هفتم ذیحجه
شهادت امام باقر(ع)
مرجعیت فکری و دینی
امام باقر(ع) در این مدت با تأسیس دانشگاه اهل بیت(ع) به پرورش شاگردانی پرداخت که تعداد آنان به گزارش شیخ طوسی به ۴۶۶ نفر میرسید[۱]. بدین جهت بازماندگان صحابه و بزرگان تابعین و رؤسای فقیهان مسلمان، از آن بزرگوار در خصوص اخبار پیشینیان، پیامبران، جنگهای پیامبر(ص)، و سیره و سنت آن حضرت، و نیز فقه و تفسیر و حدیث، روایت میکردند؛ به حدی که امام(ع) ضرب المثل فضیلت شده بود[۲].
فضیلتهای امام باقر(ع) به حدی انتشار یافته بود که آوازه آن نظر اقشار مختلف جامعه را متوجه ایشان کرد و مرجعیت فکری و دینی مردم را به آن حضرت سپرد؛ به گونهای که تودههای مردم پرسشهای خود درباره توحید و آغاز آفرینش و مسائل حج و تاریخ پیامبران و آداب و سنن را نزد وی میبردند و به ایشان مراجعه میکردند؛ چنانکه صاحبان فکر و نحلههای مختلف نیز در حل بسیاری از مشکلات علمی از محضر آن حضرت بهره میگرفتند. حتی برخی از مشکلات مالی مردم نیز به کرامت ایشان سامان مییافت. امام باقر(ع) یکی از روایان واقعه غدیر هستند که به تفصیل و با ذکر جزئیات این واقعه را بیان فرمودهاند. و روایت امام باقر(ع) یکی از متقنترین منابع خطبه غدیر به شمار میآید. همچنین به مناسبتهای مختلف به واقعه غدیر اشاره فرمودهاند.[۳]
ولادت ابراهیم، فرزند پیامبر(ص)
ابراهیم بن محمد بن عبدالله، آخرین فرزند رسول خدا(ص) است. مادرش ماریه قبطیه، کنیزی بود که مُقَوْقِس، حاکم اسکندریه، در سال ششم هجری به پیامبر اکرم(ص) هدیه کرد. ماریه کنیزی سفید و زیباروی و مورد علاقه رسول خدا(ص) بود که پس از اسلام آوردن، پیامبر(ص) او را به همسری برگزید و او را در نخلستانی که امروز به «مشربه ام ابراهیم» معروف است و از اموال بنینضیر بود، جای داد[۴].
ابراهیم در ذیحجه سال هشتم هجری در مدینه به دنیا آمد. خبر ولادت او را قابله ماریه، سلمی، کنیز آزاد شده رسول خدا(ص) برای شوهرش ابورافع آورد. ابورافع مژده تولد ابراهیم را به پیامبر داد و آن حضرت غلامی را برای مژدگانی به ابورافع بخشید و فرمود: امشب دارای فرزندی شدم و نام پدرم ابراهیم را بر او نهادم. همچنین فرمود: این پسر، مادرش را از بردگی آزاد کرد. بعد از تولد ابراهیم، جبرئیل با کنیه «ابو ابراهیم» نزد رسول خدا(ص) آمد و بر ایشان سلام داد[۵]. روز هفتم ولادت ابراهیم، رسول خدا(ص) گوسفندی را به رسم عقیقه، قربانی کرد و به وزن موهای سر او میان فقیران نقره تقسیم کرد. سپس دستور داد آن موها را دفن کنند[۶]. این کار رسول خدا(ص) به عنوان سنت ایشان، تأکیدی بر استحباب این رسم هنگام ولادت فرزند است.
