرقان، آیه ۳۸.
  6. «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغ‌انگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲.
  7. «و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستاده‌ایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم» سوره فرقان، آیه ۳۲.
  8. «و قوم نوح را- چون پیامبران را دروغگو (می) شمردند- غرق کردیم و آنان را نشانه‌ای برای (عبرت) مردم گرداندیم و برای ستم‌پیشگان عذابی دردناک آماده ساختیم» سوره فرقان، آیه ۳۷.
  9. «و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و نسل‌های بسیاری را که در (فاصله) میان آنان بودند (از میان برداشتیم)؛» سوره فرقان، آیه ۳۸.
  10. «بلکه کافران از اینکه بیم‌دهنده‌ای از میان خودشان برای آنان آمد به شگفتی افتادند و گفتند:» سوره ق، آیه ۲.
  11. «آیا چون مردیم و خاک شدیم (باز زنده می‌شویم)؟ این بازگشتی دور (از باور) است» سوره ق، آیه ۳.
  12. «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغ‌انگاری کردند و عاد و فرعون و قوم لوط نیز. و اصحاب ایکه و قوم تبّع همگی پیامبران را دروغزن خواندند آنگاه بیم دادن من (بر آنان) به حقیقت پیوست» سوره ق، آیه ۱۲-۱۴.
  13. «و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و نسل‌های بسیاری را که در (فاصله) میان آنان بودند (از میان برداشتیم)؛» سوره فرقان، آیه ۳۸.
  14. «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغ‌انگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲.
  15. المیزان، ج ۱۵، ص ۲۱۸؛ التحقیق، ج ۴، ص ۱۱۰، «رس».
  16. جامع‌البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۱۹؛ نثر طوبی، ج ۱، ص ۳۰۵؛ التحقیق، ج ۴، ص ۱۱۰، «رس».
  17. المفصل، ج ۱، ص ۲۹۴ ـ ۳۵۳.
  18. جامع‌البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۲۰ ـ ۲۱؛ عیون اخبارالرضا علیه ‌السلام، ج ۱، ص ۴۱۸ ـ ۴۲۶؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۴۸ ـ ۱۵۸.
  19. المحبر، ص ۶؛ تاریخ دمشق، ج ۱، ص ۱۲ ـ ۱۳؛ البدایة والنهایه، ج ۱، ص ۲۰۵.
  20. جامع‌البیان، مج۱۱، ج۱۹، ص۱۹ ـ ۲۰؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۲۶۶ ـ ۲۶۷؛ روض‌الجنان، ج ۱۴، ص ۲۲۱ ـ ۲۲۹.
  21. روض‌الجنان، ج۱۴، ص۲۲۶ ـ ۲۲۷؛ قصص‌الانبیاء، ص ۲۳۰ ـ ۲۳۲.
  22. کشف‌الاسرار، ج ۷، ص ۳۳؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۲۶۶؛ روض‌الجنان، ج ۱۴، ص ۲۲۱.
  23. التبیان، ج ۷، ص ۴۹۰؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۶۶ ـ ۲۶۷.
  24. جامع‌البیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۱۹۸؛ کشف‌الاسرار، ج ۷، ص ۳۲؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۲۱۵.
  25. التبیان، ج ۷، ص ۴۹۰؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۲۶۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۲۲۷.
  26. «و برای آنان از مردم آن شهر آنگاه که پیامبران به آنجا آمدند مثلی بزن» سوره یس، آیه ۱۳.
  27. «و از دورترین جای شهر مردی شتابان آمد؛ گفت: ای قوم من، از این فرستادگان پیروی کنید» سوره یس، آیه ۲۰.
  28. «که پروردگارم مرا آمرزید و مرا از گرامی‌داشتگان گردانید» سوره یس، آیه ۲۷.
  29. مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۶۵۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۳، ص ۵۷۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۲.
  30. المفصل، ج ۱، ص ۳۴۷ ـ ۳۴۸.
  31. جامع‌البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۱۹؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۳، ص ۳۳۱.
