کشاورزی در معارف و سیره معصوم

مقدمه

کشاورزی و کار در مزرعه از کارهای رایج آن زمان بوده و اکنون نیز از کارهای پرزحمت در جامعه است که نیاز به کار و تلاش زیاد دارد. کشاورزی شامل زراعت و کشت گندم و جو و دیگر محصولات و سبزیجات و مانند آن است. بخشی از کشاورزی شامل درختکاری و ایجاد باغ برای تأمین میوه و درآمد با پرورش درخت میوه بوده و هست. منطقه جزیرة‌العرب از تنوع اقلیمی کمتری برای تولید انواع میوه برخوردار بوده و مهم‌ترین میوه حجاز خرما بوده است. انگور، انجیر، انار و مانند آن[۱] نیز از میوه‌ها‌ی شناخته‌شده در آن سرزمین بوده است. کشاورزی کار روی زمین و کسب درآمد از آن است. امام صادق(ع) در باب اهمیت کشاورزی و کار بر روی زمین می‌فرماید: «وَ إِنَّ الرَّجُلَ خُلِقَ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِنَّمَا هِمَّتُهُ فِي الْأَرْضِ»[۲]: «به‌درستی که مرد از زمین آفریده شده و همت او فقط در کار بر زمین است».[۳].

کار در مزرعه

معصومان در مزارع کشاورزی کار می‌کردند. رسول خدا(ص) در مزرعه و زمین خود کار می‌کرد. درباره کار دستی پیامبر(ص) هم خبری نقل شده که به آن اشاره می‌کنیم: امام صادق(ع) درباره کار پیامبر(ص) می‌فرماید: به‌درستی که رسول خدا(ص) سنگی را در مسیر راه قرار داد تا آب را از زمینش برگرداند. به خدا سوگند آن سنگ تاکنون آسیبی به شتر و انسانی نرسانده است[۴]. این خبر نشان می‌دهد که حضرت دارای زمین بوده است که در آن زراعت می‌کرده یا درخت داشته است. بدیهی است وقتی که پیامبر ما به کار کشاورزی بپردازد و از کار و تلاش باز نایستد، ما نیز باید روش و سیرۀ آن حضرت را پی بگیریم.[۵].

آبادکردن زمین

یکی از کارهای امیر مؤمنان علی(ع) آبادکردن زمین‌های موات برای کشاورزی بوده است. منطقه یَنبُع[۶] را حضرت برای کشاورزی آماده ساخت و در آن چشمه ایجاد کرد و بخشی از آن را به نخلستان تبدیل نمود. امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) فیء را تقسیم کرد؛ به علی(ع) نیز قطعه زمینی رسید. حضرت در آن چشمه‌ای ایجاد کرد که از آن آبی به سمت آسمان فوران کرد مانند گردن شتر. آنجا را ینبع نامید. مردی بشارت آن را به حضرت داد؛ ایشان فرمود: «بَشِّرِ الْوَارِثَ هِيَ صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتْلًا فِي حَجِيجِ بَيْتِ اللَّهِ وَ عَابِرِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ وَ لَا تُورَثُ فَمَنْ بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا»[۷]: وارث را بشارت ده. این صدقۀ قطعی قطعی است برای حاجیان خانه خدا و کسانی که گذر می‌کنند در راه خداست که فروخته و بخشیده نمی‌شود و به ارث برده نمی‌شود؛ پس هر کس آن را فروخت یا بخشید، لعنت خدا، ملائکه و تمام مردم بر او باد. خداوند از او هیچ بخشش و معادلی را نمی‌پذیرد.

درآمد غلۀ حضرت از این نوع زمین‌ها بوده است. بلاذری مجموع غله حضرت را در یک سال زراعی مبلغ چهل‌هزار دینار دانسته است[۸]؛ درحالی‌که احمد حنبل از قول امام نقل کرده که صدقه و زکات اموالم به چهل‌هزار دینار می‌رسد[۹]. معنای این سخن این است که یک‌بیستم غله حضرت به چهل‌هزار دینار می‌رسیده و کل غله بیشتر بوده است. در آن زمان هر دیناری ده درهم بوده است که در مجموع مبلغ قابل توجهی را نشان می‌دهد. به نقل بلاذری، علی(ع) همه اینها را وقف کرد و برای گذران زندگی خود شمشیرش را فروخت[۱۰].[۱۱].

