مقدمه

دیّان، صیغه مبالغه[۱] از «دین» به معنای جزا[۲] یا قهر[۳]، از اسمای الهی[۴] و خدایی است که اعمال نیک و بد بندگان را جزا می‌دهد و هیچ کاری را تباه نمی‌کند (مُجازی)؛ یا اینکه هر چیزی را تسلیم اراده خویش و به اطاعت وادار می‌سازد. (قهّار)[۵] در صورت نخست، مبالغه دیّان، به جهت جزا دادن خدا به انسان‌های فرمانبر و گنهکار در مقابل اعمال بزرگ و کوچک است[۶]؛ البته دین در لغت به معانی دیگری، مانند غلبه، استعلاء، مُلک، حکم، تدبیر و حساب به کار رفته و شاید دیّان به اعتبار معانی یاد شده، برگرفته از واژه دین باشد[۷]، ازاین‌رو در معانی دیّان، از قاضی، حاکم، حاسب، محاسب در روز جزا وسایس نیز یاد می‌شود[۸]، چنان‌که برخی روایات امیرمؤمنان(ع) را دیّانِ امّتِ اسلام پس از پیامبر(ص) خوانده[۹] یا برخی گفته‌اند: وای بر دیّان اهل زمین از دیّان اهل آسمان در قیامت، اگر به حق داوری نکند[۱۰]! مراد از دیّان در هر دو مورد، حاکم و قاضی است.

به دیده برخی واژه‌پژوهان، اصل واحد در مادّه «دین» نوعی انقیاد و ذلّت است و اطلاق آن بر عادت، حکم، حساب و جزاء به لحاظ انقیادی است که در قبال آن پدید می‌آید، چنان‌که اطلاق دَیْن بر قرض نیز به اعتبار ذلّت‌پذیری وام‌گیرنده است. نامگذاری شهر به مدینه نیز از آن‌روست که در آن، از صاحبان حکومت اطاعت می‌شود[۱۱]، بنابراین دین به معنای اطاعت است و بر اثر انقیاد انسان متدیّن به شریعت، به شکل استعاره در شریعت به کار می‌رود[۱۲]. پیداست انقیاد کامل درباره احکام الهی در حیات آخرتی ظهور می‌یابد، از این‌رو قرآن کریم از قیامت به یوم الدین تعبیر می‌کند[۱۳]. اسم دیّان از ۹۹ اسمی است که بر پایه روایتی از پیامبر(ص) شمارش (بهره‌مندی از) آنها مایه وارد شدن به بهشت است[۱۴]. گرچه در قرآن کریم صراحتا به کار نرفته، از آیه ﴿مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ[۱۵] و آیات ۵۳ صافّات[۱۶] و ۸۶ واقعه[۱۷] که در آنها تعابیر «مدینون» و «مدینین» درباره اشخاص به کار رفته است، برداشت‌پذیر است[۱۸]. در ادعیه، واژگان «ديّان»[۱۹]، «ديّان الدين»[۲۰]، «ديّان يوم الدين»[۲۱] و «ديّان العباد»[۲۲] یاد شده؛ نیز خدا به «ديّان غير متوان»[۲۳] و «ديّان ما اقضاه»[۲۴] و «ادين من كل ديّان»[۲۵] خوانده شده؛ همچنین در روایات قرار دادن اهل بیت(ع) در خانه‌های رفیعی که نام خدا در آن بُرده می‌شود، منّتی (نعمتی بس بزرگ) از «دیّان یوم الدین» بر شیعیان دانسته شده[۲۶] و امیرمؤمنان(ع) دیّان امت، متولّی حساب ایشان[۲۷] و دیّان مردم در روز قیامت معرفی شده است[۲۸]. عرفا نیز جزاء را تجلی حق در مرآت وجود خویش برحسب اعیان ثابته ممکنات دانسته و آن را برخاسته از ظهور اسم دیّان می‌دانند؛ زیرا تکلیف بندگان به انقیاد، همچنین جزای ایشان بر اساس اقتضای اعیان ثابته آنهاست[۲۹]. برخی صفای باطن، مدد گرفتن از غیب و کشف امور غریب را از خواص مداومت بر ذکر این اسم شریف برشمرده‌اند[۳۰].[۳۱].

