عفت در اخلاق اسلامی
معناشناسی
عفّت، ملکهای است که انسان بهواسطه آن، میتواند بر شهوات خود غالب آید. این اصطلاح، معمولاً بر غلبه بر شهوت ـ چه بهسختی، و چه بهآسانی ـ اطلاق میشود؛ از این رو حالت ملکه بودن در آن لحاظ نمیشود؛ از این روست که صاحب "قاموس"، آن را به الكَفُّ عَمَّا لا يَحِلُّ و يَجْمُلُ تفسیر نموده است. پر واضح است که این معنا در استعمال عامّ این لغت بهکار میرود، امّا در اصطلاح خاصّ علم اخلاق، عفّت تنها به ملکه غلبه بر شهوات اطلاق میشود؛ از این رو، بهکار بردن هریک از این دو اصطلاح عامّ و خاص در موضع مناسب دیگری، تنها از باب مجاز بوده است.
این ملکه نیز ـ همچون ملکه غیرت ـ هرچند از عریضی گسترده برخوردار بوده و غلبه بر تمامی شهوات ناپسند را در بر میگیرد، اما معمولاً تنها بر غلبه بر شهوت بطن و فرْج و عفّت در این دو بهکار میرود. در قرآن کریم نیز گاه به همین معنی بهکار رفته است: ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾[۱]؛ ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾[۲].
در روایات بسیاری از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) وارد شده است که: "برترین عبادتها، عفّت شکم و فرْج است"[۳].[۴]
عفت از نگاه اخلاق
در علم اخلاق این اصطلاح بیشتر در مورد بانوان بهکار میرود، همانگونه که اصطلاح غیرت بیشتر در مورد مردان کاربرد دارد. دراین هر دو مورد نیز، کاربرد آن در مسائل جنسی بیشتر از کاربرد آن در مسائل مربوط به لذائد شکمی بوده است.
این ملکه، چون در نفس راسخ شود، عفّتِ دیگر اعضاء را نیز از پی خواهد داشت: عفّت چشم، تا به ناشایست ننگرد؛ عفّت گوش، تا ناشایست را نشنود و عفّت زبان، تا ناشایست را نگوید، در این شمار است؛ هرچند میتوان عفّت جنسی را نتیجه این مراتب، و نه زمینه آنها نیز دانست.
از این رو، عفّت همچون پوشش مردان و زنان عفیف را از بیگانگان پوشانیده و آنان را ـ به مقتضای فطرت انسانی ـ تنها در مقابل همسران خود مکشوف میدارد و بس؛ چه این ملکه، غرائز انسان را تحت کنترل خود درآورده او را از چالاکی در استفاده از غرائز، محدود مینماید.
از این رو، هرکس به این ملکه دست یابد، در شمار عابدان روزگار درآمده خیر دنیا و آخرت را نصیب خود خواهد ساخت. حضرت حق ـ جلَّ و علا! ـ در این زمینه میفرماید: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ﴾[۵]
امام باقر(ع) نیز فرمودهاند: "خداوند با هیچ چیزی برتر از عفّت شکم و عفّت جنسی، پرستش نشده است"[۶].
این، اوّلین مرتبه از مراتب این ملکه است، که به کنترل غرائز جنسی میانجامد. مرتبه برتر آن امّا، عفّت قلب است؛ که چون این ملکه برای کسی حاصل شود، قلب که حرم الهی است را به صاحبش تسلیم نموده، هیچکس را در آن راه نمیدهد. در این حال حضور حضرت حق در تمامی عوالم ملک و ملکوت را دریافته، معنای سخن حضرت حق را در مییابد که: ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾[۷] و زان پس، خداوند تمامی ادراکات و دریافتهای او را پربرکت فرموده، ثمرهای چندان دیگر ادراکات، نصیب آن میفرماید؛ همانگونه که چون حضرت موسی(ع) و خاندانش به این مقام نائل شدند، از آن برکتْ بهرهمند گشتند: ﴿فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۸].
