سامری در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

درباره عربی یا دخیل بودن واژه "سامری" اختلاف است: منابع مهم متقدم لغوی [۱] و تفسیری [۲] به ریشه "سامری" نپرداخته‌اند. با این حال، از قرن پنجم و ششم هجری به ویژه دوران معاصر دو دیدگاه کلی در این‌باره مطرح‌اند. دیدگاه مشهور، آن را واژه‌ای دخیل می‌داند. نپرداختن منابع کهن به واژه‌شناسی "سامری" می‌تواند مؤید احتمالی این دیدگاه از نظر آنان باشد. طرفداران این دیدگاه تقریر یکسانی از آن ندارند: عده‌ای آن را منسوب به سامره از قبایل بنی‌اسرائیل دانسته‌اند[۳] که پاره‌ای تفاوت‌های دینی با دیگر قبایل بنی‌اسرائیل داشتند.[۴] در همین راستا برخی، سامریان را نه از بنی‌اسرائیل، بلکه از آشوریان دانسته‌اند که به یهودیت گرویدند و نسخه‌ای متفاوت از دیگر نسخه‌های تورات را در اختیار داشتند.[۵] گروه دوم آن را منسوب به سامره، نام یکی از شهرها و آبادی‌های مصر یا فلسطین دانسته‌اند.[۶] برخی انتساب به شهر سامره فلسطین را با شواهد تاریخی ناسازگار دانسته و گفته‌اند که شهر سامره سال‌ها پس از حضرت موسی (ع) و به دست یکی از پادشاهان بنی‌اسرائیل ساخته شد.[۷] برخی دیگر ضمن پذیرش منسوب بودن سامری به شهر سامره، احتمال داده‌اند که ارتداد سامریان از دین یهود سبب شده باشد که واژه "سامری" به مرور از علمیت خارج شده و به معنای مرتد به کار رود. در این صورت، کاربرد قرآنی سامری در مفهوم مرتدّ و لقب سازنده گوساله است.[۸] براساس دیدگاه سوم، سامری در اصل "شِمْری" منسوب به "شِمْرون" از نوادگان حضرت یعقوب (ع) است.[۹] نکته مهم این است که با توجه به معاصر بودن سامری با حضرت موسی (ع)، انتساب آن به مکان، قبیله یا شخصیتی که پس از موسی (ع) پدید آمده باشد درست نیست.

در مقابل دیدگاه مشهور، یکی از واژه‌پژوهان معاصر قرآنی آن را عربی و برگرفته از "سامَرَ" (جمود و تحجّر در عقیده نشان داد) دانسته و سبب نامگذاری مرد اسرائیلی به آن را پافشاری متحجّرانه وی بر عقیده پیشین خود در گوساله‌پرستی و نداشتن ادراکی گسترده، ذوقی دقیق و فهمی نورانی می‌داند.[۱۰] سامری نام مردی از بزرگان بنی‌اسرائیل و از اصحاب حضرت موسی (ع) است.[۱۱] او پس از رفتن موسی (ع) به میقات با ساختن تندیس زرین گوساله و دعوت بنی‌اسرائیل به پرستش آن باعث گمراهی آنان شد ﴿قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِي قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِّن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ [۱۲].[۱۳] قرآن کریم ضمن گزارش این فتنه سامری، سه بار از او نام برده است. ﴿قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِي قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِّن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ أَفَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلا وَلا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلا نَفْعًا وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ [۱۴] در این آیات بدون پرداختن به جزئیاتی مانند هویت و نسب سامری، گمراه‌سازی بنی‌اسرائیل به دست وی در زمان حضور موسی (ع) در کوه طور، توبیخ شدید او از سوی موسی (ع) و سرانجامش گزارش شده است. در آیه ﴿وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ[۱۵] نیز در پی آیاتی که ویژگی متکبران مبنی بر نپیمودن راه حق و برگزیدن گمراهی با وجود دیدن آیات الهی را بیان می‌کنند، به سامری و پیروانش [۱۶] اشاره شده است که با وجود ناتوانی گوساله از سخن گفتن و راهنمایی آنان، آن را پرستیده‌اند.

دسته‌ای دیگر از آیات به موضوع گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل و کیفر آن پرداخته‌اند. ﴿وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ[۱۷]، ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۱۸]، ﴿وَلَقَدْ جَاءَكُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ[۱۹]، ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۲۰]، ﴿وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيَارِكُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِنْهُمْ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا[۲۱]، ﴿يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَكْبَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذَلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَى سُلْطَانًا مُبِينًا[۲۲] مفسران در تفسیر این آیات نیز ماجرای سامری و پیروی بنی‌اسرائیل از وی را گزارش کرده‌اند.[۲۳] مفسران در تفسیر آیات یادشده به بررسی نسب و شخصیت سامری، چگونگی ساختن گوساله و گمراه‌سازی بنی‌اسرائیل و نیز سرانجام سامری پرداخته‌اند. قرآن‌پژوهان غیر مسلمان نیز در این باره دیدگاه‌هایی را ارائه کرده‌اند. برخی مفسران، دعوت به شناخت خداوند با ادله روشن و دوری از تقلید جاهلانه را پیام داستان سامری دانسته‌اند[۲۴].[۲۵]

نسب سامری

نسبت سامری مورد اختلاف است: گروهی وی را از بنی‌اسرائیل دانسته؛[۲۶] ولی درباره نام وی به اختلاف‌ گراییده‌اند. برخی نام وی را "موسی بن ظفر"[۲۷] و گروهی نیز "میخا بن رَعویل بن قاهث بن لاوی" از نوادگان "لاوی" فرزند یعقوب (ع) دانسته‌اند.[۲۸] پاره‌ای منابع تفسیری نیز آن را مسیحا یا منجا [۲۹] ضبط کرده‌اند که احتمالاً تصحیف می‌خاست. در این صورت، از آنجا که حضرت موسی (ع) فرزند عمران بن قاهث بن لاوی است، آن دو پسرعموی یکدیگرند.[۳۰] برخی منابع نیز وی را پسرخاله [۳۱] یا پسردایی موسی (ع)[۳۲] و بعضی دیگر از نوادگان شمرون فرزند یشاکر چهارمین فرزند یعقوب شمرده‌اند.[۳۳]