دیان بودن خدا در آخر

آیات ۵۰ ـ ۵۷ صافّات درباره پرس‌وجوی بهشتیان از یکدیگرند که گوینده‌ای از آنان می‌گوید: راستی من در دنیا همنشینی از مردم[۳۲] داشتم که به من می‌گفت: آیا تو باور داری وقتی مُردیم و خاک و مشتی استخوان شدیم، برانگیخته گشته[۳۳] و مورد جزاء و حساب[۳۴] واقع می‌شویم؟ آیا شما به دوزخ سر می‌کشید تا همنشین مرا ببینید؟ پس او به دوزخ سر می‌کشد و وی را در وسط[۳۵] آتش می‌بیند و می‌گوید به خدا سوگند چیزی نمانده بود که تو مرا هلاک کنی و اگر توفیق پروردگارم نبود، من نیز از احضار شدگان بودم: ﴿فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ * قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ * يَقُولُ أَإِنَّكَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِينَ * أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَدِينُونَ * قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ * فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاء الْجَحِيمِ * قَالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدتَّ لَتُرْدِينِ * وَلَوْلا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ[۳۶]. برخی روایات با قرائت«مصّدّقین» در آیه ۵۲ صافّات مراد از آن را متصدّقین (صدقه دهندگان) دانسته و آیات یاد شده را چنین بیان کرده‌اند: دو تن با هم در مبلغ ۸۰۰۰ دینار شریک بوده و از یکدیگر جدا شدند؛ یکی از آنها خانه‌ای به ۱۰۰۰ دینار خرید و دیگری را برای مهمانی به آن دعوت کرد و از او پرسید خانه چگونه است؟ وی در پاسخ گفت بسیار زیباست و هنگامی که از آنجا بیرون رفت گفت: خدایا! دوستم این خانه را خرید و من خانه‌ای در بهشت می‌خواهم و ۱۰۰۰ دینار برای آن صدقه داد و به همین ترتیب، ۱۰۰۰ دینار در برابر ۱۰۰۰ دیناری که دوستش با آن با زنی ازدواج کرده بود، در راه خدا صدقه داد و از وی ازدواج با حورالعین را خواست و ۲۰۰۰ دینار نیز در برابر ۲۰۰۰ دیناری که دوستش برای خرید دو باغ پرداخت کرده بود، در راه خدا صدقه داد و دو باغ در بهشت درخواست کرد. ملک الموت هر دو را میراند و صدقه دهنده را درون خانه‌ای شگفت برد که زنی زیبا در آن بود و سپس او را همراه چیزی که خدا به آن آگاه بود، داخل دو باغ کرد؛ گفت این چقدر شبیه دوست من است؛ پاسخ شنید آری، در حالی که برای تو این منزل و همسر و دو باغ است. گفت او در دنیا با من همنشین بود و جزای صدقه دادن مرا باور نداشت؛ به وی گفته شد وی اکنون در دوزخ است[۳۷]. برپایه حدیثی از پیامبر(ص) ـ که جابر برای شنیدن آن از کسی که از آن حضرت شنیده بود به مصر رفت ـ خدا در قیامت خود را با ندای بلند که همه آن را می‌شنوند به نام دیّان می‌خواند و به هیچ کس اجازه نمی‌دهد به بهشت و جهنم رود، مگر او را به جهت مظلمه‌ای که بر عهده اوست قصاص کند؛ آن‌گاه رسول خدا(ص) آیه ۱۷ غافر را تلاوت فرمود: ﴿ٱلْيَوْمَ تُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍۭ بِمَا كَسَبَتْ لَا ظُلْمَ ٱلْيَوْمَ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلْحِسَابِ[۳۸][۳۹]؛ یعنی امروز (قیامت) هر نفسی به آنچه از نیک و بد انجام داده است، جزاء خواهد یافت و امروز بر هیچ‌کس ستمی نخواهد شد[۴۰]؛ همان روزی که فرمانروایی از آنِ خدای یکتای قهّار است: ﴿يَوْمَ هُم بَـٰرِزُونَ لَا يَخْفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِنْهُمْ شَىْءٌۭ لِّمَنِ ٱلْمُلْكُ ٱلْيَوْمَ لِلَّهِ ٱلْوَٰحِدِ ٱلْقَهَّارِ[۴۱]؛ همچنین در حدیثی مرسل از پیامبر(ص) آمده است: نیکوکاری، کهنه و گناه فراموش نمی‌شود و دیّان (پاداش دهنده به نیکی و بدی) نمی‌میرد؛ هرگونه که می‌خواهی باش؛ آن گونه که عمل کنی، جزاء می‌بینی[۴۲]. خدا در آیات ۸۳ ـ ۸۷ واقعه نیز پیرو تکذیب قرآن و انکار بعث، حساب و جزاء برای آشکار کردن درماندگی مکذّبان و منکران و مجاب کردنشان از آنان می‌پرسد: پس چرا آن‌گاه که جان محتضر به گلو می‌رسد و در آستانه مرگ قرار می‌گیرد و در آن هنگام، شما نظاره‌گر شخص محتضر هستید و حال آنکه ما و فرشتگان مرگ براثر احاطه وجودی به وی از شما نزدیک‌تریم؛ لیکن شما، ما و فرشتگان را نمی‌بینید. اگر رستاخیز حقیقت ندارد و برای شما در برابر اعمالتان جزا و پاداشی نیست! اگر راست می‌گویید که چنین روزی نیست، چرا جانِ آن محتضر را به او باز نمی‌گردانید؟ و چون بر آن قدرت ندارید، آگاه باشید که دست تقدیر مقدّری حکیم و تدبیر مدبّری علیم در کار است: ﴿فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ * وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ * وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لَا تُبْصِرُونَ * فَلَوْلَا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ * تَرْجِعُونَهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۴۳].[۴۴].[۴۵].

