وداع امام رضا (ع) با اهل بیت و خانواده

امام رضا (ع) هنگام بیرون رفتن از مدینه و هجرت به سوی خراسان، همگی اهل بیت و اهل خانه را فرا خواندند و در جمع آنان فرمودند: «بر من گریه کنید تا صدای شیون شما را در فقدانم بشنوم؛ زیرا دیگر به مدینه باز نخواهم گشت». آنگاه امام (ع) دوازده هزار دیناری را که در نزد خویش داشتند بین خانواده تقسیم کردند[۱].[۲]

وداع امام رضا (ع) با کعبه

منابع اولیه و سایر کتب تاریخی معتبر، آغاز حرکت امام رضا (ع) به سوی خراسان را از شهر مدینه که محل سکونت امام رضا (ع) بود، ذکر کرده‌اند. اما وداع با کعبه و خانه خدا، این احتمال را به ذهن برخی از نویسندگان و تذکره‌نویسان انداخت که امام رضا (ع) به مکه رفتند و حرکت خود به سوی مرو را از این شهر آغاز کردند. اکنون برای روشن شدن این موضوع، به روایات و گزارشاتی که در منابع تاریخی و جغرافیایی به ثبت رسیده توجه می‌کنیم و در پایان، با بهره‌مندی از این منابع، آن‌چه را که با واقعیت نزدیک، و عقلانی است، به عنوان نتیجه این مبحث می‌آوریم.

  1. وقتی نامه‌های مأمون به سوی مدینه مبنی بر دعوت از امام رضا (ع) به خراسان بی‌نتیجه ماند، او نمایندگانی را در قالب یک کاروان نظامی به سوی مدینه فرستاد تا امام (ع) را بالاجبار به خراسان بیاورند. و چون امام رضا (ع) خود را مجبور به این سفر دیدند و می‌دانستند که دیگر به موطن خویش باز نمی‌گردد، برای آخرین‌بار با اطرافیان و دلبستگی‌هایی که در سرزمین حجاز داشتند، وداع جانسوزی نمود.
  2. مأمون به رجاء بن ابی‌ضحّاک بسیار تأکید کرد که امام (ع) را از مدینه، کوفه و قم نیاورید، بلکه از راه بصره و فارس حرکت کنید تا از طرف شیعیان ساکن در کوفه و قم، مزاحمتی ایجاد نشود. هم‌چنین شهر بغداد نیز مسیر راه کوفه قرار داشت که مرکر تجمع و پایگاه عباسیان متعصّب و مخالف با سیاست‌های مأمون بود. پس به هیچ عنوان امکان نداشت که کاروان امام رضا (ع) به شهر بغداد برود.
  3. هم‌چنین شهر مکه در آن زمان، مقارن بود با شورهای علویان بر ضدّ خلفای عباسی، محمد بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین که به دیباج معروف بود، در مکه قیام کرد و خود را امیر المؤمنین خواند و حسین بن حسن بن علی بن حسین بن علی، معروف به ابن افطس در مدینه قیام کرد و شورش خود را به مکه کشاند[۳]. بنابراین، شهر مکه هم نمی‌توانست مکانی امن و مناسب برای آغاز هجرت امام رضا (ع) به مرو باشد.
  4. پیرامون سفرهای حج امام رضا (ع)، اخباری دیده می‌شود که در برخی از آنها، به هجرت امام (ع) به سوی خراسان، تأکید و توجه نشده است و از آن روایت‌ها به خوبی می‌شود فهمید که این سفرهای حج، مربوط به سفر حج سال ۲۰۰ هجری قمری نبوده است.