کاشت درخت

خرما در جزیرة‌العرب از محصولات رایج و غذاهای مرسوم مردم بود. مزارع مختلفی در محدوده مدینه به ایجاد نخلستان اختصاص داشت. این نخلستان‌ها دارای انواع خرما با نام‌های مختلف بود. درخت خرما از طریق اصله و هسته خرما هر دو به عمل می‌آید. اخبار متعددی وارد شده است که معصومان به کاشت نهال یا هسته خرما می‌پرداختند و در کاشت درخت نقش داشتند.

سیره رسول خدا(ص)

امام صادق(ع) می‌فرماید: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَمَصُّ النَّوَى بِفِيهِ وَ يَغْرِسُهُ»[۱۲]: «سیره رسول خدا(ص) این بود که دانه خرما را در دهانش می‌مکید، سپس می‌کاشت». این خبر نشان می‌دهد که رسول خدا(ص) درختکاری می‌کرده و به کار کشاورزی و باغداری می‌پرداخته است. آمدن کلمه «کان» همراه با فعل مضارع «یمص» نشان می‌دهد که این عمل پیامبر(ص) مستمر بوده است. مورد مشخص این درختکاری در این روایت مشخص نشده است؛ اما در جریان آزادی سلمان که قرار بود چهارصد اصله نخل خرما پول آزادی وی باشد، گزارش مشابهی از رسول خدا(ص) نقل شده که حضرت در کاشتن درخت‌ها نقش داشته است[۱۳]. در منابع تاریخی نقل شده که رسول خدا(ص) برای آزادی سلمان سیصد درخت خرما و مقداری پول قرار داد. پیامبر(ص) خطاب به یاران خود فرمود: برادرتان را کمک کنید. هر یک بین سی تا ده نهال خرما کاشتند؛ همه سبز شد[۱۴] جز یک نهال که پیامبر(ص) آن را در آورد و دوباره کاشت و همان سال میوه داد[۱۵].

عجوه نوعی از بهترین خرماهای مدینه است که گفته شده مادر خرماهاست[۱۶] و میوه بهشتی است[۱۷] که با آدم از بهشت آمده[۱۸] و سموم بدن را دفع می‌کند[۱۹]. این نوع خرما را رسول خدا(ص) کاشته است[۲۰]؛ به همین جهت امروز خرمای عجوه جزو گران‌ترین خرماهای شهر مدینه است و قیمت یک کیلوی آن بالای سی ریال سعودی است. در روایتی می‌خوانیم غلۀ اموال علی(ع) از ینبع می‌آمد و از آن غذا درست می‌کرد و در روغن زیتون، نان و خرمای عجوه ترید می‌کرد و آن را می‌خورد و به مردم نان و گوشت می‌داد. گاهی هم خودش گوشت می‌خورد[۲۱]. به نظر می‌رسد گندم، زیتون و خرما از ینبع بوده که خود استفاده می‌کرده؛ ولی به مردم گوشت می‌داده است. از آنچه بیان شد استفاده می‌شود که رسول خدا(ص) درختکاری داشته و به کار کشاورزی می‌پرداخته است.[۲۲].

سیره امیرالمؤمنین(ع)

امیرالمؤمنین(ع) جزو کسانی است که بیشترین تلاش را در میان معصومان در کاشتن درخت و ایجاد نخلستان داشته است. امیرالمؤمنین(ع) در منطقه ینبع نخلستان بزرگی ایجاد کرد و درخت‌ها‌ی خرمای زیادی کاشت. در روایتی در کافی می‌خوانیم. مردی با امیرالمؤمنین(ع) مواجه شد، درحالی‌که سوار بر مرکب روی جوالی پر از هستۀ خرما نشسته بود. مرد گفت: یا اباالحسن، در این جوال چه داری؟ امیرالمؤمنین(ع) گفت: صدهزار نهال خرما، ان‌شاءاللّه. امیرالمؤمنین(ع) دانه‌ها را کاشت و تمام هسته‌های خرما سبز شد؛ حتی یک هستۀ آن خطا نکرد[۲۳].