بعد از تولد ابراهیم، زنان انصار بسیار مشتاق بودند تا به وی شیردهند. پیامبر او را به ام برده، دختر منذر بن زید از طایفه بنینجار و همسر براء بن اوس سپرد. ایشان هر روز برای دیدن فرزندش ابراهیم به قبیله بنینجار میرفت و خواب قیلوله نیمروز خود را کنار پسرش ابراهیم انجام میداد. رسول خدا(ص) ابراهیم را شبیه خود میدانست. ابن سعد در روایتی از عایشه آورده است: روزی رسول خدا(ص) ابراهیم را همراه خود نزد عایشه برد و به او فرمود: «انْظُرِي إِلَى شَبَهِهِ بِي»؛ «شباهتش را به من بنگر!» عایشه گفت: شباهتی نمیبینم. فرمود: مگر سفیدی او را نمیبینی؟ عایشه پاسخ داد: هر کودکی که دوران جنینیاش کوتاه باشد، سفید و فربه میشود[۷]. باردار شدن ماریه از پیامبر، سبب ناخوشایندی برخی از همسران ایشان شد. نیز در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که رسول خدا(ص) به ماریه (همانند زنان آزاد) دستور حجاب داد. این بر زنان ایشان ناخوش آمد و سبب حسادت آنان به ماریه شد[۸]. گویا همین امر سبب انتقال ماریه به بیرون مدینه گشت.[۹]
فدایی امام حسین(ع)
ابن شهر آشوب از ابن عباس روایت کرده است: در خدمت نبی مکرم(ص) بودم و فرزندش ابراهیم بر زانوی چپ و حسین بن علی(ع) بر زانوی راست او نشسته بودند و آن حضرت گاهی این را میبوسید و گاه آن را. ناگاه جبرئیل از جانب پروردگار جهان بر آن حضرت نازل شد. چون حالت وحی از حضرت برطرف گشت فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد، پروردگار تو بر تو سلام میرساند و میگوید: من این دو را با هم برای تو نمیگذارم. یکی را فدای دیگری کن. پیغمبر(ص) نگاهی به ابراهیم کرد و بگریست و گفت: مادر او کنیزکی است و اگر رحلت کند کسی غیر از من بر او محزون نگردد. و مادر حسین فاطمه است و پدرش علی پسرعم من است که گوشت و خون من است. اگر حسین از دنیا برود، دخترم و پسرعمم و خود من بر او محزون میشویم، و من حزن خویش را بر حزن آنها برگزیدم. ای جبرئیل! ابراهیم درگذرد که او را فدای حسین کردم. غم از دست دادن ابراهیم برای پیامبر(ص) بسیار دشوار بود، ولی پیامبر(ص) به خاطر خدا به چنین مصیبتی رضایت داد. ابن عباس گفت: ابراهیم پس از سه روز رحلت کرد و پیغمبر(ص) هرگاه حسین(ع) را میدید به سوی او میآمد، او را میبوسید و به سینه میچسبانید و ثنایای او را میمکید و میگفت: «فَدَيْتُ مَنْ فَدَيْتُهُ بِابْنِي إِبْرَاهِيمَ»؛ فدای آنکه فرزند خود ابراهیم را فدای او کردم[۱۰].[۱۱]
وفات و دفن
ابراهیم پس از یک سال و اندی، روز سه شنبه دهم ربیع الاول سال دهم هجری وفات یافت. برخی وفات او را در هجدهم رجب همان سال دانستهاند. مدت عمر وی را به اختلاف ۱۶ یا ۱۸ یا ۲۲ ماه گفتهاند. بنا بر اینکه او در ذیحجه سال هشتم زاده شده و در ربیع الاول سال دهم رحلت کرده باشد، ۱۶ ماه زنده بوده است. رسول خدا(ص) بعد از درگذشت او فرمود: «او در بهشت دایهای دارد که باقیمانده مدت شیرخواریاش را کامل خواهد کرد».[۱۲]
در اندوه ابراهیم
پیامبر در مرگ فرزندش ابراهیم سخت اندوهگین شد و گریست. از ایشان پرسیدند: آیا شما هم گریه میکنید؟ فرمود: «تَدْمَعُ الْعَيْنُ، وَ يَحْزَنُ الْقَلْبُ، وَ لَانَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ»[۱۳]؛ دل میسوزد و چشم اشک میریزد؛ اما سخنی نمیگوییم که خدا را به خشم آورد. بعد از درگذشت ابراهیم، رسول خدا(ص) دستور داد تا علی بن ابی طالب(ع) او را برای دفن آماده کند. علی(ع) او را غسل داد و کفن کرد. سپس پیامبر(ص) فرمود: او را در کنار یار پیشگام خود، عثمان بن مظعون دفن میکنیم. به دستور پیامبر گرامی(ص) ابراهیم را در قبرستان بقیع و کنار قبر عثمان بن مظعون که رسول خدا(ص) به او بسیار علاقه داشت، در منطقه روحاء بقیع دفن کردند. هنگام دفن ابراهیم، پیامبر(ص) به علی بن ابی طالب(ع) دستور داد تا وارد قبر شود و سنگ لحد را بگذارد. مردم گمان کردند جایز نیست کسی وارد قبر فرزند خود شود. پیامبر(ص) فرمود: حرام نیست که در قبر فرزندان خویش وارد شوید؛ اما از این بیمناکم که وقتی در قبر وارد شوید و کفن را از صورت فرزندتان کنار زنید، شیطان با شما بازی کند تا در بیتابی افراط ورزید و اجر و پاداش شما تباه شود. بعد از دفن ابراهیم، پیامبر(ص) دستور داد بر روی قبر وی آب بپاشند[۱۴].[۱۵]
خورشیدگرفتی در فوت ابراهیم(ع)
هنگام مرگ ابراهیم خورشید گرفت. مردم پنداشتند که خورشید گرفتگی به سبب درگذشت اوست. رسول خدا(ص) دستور داد مردم در مسجد گرد آیند. سپس فرمود: «إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ يَجْرِيَانِ بِأَمْرِهِ مُطِيعَانِ لَهُ لَا يَنْكَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَيَاتِهِ»[۱۶]؛ خورشید و ماه دو نشانه خدایند که به امر او جریان دارند و مطیع او هستند و برای مرگ یا زندگی کسی نمیگیرند.[۱۷]
طعنه به رسول خدا(ص)
پس از مرگ ابراهیم، برخی از زنان رسول خدا(ص) طعنه زدند که اگر محمد پیامبر بود، فرزندش نمیمرد. برخی نیز ایشان را ابتر نامیدند. عدهای از مردم گفتند: رسول خدا(ص) از شدت بیتابی و ناراحتی فراموش کرد بر فرزندش نماز بگزارد. جبرئیل فرود آمد و سخنان مردم را به رسول خدا خبرداد. پیامبر رو به روی جمعیت ایستاد و فرمود: جبرئیل سخنان شما را به من خبر داد. اما چنان نیست که گفتید. خداوند متعال پنج نماز بر شما واجب کرده و امر فرموده که نماز میت نخوانم، مگر بر جنازهای که نماز خوانده باشد، یا به صورت تمرینی بتواند نماز بخواند. مقصود از این جمله اخیر آن است که دست کم آن کودک به هفت سالگی رسیده باشد. از اینرو، در فقه شیعه نماز میت تنها بر جنازه کودکی واجب است که شش سال او تمام شده باشد. بر پایه روایتی از امام کاظم(ع) پس از درگذشت ابراهیم سه سنت جریان یافت که مستند فقها برای سه حکم فقهی شد؛ از جمله استحباب نماز میت بر کودک، و نه وجوب آن[۱۸].[۱۹]
منابع
پانویس
- ↑ رجال شیخ طوسی، ص۱۰۲ تا ۱۴۲.
- ↑ بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان(ع)، ص۳۵۰.
- ↑ فرحزاد، حبیبالله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۲۵.
- ↑ طبقات، ج۱، ص۱۰۷.
- ↑ طبقات، ج۱، ص۱۰۸.
- ↑ الاستیعاب، ج۱، ص۵۰.
- ↑ طبقات، ج۱، ص۸۶.
- ↑ طبقات، ج۱، ص۱۰۸.
- ↑ فرحزاد، حبیبالله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۲۶.
- ↑ مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۸۱؛ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۱۵۳.
- ↑ فرحزاد، حبیبالله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۲۷.
- ↑ فرحزاد، حبیبالله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۲۸.
- ↑ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۱۵۷.
- ↑ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۵۶.
- ↑ فرحزاد، حبیبالله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۲۸.
- ↑ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۵۵.
- ↑ فرحزاد، حبیبالله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۲۹.
- ↑ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۱۵۷.
- ↑ فرحزاد، حبیبالله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۲۹.