ایران در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

ایران به معنای سرزمین آریایی‌هاست که نخست به ارن، اران، ایریا، ایرون و سپس به ایران تبدیل شده است[۱]. در گذشته نام ایران در تلفظ دیگران پرس pers(فرانسوی) و پرشیا persia (انگلیسی) و پرسیس persis(یونانی) بوده است (که همه برگرفته از «پارس» است) و در شاهنامه و منابع تاریخی و جغرافیایی پس از اسلام نیز ایران، ایران‌زمین و ایرانشهر یا شهر ایران فراوان به کار رفته است[۲]. به پیشنهاد سعید نفیسی از محققان و نویسندگان معاصر در سال ۱۳۱۳ نام ایران رسمیت یافت و رژیم پهلوی در اطلاعیه‌ای در سال ۱۹۳۵م/ ۱۳۱۳ش به دولت‌های خارجی اعلام کرد که از آن پس باید در مکاتبات رسمی به جای پرس و پرسیا نام ایران در اشاره به این کشور استفاده شود[۳]؛ ولی در سال ۱۳۳۶ دولت ایران به کشورهای خارجی اجازه داد نام پرسیا را نیز که در دوران رضاشاه پهلوی ممنوع شده بود، از نو به کار برند[۴].

ایران براساس برخی منابع با ۱۶۵۴۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت، هجدهمین کشور جهان از نظر وسعت است که از سمت شرق به افغانستان و پاکستان و از سمت شمال شرقی به ترکمنستان و از شمال به دریای خزر و از سمت شمال غربی به آذربایجان و ارمنستان و از طرف غرب به ترکیه و عراق و از جنوب به دریای عمان و خلیج فارس محدود است[۵]. ایران دارای آب و هوای مختلف، پستی و بلندی‌های زیاد، دریا و دریاچه‌های متعدد، جنگل و بیابان‌های وسیع است[۶]. در ایران اقوام مختلف فارس، ترک، کرد، لر، بلوچ، ترکمن و عرب زندگی می‌کنند. زبان رسمی ایرانی‌ها فارسی است؛ ولی زبان‌ها و گویش‌های مهم ترکی، عربی، کردی، گیلکی، لری و بلوچی نیز رایج است[۷]. ایران از کشورهای بزرگ اسلامی است که مذهب رسمی آن شیعه است و بزرگ‌ترین جمعیت شیعی جهان را دربر دارد[۸]. بر پایه سرشماری سال ۱۳۹۵ ایران ۷۹ میلیون تن جمعیت داشته که بیش از ۹۹ درصد آن مسلمان و ۹۱ درصد شیعه‌اند (مرکز آمار ایران).[۹]

پیشینه

ایران با تمدنی کهن، قرن‌ها پیش از اسلام و حتی پیش از میلاد مسیح به عنوان یک کشور، قلمرو بسیار وسیعی را شامل می‌شده است که در دوره‌های مختلف بر گستره و قدرت آن افزوده یا کاسته می‌شده است[۱۰]. پیش از اسلام مردم ایران زرتشتی بوده‌اند و ادیان و آیین‌های فراوان دیگری از جمله زروانی، میترایی، مانوی، مزدکی و مندایی نیز وجود داشته است[۱۱]. با ظهور اسلام و ورود آن در دهه دوم هجری به ایران دین بیشتر مردم اسلام شد و در دوره خلافت بنی‌امیه و سپس دوره طولانی خلافت بنی‌عباس، سرزمین ایران بخشی از قلمرو سرزمین اسلامی به شمار می‌رفت[۱۲]. ایرانیان بیشتر با عشق و علاقه اسلام را پذیرفتند و با پذیرش اسلام تشتّت افکار و عقاید از میان رفت و به جای آن عقیده واحدی برقرار شد[۱۳]؛ حتی در مناطق گسترده‌ای مانند خراسان بزرگ و نیز طبرستان و گیلان و آذربایجان پیش از ورود سپاه مسلمانان، مردم اسلام را پذیرفتند[۱۴]. اسلام با جلوگیری از نفوذ و توسعه مسیحیت در ایران این کشور را از تاریکی قرون وسطایی که رهاورد مسیحیت کلیسایی بود، نجات داد[۱۵]، چنان که با ورود اسلام فعالیت بودایی‌ها در ایران نیز خاتمه یافت و جاذبه اسلام مانع تداوم آرا و عقاید متفرّق در ایران شد[۱۶]. ایرانیان که صاحب تمدنی بزرگ بودند با نیروی عشق و ایمان توانستند در صحنه علم و فرهنگ کارهای بزرگی در راه خدمت به اسلام انجام دهند[۱۷]. در سخنانی از پیغمبر اکرم(ص) آمده است که بهره اهل فارس در اسلام از همه مردمان دیگر بیشتر است[۱۸] و خوشبخت‌ترین عجم‌ها نسبت به اسلام، اهل فارس‌اند[۱۹] و اگر دانش در ستاره ثریا (دورترین نقطه) باشد، بیگمان مردمانی از فارس بدان دست خواهند یافت[۲۰].

