محمد بن اورمه قمی در معارف و سیره رضوی
مقدمه
از اصحاب امام رضا (ع). ابوجعفر محمد بن اُورمه قمی[۱] یا اُرومه[۲]، از فقیهان برجسته و محدثان شیعی بود[۳] که ابنقولویه با دو واسطه[۴] و نجاشی با چهار واسطه[۵]، یعنی از طریق حسین بن محمد بن هدیه، از جعفر بن محمد، از عبدالله بن فضل بن هلال، از احمد بن علی بن نعمان از او روایت دارد[۶].
از زیستنامه وی اطلاع چندانی در دست نیست، اما با توجه به اینکه شیخ طوسی وی را از اصحاب امام رضا (ع) دانسته[۷]، روایاتی نیز از امام هادی (ع) (امامت ۲۲۰-۲۵۴ق)[۸] نقل کرده و تا اواخر نیمه اول قرن سوم قمری نیز در قید حیات بوده، چون اخباری از دوران خلافت معتصم عباسی (خلافت ۲۳۲-۲۴۷ق) دارد[۹]، میتوان گمانه زد که وی در نیمه دوم قرن دوم به دنیا آمده باشد.
درباره محمد گفتوگوهای بسیاری وجود دارد. شاید اولین مسأله قابل طرح آن باشد که آیا محمد بن اورمه مذکور در کتاب الفهرست[۱۰] با محمد بن اورمه قمی مذکور در کتاب الرجال[۱۱]، با محمد بن ارومه ذکر شده در دیگر کتب رجالی و حدیثی[۱۲] یک نفرند یا متعددند. میرداماد ادعا میکند آنچه درباره صحابی دانستن محمد بن اورمه به شیخ نسبت داده شده، دروغ است، چون در نسخه موجود رجال شیخ که در اختیار است چنین چیزی وجود ندارد و ابوالمنذر بن محمد بن ارویه قمی را از اصحاب امام رضا (ع) دانسته نه محمد بن اورمه یا محمد بن ارومه را. وی با این بیان بر تعدد افراد صحه میگذارد[۱۳]. برخی دیگر نیز این سخن و ادعا را پذیرا شدند[۱۴]. اما آنچه در منابع رجالی و حدیثی درباره این عناوین آمده، از اتحاد شخصیتی محمد بن اورمة، محمد بن اورمه قمی و محمد بن ارومه حکایت دارد.
به هر حال، ابناورمه از شخصیتهای برجسته حدیثی عهد ابناءالرضا (ع) به شمار است، به گونهای که در اسناد نزدیک به سی روایت حضور دارد[۱۵]، گرچه در هیچ یک از این روایات مستقیماً از امامی روایت نکرده و به همین جهت شیخ طوسی وی را از کسانی که از امام روایت ندارند، ذکر کرده است[۱۶]. از میان روایات باقی مانده از او در کتب حدیثی شیعه، چند روایت از امام رضا (ع) دارد که همگی با واسطه است، از جمله روایتی با واسطه محمد بن حسن اشعری[۱۷] و دیگری با واسطه احمد بن ابینصر بزنطی[۱۸]. در عین حال، شیخ او را از اصحاب امام رضا (ع) دانسته[۱۹] و بالتبع، برخی از متأخران و معاصران نیز نامش را در زمره اصحاب آن حضرت ذکر کردهاند[۲۰]، هر چند در سایر منابع رجالی چنین مطلبی دیده نمیشود[۲۱]. قرآئن موجود نیز بیشتر بر حضور وی در دورههای بعدی حکایت دارد، چنان که وجود وسائط روایی گاه تا سه نفر میان او و امام رضا (ع) حاکی از آن است[۲۲]. نیز دو واقعه تاریخی ذیل نیز میتواند مؤید این ادعا باشد، هر چند در صحت و سقم آنها باب نقد گشوده است. یکی از این دو واقعه مربوط به امام جواد (ع) است که از ابناورمه نقل شده است. معتصم جماعتی از وزیران و مشاوران خویش را گرد آورد تا به دروغ علیه آن حضرت گواهی دهند که وی قصد شورش علیه دستگاه خلافت را داشته است. سپس معتصم امام را فرا میخواند و با طرح اتهام، شهادتنامه را به او نشان میدهد، اما امام با سوگندی خود را از چنین فعالیتی مبرا مینماید[۲۳]. داستان دیگر، به سفر وی به دیار سامرا مربوط میشود. خود در ذکر این واقعه آورده است: در روزگار متوکل عباسی، زمانی که خلیفه، امام را برای کشتن به سعید حاجب سپرده بود، به دیدار او رفتم. به من گفت: آیا دوست داری خدایت را ببینی؟ گفتم: سبحان الله، خدای من که با چشمان دیده نمیشود. گفت: همان کسی را که گمان دارید امام شماست. گفتم: بدم نمیآید. پس از لحظاتی به دیدن امام رفتم. چون وی را در چنین حالی دیدم، سخت گریستم، امام دلداریام داد و فرمود: نگران مباش. آنان نمیتوانند مرا به قتل برسانند، بلکه خداوند آن دو را تا دو روز دیگر هلاک خواهد کرد[۲۴]. البته نخستین بار راوندی این گزارش را نقل کرده و سپس به نوشتههای بعدی راه یافته است[۲۵].