به گفته شبستری، پژوهشگران سامری را لقب مردی به نام "میخا بن ظفر" یا "رعویل بن قاهث" می‌دانند.[۳۴] از مقایسه گزارش یاد شده با دو قول نخست برمی‌آید در "میخا بن ظفر" احتمالاً "موسی بن ظفر" و "میخا بن رعویل" با هم خلط شده و در "رعویل بن قاهث" به اشتباه نام پسر وی "میخا" حذف شده و "رعویل" جایگزین آن شده است. برخی از منابع تفسیری و تاریخی نام سامری را هارون دانسته‌اند؛[۳۵] ولی باید او را غیر از برادر موسی (ع) شمرد.[۳۶] در مقابل گروه نخست، دسته‌ای دیگر سامری را از غیر بنی‌اسرائیل دانسته؛ ولی در تعیین قومیت وی اختلاف دارند: دسته‌ای او را از مردم سامره، از شهرهای فلسطین دانسته‌اند که در همسایگی قوم بنی‌اسرائیل قرار داشت و ساکنانش گوساله‌پرست بودند.[۳۷] بر اساس این دیدگاه، سامری به میان بنی‌اسرائیل آمد و به دین آنان‌ گرایید؛ ولی‌ محبت گوساله‌ پرستی در دل وی ماند.[۳۸] دیدگاهی مشابه، وی را مردی قبطی و همسایه موسی (ع) می‌داند که به وی ایمان آورد.[۳۹] برخی دیگر وی را اهل کرمان[۴۰] و عده‌ای هم مردی از اهالی باجرما [۴۱] (از آبادی‌های نزدیک مصر یا موصل)[۴۲] یا باجروان [۴۳] یا باکرم [۴۴] دانسته‌اند. برخی نیز سامری را همان کسی دانسته‌اند که موسی (ع) در حمایت از وی یک قبطی را کشت ﴿وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ[۴۵].[۴۶].[۴۷]

شخصیت سامری

جایگاه برجسته سامری در میان بنی‌اسرائیل و پیروی آنان از وی موضوع دیگری است که مفسران به آن اشاره کرده‌اند.[۴۸] بسیاری از مفسران، سامری را فردی منافق شمرده‌اند؛[۴۹] ولی درباره زمان بروز نفاق وی اختلاف دارند؛ برخی آن را پس از عبور از رود نیل [۵۰] و پیش از ورود به سرزمین مقدس دانسته‌اند ﴿وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ [۵۱].[۵۲] برخی دیگر او را از آغاز، مشرک و منافق و ایمان وی را ظاهری دانسته‌اند.[۵۳] برپایه برخی گفته‌ها سامری به سخاوت مشهور بود و ستاره‌شناسی، زرگری و کهانت می‌دانست.[۵۴] برخی وی را آشنا به سحر و شعبده دانسته و احتمال داده‌اند که او از ساحرانی باشد که به حضرت موسی (ع) ایمان آوردند. وی ساختن گوساله را نیز مقتضای دانش سامری در این زمینه می‌داند.[۵۵] در این دیدگاه، سامری مُحرّف یامرس (gamres) و از جمله رؤسای ساحران فرعون است.[۵۶] البته گزارش قرآن کریم درباره ایمان بسیار استوار ساحران به موسی (ع) ﴿فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فِيهَا وَلا يَحْيَى [۵۷] با احتمال اینکه سامری یکی از آنان باشد، چندان سازگار نیست.

بر پایه برخی روایات، در زمان هر پیامبری دو شیطان سبب آزار آن پیامبر و گمراهی مردم می‌شوند و سامری یکی از دو شیطان زمان موسی (ع) بوده است.[۵۸] در روایتی از پیامبر اکرم (ص)، سامری از جمله ۱۲ نفر از بدترین افراد امت‌های پیشین و امت اسلام به شمار رفته و در میان مسلمانان نیز یکی از آنان همتای او دانسته شده است.[۵۹] در پاره‌ای روایات، برخی افراد "سامری مسلمانان" خوانده شده‌اند.[۶۰] این روایات به تفرقه میان مسلمانان پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، اشاره می‌کنند.[۶۱] بر پایه برخی از این روایات، روز قیامت سامری امت اسلام به همراه پیروانش با روی سیاه زیر پرچمی گرد آمده و وارد آتش می‌شوند.[۶۲] در روایتی نیز فتنه روز ظهور حضرت مهدی (ع) شدیدتر از فتنه سامری شمرده شده است[۶۳].[۶۴]

ساختن گوساله زرین

سامری با آگاهی از سابقه بنی‌اسرائیل در گرایش به خدای مادی در ماجرای برخورد با عمالقه ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ[۶۵].[۶۶] طلاهای همراه بنی‌اسرائیل را گردآوری کرد و تندیسی زرین از گوساله ساخت: ﴿وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ[۶۷] از تندیس یاد شده صدای گوساله به گوش می‌رسید. ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ[۶۸] کاربرد ضمیر جمع در ﴿فَقَالُوا گویای وجود همکارانی برای سامری در ساختن گوساله است[۶۹] حضرت موسی (ع) از سامری پرسید چه چیز تو را به این فتنه وادار کرد ﴿قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ[۷۰] پاسخ سامری نشان می‌‌دهد که پرسش آن حضرت درباره انگیزه سامری از ساخت تندیس و دعوت مردم به پرستش آن و چگونگی قدرت وی بر صدادار ساختن مجسمه است. سامری وسوسه نفسانی خود را در این کار دخیل خواند و اینکه وی چیزی را دریافته است که دیگران آن را درنیافته‌اند و در توضیح آن ادامه داد که مشتی از آنچه را که رسول برجای نهاده بود برگرفته و در جواهرات ذوب شده افکنده و آن را به شکل گوساله در آورده است: ﴿قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي[۷۱] ﴿أَثَرِ الرَّسُولِ به خاک جای پای مرکب جبرئیل معنا شده است که سامری آن را درون زیورآلات ریخت و بر اثر آن تندیس گوساله به صدا درآمد.[۷۲] برخی مفسران معتزلی در پی ارائه تفسیری دیگر از آیه، ﴿الرَّسُولِ و ﴿أَثَرِ الرَّسُولِ را به "موسی" و "سنت و رسم" وی تفسیر کرده و در احتمالی گفته‌اند: سامری گمان کرد دین و سنت موسی (ع) حق نیست، از این رو، بخشی از آن را برگرفته و کنار نهاد.