مضمون این روایت معتبر بدین معناست که حضرت صدهزار نخل خرما کاشته است. به نظر می‌رسد این نخل‌ها در منطقه ینبع بوده است؛ منطقه‌ای که حضرت آن را وقف کرد و در وقفنامه تمام بردگانی را که روی زمین کار می‌کردند، آزاد کرد، به جز چهار نفر که آزادی آنان را بعد از پنج سال قرار داد[۲۴]. با توجه به اینکه در همین وصیت‌نامه امیرالمؤمنین(ع) مسئول این اوقاف را بعد از خود امام حسن(ع) و بعد از او امام حسین(ع) قرار داده است، مشخص می‌شود که این دو معصوم نیز درگیر کار کشاورزی بودند و بر نخلستان‌ها‌ی ینبع نظارت مستمر داشته و در آن به کار می‌پرداختند. امام صادق(ع) از پدرش نقل کرده که «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَقُولُ: مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ»[۲۵]: «امیر مؤمنان(ع) همیشه می‌فرمود: هر کس که آب و خاکی بیابد، آن‌گاه فقیر شود، خداوند او را از رحمت خود دور نماید».[۲۶].

مدیریت تولید کشاورزی

امیرالمؤمنین(ع) خود روی زمین کار می‌کرد و چشمۀ آب جاری می‌ساخت، اما این بدان معنا نیست که خود به‌تنهایی روی زمین کار می‌کرده است؛ بلکه حضرت با برنامه‌ریزی دقیق و استفاده از نیروی کار مناسب، به آبادکردن زمین و کشت درخت و زراعت می‌پرداخته است. آن حضرت معمولاً بردگانی را می‌خرید تا به ایشان کمک کنند و بعد از مدتی آموزش و آشناساختن آنان با اسلام، آنها را آزاد می‌کرد. در ماجرای جاری‌شدن چشمه در ینبع آمده که به حضرت خبر دادند که آب فوران کرد[۲۷]؛ یعنی حضرت در جای دیگری از مزرعه کار می‌کرده و جمعی به کندن چشمۀ آب مشغول بوده‌اند و آنان این خبر خوش را به حضرت داده‌اند. در وقفنامه حضرت که از موسی بن جعفر(ع) نقل شده و در کتب اربعه هم آمده است، حضرت تمام بردگان خود را آزاد می‌کند؛ ولی آزادی چهار تن از آنان را بعد از پنج سال قرار می‌دهد: زیاد، ابو‌نیزر، جبیر و زریق. سخن حضرت چنین است: «آنچه از مالم در ینبع است که به عنوان مال من شناخته می‌شود و اطراف آن، صدقه است. غلامانی هم که در آنجا کار می‌کنند، آزاد هستند، به جز رباح، ابو‌نیزر و جبیر. کسی بر آنان تسلط ندارد. آنان موالی هستند؛ تا پنج سال در این ملک کار کنند و مخارج آنان و روزی‌شان و مخارج خانواده آنان از ینبع است»[۲۸]. حضرت در ادامه به املاک وادی‌القری اشاره می‌کند که زریق، غلام دیگر حضرت، در آنجا به کار مشغول بوده است. حضرت شرط پنج سال را برای آزادی وی نیز قرار می‌دهد. در خبری آمده وقتی عقیل به کوفه آمد، امیرالمؤمنین(ع) گفت: به ینبع بنویسم تا مالی برای تو قرار دهند؟ عقیل گفت: غیر آن چیزی نیست؟ حضرت به حسین(ع) فرمود: برای عمویت پیراهن بخر[۲۹].