منابع

پانویس

  1. الفائق، ج ۱، ص۴۵۰؛ شرح الاسماء الحسنی، درود آبادی، ص۹۲.
  2. لسان العرب، ج ۴، ص۴۶۰، «دین».
  3. همان، ج ۴، ص۴۶۱.
  4. شرح الاسماء، درودآبادی، ص۹۲.
  5. شرح الاسماء، سبزواری، ج ۱، ص۵۰؛ شرح اصول کافی، ج ۱۰، ص۴۶۹؛ فتح الباری، ج ۱۳، ص۳۸۳ ـ ۳۸۴.
  6. شرح الاسماء، درودآبادی، ص۹۲.
  7. شرح اصول کافی، ج ۱۰، ص۴۶۹.
  8. لسان العرب، ج ۴، ص۴۵۸ـ۴۵۹؛ شرح الاسماء، سبزواری، ج ۱، ص۵۰؛ الاسماء و الصفات، ج ۱، ص۱۳۹؛ بحارالانوار، ج ۸۶، ص۲۴.
  9. بحارالانوار، ج ۲۸، ص۳۶۹؛ لسان العرب، ج ۴، ص۴۵۹.
  10. السنن الکبری، ج ۱۵، ص۹۹.
  11. معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص۳۱۹ ـ ۳۲۰؛ التحقیق، ج ۳، ص۲۶۹، «دین».
  12. معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص۳۱۹ ـ ۳۲۰؛ مفردات، ص۳۲۳؛التحقیق، ج ۳، ص۲۶۹، «دین».
  13. التحقیق، ج ۳، ص۲۷۰.
  14. تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص۵۸۴.
  15. «مالک روز پاداش و کیفر» سوره فاتحه، آیه ۴.
  16. ﴿أَءِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًۭا وَعِظَـٰمًا أَءِنَّا لَمَدِينُونَ «آیا هنگامی که بمیریم و خاک و استخوان‌هایی شویم، کیفر خواهیم یافت؟» سوره صافّات، آیه ۵۳.
  17. ﴿فَلَوْلَآ إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ «اگر شما کیفر شدنی نیستید،» سوره واقعه، آیه ۸۶.
  18. روض الجنان، ج ۱۶، ص۱۹۱؛ فتح الباری، ج ۱۳، ص۳۸۲ ـ ۳۸۴.
  19. المصباح، ص۲۴۷، ۲۶۰ ـ ۲۷۰؛ بحارالانوار، ج ۸۸، ص۱۲۱؛ ج ۹، ص۲۳۰.
  20. اقبال الاعمال، ج ۱، ص۱۴۰، ۳۶۷؛ المصباح، ص۵۷۹؛ بحارالانوار، ج ۸۸، ص۹۴.
  21. اقبال الاعمال، ج ۲، ص۵۳؛ المصباح، ص۳۹۹؛ بحارالانوار، ج ۸۸، ص۱۷۶.
  22. اقبال الاعمال، ج ۱، ص۱۸۱؛ المصباح، ص۳۹۹؛ بحارالانوار، ج ۸۷، ص۵۸؛ ج ۹۲، ص۳۱۴.
  23. المصباح، ص۳۰۴.
  24. بحارالانوار، ج ۹۲، ص۳۶۸.
  25. المصباح، ص۳۵۰.
  26. الکافی، ج ۴، ص۵۵۹.
  27. بحارالانوار، ج ۲۴، ص۲۷۲.
  28. کتاب سلیم بن قیس، ص۲۵۶.
  29. شرح فصوص الحکم، ص۶۷۴.
  30. خواص اسماء الله، ص۱۷۸؛ مرموزات اسماء، ص۱۴۸.
