استقلال فکری در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
همان طور که پیش از این گفتیم شرط اول استقلال در همه جوانب از نظر امام خمینی استقلال فکری است. استقلال فکری به معنای انفصال پیوند از غرب است. حضرت امام استقلال فکری را یک مفهوم همهجانبه پنداشته که سطوح مختلفی را مانند؛ شیوه زندگی مستقل، افکار مستقل، رادیوی مستقل، تلویزیون مستقل، سینمای مستقل میتواند در برگرفته و بیان داشتهاند که پافشاری بر این استقلال فکری و ابعاد متفاوت آن میبایست بدون واهمه از اطلاق کهنهپرستی توسط روشنفکران غربزده صورت گیرد[۱]. یکی از اهداف مهم در سیاستگذاری فرهنگی انقلاب اسلامی تأکید بر ظرفیتهای بومی فرهنگ اسلامی - ایرانی و همچنین فاصله گرفتن از آفات و آسیبهای مخرب فرهنگ غربی است. انقلاب اسلامی ایران به عنوان انقلابی که به اذعان اغلب پژوهشگران عرصه انقلاب، ابعاد فرهنگی آن بسیار پررنگ بود یکی از شعارهای اساسی خود را استقلال فرهنگی قرار داد و اقدامات مهمی قبل و بعد از انقلاب در راستای مقابله با فرهنگ مهاجم غربی و بالندگی روزافزون فرهنگ ایرانی و اسلامی صورت داد؛ به نحوی که امام خمینی در ۲۳ / ۳ / ۵۹ فرمانی را مبنی بر تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی صادر نمودند. به نظر ایشان در طول مدت سلطه رژیم فاسد پهلوی، متولیان عرصههای فرهنگی که خودشان بویی از فرهنگ نبرده بودند این نقطه ثقل و مرکز اساسی یعنی فرهنگ کشور را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند. البته انقلاب فرهنگی یک فرآیند غیر مقطعی و متداوم است و تا نیل به استقلال ادامه خواهد داشت و مبتنی بر ایدهها و اهداف امام خمینی این انقلاب به معنای واقعی کلمه باید در عرصه فرهنگ رخ دهد.
انقلاب ایران یک فرایند چند وجهی ایدآل ساز است که به نام خدا سلطنت را از سریر قدرت به حضیض ذلت کشاند و نقطه عزیمت صورتبندی یک هویت سیاسی دین مدار در دنیای هویتهای سکولار بود. امام خمینی در عصر اقبال به مدرنیته، انقلابی را رهبری نمود که به تعبیر میشل فوکو در برابر مدرنیته بود. فوکو در اراده تمامی آحاد یک ملت به کثرت و بزرگی ملت ایران، برای تحقق یک حکومت اسلامی این آرزو و خواست را مییابد که ایرانیان در صدد جمع بین «رژیم جدیدی از حقیقت» و «نوع نوینی از حکومت» هستند. آنان به دنبال «معنویتگرایی سیاسی» میباشند، آنان در صدد گشودن راهی برای معنویت در سیاست هستند[۲]. انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک پدیده معنا ساز که میباید حرفهای جدیدی برای بشر معاصر طرح کند، هیچ وقت نمیتواند از کانون معنایی خود یعنی قرآن و عترت دور شود. بازشناسی هویت انقلاب اسلامی به عنوان نرم افزار کشورداری و پایبندی به عناصر موجده انقلاب اسلامی موضوعی است که تنها با فهم و مداقه در مبانی قرآنی حکومت دینی به دست میآید. در همین زمینه امام خمینی معتقد است تربیت الهی انسان اصل و اساس دعوت انبیاء و ادیان بزرگ جهان است. همانگونه که مسیح برای تربیت، عروج و رشد انسان مبعوث شد، پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز وظیفۀ تربیت و هدایت انسانها را بر عهده داشت. بنابراین اساس فرهنگ دینی بر هدایت و تربیت انسان به سوی خداوند متعال شکل گرفته است. از نگاه امام اصلیترین و اولیترین نقش و وظیفۀ فرهنگ، تربیت انسان صالح است. ایشان در انتقاد از غرب و حکومت پیشین ایران در نادیده گرفتن این ضرورت فرهنگی بر این باور است که آنها فرهنگ ما را آنطور درست کردهاند که اجازه ندهند انسان در آن تربیت پیدا کند. رژیم پهلوی با حمایت غربیها اجازه ندادند که جوانان ما رشد پیدا کنند. اینها در فرهنگ اسلامی ایران رخنه کردند و فرهنگ کشور ما را به روزی انداختند که مانع از رشد انسان و انسانیت شوند[۳].
ایشان اصل رشد و هدایت انسان به سوی خداوند متعال را نیز به عنوان اولین وظیفۀ دولت موقت ایران در سال ۱۳۵۸ معرفی کردند و معتقد بودند فرهنگ باید متحول شود، فرهنگ استعماری فرهنگ استقلالی شود[۴]. بدون تردید هویت فرهنگ استقلالی نظام اسلامی در ایران عامل اصلی ایستادگی مردم و مسئولان بوده و هست. این هویت بر پایه نفی استثمار، نفی سلطهپذیری، نفی تحقیر ملتها از جانب قدرتهای سیاسی دنیا، نفی وابستگی سیاسی، نفی نفوذ و دخالت قدرتهای مسلط، و نفی سکولاریسم اخلاقی و اباحیگری و اثبات هویت ملی و ایرانی، ارزشهای اسلامی، دفاع از مظلومان جهان، و تلاش برای فتح قلههای علم و دانش و... استوار شده است.[۵]
منابع
پانویس
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۹، ص۱۵۸ و ۱۵۹.
- ↑ خرمشاد، محمدباقر، فوکو و انقلاب اسلامی ایران، معنویتگرایی در سیاست، فصلنامۀ متین، سال اول، شماره ۱، زمستان ۷۷.
- ↑ صحیفه نور، ج۵، ص۱۹۵.
- ↑ صحیفه نور، ج۵، ص۲۰۰.
- ↑ نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۷۶۰.