معتبر‌ترین خبر پیرامون سفر حج و وداع امام با کعبه را شیخ صدوق در عیون آورده است: «چهار سال و چند ماه از عمر امام جواد (ع) می‌گذشت که امام (ع) ایشان را همراه خود به مکه بردند تا برای آخرین‌بار خانه کعبه را زیارت و طواف نمایند. حضرت با دلی غمگین و چشمی گریان، در کنار کعبه ایستاده بود و با خانه خدا وداع می‌کرد و پس از طواف، به مقام ابراهیم رفت و در آنجا به نماز ایستاد. موفق می‌گوید: در آن سفر در رکاب امام (ع) بودم. حضرت جواد (ع) بر دوشم قرار داشت. وقتی کنار حجر اسماعیل رسیدیم، امام جواد (ع) از دوشم به زیر آمد و در حجر اسماعیل نشست و به راز و نیاز و گریستن مشغول شد. مدتی گذشت که به حضور آن حضرت رفتم و عرض کردم: فدایت گردم، برخیز، گریه بس است. حضرت جواد (ع) با دلی اندوهگین فرمودند: از اینجا حرکت نمی‌کنم تا آنگاه که خدا بخواهد. نزد حضرت رضا (ع) رفتم و جریان را عرض کردم. امام رضا (ع) به سوی فرزندشان، نظری افکند و به نزد وی آمدند و ایشان را بوسیدند و فرمودند: قم یا حبیبی (ای محبوب دلم برخیز.) حضرت جواد عرض کرد: چگونه خود را تسلّی دهم در حالی که می‌بینم شما آن‌چنان با خانه خدا وداع می‌کنید که گویا دیگر از این سفر مراجعت نخواهی کرد و من یتیم خواهم شد. حضرت فرمودند: ای فرزندم، به قضای الهی راضی شو و در هر پیشامدی صابر و شکور باش. آنگاه در آغوش هم گریستند و با هم وداع کردند»[۴].

بنابراین، وقتی نامه مأمون، توسط کارگزاران وی به دست امام رضا (ع) رسید، امام (ع) خود را برای سفر آماده کردند. با توجه به این که امام (ع) می‌دانستند این سفر، طولانی و بی‌بازگشت می‌باشد، در ابتدای امر، با تعدادی از اصحاب و غلامان و تنها فرزندشان امام جواد (ع) به مکه آمدند و با کعبه وداع نمودند. سپس ایشان به مدینه بازگشتند و در مدینه نیز با دلبستگی‌هایی که در این سرزمین داشتند، وداع کردند و آنگاه از شهر مدینه، رهسپار خراسان شدند[۵].

وداع امام رضا (ع) با مرقد پیامبر (ص)

محول سیستانی (سجستانی) که از نزدیک شاهد ماجرای وداع امام (ع) با قبر نبی اکرم (ص) بوده است، چنین می‌نگارد: «هنگامی که فرستاده مأمون، وارد مدینه شد، من نیز در مدینه بودم. امام (ع) برای وداع با پیامبر (ص) به وارد حرم شریف نبوی گردید. حضرت در حالی که با صدای بلند گریه می‌کرد، چند نوبت مرقد پاک پیامبر (ص) را در آغوش کشید و با آن خداحافظی کرد. جلو رفتم و به امام (ع) سلام کردم. حضرت پاسخ سلام مرا داد. آنگاه ایشان را به خاطر سفری که در پیش داشتند، تهنیت گفتم، ولی آن حضرت فرمودند: مرا به حال خود واگذار، که من از جوار جدّم خارج شده و در غربت از دنیا خواهم رفت!»

محوّل می‌گوید: «تا خراسان، آن بزرگوار را مشایعت کرده، همراه ایشان بودم تا این که در طوس به شهادت رسید و در نزد هارون دفن گردید»[۶]. امام (ع) در آخرین مرتبه از وداع با قبر نبی اکرم (ص)، فرزند خویش امام جواد (ع) را با خود به همراه بردند و با چشمانی اشکبار، ایشان را به جدّ بزرگوارش پیامبر اسلام (ص) سپردند[۷].

منابع

پانویس

  1. عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، باب ۴۷، ص۵۲۸؛ مناقب آل ابی طالب، ص۱۹۶؛ اثبات الوصیه، ص۳۹۴؛ دلائل الائمة، ص۱۷۶؛ بحار الانوار، ج۲، ص۳۲.
  2. محمدی، حسین، رضانامه، ص ۷۹۲.
  3. مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۹-۴۴۱؛ اخبار مکه، ص۱۶۸ و ۱۹۲؛ تجارب السلف، ص۱۵۹؛ تاریخ فخری، ص۳۰۲.
  4. کشف الغمّه، ج۳، ص۲۱۵-۲۱۶؛ مسند امام رضا (ع)، ج۱، ص۵۲؛ بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۲۰.
  5. محمدی، حسین، رضانامه، ص ۷۹۲.
  6. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، باب ۴۷، ص۵۲۶؛ مناقب آل ابی طالب، ص۱۹۶؛ اثبات الوصیه، ص۳۹۴.
  7. محمدی، حسین، رضانامه، ص ۷۹۴.