با حمله مغول و برافتادن خلافت بنی‌عباس در سال ۶۵۶ق ایران عرصه تاخت‌وتاز مغول‌ها و سپس تیموریان قرار گرفت؛ ولی در سال ۹۰۷ ق با روی کار آمدن صفویه و تکیه کردن بر مذهب تشیع، ایران به عنوان یک کشور اسلامی مستقل و مقتدر هویت جدیدی پیدا کرد[۲۱]. پس از فروپاشی صفویه در سال ۱۱۳۷ به دست متجاوزان افغان و حکومت‌های نسبتاً کوتاه‌مدّت افشاریه و زندیه، سلسله قاجار در سال ۱۲۰۳ق / ۱۱۶۷ش به قدرت رسید که در دوره نسبتاً طولانی حکومت آنان ایران در معرض هجوم فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی قدرت‌های استکباری قرار گرفت[۲۲]. سرزمین ایران پیش از قاجار شامل مناطق وسیعی مانند قفقازیه، ترکستان و ایران کنونی بود؛ ولی پس از شکست در دو جنگ متوالی با روس و پذیرش عهدنامه‌های گلستان و ترکمنچای به امضای فتحعلی شاه قاجار، بخش‌های وسیعی از ایران جدا شد و قدرت‌های استعمارگر به ویژه دولت‌های روس و انگلیس برای تسلط بر کشور به تکاپو افتادند[۲۳]. عصر قاجاریه را به سبب حاکمیت نظام سیاسی منحط و موروثی و ایلیاتی بودن آن از یک‌سو و نفوذ همه‌جانبه استعمار و سلطه خارجی به ویژه روس و انگلیس از سوی دیگر، جز در مواردی محدود، عصر تاریک و روزگار انحطاط و عقب‌ماندگی ایران شمرده‌اند[۲۴].

در سال ۱۲۸۵ش/ ۱۳۲۴ق با تلاش‌ها و مبارزات ضدّ استبدادی علما و آزادی‌خواهان، نهضت مشروطه پیروز شد و مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را صادر کرد[۲۵]. اگر چه ایران در این نهضت برای نخستین‌بار دارای مجلس شورای ملی، قانون اساسی و نهادهای قانونی شد ولی با کارشکنی انگلیس و روسیه و نیز ناهمگونی مشروطه‌خواهان داخلی این نهضت به نتیجه مطلوب خود نرسید[۲۶]. در اسفند ۱۲۹۹ با کودتای مورد حمایت انگلیس، رضاخان میرپنج به قدرت رسید و از سال ۱۳۰۴ و به عنوان شاه، سلطنت استعدادی خود را آغاز کرد و پس از پایان جنگ جهانی دوم و در شهریور ۱۳۲۰ انگلیسی‌ها او را از کار برکنار و تبعید کردند[۲۷] و محمدرضا پسر ۲۲ ساله او را بر تخت سلطنت نشاندند[۲۸].

رژیم پهلوی در آغاز با تکیه بر ناسیونالیسم افراطی ایرانی، ترویج شعائر مذهبی و انجام برخی اصلاحات توانست توجه ایرانیان را به خود جلب کند[۲۹]؛ اما پس از تحکیم پایه‌های حکومت خود، با تقلید از اقدامات غرب‌گرایانه مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه و درپیش‌گرفتن سیاست‌های ضد ارزشی و سرکوب‌گرانه در برابر اسلام و روحانیت، هویت ایران را در معرض خطر قرار داد[۳۰]. امام خمینی که اساسی‌ترین مسئله در شکل‌دهی به هویت ایران را اسلام می‌دانست و بر این باور بود که ایران و ملّت ایران باید با دوری از غرب‌زدگی و بر پایه‌های ملّی و مذهبی خویش به سوی ترقی و تمدن گام بردارند، با این جریان به مقابله پرداخت[۳۱]، ایشان معتقد بود منحرفان و مخالفان اهمیت تعامل مردم و اسلام را نمی‌دانستند و تصور می‌کردند اگر رژیم پهلوی در ایران از میان برود، میان اسلام و ایران فاصله می‌افتد و کشور تجزیه می‌شود و هر دو از میان می‌روند[۳۲]. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز گام‌های بسیار مؤثری برای بازسازی هویت ملی ایران برداشت[۳۳]؛ به گونه‌ای که برخی ایشان را از پیشگامان بزرگ باز‌سازی هویت ملی ایران در برابر سیل بنیان‌کن استحاله فرهنگی و ازخود بیگانگی دانسته‌اند[۳۴].[۳۵]

