تربیت در معارف و سیره فاطمی

ویژگی‌های تربیت اسلامی

تربیت از ریشه «ربو» و به معنای پرورش و رشد دادن است و در کاربرد مطلق و بدون قید درباره انسان و غیر انسان، همچون حیوانات و نباتات به کار می‌رود. چنان که درباره انسان نیز اختصاص به استعدادهای معنوی، مانند علم و ایمان ندارد؛ بلکه شامل هر گونه استعدادی می‌شود. بنابراین، در تعریف تربیت با مفهوم گسترده آن می‌توان گفت: «تربیت عبارت است از رشد دادن و یا فراهم کردن زمینه رشد و شکوفایی استعدادها و به فعلیت رساندن قوای نهفته یک موجود»[۱].

درباره مفهوم اصطلاحی تربیت انسان، تعریف‌های مختلفی ارائه شده است که جامع‌ترین و فراگیر‌ترین آنها را می‌توان این تعریف دانست: «تربیت عبارت است از فراهم کردن زمینه‌ها و عوامل برای شکوفایی استعدادهای بالقوه انسان در جهت مطلوب»[۲].

منظور از پسوند «اسلامی» نیز آموزه‌های دینی موضوع تربیت است که در قرآن کریم و روایات بدان‌ها اشاره رفته و از امتیازات و ویژگی‌های تربیت اسلامی به شمار می‌رود. البته قرآن برای تربیت معنوی و اخلاقی واژه «تزکیه» و مشتقات آن را به کار برده است، مانند آیه ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا[۳] و آیه ﴿وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ[۴]. مراد از تزکیه نفس، پاکسازی آن از رذائل و آراستن آن به فضائل و رشد دادن در جهت صلاح و کمال شایسته است که همان تربیت دینی است.

در روایات، از واژه‌های «تهذیب»، «تأدیب»، «تنزیه» و «تطهیر» نیز برای تربیت اسلامی استفاده شده است که همه آنها ناظر به یک حقیقت، یعنی پالایش و تزکیه نفس است[۵].

نکته دیگر آنکه منظور ما از تربیت در این فصل مفهوم عام آن است که شامل تعلیم نیز خواهد بود؛ چنان که منظور از ویژگی‌ها، مجموعه‌ای از باورها و عمل است که خداوند امکان تحقق آنها را در ذات انسان فراهم کرده است و انسان در پرتو تربیت اسلامی و با کمک و راهنمایی مربیان الهی، یعنی پیامبران و امامان معصوم (ع) آنها را در نفس خویش پدید می‌آورد و بالنده می‌سازد و در روابط اجتماعی عینیت می‌بخشد[۶].

ویژگی‌ها

هر تعلیم و تربیتی ویژگی‌هایی دارد. تعلیم و تربیت اسلامی نیز دارای ویژگی‌هایی است، از جمله:

۱. الهی بودن: تربیت اسلامی تربیتی الهی است و ریشه در ایمان و فطرت آدمی دارد. پیامبر اکرم (ص) در حدیث معروف می‌فرماید: « أَدَّبَنِي رَبِّي فَأَحْسَنَ تَأْدِيبِي‌»[۷]؛ پروردگار من مرا تربیت کرد و چه نیکو تربیت کرد.

گستره تربیت الهی - طبق آنچه در قرآن کریم آمده است - باره همه افراد بشر، چه پیامبران و چه افراد عادی را در بر می‌گیرد. آیات زیادی به موضوع تربیت الهی رهبران دینی اشاره دارد[۸]. در خصوص تربیت الهی نسبت به سایر بندگان در آیات مربوط به بعثت پیامبر (ص) اشاره شده است، از قبیل: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۹].

کامل و جامع بودن، سازگاری با فطرت آدمی، جاودانه ساختن حیات بشریت و تأمین سعادت ابدی انسان از خصوصیات مهم‌تر بیت الهی است.

نظام‌های تربیتی غیر الهی غالباً یک یا چند بعد از شخصیت انسان را در نظر می‌گیرند، در صورتی که در تربیت الهی همه جنبه‌های شخصیت آدمی مورد توجه است. در تربیت الهی بعد معنوی یا ایمانی همراه با ابعاد عقلانی، اجتماعی، عاطفی و اخلاقی انسان در معرض پرورش قرار می‌گیرد.