درباره شخصیت مذهبی ابناورمه سخنان چندی وجود دارد. برخی از علمای قمی وی را به غلو متهم کرده بودند. از داستان پیشین نیز چنین امری بر میآید و گویی وی در نزد دیگران به غلو، البته به معنای خدانگاری ائمه متهم بوده است. لذا سعید حاجب، امام را خدای او ذکر میکند، هر چند جنبه تحقیری و تخریبی آن انکار شدنی نیست. کتاب الرد علی الغلاة[۲۶] وی نیز نشان از رویکرد جامعه به او یا شیوع این گرایش در آن زمان دارد که وی را بر آن داشته تا باور خود را درباره آن ابراز دارد. در هر صورت، دستهای از اشعریان قم بر آن شده بودند تا او را به جرم غالیگری به قتل برسانند و به همین منظور وی را تحت نظر گرفتند[۲۷]. ولی وقتی وی را اهل عبادت یافتند، به اشتباه خود پی بردند و از تصمیم خویش منصرف شدند[۲۸]. چون غلو در نگره آنان، بر حسب آنچه شیخ صدوق تشریح کرده، به کسانی نسبت داده میشد که معرفت امام را از تمام عبادات و فرائض کافی میدانستند[۲۹] و طبعاً فرد غالی به سراغ عبادت نمیرفت.
گذشته از این، آوردهاند که توقیعی نیز از امام هادی (ع) مبنی بر برائت وی فرستاده شده بود.
ابنغضائری با ذکر این مطلب وی را از این اتهام مبرا میداند و یادآور میشود که گرچه قمیها به او نسبت غلو دادهاند، اخباری که از او رسیده، پاکیزه است و در آنها هیچ خبری که نشان دهنده این مطلب باشد، دیده نمیشود. سپس میگوید: من گمان دارم او مورد تهمت قرار گرفته است. وی همچنین مینویسد: من خود دستخط و توقیعی از امام هادی (ع) دیدم که امام به جمعی از دانشمندان قم نوشته و دامن او را از این سخنان تهمتآمیز پاک کردهاند[۳۰].
به رغم چنین مباحثی برخی از علمای رجال در قبول روایات وی تردید دارند[۳۱]. شیخ طوسی وی را ضعیف شمرده است[۳۲]. دستهای نیز بر تخلیط روایات وی اذعان دارند و از اینرو گفتهاند. آنچه از نوشتههای وی در آثار حسین بن سعید و دیگران انعکاس یافته، قابل اعتماد است و میتوان بر اساس آنها فتوا داد، اما بر آنچه وی در آن متفرد است، نمیتوان اعتماد کرد[۳۳]؛ از جمله نوشتههایی که در تفسیر باطنی قرآن دارد. این تفسیر گویا حاوی نکتههایی است که انتسابش به او مایه جرح وی میگردد. بدین جهت ابنغضائری عنوان میکند که ممکن است چنین اوراقی به وی نسبت داده شده باشد و حتی اگر از او باشد، باز هم تفسیر ربطی به احادیث وی ندارد. بدین گونه ابنغضائری وی را از باورهای نااستوار مبرا میداند و مورد اعتماد میخواند[۳۴]. نجاشی نیز کلیه کتابهای وی را صحاح میداند، جز کتاب تفسیر باطن که به او نسبت داده شده و از دید وی آمیخته با احادیث ضعیف است[۳۵]. احادیث صحاح را میتوان به دادههایی که از پایه و اساس سندی برخوردارند، تبیین کرد و به بیانی میتوان آنها را صادر شده از امام دانست. البته صاحب معالم در نقطه مقابل قرار دارد. او مینویسد: نوشتههای ابناورمه بین اصحاب متروک است[۳۶]. علامه حلی با برشمردن جمیع موارد و اقوال مختلف، به توقف در روایات وی روی میکند[۳۷]، در حالی که میرداماد بر خلاف او، به قبول روایاتش حکم میکند. استدلال وی این است: ابنغضائری که با کمترین دلیل به تضعیف افراد میپردازد، راجع به وی مینویسد که حدیثش پاکیزه و بدون فساد است و چیزی از او ندیده که موجب اضطراب نفس شود. همچنین شیخ و نجاشی وی را به غلو نسبت ندادهاند، بلکه آن را تهمتی برایش ذکر کردهاند[۳۸].