بدون تردید این فضیلت، بهویژه برای بانوان، در شمار لازمترین فضائل بوده آنان که از آن محرومند، از حیّات طیّبه خود را محروم ساختهاند؛ چه همانگونه که نمودن عورت به نامحرمان ننگین بوده عاقلان از انجام آن پرهیز مینمایند، غیر عفیفان نیز از روشی ننگین برخوردار بوده عاقلان را از خود فراری میدهند. امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه: ﴿يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾[۹]، فرمودهاند: "مراد از لباس، همان لباسی که آن را میپوشید؛ و مراد از ریاش، همان کالا و مالی است که با آن زندگی میکنید، و مراد از لباس تقوی، عفاف است. انسان عفیف هیچ امر پوشیدنیای از او ظاهر نمیشود هرچند عریان از لباس باشد، و انسان فاجر قبائحش نمایان است، هرچند پوشیده از لباس باشد. و مراد از لباس تقوی که برتر است، همان عفاف است که برترین لباسهاست"[۱۰].
تأمّل در حکایت حضرت یوسف(ع)، عظمت سخن امام باقر(ع) را آشکارتر میسازد؛ چه آن زنی که به ایشان دل باخته بود، از تمامی لباسها، کالاها و مقامات دنیوی برخوردار بود؛ یوسف امّا بردهای بود که تنها لباس عفّت را داشت و جز از آن هیچ سرمایهای دیگر در دستانش نبود؛ همین عفّت او را برانگیخت تا با حضرت حق مناجات کند که: ﴿قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ﴾[۱۱] و سرانجام با حذر از سقوط در ورطه شهوات ـ که ساحت انبیاء عظام(ع) سخت از آن مبرّا است ـ، به بالاترین مقامات ظاهری و باطنی نائل شود.
توجّه به این مطلب که گذشته از سعادت فردی، سعادت جامعه نیز در گرو گسترش همین صفت پسندیده در آن است، آدمی را بیشتر به اهمیّت آن واقف میسازد. هرچند مفسّران، آیاتی نظیر: ﴿وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ﴾[۱۲]، و ﴿يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ﴾[۱۳] را به معنای نابودی جسمی فرزندان و به بردگی گرفتن زنان دانستهاند، امّا به نظر ما همین آیات را میتوان به معنای از بین بردن صفت غیرت در مردان و صفت عفّت در زنان دانست. چه در این صورت، فرعون و فرعونیان به راحتی میتوانند زمام جامعه را به دست گرفته، آنچه خود طالب آنند را در آن به انجام رسانند. از این روست که نقش اجتماعی غیرت و عفت را نیز نمیتوان در این فصول نادیده گرفت.
قرآن کریم، بهخاطر اهتمام شگرفی که به این صفت اخلاقی داشته است، در چندین موضع از حضرت مریم(ع) یاد و او را به خاطر اتّصاف به بالاترین مراتب این ملکه، لایق دریافت نفخه الهی دانسته است: ﴿وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِنْ رُوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ﴾[۱۴].
همانگونه که بارها در مقام توصیف حوریان بهشتی، از عفّت آنان یاد میکند. این تکرار، گویا اشاره به آن است که این صفت، برترین و والاترین صفتی است که خداوند متعال، آنان را به آن زینت بخشیده است: ﴿وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ﴾[۱۵]؛ ﴿فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ﴾[۱۶].
در این دو آیه و آیات مشابه آن، چندین صفت برای آنان بیان شده است:
- آنان تنها به شوهران خود مینگرند؛
- آنان به گونهای پوشیدهاند، که تنها شوهرانشان میتوانند به آنان بنگرند؛
- آنان اصلاً در نظرگاه دیگران واقع نمیشوند، و تنها در محیطی هستند که شویشان بدانان دسترسی دارد.
بدیهی است که مردان مؤمن نیز، به مقتضای زندگی انسانی / اجتماعی خود، از این صفات برخوردارند.