علاوه بر آن، تعالیم دینی چون از مبدأ الهی نشأت می‌گیرند تحت تأثیر شرایط زمانی یا مکانی یا اجتماعی و به طور کلی زیر نفوذ یک یا چند عامل قرار ندارند و هیچ نوع محدودیتی در مورد آنها قابل تصور نیست؛ اما تعالیم تربیتی مکاتب غیر دینی غالباً محدود و در یک یا دو جهت خاص سیر می‌کنند.

تربیت الهی با طبیعت و نیازها و رشد و تکامل انسان سازگار است. در تربیت الهی هم بعد مادی انسان در حد نیاز مورد توجه است و هم بعد معنوی او. تعالیم الهی هم نیاز‌های معنوی انسان را تأمین می‌کنند و هم به نیازهای اجتماعی و عقلانی انسان توجه دارند، هم احساسات و عواطف را تحریک می‌کنند و هم میل به کنجکاوی و حقیقت‌جویی انسان را ارضا می‌نمایند و از این جهت انسانی را که فطرتاً کمال‌جو و ترقی طلب است، پشتیبانی می‌کنند.

مکتب‌های غیر الهی حیات آدمی را به زندگی این دنیا محدود می‌کنند؛ در حالی که چنین تصوری با آنچه در وجود انسان تعبیه شده سازگار نیست و حیات محدود، با جنبه‌های کمال‌جویی و عقلانی انسان، همچنین با آرمان‌های اخلاقی و معنوی او در رابطه با دیگران و آفریدگار جهان، توافق ندارد.

در تربیت الهی زندگی معنا و جهت پیدا می‌کند و اتصال به مبدأ اعلا و باور داشت از او بودن و به سوی او حرکت کردن، حیات آدمی را جاودانه می‌سازد و انسان به تلاش و کوشش تحریک می‌شود و در مسیر کمال گام بر می‌دارد.

تربیت دینی نه تنها انسان را در این دنیا به فضائل معنوی و اخلاقی می‌آراید و او را فردی کمال‌جو، دانش دوست، با تقوا، ایثارگر و عدالت‌خواه بار می‌آورد؛ بلکه با ارتباط دادن فرد به مبدأ هستی و سوق دادن او به سوی کمال مطلق، سعادت همیشگی او را تأمین می‌کند؛ در حالی که مکاتب غیر الهی غالباً در صدد تأمین سعادت مادی و زودگذر افراد هستند.

۲. هدایت‌گر بودن: در قرآن و دیگر متون دینی، خداوند متعال به عنوان هادی و راهنما معرفی شده است. هدایت تکوینی الهی همه موجودات را در بر می‌گیرد و کل جهان آفرینش از سنت‌های الهی پیروی می‌کند: ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۱۰].

هدایت تشریعی به وسیله پیامبران صورت می‌گیرد. قرآن مجید هدایت‌گر انسان به بهترین وجه است: ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ[۱۱].

پیامبران و امامان (ع) نیز در ابلاغ و تبیین احکام الهی نقش هدایتی ایفا می‌کنند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۱۲].

خداوند، علاوه بر پیامبران (ع) از طریق قوای درونی، یعنی خرد آدمی که در وجود او تعبیه کرده، به هدایت انسان پرداخته است و انسان در پرتو برخورداری از قدرت عقلانی و گرایش طبیعی به حق‌جویی و خداشناسی به حرکت خود در مسیر حق و صراط مستقیم ادامه می‌دهد. البته انسان ضمن برخورداری از هدایت الهی در انتخاب راه آزاد است و با استفاده از تعالیم الهی و قدرت عقلانی می‌تواند به تربیت خویش همت گمارد و موجبات رشد و کمال و سعادت خود را فراهم سازد.

موضوع هدایت از این جهت با مسئله تعلیم و تربیت پیوند می‌خورد که حقیقت تعلیم و تربیت از نظر بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت همان هدایت است و هدایت و تعلیم و تربیت دو مفهوم مترادف هستند و برخی، هدایت را رسالت اساسی و غایت تعلیم و تربیت بر شمرده‌اند.

هدایت جریانی است که در آن، فرد هدایت کننده می‌کوشد از طریق بحث و گفت‌و‌گو و ارائه راه‌های مختلف و توجه دادن فرد به توانمندی‌های خود، در حل مسائل و مشکلات به او کمک کند. گاهی موضوع هدایت شناختن چیزی است. در این جا هادی می‌کوشد ضمن توجه دادن فرد به تجربیات خود، ابعاد مختلف موضوع را روشن سازد تا طرف، شخصاً درباره شناسایی موضوع اقدام کند[۱۳].