خویی پس از معرفی ابناورمه و بیان اقوال مختلف، به ذکر دو نکته میپردازد. نکته اول درباره غلو وی است که با توجه به روایات بسیاری که ابناورمه در سلسله اسناد آنها قرار دارد و نافی غلو است و نیز روایاتی که حاکی از قوت ایمان و حسن عقیده اوست، اتهامی بیش نیست. نکته دوم اینکه با توجه به نظر نجاشی مبنی بر صحیح بودن تمام نوشتههای وی، جز اوراق مربوط به تفسیر که آن هم به او نسبت داده شده، تنها سخن معارض، قول شیخ است که وی را ضعیف دانسته است، اما شاید مراد وی، ضعف ابناورمه در نفسش باشد که منسوب به غلو شده یا به اعتبار اینکه در روایاتش تخلیط است، به قرینه آنچه در الفهرست آورده است. با این رویکرد، خویی به مورد اعتماد بودن روایات وی نظر میدهد[۳۹]. تستری نیز با این بیان که غلو دارای درجاتی است، به استناد آنچه علمای رجالی چون نجاشی و ابنغضائری درباره او آوردهاند، مینویسد: حتی اگر اتهامش به غلو ثابت باشد، باز هم اخبارش معتبر است[۴۰].
به هر حال، ابناورمه از عالمان بزرگ شیعی و دارای آثار فراوان است. وی در زمینههای مختلف فقهی[۴۱]، کلامی، اخلاقی و دیگر مضامین، آثاری پدید آورده و بیش از سی اثر از خود به جای نهاده است؛ کتابهایی مانند کتاب الوضوء، کتاب الصلاة، کتاب الزکاة، کتاب الصیام، کتاب الحج، کتاب النکاح، کتاب الطلاق، کتاب الحدود، کتاب الدیات، کتاب الشهادات، کتاب الإیمان والنذور، کتاب العتق و التدبیر، کتاب التجارات و الاجارات، کتاب المکاسب، کتاب الصید و الذبائح، کتاب المزار، کتاب حقوق المؤمن و فضله، کتاب الجنائز، کتاب الخمس، کتاب تفسیر القرآن، کتاب التجمل و المروة، کتاب الدعاء، کتاب الوصایا، کتاب الفرائض، کتاب الزهد، کتاب الاشربة[۴۲]. نگاهی به نوشتههای وی نشان میدهد که او به امور عبادی و فرائض دینی توجه بسیار داشته، چنان که دستهای از کتاب هایش حاکی از عِرق شدید مذهبی وی است؛ کتابهایی مثل المثالب، المناقب، الملاحم، المزار، التقیة و کتاب ما نزل فی القرآن فی امیرالمؤمنین (ع)[۴۳].
از تاریخ وفات ابناورمه اطلاعی در دست نیست، اما بر اساس آنچه گذشت، وی تا پایان نیمه اول قرن سوم در قید حیات بوده است. او از افرادی چون علی بن حسان، احمد بن نضر[۴۴]، علی بن یحیی[۴۵]، زکریا ابوعبدالله المؤمن[۴۶]، محمد بن سنان[۴۷]، ابراهیم بن حکم بن ظهیر[۴۸]، محمد بن علی کوفی[۴۹]، احمد بن حسن میثمی[۵۰] و دیگران روایت کرده است. راویانی مثل معلی بن محمد، صالح بن ابیحماد[۵۱]، سهل بن زیاد آدمی[۵۲]، حسین بن حسن بن ابان[۵۳]، علی بن حسن بن فضال[۵۴] و دیگران نیز از وی روایت کردهاند.[۵۵].[۵۶]
منابع
پانویس
- ↑ الرجال، ابن غضائری، ص۹۳.
- ↑ خلاصة الأقوال، ص۳۹۷.