  31. اسحاق‌نیا تربتی، سید رضا، مقاله «دیان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۲۰۰.
  32. المیزان، ج ۱۷، ص۱۳۸.
  33. جامع البیان، ج ۱۳، ص۲۷۴؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۶۹۳؛ المیزان، ج ۱۷، ص۱۳۸.
  34. جامع البیان، ج ۱۲، ص۷۱؛ ج ۱۳، ص۲۷۳؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۶۹؛ المیزان، ج ۱۷، ص۱۳۸.
  35. المیزان، ج ۱۷، ص۱۳۸.
  36. «آنگاه پرسش‌کنان به یکدیگر روی می‌آورند * گوینده‌ای از ایشان می‌گوید: همانا مرا همدمی بود * (که) می‌گفت: آیا تو نیز (رستخیز را) راستین می‌دانی؟ * آیا هنگامی که بمیریم و خاک و استخوان‌هایی شویم، کیفر خواهیم یافت؟ * می‌گوید: آیا شما (بر آن دوزخی) دیده‌ور هستید؟ * آنگاه، (خود) دیده‌ور می‌شود و او را در میانه دوزخ می‌بیند * می‌گوید: سوگند به خداوند به راستی نزدیک بود مرا به نابودی افکنی! * و اگر نعمت پروردگارم نبود من نیز از حاضرشدگان (در دوزخ) بودم» سوره صافات، آیه ۵۰-۵۷.
  37. الدرالمنثور، ج ۷، ص۹۱.
  38. «امروز، هر کس را به آنچه کرده است پاداش می‌دهند، امروز هیچ ستمی (در کار) نیست، بی‌گمان خداوند حسابرسی سریع است» سوره غافر، آیه ۱۷.
  39. مسند الشامیین، ج ۱، ص۱۰۴ ـ ۱۰۵؛ نورالثقلین، ج ۴، ص۵۱۶؛ بحارالانوار، ج ۷، ص۸۷؛ اسماء و صفات الهی، ص۴۷۵.
  40. اسماء و صفات الهی، ج ۱، ص۴۷۵.
  41. «روزی که آنان آشکارند و هیچ چیز از ایشان بر خداوند پوشیده نیست؛ فرمانفرمایی در این روز از آن کیست؟ از آن خداوند یگانه دادفرما» سوره غافر، آیه ۱۶.
  42. فتح الباری، ج ۱۳، ص۳۸۴.
  43. «پس هنگامی که جان به گلو (ی یکی از شما) رسد، * و شما در آن هنگام می‌نگرید * و ما به او از شما نزدیک‌تریم اما شما نمی‌بینید * اگر شما کیفر شدنی نیستید، * چرا آن جان را- اگر راست می‌گویید- (به بدن او) باز نمی‌گردانید؟» سوره واقعه، آیه ۸۷.
  44. مجمع البیان، ج ۹، ص۳۴۲؛ المیزان، ج ۱۹، ص۱۳۹.
  45. اسحاق‌نیا تربتی، سید رضا، مقاله «دیان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۲۰۱.