سامری در تاریخ اسلامی

مقدمه

سامری با اطلاعاتی که داشت، لوله‌های مخصوصی در درون سینۀ گوساله طلایی کار گذاشته بود که هوای فشرده از آن خارج می‌شد و از دهان گوساله، صدایی شبیه صدای گوساله بیرون می‌آمد! بعضی می‌گویند: گوساله را آن چنان در مسیر باد گذارده بود که بر اثر وزش باد به دهان او که به شکل مخصوصی ساخته شده بود، صدایی به گوش می‌رسید. در قرآن می‌خوانیم موسی سامری را مورد خطاب قرار داد و «گفت: این چه کاری بود که تو انجام دادی و چه چیز انگیزۀ تو بود ای سامری؟!». او در پاسخ «گفت: من از مطالبی آگاه شدم که آنها ندیدند و آگاه نشدند. من قسمتی از آثار رسول و فرستادۀ خدا را گرفتم، و سپس آن را افکندم و این چنین هوای نفس من این کار را در نظرم جلوه داد»[۱].

در اینکه: منظور سامری از این سخن چه بوده؟ دو تفسیر معروف است: نخست اینکه: مقصودش آن است که به هنگام آمدن لشکر فرعون به کنار دریای نیل، من جبرئیل را بر مرکبی دیدم که برای تشویق آن لشکر به ورود در جاده‌های خشک شدۀ دریا در پیشاپیش آنها حرکت می‌کرد، قسمتی از خاک زیر پای او یا مرکبش را برگرفتم، و برای امروز ذخیره کردم، و آن را در درون گوسالۀ طلایی افکندم و این سر و صدا از برکت آن است! تفسیر دیگر اینکه: من در آغاز به قسمتی از آثار این رسولِ پروردگار (موسی) مؤمن شدم، و سپس در آن تردید کردم و آن را به دور افکندم، و به سوی آئین بت‌پرستی گرایش نمودم، و این در نظر من جالب‌تر و زیباتر بود![۲]

مجازات سامری

روشن است که پاسخ و عذر سامری در برابر سؤال موسی(ع) به هیچ وجه قابل قبول نبود لذا موسی فرمان محکومیت او را در این دادگاه صادر کرد و سه دستور دربارۀ او و گوساله‌اش داد: نخست اینکه به او گفت: «باید از میان مردم دور شوی با کسی تماس نگیری و بهرۀ تو در باقیماندۀ عمرت این است که هر کس به تو نزدیک شود بگویی: با من تماس نگیر»[۳]. و به این ترتیب با یک فرمان قاطع سامری را از جامعه طرد کرد و او را به انزوای مطلق کشانید. بعضی از مفسران گفته‌اند که جملۀ «با من تماس نگیر» اشاره به یکی از قوانین جزائی شریعت موسی(ع) است که دربارۀ بعضی افراد که گناه سنگینی داشتند صادر می‌شد، آن فرد به منزلۀ موجودی که پلید و نجس و ناپاک بود در می‌آمد، احدی با او تماس نمی‌گرفت و او هم حق نداشت با کسی تماس بگیرد. سامری بعد از این ماجرا ناچار شد از میان بنی‌اسرائیل و شهر و دیار بیرون رود، و در بیابان‌ها متواری گردد. بعضی نیز گفته‌اند که بعد از ثبوت جرم و خطای بزرگ سامری موسی دربارۀ او نفرین کرد و خداوند او را به بیماری مرموزی مبتلا ساخت که تا زنده بود کسی نمی‌توانست با او تماس بگیرد و اگر کسی تماس می‌گرفت، گرفتار بیماری می‌شد. با اینکه سامری گرفتار یک نوع بیماری روانی به صورت وسواس شدید و وحشت از هر انسانی شد، به طوری که هر کس نزدیک او می‌شد فریاد می‌زد (با من تماس نگیرید!). مجازات دوم سامری این بود که موسی(ع) کیفر او را در قیامت به او گوشزد کرد و گفت «تو وعده‌گاهی در پیش داری - وعدۀ عذاب دردناک الهی - که هرگز از آن تخلف نخواهد شد»[۴].

سومین برنامه این بود که موسی به سامری گفت: «به این معبودت که پیوسته او را عبادت می‌کردی نگاه کن و ببین ما آن را می‌سوزانیم و سپس ذرات آن را به دریا می‌پاشیم». (تا برای همیشه محو و نابود گردد)[۵].[۶][۷]

منابع

پانویس

  1. ﴿قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي «(سامری) گفت: من چیزی دیدم که دیگران آن را ندیدند؛ مشتی از جای پای آن فرستاده برداشتم و آن را (در کار تندیس در آتش) افکندم و بدین‌گونه، نفس من (کارم را) در نظرم آراست» سوره طه، آیه ۹۶.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۳۰۷.
  3. ﴿قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا «(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمی‌ورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را می‌سوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو می‌پاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.
  4. ﴿قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا «(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمی‌ورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را می‌سوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو می‌پاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.
  5. ﴿قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا «(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمی‌ورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را می‌سوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو می‌پاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.
  6. سامری کیست؟ اصل لفظ «سامری» در زبان عبری، «شمری» است، و از آنجا که معمول است هنگامی که الفاظ عبری به لباس عربی در می‌آیند حرف «شین» به حرف «سین» تبدیل می‌گردد، چنانکه «موشی» به «موسی» و «یشوع» به «یسوع» تبدیل می‌گردد، بنابراین سامری نیز منسوب به «شمرون» بوده، و شمرون فرزند بشاکر چهارمین نسل یعقوب است. و از اینجا روشن می‌شود خرده‌گیری بعضی از مسیحیان به قرآن مجید که قرآن شخصی را که در زمان موسی می‌زیسته و سردمدار گوساله‌پرستی شد، سامری منسوب به شهر «سامره» معرفی کرده در صورتی که سامره در آن زمان اصلاً وجود نداشت، بی‌اساس است زیرا چنانکه گفتیم سامری منسوب به شمرون است نه سامره. به هر حال سامری مرد خودخواه و منحرف و در عین حال با هوشی بود که با جرئت و مهارت مخصوصی با استفاده از نقاط ضعف بنی‌اسرائیل توانست چنان فتنۀ عظیمی که سبب گرایش اکثریت قاطع به بت‌پرستی بود ایجاد کنند و چنانکه دیدیم کیفر این خودخواهی و فتنه‌انگیزی خود را نیز در همین دنیا دید.
  7. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۳۰۸.