- ↑ الرجال، ابن غضائری، ص۹۳.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۱۳.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۲، ص۱۰۶؛ ج۳، ص۳۵۹.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۳۰.
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۶۷.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۵۶۹.
- ↑ الثاقب فی المناقب، ص۵۲۴؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۱۲؛ جمال الأسبوع، ص۳۶.
- ↑ الفهرست، طوسی، ص۲۲۰، ۳۲۷.
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۶۷، ۴۴۸.
- ↑ الاستبصار، ج۴، ص۱۳۷؛ فرحة الغری، ص۱۳۵؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۸۳.
- ↑ الرواشح السماویة، ص۱۷۵.
- ↑ الرسائل الرجالیة، ج۱، ص۱۴۹.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۱۲۷؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج۳، ص۴۸۱.
- ↑ رجال الطوسی، ص۴۴۸.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۲۶؛ الاستبصار، ج۴، ص۱۳۷.
- ↑ مسند الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص۵۵.
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۶۷.
- ↑ طرائف المقال، ج۱، ص۳۴۲؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۶ ص۴۷۴.
- ↑ الرجال، ابنغضائری، ج۱، ص۹۳؛ رجال النجاشی، ص۳۲۹؛ خلاصة الأقوال، ص۲۵۳؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۲، ص۱۰۶.
- ↑ مسند الإمام الرضا (ع)، ج۱، ص۷۵.
- ↑ الثاقب فی المناقب، ص۵۲۴.
- ↑ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۱۲؛ کشف الغمة، ج۲، ص۳۹۴؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۰۴.
- ↑ جمال الأسبوع، ص۳۶؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۱۹۵؛ بحارالأنوار، ج۵۰ ص۱۹۵.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۳۰؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱۰، ص۲۱۴.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۴۵؛ رجال النجاشی، ص۳۲۹.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۴۵؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۱۲۴.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۴۵؛بحوث فی مبانی علم الرجال، ج۳، ص۳۲۳- ۳۲۴.
- ↑ الرجال، ابن غضائری، ج۱، ص۹۳-۹۴، طرائف المقال، ج۱، ص۳۴۲؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۶، ص۴۷۴.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۲۹.
- ↑ رجال الطوسی، ص۴۴۸.
- ↑ الرجال، ابنغضائری، ج۱، ص۹۴؛ رجال النجاشی، ص۳۲۹؛ الفهرست، طوسی، ص۲۲۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۱۲۵.
- ↑ الرجال، ابنغضائری، ج۱، ص۹۴.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۲۹.
- ↑ منتقی الجمان، ج۱، ص۴۲.
- ↑ خلاصة الأقوال، ص۳۹۸.
- ↑ الرواشح السماویة، ص۱۷۵.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۱۲۷- ۱۲۸.
- ↑ قاموس الرجال، ج۹، ص۱۲۸.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۲۹- ۳۳۰.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۳۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۱۲۴.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۳۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۱۲۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۸۵، ۳۹۶.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۱۹۲.
- ↑ کامل الزیارات، ص۴۸۸.
- ↑ علل الشرایع، ج۱، ص۸۳.
- ↑ التوحید، ص۷۵.
- ↑ الخصال، ص۳۰۰.
- ↑ کمالالدین و تمام النعمة، ص۱۴۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۱۰، ۳۹۶.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۱۹۲.
- ↑ کامل الزیارات، ص۲۵۵.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۲۶.