بخشی از اموال ینبع در اختیار امامان بعدی بوده است که نشان می‌دهد ایشان به اداره آن می‌پرداخته‌اند و بسیار سودآور بوده است. وقتی معاویه از مروان حاکم مدینه خواست دختر عبدالله بن جعفر را برای یزید خواستگاری کند، عبدالله گفت: اختیار او در دست دایی‌اش حسین است. او اکنون در ینبع است؛ باید صبر کنی برگردد. امام حسین(ع) با این ازدواج موافقت نکرد و او را به ازدواج قاسم بن محمد درآورد و بغیبغات را مهر او قرار داد[۳۰]. معاویه برای خرید چشمه ابو‌نیزر که غیر از بغیبغات بود، دویست‌هزار دینار برای امام حسین(ع) فرستاد؛ چون حضرت قرض داشت. حضرت آن را به معاویه نفروخت و فرمود وقف است[۳۱]. در زمان امام باقر(ع) نیز یادی از منطقه ینبع شده است. حسن زیات گوید: بعد از انجام مناسک حج به مدینه آمدم. از امام باقر(ع) پرسیدم، گفتند: در ینبع است. به آنجا رفتم. حضرت وقتی مرا دید فرمود: ای حسن، به اینجا آمدی؟ گفتم: دوست نداشتم برگردم و شما را نبینم. فرمود: من از این سیر خوردم؛ دوست نداشتم در مسجد پیامبر(ص) باشم[۳۲]. حضرت به ینبع رفته که دور از اجتماع مسلمانان بود تا سیر مصرف کند و بوی آن دیگران را آزار ندهد.

احتمالاً بخشی از بردگان حضرت که شصت نفر بودند[۳۳]، در اینجا یا عُرَیض به کار مشغول بودند. در خبر سدیر صیرفی نیز آمده که من با امام صادق(ع) به سوی منطقه ینبع حرکت کردیم[۳۴]؛ داوود رقی نیز با امام صادق(ع) به ینبع می‌رود که نشان می‌دهد حضرت مزرعه مناسبی در آنجا داشته است[۳۵].

در روستای عریض، نزدیک مدینه، معصومان مزرعه‌ای داشتند و به آنجا می‌رفتند. اخبار نشان می‌دهد این مزرعه از زمان امام باقر(ع) از آنِ ایشان بوده است. برابر خبری که امام صادق(ع) نقل کرده، پدرش زمینی را که به آن عریض می‌گفتند، از مردی خرید. قرار شد به جای هر یک دینار، ده درهم بدهد. بعد از انجام معامله، امام باقر(ع) به‌سرعت حرکت کرد. پرسیدم: چرا حرکت کردید؟ فرمود: برای اینکه معامله قطعی شود[۳۶]؛ یعنی تا فروشنده نتواند از خیار مجلس بهره ببرد و معامله را فسخ کند؛ بنابراین حضرت کل زمین عریض را خریده است و (بعد از آن) کل عریض ملک امام باقر(ع) بوده است[۳۷]. عریض بر وزن زبیر، وادی معروفی در مدینه است[۳۸]. در خبری، عریض جزو محدودۀ حرم نبوی معرفی شده است[۳۹].

شیخ صدوق خبر حضور حضرت را در عریض نقل کرده است[۴۰]. در خبری معتّب غلام امام صادق(ع) از حضور آن حضرت در عریض سخن می‌گوید که به مسجد و محل نماز امام باقر(ع) رفته است و سرگذشتی را نقل می‌کند[۴۱]. امام صادق(ع) وقتی می‌خواست از تره استفاده کند، به عریض می‌رفت[۴۲]. اسماعیل بن جعفر در عریض درگذشت و جنازه او را برای دفن به بقیع بردند[۴۳]. عریض به‌طور قطع ملک امام صادق(ع) بوده و فرزندش علی بن جعفر در آنجا زندگی می‌کرده و درگذشته است و به علی بن جعفر عریضی مشهور است و به فرزندانش عریضیان می‌گفتند[۴۴]. در سفری که شخصاً با جمعی به عریض رفتیم، دیدم که بر روی قبر علی بن جعفر خانه‌ای بود و یک گلدسته داشت که سابقه‌ای حدود پانصد سال داشت؛ بعد از چند سال، وهابی‌ها آن مقبره را در مرداد ۱۳۸۱ش تخریب کردند[۴۵].

