خاک‌سپاری شهیدان کربلا

حضور پیامبر a در خاک سپاری

از ام سلمه اینچنین نقل است: آن شب که رسید، پیامبر خدا a را در خوابم، غبارآلود و پریشان دیدم. این را به ایشان گفتم و علّتش را جویا شدم. به من فرمود: «آیا نمی‌دانی که من از به خاک‌سپاری حسین و یارانش می‌آیم؟»[۱].[۲]

به خاک سپارندگان امام S و یارانش

اسماعیل بن سهل نقل کرده است: نزد امام رضا S بودم که علی بن ابی حمزه، ابن سراج و ابن مکاری بر ایشان وارد شدند.... علی بن ابی حمزه به امام S گفت: برای ما از پدرانت روایت شده که امور [دفنِ] امام را تنها امامی همانند او به عهده می‌گیرد. امام رضا S به او فرمود: «مرا از حسین بن علی S خبر بده که آیا امام بود، یا نبود؟». گفت: امام بود. فرمود: «چه کسی کارهای او را به عهده داشت؟». گفت: علی بن الحسین S. فرمود: «علی بن الحسین S کجا بود؟». گفت: در کوفه در دست عبیداللّه بن زیاد، در بند بود. و افزود: علی بن الحسین S از میان اسیران بیرون رفت، بدون آنکه بفهمند. کارهای [به خاک سپاری] پدرش را انجام داد و سپس باز گشت. امام رضا S به او فرمود: «آن کس که به علی بن الحسین S امکان آمدن به کربلا و به عهده گرفتن کارهای پدرش را داد، همو به صاحب این امر (امامت) امکان می‌دهد که به بغداد بیاید و کار پدرش را به عهده گیرد و باز گردد، در حالی که در بند و در اسارت هم نیست»[۳].

از حمید بن مسلم نقل است: ساکنان غاضریّه از قبیله بنی اسد، حسین S و یارانش را یک روز پس از شهادتشان به خاک سپردند[۴].[۵]

جای قبرهای شهیدان

در کتاب الارشاد نقل شده است که: هنگامی که ابن سعد کوچ کرد و رفت، گروهی از بنی اسد - که در غاضریه فرود آمده بودند - به سوی حسین S و یارانش - که رحمت خدا بر ایشان باد - رفتند و بر آنان نماز خواندند و حسین S را در همین جایی که اکنون هست، به خاک سپردند و پسرش علی اصغر[۶] را نزد پاهایش دفن کردند و برای شهیدان خاندان و یارانش که گرد او بر زمین افتاده بودند، گودالی نزدیک پاهای حسین S کندند و آنان را گرد آوردند و همه آنان را با هم دفن کردند. عبّاس بن علی را نیز در همان جا که شهید شد، در راه غاضریه و همین جایی که اکنون قبر اوست، به خاک سپردند[۷].[۸]

سخنی درباره کفْن و دفن شهدا

از نظر فقهای شیعه، شهید، نه غسل دارد و نه کفن؛ بلکه باید با لباس خود دفن شود، مگر این که برهنه باشد که در این صورت، شماری از فقها تصریح کرده‌اند که کفن کردن وی، واجب است[۹].

گزارشی از دفن امام S

بر پایه گزارش‌هایی که گذشت، دشمن، لباس‌های امام حسین S را ربوده و بر بدن ایشان، اسب تاخته بود. بنا بر این، کفن کردن امام حسین S، مفهوم خاصّ خود را خواهد داشت. مؤلّف الطبقات الکبری، در گزارش زیر آورده که ابو خالد، از ابن زیاد، اجازه گرفت و سر و بدن شهدا را کفن و دفن کرد: ذَکوان (ابو خالد)، به ابن زیاد گفت: اجازه بده من این سرها را دفن کنم. ابن زیاد هم اجازه داد و ذَکوان، آنها را کفن کرد و در گورستان به خاک سپرد و بعد به سراغ جنازه‌ها رفت و آنها را هم کفن کرد و به خاک سپرد[۱۰]. البتّه این گزارش، قابل قبول نیست؛ زیرا علاوه بر تعارض با نقل مشهور[۱۱]، صدور چنین اجازه‌ای از ابن زیاد، بعید به نظر می‌رسد. همچنین کفن شدن بدن امام S توسط غلام زُهَیر - که در گزارش دیگر الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة)[۱۲] آمده - خالی از استبعاد نیست.[۱۳]

دفن شهدا

دفن سیّد الشهدا و یارانش به دو صورت، گزارش شده است: اول، این که ایشان به صورت خارق‌العاده توسط امام زین العابدین S و با حضور پیامبر خدا a، امام علی S، امام حسن S و فرشتگان الهی دفن شده است. این گزارش با روایاتی هماهنگ است که دلالت دارند امور مربوط به تجهیز و دفن امامان اهل بیت (ع)، فقط توسّط امام بعدی انجام می‌شود[۱۴]. دوم، این که اهل غاضریه از طایفه بنی اسد، اجساد مطهّر شهدا را دفن کرده‌اند. جمع میان این دو گزارش نیز بدین‌سان امکان‌پذیر است که با عنایت به خارق‌العاده بودن حضور امام زین العابدین S، بنی اسد، متوجّه حضور ایشان نشده‌اند، چنان که حضور پیامبر a و فرشتگان نیز برای آنان مشخّص نبوده است، و یا این که آنان، امام زین العابدین S را دیده‌اند؛ ولی نشناخته‌اند.[۱۵]