- ↑ منابع: الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۹۰ق؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمدباقر بن محمدتقی معروف به علامه مجلسی (۱۱۱۰ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛ بحوث فی مبانی علم الرجال، محمد سند بن حمید بحرانی (معاصر)، قم، مکتبة فدک، دوم، ۱۴۲۹ق؛ تهذیب الأحکام، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: سید حسن موسوی خرسان، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۰۷ق، التوحید، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سیدهاشم حسینی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۳۹۸ق، الثاقب فی المناقب، محمد بن علی معروف به ابن حمزه (قرن عقی)، تحقیق: نبیل رضا علوان، قم، مؤسسه انصاریان، سوم، ۱۴۱۹ق، جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، علی بن موسی معروف به سیدبن طاووس (۶۶۴ق)، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، تهران، اختر شمال، اول، ۱۳۷۱ق، الخرائج و الجرائح، سعید بن هبة الله معروف به قطب الدین راوندی (۵۷۳ق)، تحقیق زیر نظر: سید محمد باقر ابطحی، قم، مدرسة الإمام المهدی، اول، ۱۴۰۹ق، الخصال، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، اول، ۱۴۰۳ق، خلاصة الأقوال فی معرفة الرجال، حسن بن یوسف معروف به علامه حلی (۷۲۶ق)، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسة نشر الفقاهة، اول، ۱۴۱۷ق، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، محمد محسن بن علی منزوی معروف به آقابزرگ تهرانی (۱۳۸۹ق)، بیروت، دار الأضواء، سوم، ۱۴۰۳ق؛ الرجال، احمد بن حسین واسطی معروف به ابن غضائری (۴۵۰ق)، تحقیق: سید محمد رضا حسینی جلالی، قم، دار الحدیث، اول، ۱۴۲۲ق؛ رجال الطوسی، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ قی)، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۱۵ق؛ رجال النجاشی، احمد بن علی معروف به نجاشی (۴۵۰ق)، قم، مکتبة الداوری، ۱۳۹۸ق؛ الرسائل الرجالیة، محمد بن محمد ابراهیم کلباسی (۱۳۱۵ق)، تحقیق: محمد حسین درایتی، قم، دار الحدیث، اول، ۱۴۲۲ق، الرواشح السماویة فی شرح الأحادیث الإمامیة، محمدباقر بن محمد استر آبادی معروف به میرداماد (۱۰۴۱ق)، قم، دار الخلافة، اول، ۱۳۱۱ق؛ الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، علی بن محمد عاملی نباطی (۸۷۷ق)، تحقیق: محمدباقر بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویة، اول، ۱۳۸۴ق؛ طرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال، سید علی اصغر بن محمد شفیع بروجردی (۱۳۶۳ق)، تحقیق: سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، اول، ۱۴۱۰ق؛ علل الشرایع، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سید محمد صادق بحرالعلوم، نجف، المکتبة الحیدریة، دوم، ۱۳۸۵ق؛ فرحة الغری فی تعیین قبر أمیر المؤمنین علی، سید عبد الکریم بن احمد حسنی (۶۹۳ق)، تحقیق: سید تحسین آل شبیب موسوی، قم، مرکز مطالعات اسلامی غدیر، اول، ۱۴۱۹ق، الفهرست فهرست کتب الشیعة و أصولهم)، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: عبدالعزیز طباطبایی، قم، مکتبة الطباطبائی، اول، ۱۴۲۰ق؛ قاموس الرجال، محمد تقی بن کاظم معروف به علامه تستری (۱۴۱۵ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة النشر الإسلامی، قم، دوم، ۱۴۱۰ق، الکافی، محمد بن یعقوب معروف به کلینی (۳۲۹ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۰۷ق، کامل الزیارات، جعفر بن محمد معروف به ابن قولویه (۳۶۸ق)، تحقیق: نشر الفقاهة، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۱۷ق؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة طلا، علی بن عیسی اربلی (۶۹۲ق)، تحقیق: سیدهاشم رسولی، تبریز، بنی هاشمی، اول، ۱۳۸۱ق؛ کمال الدین و تمام النعمة، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق و تصحیح: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، دوم، ۱۳۹۵ق؛ مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر له و دلائل الحجج علی البشر، سیدهاشم بن سلیمان حسینی بحرانی (۱۱۰۷ق)، تحقیق: عزت الله مولایی و دیگران، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، اول، ۱۴۱۵ق؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، علی بن محمد نمازی شاهرودی (۱۴۰۵ق)، تهران، شفق - حیدری، اول، ۱۴۱۲ق؛ مسند الإمام الرضا عطا، عزیزالله بن محمد عطاردی قوچانی معاصر)، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضاعلی، اول، ۱۴۰۶ق؛ معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، سید ابوالقاسم بن علی اکبر موسوی خویی (۱۴۱۳ق)، قم، مرکز نشر آثار شیعه، ۱۴۱۰ق؛ من لا یحضره الفقیه، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، دوم، ۱۴۰۴ق؛ منتفی الجمان فی الأحادیث الصحاح و الحسان، حسن بن زین الدین معروف به صاحب معالم (۱۰۱۱ق)، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۰۶ق؛ موسوعة طبقات الفقهاء، زیر نظر: جعفر بن محمد حسین سبحانی (معاصر)، تحقیق و نشر: مؤسسة الإمام الصادق، قم، اول، ۱۴۱۸ق.
- ↑ امیری، زکیه سادات و صالح شریعتی، طاهره سادات، مقاله «ابن اورمه قمی»، دانشنامه امام رضا ص ۴۱۷.