اشاره به این نکته نیز لازم مینماید که: هرچند صفت عفّت، بهویژه در بانوان فطری بوده و آنان بهصورت فطری از آن برخوردارند، امّا شیشه الماس گون نیز چون در معرض دست قرار گیرد، سرانجام خواهد شکست!. از این رو قرآن کریم بهشدّت بر حفظ این صفت تأکید فرموده است، تا سرانجام به صورت ملکه در آمده صاحب خویش را به اعلا مدارج بهشت، رهنمون شود.
رهنمودهای قرآن کریم در این زمینه را میتوان در این چند مسأله خلاصه نمود:
- نامحرمان باید از نظر به یکدیگر پرهیز کنند، تا یک نگاه ساده سرانجام به امور غیر جائز ختم نشود: ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ * وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ﴾[۱۷].
- در سخن نیز، از آنچه با عفّت ناسازگار است پرهیز کنند، تا موجب آسیب زدن به عفّت آنان نشود: ﴿فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾[۱۸].
- نامحرمان چه در جامعه و چه در مجالس خصوصی، از خودنمائی بپرهیزند، چه هیچ چیزی به اندازه خودنمائی عفّت را در معرض خطر قرار نمیدهد: ﴿وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى﴾[۱۹].
- نامحرمان از همنشینی و همصحبتی با یکدیگر بپرهیزند، چه این همنشینی زمینهای است تا شیطان اندک اندک عفّت عمومی جامعه را در معرض نابودی قرار دهد: ﴿وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ﴾[۲۰]؛ ﴿مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ﴾[۲۱].
- بانوان از سر تا قدم را بهطور کامل بپوشانند، چه پوشیدگی از منظر عمومی دلالت بر عفّت آنان دارد: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ﴾[۲۲].
- قرآن کریم در این مرحله، مردمان پستی که برای نوامیس مردم ایجاد مزاحمت کرده بانوان محترم را در کوی و برزن میآزارند، مخاطب فرموده آنان را به تبعید، و در مراحل بعد به اعدام تهدید مینماید: ﴿لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا﴾[۲۳].
- درباره منزل و حریم خصوصی افراد نیز، همین سیره را رعایت فرموده است. از این رو کودکان را از ورود به حریم خصوصی پدر و مادر در ساعات خلوت آنان باز داشته است، چه منزل سنگ بنائی است، که عفّت جامعه بر اساس آن شکل میگیرد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ﴾[۲۴].
- زان پس، نوجوانان بالغ را امر میفرماید تا در حالت ورود به حریم خصوصی پدر و مادر، حتّی در غیر ساعات خلوت آنان نیز هماهنگی نمایند، تا در ابتدای عمر، عفّت آنان دچار گزند نگردد: ﴿وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾[۲۵]
- در مرحله بعد، بر ازدواج جوانان تأکید میفرماید، تا فشارها و هیجانات جنسی عفّت آنان را دستخوش حمله خویش نگرداند: ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾[۲۶].
- زان پس، کسانی که از امکانات لازم برای ازدواج برخوردار نیستند را، امربه انجام ریاضات شرعی مینماید، تا عفّت آنان در این ایّام پابرجا مانَد. اندکخواری، اندکخوابی، و اجتناب از آنچه شهوت جنسی را تحریک مینماید، در این شمار است: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾[۲۷].
براین اساس، میتوان اهمّیّت عفّت جنسی از منظر قرآن کریم را به نیکی دریافت، و زان پس به ارزش آن در کمال انسان وقوف یافت[۲۸].
سخنی کوتاه درباره عفّت شکم
در روایات بسیاری، سخن از "عفّت بطن" آمده است. مراد از این نوع از عفّت، ملکه پرهیز از تمامی چیزهائی است، که خوردن و آشامیدن آن، شایسته مؤمنان نبوده با ایمان آنان سازگار نخواهد بود.
از این رو، آنان که از ملکه عفت شکم برخوردارند، از محرّمات، مکروهات، و حتّی زیادهخواری نیز اجتناب کرده، بهراحتی توان مقابله با خواستهای نفسانی خود در این زمنیه را دارا خواهند بود.