موسی بن جعفر(ع) بارها به عریض می‌رفته و افراد برای پرسش مسائل شرعی[۴۶] یا حل مشکل اقتصادی خود در عریض، به خدمت حضرت می‌رسیدند[۴۷]. خبری هم از حضور امام رضا(ع) در عریض نقل شده است[۴۸]. موسی بن جعفر(ع) ملک دیگری به نام «یسیریه» داشته که آن را به ۲۶ هزار دینار خریده بود و به امام رضا(ع) بخشید[۴۹]. در هنگام سعایت فرزند اسماعیل از موسی بن جعفر(ع) از خرید این ملک توسط حضرت یاد شده که آن را به سی‌هزار دینار خریده است[۵۰]. در نسخه‌ای از عیون أخبار الرضا نام آن بشریه آمده است[۵۱]. در حاشیه نوشته بسریه صحیح است که قریه‌ای در دو فرسخی بغداد بوده است[۵۲].[۵۳].

منابع

پانویس

  1. محمد بن احمد مقدسی، احسن التقاسیم، ص‌۷۹.
  2. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج‌۲، ص۴۹۸.
  3. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۰۷.
  4. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۷۵: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَضَعَ حَجَراً عَلَى الطَّرِيقِ يَرُدُّ الْمَاءَ عَنْ أَرْضِهِ فَوَ اللَّهِ مَا نَكَبَ بَعِيراً وَ لَا إِنْسَاناً حَتَّى السَّاعَةِ».
  5. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۰۸.
  6. ینبع منطقه‌ای در جهت کوه رضوی، نزدیک به دریای سرخ در هفت مرحله‌ا‌ی شهر مدینه و نزدیک مسیر حاجیان شامی که بیشتر ساکنان آن بنی‌حسن بودند (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۰).
  7. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص۵۴؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۲، ص۳۴۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۹، ص۱۴۸.
  8. احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۶۰.
  9. احمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص‌۱۵۹؛ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص‌۷۱۲: «و إنّ صدَقَةَ مالي لَتَبْلُغُ أَرْبَعِينَ أَلْفَ دِينَارٍ».
  10. احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۶۰.
  11. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۰۸.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۷۴.
  13. شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام النعمه، ج۱، ص‌۱۶۵.
  14. ابن‌اسحاق، سیرة ابن‌إسحاق، ص۹۱؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۹؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۲۰.
  15. احمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج۵، ص۳۵۴؛ ابن‌عبدالبر، الإستیعاب، ج۲، ص۶۳۵؛ ا‌بن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۱، صص۳۹۵ و ۴۰۳: «فقال رسول اللَّهِ(ص): ما شَأْنُ هذه؟ قال: عُمَرُ: أنا غَرَسْتُهَا يا رَسُولَ اللَّهِ. قال: فَنَزَعَهَا رسول اللَّهِ(ص)، ثُمَّ غَرَسَهَا فَحَمَلَتْ من عَامِهَا».
  16. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۴۷؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص‌۵۳۰.
  17. عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۱۱، ص۱۵۲.
  18. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۴۷.
  19. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص‌۷۵؛ عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۱۱، ص۱۵۲.
  20. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۱۸۳؛ ابن‌اثیر جزری (مبارک)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۳، ص۱۸۸؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۴، ص۳۱۱.
  21. ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۱۳.
  22. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۱۰.
  23. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۴: «فَقَالَ لَهُ: مَا هَذَا يَا أَبَا الْحَسَنِ تَحْتَكَ؟ فَقَالَ: مِائَةُ أَلْفِ عَذْقٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. قَالَ: فَغَرَسَهُ فَلَمْ يُغَادَرْ مِنْهُ نَوَاةٌ وَاحِدَةٌ».
  24. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۶؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۴۱؛ عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۱۰، ص‌۳۷۵؛ ابن‌شبّه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۵.
  25. ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۱۵؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج‌۱۷، ص۴۰؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج‌۱۰۰، ص۶۵.