منابع

پانویس

  1. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ج۳، ص۳۱۷۳ – ۳۱۷۵.
  2. مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۲۵؛ خالقی مطلق، جلال، ایران درگذشت روزگاران، ج۱، ص۵۳ – ۵۵.
  3. گرانتوسکی،ا۔ آ، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ص۱۸؛ نفیسی؛ مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۲۵.
  4. آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران از تأسیس تا انقراض سلسله قاجاریه، ج۱، ص۲۹؛ مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۲۵.
  5. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ج۳، ص۳۱۷۵؛ بدیعی، ربیع، جغرافیای مفصل ایران، ج۱، ص۱۹؛ مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۲۵.
  6. مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۲۵ - ۳۲۶؛ جعفری، ص۱ – ۳.
  7. مقصودی، مجتبی، قومیت‌ها و نقش آنان در تحولات سیاسی سلطنت محمدرضا پهلوی، ص۴۵.
  8. گلی زواره، غلامرضا، سرزمین اسلام، شناخت کشورهای اسلامی و نواحی مسلمان‌نشین جهان، ص۱۹۰؛ مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۲۷.
  9. گرامی، ابوالفضل یغمای، مقاله «ایران»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۱۱۱.
  10. زرین‌کوب، روزبه، ایران: تاریخ ایران در دوره باستان، ج۱۰، ص۵۲۲ – ۵۳۰.
  11. ولی، وهاب و میترا بصیری، ادیان جهان باستان، ج۳، ص۶۱؛ گئوویدن، گرن، دین‌های ایران، ص۲۴۹ – ۴۳۸.
  12. افتخارزاده، محمود، اسلام و ایران (مذهب و ملیت ایرانی)، ص۱۰۸ - ۱۳۳؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، ایران، تاریخ ایران در عصر اسلامی، ج۱۰، ص۵۳۰ – ۵۴۰.
  13. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، ص۳۱۳؛ نصر، سید حسین، ایران پل آسمان و زمین، ج۱، ص۸ – ۱۲.
  14. روحانی، حسن، اندیشه‌های سیاسی اسلام (مبانی نظری)، ج۱، ص۹۳ - ۹۴.
  15. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، ص۱۷۰ – ۱۸۱ و ۳۳۰.
  16. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، ص۱۷۰ - ۱۸۱ و ۳۳۰.
  17. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، ص۳۲۹ و ۳۸۴.
  18. متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج۱۲، ص۹۰.
  19. متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج۱۲، ص۹۰.
  20. متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج۱۲، ص۹۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرراخبار الائمة الاطهار، ج۶۴، ص۱۷۴.
  21. زرین‌کوب، عبدالحسین، ایران، تاریخ ایران در عصر اسلامی، ج۱۰، ۵۴۰ - ۵۴۱.
  22. فلاح زاده، سیدحسین، رضاخان و توسعه ایران، ص۵۵ – ۵۶.
  23. مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۳۴ – ۳۳۶.
  24. فلاح زاده، سیدحسین، رضاخان و توسعه ایران، ص۵۷ (: مقاله قاجاریه).
  25. آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران از تأسیس تا انقراض سلسله قاجاریه، ج۱۰، ص۲۴۴ – ۲۴۵.
  26. آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران از تأسیس تا انقراض سلسله قاجاریه، ج۱، ص۲۶۹.
  27. مقاله پهلوی، رضا.
  28. ازغندی، علی‌رضا، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ص۲۳۰؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، ایران، تاریخ ایران در عصر اسلامی، ج۱۰، ص۵۴۳.
  29. فلاح زاده، سیدحسین، رضاخان و توسعه ایران، ص۱۴۷ – ۱۴۹.
  30. کمالی اردکانی، علی‌اکبر، امام خمینی و بازسازی هویت ملی در ایران، ص۴۸؛ فلاح زاده، سیدحسین، رضاخان و توسعه ایران، ص۱۶۲ – ۱۶۵.
  31. ج۱، ص۱۲۲، ۲۸۶، ۲۹۴؛ ج۴، ص۱۶۰؛ کمالی اردکانی، علی‌اکبر، امام خمینی و بازسازی هویت ملی در ایران، ص۴۸.
  32. ج۱۶، ص۷۵ – ۷۶.
  33. کمالی اردکانی، علی‌اکبر، امام خمینی و بازسازی هویت ملی در ایران، ص۴۹ – ۵۶.
  34. کمالی اردکانی، علی‌اکبر، امام خمینی و بازسازی هویت ملی در ایران، ص۳۷ – ۴۸.
  35. گرامی، ابوالفضل یغمای، مقاله «ایران»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۱۱.