برخی مفسران اشعری نیز احتمال اخیر را پذیرفته و دیدگاه مشهور را نقد کرده‌اند.[۷۳] بسیاری از مفسران، هماهنگ با ظاهر آیه ﴿قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي[۷۴] برگرفتن از خاک و ریختن آن در گوساله را فکر خود سامری [۷۵] و برخی آن را با القای شیطان دانسته‌اند.[۷۶] در برخی روایات، دستور به جمع‌آوری زیورآلات و ساختن گوساله به ابلیس نسبت داده شده است. بر این پایه، نقش سامری آن بود که خاک جای پای مرکب جبرئیل را در اختیار ابلیس قرار داد و همین سبب حرکت و به صدا در آمدن گوساله شد.[۷۷] با وجود این، مفسران در شرح جزئیات ساختن گوساله به دست سامری متفاوت سخن گفته‌اند.[۷۸] (گوساله سامری) چگونگی شناخت جبرئیل و پی‌بردن به اثر پای مرکب وی و نیز برداشتن از خاک و زمان آن موضوع دیگری است که در منابع تفسیری آمده است. بر پایه برخی روایات، سامری در ماجرای عبور بنی‌اسرائیل از رود نیل با شناختن جبرئیل و پی‌بردن به اثر پای مرکب وی، مقداری از خاک زیر پای آن را برداشت.[۷۹]

برخی نیز برداشتن خاک را به زمانی مربوط دانسته‌اند که جبرئیل برای بردن موسی (ع) به کوه طور برای مناجات با خدا آمده بود.[۸۰] بیشتر مفسران در این باره با اشاره به دوران کودکی سامری گفته‌اند: زمانی که فرعون دستور کشتن کودکان را داد، مادر سامری وی را در غاری پنهان کرد و جبرئیل به مراقبت وی پرداخت.[۸۱] با این حال، بعضی تبیین یاد شده را ضعیف شمرده‌اند.[۸۲] برخی نیز آگاهی ویژه سامری را به دانش ریاضی و طبیعی و طلسم تفسیر کرده‌اند.[۸۳] برخی عارفان، برگرفتن از جای پای جبرئیل یا مرکب وی را به آگاهی از ملکوت یا مُلکِ متأثر از آن تأویل کرده‌اند.[۸۴] دیدگاهی متفاوت، سخن سامری مبنی بر آگاهی ویژه و برگرفتن از جای پای مرکب جبرئیل را دروغی با هدف فرار از پیامد ماجرای پیش‌آمده می‌داند.[۸۵] ناسازگاری امکان دسترسی سامری به خاک یاد شده و آگاهی از خاصیت آن و در نتیجه ساختن تندیس و گمراه کردن مردم با حکمت خداوند، از چالش‌های پیش روی تفسیر مشهور است. گروهی از مفسران به چالش یاد شده دو گونه پاسخ داده‌اند: یکی آنکه خاک پای جبرئیل در صدادار شدن گوساله نقشی نداشت و سامری با ایجاد روزنه‌هایی در مجسمه و در معرض باد نهادن آن سبب ایجاد صدا گردید. دیگر آنکه تأثیر اموری مانند خاک پای جبرئیل در آن دوران، امری عادی (و شبیه خاصیت آهنربا در این زمان) به شمار می‌رفت.[۸۶] برخی در توجیه اشکالی مشابه، مبنی بر عدم امکان بروز کرامت از سوی شخصی کافر، ساختن گوساله را نه کرامت سامری، بلکه آزمونی برای قوم بنی‌اسرائیل دانسته‌اند[۸۷].[۸۸]

انگیزه ساختن گوساله

سامری در پاسخ به پرسش توبیخ‌آمیز [۸۹] حضرت موسی (ع) درباره انگیزه ساختن گوساله ﴿قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ[۹۰] ضمن اشاره به آگاهی ویژه‌اش، مسئولیت کار خود را به تنهایی پذیرفت [۹۱] و وسوسه نفسانی خود را در این کار دخیل خواند. ﴿قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي[۹۲] برخی در توضیح آیه گفته‌اند: نفس سامری ساختن گوساله را خوب جلوه داد و آن را مایه آشکار ساختن هنرمندی وی دانست.[۹۳] برخی دیگر اقدام سامری را ناشی از عادت سابق مصریان و اسرائیلیان به گوساله‌پرستی در زمان فرعون دانسته‌اند.[۹۴] برخی از قرآن‌پژوهان هدف سامری را ساختن خدایی محسوس برای بنی‌اسرائیل دانسته‌اند تا پرستش آن در نبود حضرت موسی (ع) موجب همبستگی و عدم اختلاف آنان شود.[۹۵] دیدگاه یاد شده در این توجیه با منابع یهودی و مسیحی هماهنگ است. البته منابع یادشده ساختن تندیس را به هارون نسبت داده؛[۹۶] ولی در توجیه آن گفته‌اند: هارون خدایی گوساله را باور نداشت. با این حال، به درخواست قوم خویش و با هدف ساکت ساختن آنان چنین کرد.[۹۷] این دیدگاه با گزارش قرآن کریم درباره مخالفت هارون (ع) با گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل سازگار نیست. ﴿وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي[۹۸] برخی عارفان در تبیینی متفاوت و با اشاره به حاملان عرش خدا گفته‌اند: سامری با دیدن یکی از آنها که صورتی مانند گاو داشت، او را خدای موسی پنداشته بود و به همین سبب گوساله را ساخت و آن را خدای مردم و موسی (ع) معرفی کرد [۹۹].[۱۰۰]

گمراه ساختن بنی اسراییل

پس از ساختن تندیس، سامری و یارانش به بنی‌اسرائیل گفتند که این گوساله معبود شما و موسی است و او فراموش کرد: ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ[۱۰۱] بر اساس یک تفسیر، ﴿فَنَسِيَ سخن خدا درباره سامری و به گونه‌ای بیانگر قضاوت الهی درباره اقدام اوست. بر این اساس مراد، فراموشی دین و ایمان و منافق شدن، همچنین فراموشی حادث بودن گوساله و صلاحیت نداشتن آن برای خدایی برای آن است.[۱۰۲] دیدگاهی دیگر، ﴿فَنَسِيَ را کلام سامری درباره موسی (ع) و به نوعی توجیه وی برای کار خویش می‌داند. بر این اساس ۴ تفسیر برای آن گفته‌اند:

  1. موسی (ع) فراموش کرد که خدای او همین گوساله است.
  2. راه را گم کرده و به خطا رفت.
  3. خدای خود یعنی گوساله را در اینجا نهاد و به طلب آن از میان قوم بیرون رفت.[۱۰۳]
  4. زمان بازگشت را فراموش کرد.[۱۰۴].

برخی مفسران، متن قرآن را با هر دو دیدگاه هماهنگ خوانده‌اند.[۱۰۵] با وجود این، برخی مفسران، دیدگاه دوم را ترجیح داده و با ظاهر و سیاق آیه متناسب‌تر دانسته‌اند.[۱۰۶] ظاهر عطف ﴿فَنَسِيَ بر مفعول ﴿فَقَالُوا[۱۰۷] به قرینه مفرد بودن فاعل ﴿فَنَسِيَ و مغایرت آن با فاعل "قالوا"، می‌تواند مؤیدی بر دیدگاه دوم باشد.