۳. اسوه دهی: از مؤثرترین و کارآمدترین شیوه‌های هدایت‌گری و تربیتی که در قرآن و روایات مورد توجه قرار گرفته - ارائه الگوهای شایسته به طور مستقیم یا غیر مستقیم است. قرآن، پیامبر گرامی اسلام را الگوی شایسته و اسوه حسنه مؤمنان معرفی می‌کند: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[۱۴].

در مرحله بالاتر، خداوند از پیامبر می‌خواهد که در عرصه خطیر ابلاغ رسالت به پیامبران اولوالعزم تأسی کند و همچون ایشان صبر و استقامت پیشه سازد: ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ[۱۵].

و در آیه دیگر از پیامبر اسلام، که خود اسوه حسنه مؤمنان است، می‌خواهد در پیمودن راه هدایت به پیامبران پیشین اقتدا کند: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ[۱۶]. از سوی دیگر، خداوند در قرآن کریم ابراهیم و پیروان راستین او را در عرصه تولی (اظهار محبت و ارادت به خداوند یگانه) و تبری (ابراز نفرت از مشرکان و خدایان دروغین) الگوهایی شایسته معرفی می‌کند: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ[۱۷].

در قرآن کریم بیش از صد بار از تبعیت و اتباع سخن رفته است و این خود نشان دهنده اهمیتی است که آیین مقدس اسلام برای اسوه دهی و اسوه پذیری در عرصه هدایت و تربیت انسان‌ها قائل است.

قرآن، گاهی موضوع اسوه دهی و الگوسازی را در قالب داستان و تمثیل مطرح کرده است. برای نمونه، در آیاتی آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران را مثال می‌زند و ایشان را اسوه تمام مؤمنان جهان، اعم از زن و مرد معرفی می‌کند[۱۸].

معرفی مریم به عنوان الگوی شایسته همه مؤمنان در حالی است که رسول گرامی اسلام – بزرگ‌ترین مفسر قرآن - مریم را سرور بانوان زمانه خویش معرفی می‌کند؛ ولی حضرت فاطمه (س) را سرور و سرآمد جمله زنان در طول تاریخ: «إِنَّهَا لَسَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ هِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا فَقَالَ (ص): ذَاكَ لِمَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ فَأَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَهِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ»[۱۹].

فاطمه سرور زنان جهانیان است. گفتند: «آیا او سرور زنان زمانه خویش است؟» فرمود: «مریم چنین است، اما دخترم فاطمه سرور همه زنان جهان از آغاز تا انجام آن است».

بدین‌سان، فضیلت و سروری فاطمه (ع) بر آسیه و مریم ثابت می‌شود. او پاره تن رسول خدا (ص) و وجودش استمرار وجود «اسوه حسنه» است؛ از این رو، سیره فاطمه (س) همچون سیره رسول خدا (ص) برای همه اعم از زن و مرد حجت است[۲۰].

منابع

پانویس

  1. آیین تزکیه، ص۲۰.
  2. مبانی تربیت و اخلاق اسلامی، ص۳۲.
  3. «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.
  4. «و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  5. آیین تزکیه، ص۲۰ - ۲۱.
  6. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص۱۱.
  7. مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۳۳.
  8. به عنوان نمونه ر. ک: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰؛ ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷؛ ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳؛ ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ «و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۲؛ ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّكَ الأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید * آدمی را از خونپاره‌ای فروبسته آفرید * بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامی‌ترین است * همان که با قلم آموزش داد * به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۱-۵.
  9. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  10. «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.
  11. «بی‌گمان این قرآن به آیین استوراتر رهنمون می‌گردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام می‌دهند مژده می‌دهد که پاداشی بزرگ دارند» سوره اسراء، آیه ۹.
  12. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  13. برگرفته از کتاب تعلیم و تربیت اسلامی، ص۳۳ - ۴۳.
  14. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  15. «بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند» سوره احقاف، آیه ۳۵.
  16. «آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.
  17. «بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴.
  18. توضیح بیشتر آن در درس دهم خواهد آمد.
  19. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۴.
  20. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص۱۳.