روز دفن شهدا

منابع کهن، دفن شهدا را یک روز پس از شهادت آنان ذکر کرده‌اند؛ لکن اگر مقصود، روز یازدهم باشد - همان طور که محدّث قمی بیان نموده - بعید به نظر می‌رسد که صحیح باشد؛ زیرا عمر بن سعد، تمام روز یازدهم و یا تا ظهر آن را در کربلا برای دفن اجساد سپاه خود، مانده و از اهل غاضریه از بنی اسد - که علی القاعده با فاصله‌ای از میدان نبرد، مستقر بوده‌اند - نیز بعید است که در این فرصت کوتاه، جرئت یا امکان حضور داشته‌اند، مگر این که بگوییم مقصود از یک روز بعد از شهادت، روز دوازدهم است. درباره جزئیات مربوط به دفن سیّد الشهدا و اصحاب آن بزرگوار نیز آنچه بر سرِ زبان‌ها مشهور گردیده، در منابع معتبر کهن حدیثی و تاریخی وجود ندارد. تنها در کتاب الدمعة الساکبة، ضمن گزارش مفصّلی آمده که: بنی اسد، هنگامی که برای دفن امام S و یارانش آمدند، عربی بادیه نشین را دیدند و او آنها را برای دفن شهدا راه نمایی کرد، تا این که به بدن سیّد الشهدا رسید. در آن هنگام، به شدّت گریست و نگذاشت آنها، پیکر امام حسین S را دفن کنند و فرمود: «مَعِي‏ مَنْ‏ يُعِينُنِي». با من کسی هست که یاری‌ام کند. آنگاه دستانش را زیر کمر شریف امام حسین S قرار داد و فرمود: «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ وَ بِاللَّهِ‏ وَ فِي‏ سَبِيلِ‏ اللَّهِ‏ وَ عَلَى‏ مِلَّةِ رَسُولِ‏ اللَّهِ هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ‏ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ الْعَلِيِ‏ الْعَظِيمِ». به نام خدا و به خدا و در راه خدا و به آیین پیامبر خدا. این، همان چیزی است که خداوندِ والا و پیامبرش به ما وعده داده بودند و خداوند و پیامبرش راست گفته‌اند. هر چه خدا بخواهد! هیچ نیرو و توانی جز از جانب خدای والا نیست. آنگاه جنازه را به تنهایی، داخل قبر گذاشت و هیچ یک از آنها با وی همکاری نکردند. سپس صورتش را به گلوی شریف امام S گذاشت و در حالی که می‌گریست، می‌فرمود: «طُوبى لِأَرْضٍ تَضَمَّنت جَسَدَكَ الشَّرِيفَ، أمَّا الدُّنْيا فَبَعْدَكَ مُظْلِمَةٌ وَ الآخِرَةُ فَبِنُورِكَ مُشْرِقَةٌ. أَمَّا الحُزْنُ سَرْمَدٌ وَ اللَّيْلُ فَمُسَهَّدٌ حَتَّى يَخْتَارَ اللّهُ لِى دَارَكَ الَّتِى أَنْتَ مُقِيمٌ بِهَا، فَعَلَيْكَ مِنِّى السَّلامُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ». خوشا زمینی که جسد شریف تو را در خود خواهد داشت! دنیا پس از تو، تاریک و آخرت با نور تو روشن است. اندوهم همیشگی است و شب‌هایم به بیداری خواهد گذشت تا خداوند، خانه‌ای را که تو در آن مقیم شده‌ای، نصیبم کند. از من بر تو سلام - ای پسر پیامبر خدا - و رحمت و برکاتش بر تو باد! آنگاه بر قبر، خشت چید و خاک ریخت و سپس دستش را روی قبر گذاشت و با انگشتانش بر آن نگاشت و نوشت: «هَذَا قَبْرُ حُسَيْنِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ الَّذِى قَتَلُوهُ عَطْشَاناً غَرِيباً». این، قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را غریبانه و تشنه کشتند. پس از آن، با راه نمایی او، عبّاس S را دفن کردند. در پایان، بنی اسد، به مرد عرب گفتند: ای برادر عرب! به حقّ این جنازه‌ای که به تنهایی به خاک سپردی و کسی از ما را شریک خود نساختی، بگو تو که هستی. وی گریه شدیدی کرد و فرمود: «أَنَا إِمَامُكُمْ عَلِىُّ بْنُ الحُسَيْنِ S». من، امام شما علی بن الحسین هستم. آنان به ایشان گفتند: تو علی [بن الحسین] هستی؟ فرمود: «آری» و سپس از دیدگانشان ناپدید شد[۱۶]. لکن باید توجّه داشت، کتاب الدمعة الساکبة و سایر منابعی که این گزارش را نقل کرده‌اند، قابل اعتماد نیستند[۱۷].[۱۸]