در پی معرفی گوساله به عنوان خدا و دعوت به پرستش آن، بنی‌اسرائیل به رغم مخالفت هارون ﴿وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي[۱۰۸]، به پرستش آن پرداختند ﴿وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ[۱۰۹]، ﴿وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ[۱۱۰] در پی این رویداد، خداوند حضرت موسی (ع) را از فتنه سامری و گمراهی بنی‌اسرائیل آگاه ساخت و سامری را وسیله آزمایش آنان معرفی کرد: ﴿قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ[۱۱۱].[۱۱۲] مفسران، اضلال سامری را همان دعوت به گوساله‌پرستی می‌دانند.[۱۱۳] برخی که آغاز اضلال را ۲۰ شب پس از رفتن حضرت موسی (ع) به کوه طور می‌دانند، در توضیح چگونگی اضلال گفته‌اند: پس از ۲۰ روز، سامری با جدا شمردن هر یک از شب و روز چنین وانمود کرد که وعده ۴۰ شب و روز گذشته و از موسی (ع) خبری نیست و بدین روی، گوساله را ساخت.[۱۱۴] البته براساس گزارش قرآن کریم، مدت زمان میقات در آغاز، ۳۰ روز بود. سپس به ۴۰ روز افزایش یافت. ﴿وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ[۱۱۵] احتمال دارد سامری با استفاده از این فرصت به گمراه ساختن مردم پرداخته باشد.

برخی مخالفان در نقد "رقص سماع" صوفیه، پیروان سامری را نخستین کسانی دانسته‌اند که رقصیده و گرد گوساله پایکوبی و اظهار عشق کردند. بر این اساس، چنین کاری رسم کافران و گوساله‌پرستان است.[۱۱۶] هارون برادر موسی (ع) مردم را از پیروی سامری بازداشت و به پرستش خدا فراخواند؛[۱۱۷] ولی آنان اصرار داشتند به کار خود تا بازگشت موسی (ع) ادامه دهند. ﴿وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي[۱۱۸]، ﴿قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى[۱۱۹] هارون در پاسخ به سؤال توبیخ‌آمیز موسی (ع) درباره علت جلوگیری نکردن از گمراهی بنی‌اسرائیل، ترس از تفرقه را سبب آن شمرد﴿قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي[۱۲۰].[۱۲۱]

سرانجام سامری

حضرت موسی (ع) پس از آگاهی از فتنه سامری، خشمناک از کوه بازگشته، نخست قوم خویش را به سبب خلف وعده سرزنش و هارون را توبیخ کرد؛ آن‌گاه رو به سامری، از وی انگیزه و سبب کارش را پرسید. او نیز فریب نفس را سبب کار خود دانست ﴿قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِي قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِّن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ أَفَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلا وَلا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلا نَفْعًا وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي[۱۲۲].[۱۲۳] بر پایه برخی روایات، حضرت موسی (ع) تصمیم گرفت سامری را بکشد؛ ولی سخاوتمندی سامری سبب شد خداوند موسی (ع) را از کشتن او باز دارد.[۱۲۴] موسی (ع) نیز وی را با عتاب از خود دور ساخت و تأکید کرد که سزای تو آن است تا زمانی که زنده هستی به مردم بگویی به من نزدیک نشوید و با من تماس نگیرید؛ همچنین عذابی حتمی و تخلف‌ناپذیر خواهی داشت. به خدایی که برای خود ساختی بنگر که ما آن را می‌سوزانیم و خاکستر آن را در دریا پراکنده می‌سازیم: ﴿قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا[۱۲۵] مفسران در تفسیر عبارت ﴿لَا مِسَاسَ به معنای "به من دست نزنید" و چیستی کیفر یادشده، دیدگاه‌هایی متفاوت دارند:

  1. به فرمان موسی (ع)، سامری را از میان قوم بیرون کرده و هرگونه معاشرت و ارتباط با او را ممنوع کردند.[۱۲۶] این حکم بر اساس قانونی انجام گرفت که به موجب آن مردم باید از افراد یا چیزهای پلید دوری گزینند تا خود دچار پلیدی نشوند.[۱۲۷] هدف از بیرون راندن سامری را آگاه شدن مردم از ناتوانی گوساله در حمایت از سازنده خویش و ناشایستگی آن برای خدایی دانسته‌اند.[۱۲۸]
  2. در دیدگاهی مشابه، کیفر یادشده اشاره‌ای به مراسم تطهیر در میان سامریان است.[۱۲۹]
  3. سامری در نتیجه کردار زشت خویش و با نفرین حضرت موسی (ع) به بیماری جذام مبتلا و از شهر بیرون رانده شد.[۱۳۰]
  4. با نفرین موسی (ع) به مرضی دچار شد که هر گاه کسی بدن وی را لمس می‌کرد، هر دو تب و دردی شدید می‌گرفتند و از همین رو، هرگاه کسی به سوی او می‌آمد فریاد می‌زد: مرا لمس نکنید.[۱۳۱]
  5. قوه ادراک و حواس خود را از دست داد.[۱۳۲]
  6. خداوند او را چنان ترسناک کرد که تا زمان مرگ، هیچ موجودی با او ارتباط نداشت.[۱۳۳]
  7. سامری ترسید و به بیابان گریخت و ارتباطش با همه انسان‌ها بریده شد.[۱۳۴]
  8. به بیماری‌ای روحی و وسواسی شدید دچار شد و به همین روی، از مردم کناره می‌گرفت.[۱۳۵]
  9. امکان ارتباط با زنان از او گرفته شد و در نتیجه از داشتن فرزند محروم ماند.[۱۳۶] برخی مفسران نیز تلفیقی از برخی دیدگاه‌های یادشده را بیان کرده‌اند؛[۱۳۷] همچنین گروهی به نقل از قتاده از وجود بقایای نسل سامری یاد کرده و گفته‌اند که آنان نیز امروزه به کیفر ﴿لَا مِسَاسَ گرفتارند.[۱۳۸] مفسران، ﴿مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ[۱۳۹] به معنای "عذاب حتمی و تخلف‌ناپذیر" را هم به کیفر اخروی تفسیر کرده‌اند[۱۴۰].[۱۴۱]