از این رو، میتوان برای این ملکه نیز مراتبی چند در نظر آورد:
- واضح است که پائینترین این مراتب، همان اجتناب از حرامخواری است، که خود برترین عبادات شمرده شده است: مردی به امام باقر(ع) عرض کرد: من کمتر موفّق به انجام مستحبّاتی همچون روزه میشوم، امّا همواره در پی آنم که جز از حلال، چیزی نخورم. امام فرمودند: چه تلاش و عملی برتر از آن است که انسان عفّت بطن و فرج خویش را حفظ کرده، جز از حلال خود را سیر ننماید؟" [۲۹]؛ این روایت، بهخوبی اهمّیت عفّت بطن را نشان میدهد.
- این ملکه، چون به مرتبه شدیدتر رسد، آدمی را از خوردن آنچه مشتبه و یا مکروه هست نیز، باز میدارد.
- مرتبه پس از آن امّا، آن است که سالک مسیر حقیقت، در خوردن حلال نیز تنها به حدّ واجب اکتفا کرده از زیادخواری حذر نماید. این مرتبه در بسیاری از کتب طبّیِ قدیم و جدید، مورد سفارش شدید واقع شده؛ چه یکی از اسرار سلامت انسان، مداومت بر همین مرتبه میباشد.
غزالی، ده فائده برای عفّت بطن ذکر نموده است. این ده فائده، در سخن نراقی اوّل بهصورتی گزین شده آمده. مراجعه به این مبحث، طالبان کمال را سخت مفید خواهد بود. ما در اینجا، تنها عناوین این ده فائده را ذکر مینمائیم:
- روشنی و نرمش قلب؛
- تیزهوشی و دقّت ذهن؛
- لذّت بردن از مناجات با خداوند و طاعت او؛
- شادمانی دل از یاد او و عبادتش؛
- رحم آوردن بر فقیران و تهیدستان؛
- یادکردن از گرسنگی قیامت؛
- شکستن نفس، که از سرکشی و طغیان او جلوگیری مینماید؛
- کمخوابی، که خواب فراوان، عمر را تباه و انسان را از شب بیداری و تهجّد محروم میسازد؛
- کم نمودن هزینه انسان، تا بتواند آنچه از هزینهاش زائد است را به مستحقّان ببخشاید؛
- سلامتی بدن و مبتلا نشدن به امراض گوناگون.
گذشته از تمامیِ این امور، این سخن اهل دل که "قلب، مرکز دریافتها و ادراکات آدمی است، که اگر صلاح پذیرد، وجود آدمی صالح خواهد بود"، نیز نشان دهنده اهمیّت اهتمام به عفّت شکم از نظر آنان میباشد[۳۰].
منابع
پانویس
- ↑ «نادان آنان را- از بس که خویشتندارند- توانگر میپندارد،» سوره بقره، آیه ۲۷۳.
- ↑ «و کسانی که (توان) زناشویی نمییابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بینیازی دهد» سوره نور، آیه ۳۳.
- ↑ « إِنَّ أَفْضَلَ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ»؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۲۶۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص۲۲۵ ـ ۲۲۶.
- ↑ «بیگمان مؤمنان رستگارند همانان که در نماز خویش فروتنند و آنان که از یاوه رویگردانند و آنان که دهنده زکاتند و آنان که پاکدامنند جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند» سوره مؤمنون، آیه ۱-۷.
- ↑ «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۷۹.
- ↑ «او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است» سوره حدید، آیه ۳.
- ↑ «و چون نزد آن آمد، بانگی برآمد که خجسته باد آن کس که در (کنار این) آتش و آنکه پیرامون آن است و پاکا خداوندی که پروردگار جهانیان است» سوره نمل، آیه ۸.
- ↑ «ای فرزندان آدم! برای شما جامهای را فرو فرستادهایم که شرمگاههای شما را میپوشاند و (نیز) جامهای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۲۶.