منابع

پانویس

  1. «فَلَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ a فِي‏ مَنَامِي‏ أَغْبَرَ أَشْعَثَ‏، فَذَكَرْتُ لَهُ ذَلِكَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ شَأْنِهِ، فَقَالَ لِي: أَ لَمْ تَعْلَمِي أَنِّي فَرَغْتُ مِنْ دَفْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِه‏» (الأمالی، طوسی، ص۳۱۵، ح۶۴۰).
  2. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۴۰.
  3. «كُنْتُ عِنْدَ الرِّضَا S فَدَخَلَ عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ وَ ابْنُ السَّرَّاجِ وَ ابْنُ الْمُكَارِي، فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ [بْنُ أَبِي حَمْزَةَ]: إِنَّا رُوِّينَا عَنْ آبَائِكَ أَنَّ الْإِمَامَ لَا يَلِي أَمْرَهُ إِلَّا إِمَامٌ مِثْلُهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ S: فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ S كَانَ‏ إِمَاماً أَوْ كَانَ‏ غَيْرَ إِمَامٍ‏ قَالَ كَانَ إِمَاماً، قَالَ: فَمَنْ وَلِيُّ أَمْرِهِ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ: وَ أَيْنَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ S قَالَ كَانَ مَحْبُوساً بِالْكُوفَةِ فِي يَدِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ، قَالَ، خَرَجَ وَ هُمْ‏ لَا يَعْلَمُونَ حَتَّى وَلِىَ أَمْرَ أَبِيهِ ثُمَّ انْصَرَفَ، فَقَالَ لَهُ أَبُوالْحَسَنِ S: إِنَّ هَذَا [الَّذِي] أَمْكَنَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ S أَنْ يَأْتِيَ كَرْبَلَاءَ فَيَلِيَ أَمْرَ أَبِيهِ فَهُوَ يُمْكِنُ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ أَنْ يَأْتِيَ بَغْدَادَ فَيَلِيَ أَمْرَ أَبِيهِ ثُمَّ يَنْصَرِفَ، وَ لَيْسَ فِي حَبْسٍ وَ لَا فِي إِسَارٍ» (رجال الکشّی، ج۲، ص۷۶۳، ح۸۸۳؛ إثبات الوصیّة، ص۲۲۰).
  4. «دَفَنَ الحُسَيْنَ S وَ أَصْحَابَهُ أَهْلُ الغَاضِرِيَّةِ مِنْ بَنِي أَسَدٍ بَعْدَمَا قُتِلُوا بِيَوْمٍ» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۵).
  5. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۴۰.
  6. مراد، همان علی اکبر است.
  7. «لَمَّا رَحَلَ ابْنُ سَعْدٍ خَرَجَ قَوْمٌ مِنْ بَنِي أَسَدٍ كَانُوا نُزُولًا بِالْغَاضِرِيَّةِ إِلَى الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِهِ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فَصَلَّوْا عَلَيْهِمْ وَ دَفَنُوا الْحُسَيْنَ S حَيْثُ قَبْرُهُ الْآنَ وَ دَفَنُوا ابْنَهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ الْأَصْغَرَ S عِنْدَ رِجْلَيْهِ وَ حَفَرُوا لِلشُّهَدَاءِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَصْحَابِهِ الَّذِينَ صُرِعُوا حَوْلَهُ‏ مِمَّا يَلِي‏ رِجْلَيِ‏ الْحُسَيْنِ S وَ جَمَعُوهُمْ فَدَفَنُوهُمْ جَمِيعاً مَعاً وَ دَفَنُوا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ S فِي مَوْضِعِهِ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ عَلَى طَرِيقِ الْغَاضِرِيَّةِ حَيْثُ قَبْرُهُ الْآنَ» (الارشاد، ج۲، ص۱۱۴؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۷۰).
  8. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۴۱.
  9. ر. ک: جواهر الکلام، ج۴، ص۹۱.
  10. الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۴۸۴.
  11. مشهور است که دفن جنازه‌ها، توسط بنی اسد انجام شد. در این باره، ر. ک: تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۵ و أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۱۱.
  12. ر. ک: الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۴۸۵.
  13. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۴۳.
  14. مانند روایاتی که می‌گویند: «لَا يَلِي‏ الْوَصِيَ‏ إِلَّا الْوَصِيُّ‏»؛ کفن و دفن نمی‌کند وصی را مگر وصی» (الکافی، ج۸، ص۲۰۶، ح۲۵۰؛ الغیبة، طوسی، ص۵۷، ح۵۲؛ بحار الأنوار، ج۵۳، ص۹۴، ح۱۰۳).
  15. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۴۴.
  16. الدمعة الساکبة، ج۵، ص۱۱- ۱۴.
  17. ر. ک، ص۲۹ (کتاب‌شناسی تاریخ عاشورا / منابع غیر قابل اعتماد).
  18. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۴۴.