دیدگاه پژوهشگران غیر مسلمان درباره سامری

پژوهشگران غیر مسلمان مواضع متفاوتی درباره داستان سامری در قرآن دارند: برخی ضمن مرتبط دانستن گوساله‌پرستی سامریان با داستان قرآن، احتمال داده‌اند دشمنی یهودیان با سامریان سبب شده تا یهودیان انحراف‌های دینی خود را به سامریان نسبت دهند.[۱۴۲] این دیدگاه، با باور عموم مسلمانان به واقعی بودن داستان‌های قرآن سازگار نیست. دیدگاهی دیگر با بیان شاهدی، داستان سامری را به صموئیل، بزرگ جنیان نسبت داده و معتقد است پیامبر اکرم (ص) میان نام سامری و صموئیل خلط کرده است. برخی نیز داستان قرآن از سامری را به منبعی یهودی نسبت می‌دهند که می‌کوشد هارون را از گناه گمراه ساختن بنی‌اسرائیل مبرا کند و آن را به سامری نسبت دهد. گلدزیهر در اینکه سامری از قبیله سامره و فردی اسرائیلی است با بسیاری از مفسران مسلمان [۱۴۳] همداستان است؛ ولی اعتقاد دارد پیامبر با آگاهی از آیین سامره مبنی بر ناپاک شمردن غیر خود و قطع ارتباط با دیگران، آن را به زمان‌های پیش‌تر سرایت داده و کیفر سامری را عدم ارتباط با دیگران شمرده است. بر این اساس، سامری تمثل مذهب و آیین سامره به شمار می‌رود.[۱۴۴] این دیدگاه‌ها بر بشری بودن قرآن و اقتباس آن از فرهنگ‌ها و ادیان دیگر استوار و به اتفاق همه مسلمانان مردودند.[۱۴۵]