  26. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۱۲.
  27. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص۵۴؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۲، ص۳۴۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۹، ص۱۴۸.
  28. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص‌۱۷۹ و ج‌۷، ص۴۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۹، ص۱۴۶؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۲، ص۳۰۶؛ شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۳، ص۱۲۷: «أَنَّ مَا كَانَ لِي مِنْ مَالٍ بِيَنْبُعَ يُعْرَفُ لِي فِيهَا وَ مَا حَوْلَهَا صَدَقَةٌ وَ رَقِيقَهَا غَيْرَ أَنَّ رَبَاحاً وَ أَبَا نَيْزَرَ وَ جُبَيْراً عُتَقَاءُ لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَيْهِمْ سَبِيلٌ فَهُمْ مَوَالِيَّ يَعْمَلُونَ فِي الْمَالِ خَمْسَ حِجَجٍ وَ فِيهِ نَفَقَتُهُمْ وَ رِزْقُهُمْ وَ أَرْزَاقُ أَهَالِيهِمْ». در کتاب اخیر به جای «جبیر»، «عیاض» آمده و در دعائم «حبتر» آمده است.
  29. شیخ طوسی، الأمالی، ص۷۲۳: «أَكْتُبُ لَكَ إِلَى يَنْبُعَ. قَالَ: لَيْسَ غَيْرَ هَذَا».
  30. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۴۶۹.
  31. ابوسعد منصور بن حسین آبی، نثر الدر فی المحاضرات، ج۱، ص۲۰۵؛ علی بن محمد خزاعی، تخریج الدلالات السمعیه، ص۵۶۸؛ ابوعبید عبداللّه بن عبدالعزیز اندلسی بکری، معجم ما استعجم من أسماء البلاد و المواضع، ج۲، ص۶۵۹؛ ا‌بن‌حجر، الإصابه، ج۷، ص۳۴۳؛ محمد بن ابی‌بکر انصاری بری تلمسانی، الجوهرة فی نسب النبی و أصحابه العشره، ج۲، ص‌۲۵۳: عبارت نثر الدر: فركب الحسين دين، فحمل إليه معاوية بعين أبي نيزر مائتي ألف دينار، فأبى أن يبيع و قال: إنّما تصدّق بها أبي ليقي اللّه بها وجهه حرّ النار و لست بائعها بشيء.
  32. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص۳۷۵؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج‌۲، ص۵۲۳.
  33. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص‌۵۵.
  34. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۲، ص۲۴۲.
  35. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص۴۶۶.
  36. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص۱۷۰؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۲، ص۴۴؛ شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۳، ص۲۰۴‌؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۳، ص۷۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۷، ص۲۰.
  37. علی بن جعفر عریضی، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص۱۷.
  38. محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج‌۱۰، ص۹۳؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ج‌۷، ص۱۸۵.
  39. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص۵۶۴؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۳۳۷.
  40. شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۱، ص۵۴۴.
  41. قطب‌الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج‌۲، ص۸۵۹.
  42. احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج‌۲، ص۵۱۱.
  43. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۰۹.
  44. علی بن جعفر عریضی، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص۱۷؛ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌۱۰، ص۹۳.
  45. مجله میقات، شماره ۴۰، ص۱۱۲.
  46. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص۱۲۷: «مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ(ع) وَ هُوَ بِالْعُرَيْضِ».
  47. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۱، ص۴۷۸: «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(ع) إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ نَصْرَانِيٌّ وَ نَحْنُ مَعَهُ بِالْعُرَيْضِ».
  48. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۱، ص۴۸۷: «تَوَجَّهْتُ نَحْوَ الرِّضَا(ع) وَ هُوَ يَوْمَئِذٍ بِالْعُرَيْضِ».
  49. ابوجعفر محمد بن جریر طبری صغیر، دلائل الإمامه، ص۳۰۹.
  50. علی بن فخرالدین عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۲۳۱.
  51. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۷۲.
  52. سیدعلی‌خان شیرازی مدنی، الطراز الأول، ج۷، ص۸۳.
  53. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۱۳.