- ↑ «فَأَمَّا اللِّبَاسُ فَالثِّيَابُ الَّتِي يَلْبَسُونَ وَ أَمَّا الرِّيَاشُ فَالْمَتَاعُ وَ الْمَالُ وَ أَمَّا لِبَاسُ التَّقْوَى فَالْعَفَافُ إِنَّ الْعَفِيفَ لَا تَبْدُو لَهُ عَوْرَةٌ وَ إِنْ كَانَ عَارِياً مِنَ الثِّيَابِ وَ الْفَاجِرُ بَادِي الْعَوْرَةِ وَ إِنْ كَانَ كَاسِياً مِنَ الثِّيَابِ يَقُولُ اللَّهُ وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ يَقُولُ الْعَفَافُ خَيْرٌ»؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۲۷۱.
- ↑ «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا میخواند خوشتر است» سوره یوسف، آیه ۳۳.
- ↑ «و کشت و پشت را نابود کند» سوره بقره، آیه ۲۰۵.
- ↑ «بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد» سوره قصص، آیه ۴.
- ↑ «و آن زن را (یاد کن) که پاکدامن بود و در او از روان خویش دمیدیم و او و پسرش را برای جهانیان نشانهای (شگرف) گرداندیم» سوره انبیاء، آیه ۹۱.
- ↑ «و نزد ایشان (زنانی) چشم فروهشتگانند درشت چشماند گویی آنان (در سپیدی)، تخمهای فرو پوشیده پرندگاناند» سوره صافات، آیه ۴۸.
- ↑ «در آن (بهشت) ها زنان چشم فرو هشته اند که پیش از آن (شوی) ها، هیچ آدمی و پری به آنها دست نزده است» سوره الرحمن، آیه ۵۶.
- ↑ «به مردان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند، این برای آنان پاکتر است، بیگمان خداوند از آنچه میکنند آگاه است * و به زنان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند» سوره نور، آیه ۳۰-۳۱.
- ↑ «پس نرم سخن مگویید مبادا آنکه بیماردل است به طمع افتد» سوره احزاب، آیه ۳۲.
- ↑ «و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ «درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می» سوره احزاب، آیه ۵۳.
- ↑ «همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابینهایشان را در حالی که پاکدام» سوره نساء، آیه ۲۵.
- ↑ «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمن بگو چادرها یشان را بر خویش نیک بپوشند؛ این (کار) برای اینکه (به پاکدامنی) شناخته شوند و آزار نبینند نزدیکتر است» سوره احزاب، آیه ۵۹.
- ↑ «اگر منافقان و بیماردلان و شایعهافکنان مدینه دست (از کارهایشان) برندارند، تو را بر آنان برمیانگیزیم سپس در آن شهر جز زمانی اندک در کنار تو نخواهند بود در حالی که لعنتشدگانند؛ هر جا یافته شوند باید بیدرنگ گرفتار و کشته شوند» سوره احزاب، آیه ۶۰-۶۱.
- ↑ «ای مؤمنان! باید کسانی که بردگان شمایند و نابالغان شما سه بار از شما رخصت بخواهند: پیش از نماز بامداد و هنگامی که نیمروز لباس خود را در میآورید و پس از نماز عشاء که سه هنگام برهنگی و تنهایی شماست» سوره نور، آیه ۵۸.
- ↑ «و چون کودکانتان به بلوغ رسیدند باید (هنگام ورود) اجازه بگیرند» سوره نور، آیه ۵۹.
- ↑ «و بیهمسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایستهتان را همسر دهید، اگر نادار باشند خداوند از بخشش خویش به آنان بینیازی میدهد» سوره نور، آیه ۳۲.
- ↑ «و کسانی که (توان) زناشویی نمییابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بینیازی دهد» سوره نور، آیه ۳۳.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص۲۲۶ ـ ۲۳۳.
- ↑ « عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع) إِنِّي ضَعِيفُ الْعَمَلِ قَلِيلُ الصِّيَامِ وَ لَكِنِّي أَرْجُو أَنْ لَا آكُلَ إِلَّا حَلَالًا قَالَ فَقَالَ لَهُ أَيُّ الِاجْتِهَادِ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۷۹.
- ↑ حسین مظاهری|مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص۲۳۴ - ۲۳۶.