منابع

پانویس

  1. نک: العین، ج۷، ص۲۵۵؛ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۰۰-۱۰۱؛ الصحاح، ج۲، ص۶۸۹، "سمر".
  2. نک: تفسیر صنعانی، ج۳، ص۱۸؛ جامع البیان، ج۱۶، ص۲۵۴ به بعد؛ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۴۰۸.
  3. الکشاف، ج۳، ص۸۱؛ نیز نک: تفسیر سور آبادی، ج۳، ص۱۵۳۰.
  4. الکشاف، ج۳، ص۸۱؛ لسان العرب، ج۶، ص۳۶۰، "سمر".
  5. اعلام قرآن، خزائلی، ص۳۶۰؛ اعلام القرآن، شبستری، ص۴۳۰.
  6. التحریر و التنویر، ج۱۶، ص۱۶۳؛ التحقیق، ج۵، ص۲۰۶، "سمر".
  7. التحریر و التنویر، ج۱۶، ص۱۶۲-۱۶۳؛ نیز نک: اعلام قرآن، خزائلی، ص۳۶۰.
  8. اعلام قرآن، خزائلی، ص۳۵۹؛ نیز نک: اعلام القرآن، شبستری، ص۴۳۰.
  9. اعلام قرآن، خزائلی، ص۳۵۹؛ نمونه، ج۱۳، ص۲۹۱-۲۹۲.
  10. التحقیق، ج۵، ص۲۰۶.
  11. جامع البیان، ج۱۶، ص۲۵۶؛ تفسیر ثعلبی، ج۶، ص۲۵۸؛ روح المعانی، ج۸، ص۵۵۴.
  12. "فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد آنگاه موسی، خشم‌آلود اندوهگین به سوی مردم خود بازگشت؛ گفت: ای قوم من! آیا پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد؟ آیا درنگ من بر شما دراز آمد یا می‌خواستید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید که در وعده من خلاف ورزیدید؟ گفتند: ما در وعده تو به خودی خود خلاف نورزیدیم بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند. آنگاه گوساله‌ای برای آنان برآورد، پیکری (بی‌روح) که بانگ گاو داشت و گفتند: این خدای شما و خدای موسی است که از یاد برده است" سوره طه، آیه ۸۵-۸۸.
  13. جامع البیان، ج۱۶، ص۲۴۴؛ تفسیر ثعلبی، ج۶، ص۲۵۷؛ التبیان، ج۷، ص۱۹۶.
  14. "فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد آنگاه موسی، خشم‌آلود اندوهگین به سوی مردم خود بازگشت؛ گفت: ای قوم من! آیا پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد؟ آیا درنگ من بر شما دراز آمد یا می‌خواستید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید که در وعده من خلاف ورزیدید؟ گفتند: ما در وعده تو به خودی خود خلاف نورزیدیم بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند. آنگاه گوساله‌ای برای آنان برآورد، پیکری (بی‌روح) که بانگ گاو داشت و گفتند: این خدای شما و خدای موسی است که از یاد برده است آیا نمی‌دیدند که (آن گوساله) به آنان پاسخی نمی‌دهد و هیچ زیان و سودی برای آنان در بر ندارد؟ و بی‌گمان پیش از آن هارون به آنان گفته بود که: ای قوم من! شما با این (گوساله) آزمون شده‌اید و پروردگار شما (خداوند) بخشنده است پس، از من پیروی و از دستور من فرمانبرداری کنید. گفتند: یکسره در خدمت آن (گوساله) خواهیم بود تا موسی نزد ما باز گردد. (موسی) گفت: ای هارون! چون دیدی که گمراه شده‌اند چه چیز تو را باز داشت ... از اینکه از من پیروی کنی؟ آیا از فرمان من سرپیچی کردی؟ (هارون) گفت: ای پسر مادرم! موی ریش و سرم را مگیر، من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و گفته مرا پاس نداشتی. (موسی) گفت: ای سامری! تو چه کرده‌ای؟" سوره طه، آیه ۸۵-۹۵.
  15. "و قوم موسی در نبود او، از زیورهای (زراندود) خود گوساله‌ای ساختند، پیکری که بانگی داشت، آیا ندیدند که با آنان سخن نمی‌گوید و راهی به آنان نمی‌نماید؟ آن را (به پرستش) گرفتند و ستمکار بودند" سوره اعراف، آیه ۱۴۸.
  16. مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۸.
  17. "و (یاد کنید) آنگاه را که با موسی چهل شب وعده نهادیم سپس در نبودن او گوساله را (به پرستش) گرفتید در حالی که ستمکار بودید" سوره بقره، آیه ۵۱.
  18. "و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بی‌گمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبه‌پذیر بخشاینده است" سوره بقره، آیه ۵۴.
  19. "و موسی برهان‌ها (ی روشن) نزدتان آورد، امّا شما در نبودن او، ستمگرانه گوساله را (به پرستش) گرفتید" سوره بقره، آیه ۹۲.
  20. "و آنگاه که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم (و گفتیم) آنچه به شما بخشیده‌ایم، با توانمندی (در اختیار) گیرید و گوش به فرمان باشید؛ (به زبان) گفتند شنفتیم و (به دل گفتند) نپذیرفتیم و به سبب کفری که داشتند، (مهر) گوساله در دلش" سوره بقره، آیه ۹۳.
  21. "و اگر بر آنان مقرّر می‌داشتیم که یکدیگر را بکشید یا از دیار خویش بیرون روید جز اندکی از ایشان آن را انجام نمی‌دادند و اگر اندرزی که داده شده بود به کار می‌بستند برای آنان بهتر و استوارتر می‌بود" سوره نساء، آیه ۶۶.
  22. "اهل کتاب از تو می‌خواهند که برای آنان کتابی از آسمان فرود آوری؛ از موسی درخواستی بزرگ‌تر از این کردند و گفتند: خداوند را آشکارا به ما بنما! و آذرخش آنان را برای ستمشان فرا گرفت. سپس گوساله (پرستی) را پس از آنکه برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمده بود برگزیدند و ما از آن (هم) درگذشتیم و به موسی حجتی آشکار دادیم" سوره نساء، آیه ۱۵۳.
  23. برای نمونه نک: تفسیر مقاتل، ج۱، ص۴۷؛ التبیان، ج۱، ص۲۳۷؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۳۳.
  24. تفسیر صدر المتألهین، ج۳، ص۳۷۸.
  25. ملک‌محمدی و کریمانی، مقاله «سامری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  26. نک: التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۵؛ ج۲۲، ص۱۰۱؛ روح المعانی، ج۱۶، ص۲۴۴؛ نیز نک: تفسیر بغوی، ج۱، ص۷۲.
  27. تفسیر بغوی، ج۱، ص۷۲؛ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۸۴؛ فتح الباری، ج۶، ص۳۰۴.
  28. المحبر، ج۲، ص۳۸۷؛ تفسیر بغوی، ج۱، ص۷۲.
  29. عرائس المجالس، ص۱۸۴؛ البحر المحیط، ج۷، ص۳۶۷؛ روح المعانی، ج۱۶، ص۲۴۴.
  30. المحبر، ص۳۸۷؛ نیز نک: روح المعانی، ج۱۶، ص۲۴۴.
  31. قصص الانبیاء، نیشابوری، ص۲۱۳؛ البحر المحیط، ج۷، ص۳۶۷؛ روح المعانی، ج۱۶، ص۲۴۴.
  32. التحریر و التنویر، ج۱۶، ص۱۶۳.
  33. اعلام قرآن، خزائلی، ص۳۵۹؛ اعلام القرآن، شبستری، ج۱، ص۴۲۹.
  34. اعلام القرآن، شبستری، ص۴۲۹.
  35. تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۲۷۲؛ قصص الانبیاء، ابن کثیر، ج۲، ص۱۱۹.
  36. اعلام قرآن، خزائلی، ص۳۶۰.
  37. تفسیر بغوی، ج۱، ص۷۲؛ مجمع الزوائد، ج۷، ص۶۴؛ فتح الباری، ج۸، ص۳۲۸.
  38. مجمع البیان، ج۷، ص۴۳؛ روح المعانی، ج۱۶، ص۲۴۴.
  39. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۰۱؛ البحر المحیط، ج۷، ص۳۶۷؛ روح المعانی، ج۱۶، ص۲۴۴.
  40. مجمع البیان، ج۷، ص۴۳؛ تفسیر بغوی، ج۱، ص۷۲؛ تفسیر ثعلبی، ج۶، ص۲۵۷.
  41. تاریخ طبری، ج۱، ص۲۹۸؛ تفسیر بغوی، ج۱، ص۷۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۲۷۵.
  42. روح المعانی، ج۱۶، ص۲۴۴؛ نیز نک: المحرر الوجیز، ج۴، ص۶۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۲۷۵.
  43. کشف الاسرار، ج۶، ص۱۶۲.
  44. التبیان، ج۱، ص۲۳۷.
  45. «و هنگام بی‌خبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار می‌کردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار ش» سوره قصص، آیه ۱۵.
  46. الکشاف، ج۳، ص۳۹۸؛ تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۲۴۰.