  32. «و چه بسا شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و (اینک خانه‌هایی) فرو ریخته‌اند و (بسا) چاه‌هایی فرو نهاده و کاخ‌هایی بلند (که به جا مانده‌اند!)» سوره حج، آیه ۴۵.
  33. عرائس المجالس، ص ۱۳۱؛ المحبر، ص ۱۳۱؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۲۶۷.
  34. «و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و نسل‌های بسیاری را که در (فاصله) میان آنان بودند (از میان برداشتیم)؛» سوره فرقان، آیه ۳۸.
  35. «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغ‌انگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲.
  36. معجم البلدان، ج ۳، ص ۴۳.
  37. جامع‌البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۲۰؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۲۲۷؛ تفسیر ابی‌السعود، ج ۵، ص ۲۱۸.
  38. «و برای همگان مثل‌ها زدیم و همگان را یکسره نابود کردیم» سوره فرقان، آیه ۳۹.
  39. «به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۱۰.
  40. قصص الانبیاء، ص ۲۳۰؛ التحقیق، ج ۴، ص ۱۱۱.
  41. جامع‌البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۲۰؛ روض‌الجنان، ج۱۴، ص۲۲۲ـ۲۲۳؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج۳، ص۳۳۱.
  42. قصص الانبیاء، ص ۲۳۲؛ البدایة و النهایه، ج ۱، ص ۲۰۶.
  43. حیاة القلوب، ج ۲، ص ۱۰۱۹.
  44. التحقیق، ج ۴، ص ۱۱۲، «رس».
  45. علل‌الشرایع، ج ۱، ص ۵۵ ـ ۵۷؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۴۱۸ ـ ۴۲۶؛ معانی الاخبار، ج ۱، ص ۱۰۹ ـ ۱۱۰.
  46. کشف‌الاسرار، ج ۷، ص ۳۳ ـ ۳۵؛ روض‌الجنان، ج ۱۴، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۶.
  47. عرائس المجالس، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۵.
  48. المیزان، ج ۱۵، ص ۲۱۸.
  49. داستان اصحاب رس، ص ۳۳.
  50. شرح نهج‌البلاغه، عبده، ص ۳۹۱؛ التحقیق، ج ۴، ص۱۱۲ـ۱۱۳، «رس»؛ قاموس ‌قرآن، ج۳، ص۸۸ـ۸۹.
  51. شرح نهج‌البلاغه، ابن‌ابی‌الحدید، ج ۱۰، ص ۲۸۰ ـ ۲۸۱؛ المفصل، ج ۱، ص ۳۴۵ ـ ۳۴۷.
  52. شرح نهج‌البلاغه، عبده، ص ۳۹۱؛ قاموس قرآن، ج ۳، ص ۸۹.
  53. بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴.
  54. عرائس المجالس، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۳.
  55. المحاسن، ج ۱، ص ۱۱۴؛ الکافی، ج ۷، ص ۲۰۲؛ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۳.
  56. تاریخ دمشق، ج ۱، ص ۱۲؛ المفصل، ج ۱، ص ۳۴۷ ـ ۳۵۲.
  57. اسدی و ناصحی مقاله «اصحاب رس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 401-405.
  58. نام این قوم ستمگر در سوره فرقان آیه ۳۸ آمده است؛ واژۀ «رس» در اصل به معنی اثر مختصر است، مثلاً گفته می‌شود رس الحدیث فی نفسی (کمی از گفتار او را به خاطر دارم) یا گفته می‌شود وجد رساً من حمی (اثر مختصر از تب در خود یافته). و جمعی از مفسران بر این عقیده‌اند که «رس» به معنی چاه است. به هر حال نامیدن این قوم به این نام یا به خاطر آنست که اثر بسیار کمی از آنها به جای مانده یا به جهت آنست که آنها چاه‌های آب فراوان داشتند، و یا به واسطۀ فرو کشیدن چاه‌هایشان هلاک و نابود شدند.
  59. رجوع کنید به تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۹۲.
  60. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۵۰۱.