عصمت واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن و سوم به معنای وسیله بازداشتن.

معانی لغوی عصمت

اهل لغت، معانی مختلفی را برای واژه عصمت بیان کرده‌اند، که بارزترین و پرکاربردترین آنها عبارت است از حفظ و نگهداری، منع کردن، جلوگیری یا دفع کردن و وسیله بازداشتن. برخی یکی از این معانی را برای این واژه متعین دانسته و برخی دیگر هم چند معنا را برای آن ذکر کرده‌اند[۱].

حفظ و نگهداری

استعمال واژه عصمت در این معنا به ویژه هنگامی که این کلمه و مشتقات آن به خداوند اسناد داده شود مورد اتفاق لغت‌نویسان معروف زبان عربی است[۲].

این واژه و مشتقات آن در برخی آیات قرآن کریم نیز به همین معنا استعمال شده است. به عنوان نمونه خدای تعالی به گفته فرزند نوح به حضرت نوح اشاره کرده و می‌فرماید: ﴿قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ[۳]. حضرت نوح در پاسخ می‌گوید: ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ[۴]. در این آیه، معنای «مسک» به معنای پیش‌گیری و نگهداری به وضوح مشاهده می‌شود؛ زیرا سخن فرزند نوح در پس این گمان است که کوه می‌تواند او را از غرق شدن حفظ کند؛ از این‌رو با اطمینان کوه را وسیله حفظ و نگهداری خود برمی‌شمارد.

در آیه‌ای دیگر آمده است: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا[۵]. ظهور آیه در این معناست که اگر امّت به حبل‌الله متمسّک شوند، ریسمان خداوند آنان را از گمراهی مصون خواهد داشت[۶].[۷]

منع و امتناع

اهل لغت یکی دیگر از معانی واژه عصمت و مشتقات آن را، منع و امتناع دانسته‌اند. چنانچه گفته‌اند: «عصم» ثلاثی مجرد و صحیح است که دلالت بر امساک و منع و ملازمت دارد و از همین باب است عصمت که دلالت بر معصوم بودن از گناه دارد[۸]. نیز گفته شده: «عصمت» در کلام عرب به معنی منع است و عصمت خداوند نسبت به بنده خود به این معنی است که او را از آنچه موجب هلاکت او است باز می‌دارد[۹].[۱۰].[۱۱].[۱۲]

منع کردن می‌تواند به دو صورت انجام گیرد:

  1. کسی دیگری را مجبور به ترک کاری کند؛ به نحوی که از او سلب اختیار شود.
  2. وسایل و مقدماتی برای او فراهم آورد که با اختیار خویش از انجام کاری امتناع ورزد.

برخی گفته‌اند: وقتی عرب می‌گوید: «من فلانی را از کاری بازداشتم»، هم با این می‌سازد که وی را با قهر و اجبار از انجام کاری باز داشته باشد و هم می‌تواند به این معنا باشد که مثلاً او را نصیحت کرده تا از انجام کاری اجتناب ورزد، و او نیز با اختیار خود به نصیحت عمل کرده باشد.[۱۳].[۱۴]

وسیله باز داشتن

برخی عصمت را به معنای «وسیله باز داشتن» و «ابزار مصونیت» گرفته‌اند؛ نه عمل بازداری. به عنوان مثال: اگر برای نجات شخص غریق، طنابی را به درون آب بیفکنیم، اگر او طناب را گرفته و نجات یابد، گفته می‌شود که این طناب برای او «عصمت» بود و به همین معنا، آیه شریفه ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا[۱۵] را تفسیر کرده‌اند؛ یعنی ریسمان الهی را «عصمت» خویش قرار دهید[۱۶].

ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود[۱۷].[۱۸]

دفع کردن

گروهی دیگر از اهل لغت، عصمت را به معنای دفع کردن دانسته گفته‌اند: العِصْمَة: أن يَعْصِمَك الله من الشر، أي: يدفع عنك. و اعْتَصَمْتُ بالله، أي: امتنعت به من الشر...[۱۹]. بر اساس این عبارت فعل عَصَمَ متعدی است و در حقیقت فعل کسی دیگر است و مطاوعه آن، همان اعْتَصَمَ یا اسْتَعْصَمَ است. نیز گفته‌اند: مُعْتَصم یا مُسْتَعْصم کسی است که به وسیله چیزی که همان «عصمت» است، چیزی از او دفع شود و به لحاظ فعل «عاصم» که همان اعطای «عصمت» است، به معتصم، معصوم گفته می‌شود. از این‌رو، به غریقی که به چیزی چنگ می‌زند و نجات می‌یابد، معتصم و به شیء چنگ زده شده، «عصمت» گفته می‌شود. البته عصم آن هنگام که به باب افعال می‌رود، اگر به معنای لازم باشد، به معنای پناه بردن به چیزی برای منع شدن است و آن هنگام که متعدی باشد، به معنای آماده ساختن چیزی است که به وسیله آن، فعلی اعتصام رخ می‌دهد.

از تحلیل معنای عصمت - به ویژه با توجه به مثال غریق۔ برمی‌آید که به لحاظ لغوی، تا زمانی که معتصم از عصمت استفاده نکند، فعل عصم محقق نمی‌شود. از این‌رو، اختیار شخص معتصم - به ویژه هنگامی که این واژه همراه با مفاهیمی همچون شر، گناه و سوء و مانند آن به کار می‌رود- در تحقق این فعل امری ضروری است؛ افزون بر آنکه تا شخص عاصم نیز کار خود را انجام ندهد، چنین امری محقق نخواهد شد. همچنین این فعل تنها برای دفع، منع یا حفظ از گناه یا شر به کار نمی‌رود، بلکه افزون بر آن می‌تواند برای هرگونه دفع، منع یا حفظ از خطر نیز به کار رود؛ چنان که اهل لغت در ابن خصوص غریقی را مثال زده‌اند که به طناب چنگ می‌اندازد تا از خطر غرق شدن رهایی یابد[۲۰].[۲۱]

جمع‌بندی

نگاهی کلی به نظریات اصحاب لغت، ما را به این نتیجه می‌رساند که:

  1. «عصم» به معنای بازداشتن است که فعلی متعدی است، فاعلش کسی دیگر است، و مطاوعه آن اعتصم یا استعصم... است، و در حقیقت عاصم و معتصم (مستعصم) دو نفرند؛
  2. عصمت، اسم آن چیزی است که فعل عصم به وسیله آن محقق می‌شود. از این‌رو، به اموری همچون طناب و قلاده اطلاق شده است؛
  3. در عصمت یا بازداشتن، غالباً یا دائماً به بازداشتن از خطر توجه شده است؛ حال این خطر می‌تواند گناه باشد یا شری دیگر، مانند غرق شدن و...؛
  4. در تحقق حقیقت عصمت ـ به ویژه در کاربردهایی که همراه با گناه، شر، سوء و مانند آن است ـ به هر معنایی (دفع، منع، حفظ) که در نظر گرفته شود، اختیار شخص معتصم امری پذیرفته شده است. به دیگر بیان، فرایند تحقق عصمت چنین است که معتصم به آنچه عاصم به او داده که همان «عصمت» است، چنگ می‌زند، و بدین ترتیب معنای فعلی عصمت تحقق می‌یابد؛ افزون بر آن‌که تا زمانی که شخص عاصم، کار خود را انجام ندهد، باز هم معنای فعلی عصمت عملی نخواهد شد[۲۲].[۲۳]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. عبدالحسین کافی، جواد شفیعیان حیدری، عصمت فاطمه، دانشنامه فاطمی ج۲، ص۶۹.
  2. خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب«العین» می‌گوید: «عصمت، یعنی اینکه خداوند تو را از بدی حفظ کند». العین، ج۱، ص۳۱۳. بر این اساس، عَصَمَهُ، یعنی او را حفظ و نگه‌داری کرد. مصباح المنیر، جزء ۲، ص۷۴. راغب اصفهانی نیز با استناد به آیه ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳. می‌گوید: «امروز، نگه‌دارنده و حافظی از امر خدا نیست». المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۷.
  3. «او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد» سوره هود، آیه ۴۳.
  4. «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳.
  5. «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  6. این واژه در «مسک» و «تمسّک» ظهور دارد؛ از این‌رو برخی از تفاسیر در ذیل آیه، به نقل حدیث شریف ثقلین مبادرت کرده‌اند. در تفسیر مجمع البیان آمده است: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ أي: تمسكوا به.... آن‌گاه شیخ طبرسی می‌نویسد: پیامبر خدا(ص) فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ حَبْلَيْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ».تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۳۵۶.ای مردم! همانا من در میان شما دو ریسمان باقی گذاردم که اگر به آن دو تمسک کنید، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد که یکی از آن دو از دیگری بزرگ‌تر است: یکی کتاب خداست که به مانند ریسمانی است که از آسمان به سوی زمین آویخته شده است و دومی خاندان و اهل‌بیت من هستند. آگاه باشید که آن دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. در روایت دیگری امام صادق(ع) می‌فرماید: «نَحْنُ حَبْلُ اللَّهِ الَّذِي قَالَ ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپراکنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳. وَ وَلَايَةُ عَلِيٍّ الْبَرُّ فَمَنِ اسْتَمْسَكَ بِهِ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ تَرَكَهُ خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ»تفسیر فرات الکوفی، ص۹۱. ما همان ریسمان الاهی هستیم که خدای تعالی در قرآنش فرموده است: «همگی به رشته الاهی تمسک نمایید و متفرق نشوید» و ولایت علی(ع) همان نیکی است. پس هر کس به آن تمسک جوید، مؤمن است و آن کس که آن را ترک گوید از ایمان خارج است. افزون بر این، در خود حدیث ثقلین نیز واژه «عصم» آمده است. آنجا که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي إِنِ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ: كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي». کنز العمال، ج۱، ص۱۸۷، ح۹۵۱، به نقل از ابن ابی‌شیبه و خطیب بغدادی. همانا من در میان شما چیزی را قرار داده‌ام که اگر پس از من به آن تمسّک جویید هرگز گمراه نمی‌شوید و آن کتاب خدا و عترتم اهل بیتم هستند.
  7. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص۲۰۷-۲۱۰؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص۲۳؛ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۴؛ جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۳۹؛ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۹؛ بیابانی اسکوئی، محمد، مقاله «امامت و خلافت»، دانشنامه امام علی ج۳، ص۱۶۳.
  8. ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۳۳۱.
  9. لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۴.
  10. زبیدی هم می‌گوید: «عصمت به معنای منع و بازداشتن (از چیزی) است کار و این سخن خداوند که ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳.هیچ بازدارنده‌ای از کار خداوند نیست».زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۹؛ ابراهیم انیس و دیگران، معجم الوسیط، ص۶۰۵. طریحی هم گفته است: عصمة الله للعبد یعنی منع کردن عبد از معصیت و عصمة الله من المکروه یعنی خداوند او را از ناگواری‌ها حفظ کرد. مجمع البحرین، ج۶، ص۱۱۶.
  11. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص۲۰۷-۲۱۰؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص۲۳.
  12. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۲۸-۳۶؛ فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام.
  13. و تقول العربُ: أعْصَمتُ فلاناً، أى هيّأتُ له شيئاً يعتصم بما نالته يدُه أى يلتجئ و يتمسَّك به مقاییس اللغة، ج۴، ص۳۳۱.
  14. محمدی، رضا، عصمت در قرآن ص۶-۱۲.
  15. «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  16. اوائل المقالات، ص۶۶-۶۷.
  17. أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵.
  18. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص۲۱؛ فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام.
  19. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۱، ص۳۱۳.
  20. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۱، ص۳۱۳. نیز ر.ک: اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۹، ص۲۴۴-۲۴۶؛ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۸-۳۹۹؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۴۱۴؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ و ابن فارس هم عصمت را به معنای خودداری و منع دانسته‌اند. احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۳۳۱.
  21. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۰؛ فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام.
  22. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۰.
  23. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۴.