  47. ملک‌محمدی و کریمانی، مقاله «سامری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  48. التبیان، ج۴، ص۵۴۵؛ مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۸؛ التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۵.
  49. نک: روح المعانی، ج۹، ص۲۴۴؛ المستخلص، ص۱۳۶.
  50. جامع البیان، ج۱۶، ص۲۵۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص۴۳؛ تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۹۲-۹۳.
  51. «و (یاد کنید) آنگاه را که دریا را با (ورود) شما شکافتیم پس شما را رهانیدیم و فرعونیان را در حالی که خود می‌نگریستید، غرق کردیم و (یاد کنید) آنگاه را که با موسی چهل شب وعده نهادیم سپس در نبودن او گوساله را (به پرستش) گرفتید در حالی که ستمکار بودید. باز، پس از آن (گناهان) از شما در گذشتیم، باشد که سپاس بگزارید. و (یاد کنید) آنگاه را که به موسی کتاب و فرقان دادیم، باشد که به راه آیید. و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بی‌گمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبه‌پذیر بخشاینده است. و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمی‌آوریم و در حالی که خود می‌نگریستید آذرخش شما را فرا گرفت. باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید. و ابر را سایه‌بان شما کردیم و ترانگبین و بلدرچین برایتان فرو فرستادیم (و گفتیم) از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم، بخورید. و آنان بر ما ستم نکردند بلکه بر خویشتن ستم روا می‌داشتند. و (یاد کنید) آنگاه را که گفتیم: بدین شهر در آیید و از (نعمت‌های) آن از هر جا که خواستید فراوان بخورید و با فروتنی از دروازه وارد شوید و بگویید: از لغزش ما بگذر! تا از لغزش‌های شما درگذریم، و به زودی (پاداش) نکوکاران را می‌افزاییم» سوره بقره، آیه ۵۰-۵۸.
  52. نک: قصص الانبیاء، ابن کثیر، ج۲، ص۱۲۴.
  53. فتح القدیر، ج۳، ص۳۸۰؛ اعلام القرآن، شبستری، ص۴۳۰.
  54. اعلام القرآن، شبستری، ص۴۳۰؛ نیز نک: روض الجنان، ج۱، ص۲۸۵-۲۸۶؛ المستخلص، ص۱۳۶.
  55. التحقیق، ج۵، ص۲۰۶،"سمر"؛ نیز نک: المحرر الوجیز، ج۴، ص۵۷.
  56. اعلام قرآن، خزائلی، ص۳۶۰.
  57. «آنگاه جادوگران از سجده ناگزیر شدند؛ گفتند ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم فرعون گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم بدو گرویده‌اید؟ بی‌گمان او سردسته شماست که به شما جادو آموخته است؛ به زودی دست‌ها و پاهایتان را چپ و راست می‌برم و بر تنه‌های درخت خرما، بر دارتان می‌آویزم و بی‌گمان خواهید دانست که از ما کدام در عذاب کردن سختگیرتر و پایدارتر است. گفتند هرگز تو را بر برهان‌هایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر می‌آید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری می‌توانی کرد. ما به پروردگار خویش ایمان آورده‌ایم تا از گناهان ما و از جادویی که تو ما را بدان وادار کردی درگذرد و خداوند بهتر و پاینده‌تر است. چنین است که هر کس نزد پروردگارش گناهکار بیاید بی‌گمان دوزخ او راست که در آن نه می‌میرد و نه زندگی می‌کند» سوره طه، آیه ۷۰-۷۴.
  58. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۱۴؛ نور الثقلین، ج۳، ص۳۹۱.
  59. الخصال، ص۴۵۸؛ بحار الانوار، ج۸، ص۲۹۶؛ ج۲۴، ص۲۳۶.
  60. کتاب سلیم بن قیس، ص۳۹۸؛ الاحتجاج، ج۱، ص۲۵۱؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۵۸؛ ج۳۱، ص۴۳۸؛ ج۳۷، ص۴۳۲؛ ج۴۲، ص۱۴۲.
  61. بحار الانوار، ج۲۸، ص۹؛ نیز نک: ج ۲۸، ص۲۷۹، ۲۸۲.
  62. تفسیر قمی، ج۱، ص۱۰۹؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۱۲۰.
  63. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۶۱؛ تفسیر لاهیجی، ج۴، ص۲۹۷.
  64. ملک‌محمدی و کریمانی، مقاله «سامری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  65. «و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم آنگاه آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت‌هایی که داشتند رو آورده بودند، گفتند: ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.
  66. تاج التراجم، ج۳، ص۱۳۹۱؛ تفسیر ثعلبی، ج۶، ص۲۵۸؛ عرائس المجالس، ص۱۸۵.
  67. «بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند» سوره طه، آیه ۸۷.
  68. «آنگاه گوساله‌ای برای آنان برآورد، پیکری (بی‌روح) که بانگ گاو داشت و گفتند: این خدای شما و خدای موسی است که از یاد برده است» سوره طه، آیه ۸۸.
  69. المیزان، ج۱۴، ص۱۹۲.
  70. «(موسی) گفت: ای سامری! تو چه کرده‌ای؟» سوره طه، آیه ۹۵.
  71. «(سامری) گفت: من چیزی دیدم که دیگران آن را ندیدند؛ مشتی از جای پای آن فرستاده برداشتم و آن را (در کار تندیس در آتش) افکندم و بدین‌گونه، نفس من (کارم را) در نظرم آراست» سوره طه، آیه ۹۶.
  72. جامع البیان، ج۱۶، ص۲۴۹-۲۵۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۲۳۵؛ نیز نک: الدر المنثور، ج۴، ص۳۰۶-۳۰۷.
  73. البحر المحیط، ج۷، ص۳۷۶-۳۷۷؛ نیز نک: التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱۱؛ غرائب القرآن، ج۴، ص۵۶۹.
  74. «(سامری) گفت: من چیزی دیدم که دیگران آن را ندیدند؛ مشتی از جای پای آن فرستاده برداشتم و آن را (در کار تندیس در آتش) افکندم و بدین‌گونه، نفس من (کارم را) در نظرم آراست» سوره طه، آیه ۹۶.
  75. جامع البیان، ج۱۶، ص۲۵۵-۲۵۶؛ التبیان، ج۴، ص۵۴۵؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۲۲۹.
  76. الفتوحات المکیه، ص۴۲۷؛ تفسیر لاهیجی، ج۳، ص۸۲.
  77. تفسیر قمی، ج۲، ص۶۳؛ تفسیر لاهیجی، ج۳، ص۸۳.
  78. برای نمونه نک: تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۴۱۰؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱۰-۱۱۱؛ تفسیر ثعلبی، ج۶، ص۲۵۷.
  79. تفسیر قمی، ج۲، ص۶۲؛ التبیان، ج۴، ص۵۴۵؛ مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۸.
  80. عرائس المجالس، ص۱۸۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱۰؛ تفسیر بغوی، ج۱، ص۷۱.
  81. جامع البیان، ج۱۶، ص۲۵۴؛ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۴۰۹؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱۱.
  82. المحرر الوجیز، ج۴، ص۶۱-۶۲؛ البحر المدید، ج۳، ص۴۱۵.
  83. تفسیر عاملی، ج۶، ص۱۲۵؛ نیز نک: روح المعانی، ج۱۶، ص۲۸۸.
  84. بیان السعاده، ج۳، ص۳۴.
  85. التفسیر الکاشف، ج۵، ص۲۴۰.
  86. رسائل المرتضی، ج۱، ص۴۲۰-۴۲۲؛ نیز نک: التبیان، ج۴، ص۵۴۵؛ مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۸.
  87. تفسیر سمعانی، ج۳، ص۳۴۹.
  88. ملک‌محمدی و کریمانی، مقاله «سامری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  89. تفسیر ابو السعود، ج۶، ص۳۸.
  90. «(موسی) گفت: ای سامری! تو چه کرده‌ای؟» سوره طه، آیه ۹۵.
  91. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱۲.
  92. «(سامری) گفت: من چیزی دیدم که دیگران آن را ندیدند؛ مشتی از جای پای آن فرستاده برداشتم و آن را (در کار تندیس در آتش) افکندم و بدین‌گونه، نفس من (کارم را) در نظرم آراست» سوره طه، آیه ۹۶.
  93. روان جاوید، ج۳، ص۵۲۲.
  94. بحار الانوار، ج۱۳، ص۱۱۳؛ اعلام قرآن، خزائلی، ص۳۶۱.
  95. اعلام قرآن، خزائلی، ص۳۶۱.
  96. کتاب مقدس، خروج۳۲: ۲۳-۲۵؛ التفسیر التطبیقی، ص۱۹۴؛ تاریخ جامع ادیان، ص۴۹۸.
  97. قاموس کتاب مقدس، ص۹۱۷.
  98. «و بی‌گمان پیش از آن هارون به آنان گفته بود که: ای قوم من! شما با این (گوساله) آزمون شده‌اید و پروردگار شما (خداوند) بخشنده است پس، از من پیروی و از دستور من فرمانبرداری کنید» سوره طه، آیه ۹۰.
  99. الفتوحات المکیه، ج۲، ص۳۵۵.
  100. ملک‌محمدی و کریمانی، مقاله «سامری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  101. «آنگاه گوساله‌ای برای آنان برآورد، پیکری (بی‌روح) که بانگ گاو داشت و گفتند: این خدای شما و خدای موسی است که از یاد برده است» سوره طه، آیه ۸۸.
  102. التبیان، ج۷، ص۱۹۹؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۰۴.
  103. مجمع البیان، ج۷، ص۴۲؛ نیز نک: جامع البیان، ج۱۶، ص۲۴۹-۲۵۱؛ التبیان، ج۷، ص۱۹۹.
  104. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۰۴.
  105. الفرقان، ج۱۹، ص۱۷۱.
  106. روض الجنان، ج۱۳، ص۱۷۷-۱۷۸؛ البلاغ، ص۳۱۸.
  107. اعراب القرآن، صافی، ج۱۶، ص۴۰۹؛ اعراب القرآن، درویش، ج۶، ص۲۳۵.
  108. «و بی‌گمان پیش از آن هارون به آنان گفته بود که: ای قوم من! شما با این (گوساله) آزمون شده‌اید و پروردگار شما (خداوند) بخشنده است پس، از من پیروی و از دستور من فرمانبرداری کنید» سوره طه، آیه ۹۰.
  109. «و (یاد کنید) آنگاه را که با موسی چهل شب وعده نهادیم سپس در نبودن او گوساله را (به پرستش) گرفتید در حالی که ستمکار بودید» سوره بقره، آیه ۵۱.
  110. «و قوم موسی در نبود او، از زیورهای (زراندود) خود گوساله‌ای ساختند، پیکری که بانگی داشت، آیا ندیدند که با آنان سخن نمی‌گوید و راهی به آنان نمی‌نماید؟ آن را (به پرستش) گرفتند و ستمکار بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۸.
  111. «فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.
  112. تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۴۰۸؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۲۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۲۳۳.
  113. جامع البیان، ج۱۶، ص۲۴۴؛ التبیان، ج۷، ص۱۹۶.
  114. روح المعانی، ج۱۶، ص۲۴۳؛ نیز نک: عرائس المجالس، ص۱۸۵؛ بحار الانوار، ج۱۳، ص۲۳۱.
  115. «و (یاد کنید) آنگاه را که با موسی چهل شب وعده نهادیم سپس در نبودن او گوساله را (به پرستش) گرفتید در حالی که ستمکار بودید» سوره بقره، آیه ۵۱.
  116. تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۲۳۸؛ المنیر، ج۱۶، ص۲۷۴-۲۷۵.
  117. مجمع البیان، ج۷، ص۴۳.
  118. «و بی‌گمان پیش از آن هارون به آنان گفته بود که: ای قوم من! شما با این (گوساله) آزمون شده‌اید و پروردگار شما (خداوند) بخشنده است پس، از من پیروی و از دستور من فرمانبرداری کنید» سوره طه، آیه ۹۰.
  119. «گفتند: یکسره در خدمت آن (گوساله) خواهیم بود تا موسی نزد ما باز گردد» سوره طه، آیه ۹۱.
  120. «(موسی) گفت: ای هارون! چون دیدی که گمراه شده‌اند چه چیز تو را باز داشت از اینکه از من پیروی کنی؟ آیا از فرمان من سرپیچی کردی؟ (هارون) گفت: ای پسر مادرم! موی ریش و سرم را مگیر، من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و گفته مرا پاس نداشتی» سوره طه، آیه ۹۲-۹۴.
  121. ملک‌محمدی و کریمانی، مقاله «سامری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  122. "فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد آنگاه موسی، خشم‌آلود اندوهگین به سوی مردم خود بازگشت؛ گفت: ای قوم من! آیا پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد؟ آیا درنگ من بر شما دراز آمد یا می‌خواستید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید که در وعده من خلاف ورزیدید؟ گفتند: ما در وعده تو به خودی خود خلاف نورزیدیم بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند. آنگاه گوساله‌ای برای آنان برآورد، پیکری (بی‌روح) که بانگ گاو داشت و گفتند: این خدای شما و خدای موسی است که از یاد برده است آیا نمی‌دیدند که (آن گوساله) به آنان پاسخی نمی‌دهد و هیچ زیان و سودی برای آنان در بر ندارد؟ و بی‌گمان پیش از آن هارون به آنان گفته بود که: ای قوم من! شما با این (گوساله) آزمون شده‌اید و پروردگار شما (خداوند) بخشنده است پس، از من پیروی و از دستور من فرمانبرداری کنید. گفتند: یکسره در خدمت آن (گوساله) خواهیم بود تا موسی نزد ما باز گردد. (موسی) گفت: ای هارون! چون دیدی که گمراه شده‌اند چه چیز تو را باز داشت ... از اینکه از من پیروی کنی؟ آیا از فرمان من سرپیچی کردی؟ (هارون) گفت: ای پسر مادرم! موی ریش و سرم را مگیر، من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و گفته مرا پاس نداشتی. (موسی) گفت: ای سامری! تو چه کرده‌ای؟" سوره طه، آیه ۸۵-۹۶.
  123. تفسیر ثعلبی، ج۶، ص۲۵۸؛ روح المعانی، ج۱۶، ص۲۵۲؛ الکامل، ج۱، ص۱۹۱.
  124. الکافی، ج۴، ص۴۱؛ تفسیر ثعلبی، ج۶، ص۲۵۸.
  125. «(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمی‌ورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را می‌سوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو می‌پاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.
  126. جامع البیان، ج۱۶، ص۲۵۶؛ التبیان، ج۷، ص۲۰۴؛ تفسیر ثعلبی، ج۶، ص۲۵۸.
  127. اعلام قرآن، خزائلی، ص۳۶۱؛ نیز نک: فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۳۴۹.
  128. فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۳۴۹.
  129. نک: واژه‌های دخیل، ص۲۴۴.
  130. اعلام قرآن، خزائلی، ص۳۶۲.
  131. تفسیر ثعلبی، ج۶، ص۲۵۸-۲۵۹؛ مجمع البیان، ج۷، ص۵۴.
  132. الفواتح الالهیه، ج۱، ص۵۲۰.
  133. قصص الانبیاء، نیشابوری، ص۲۱۹-۲۲۰.
  134. مجمع البیان، ج۷، ص۵۴؛ ایجاز البیان، ج۲، ص۵۵۳.
  135. تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۴۱۰؛ المیزان، ج۱۴، ص۱۹۷.
  136. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱۲.
  137. نک: مجمع البیان، ج۷، ص۵۴؛ عمدة القاری، ج۱۵، ص۲۸۸؛ اعلام القرآن، شبستری، ص۴۳۱.
  138. جامع البیان، ج۱۶، ص۲۵۶؛ تفسیر ثعلبی، ج۶، ص۲۵۸؛ نیز نک: تفسیر بغوی، ج۳، ص۲۳۰.
  139. «موعدی است که در آن با تو خلاف نمی‌ورزند» سوره طه، آیه ۹۷.
  140. تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۴۱۱؛ مجمع البیان، ج۷، ص۵۴.
  141. ملک‌محمدی و کریمانی، مقاله «سامری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  142. واژه‌های دخیل، ص۲۴۴.
  143. نک: التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۰۱؛ تفسیر بغوی، ج۱، ص۷۲؛ روح المعانی، ج۱۶، ص۲۴۴.
  144. نک: دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۱، ص۱۳۹-۱۴۰.
  145. ملک‌محمدی و کریمانی، مقاله «سامری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.