امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

امامت به معنی رهبری اجتماع است. مسئله امامت به معنی اولی که عرض کردم، همین ریاست عامه است[۱]. امامت به معنی زعامت اجتماع است. ریاسة عامة یعنی ریاست عمومی[۲]. امامت یعنی رهبری[۳]. نبوت و امامت دو منصب است که در انبیاء بزرگ هر دو منصب جمع است. و در انبیاء کوچک یکی از آن دو، کما اینکه در ائمه، امامت و رهبری هست ولی نبوّت یعنی رهنمایی جدید نیست، چون راه همان راهی است که پیغمبر نمایانده است و ائمه مردم را در همان راه که پیغمبر از طرف خداوند ارائه کرده است حرکت می‌دهند، بسیج می‌کنند و راه می‌برند. این مفهوم امامت از نظر اسلام است[۴]. کلمه امامت در بسیاری از تعبیرات اسلامی در مورد همین ولایت معنوی به کار رفته است. مفهوم امامت مفهوم وسیعی است. امامت یعنی پیشوایی. یک مرجع احکام دینی پیشواست، هم چنانکه یک زعیم سیاسی و اجتماعی نیز پیشوا است و هم چنان‌که یک مربی باطنی و راهنمای معنوی از باطن ضمیر نیز پیشو است[۵]. وقتی که انسان می‌خواهد انسان‌های دیگر را اداره کند یعنی وقتی که موضوع رشد و اداره انسان‌های دیگر باشد، آن را مدیریت و رهبری می‌نامیم. این نوع از رشد در اصطلاح اسلامی هدایت و به تعبیر رساتر امامت نامیده می‌شود. دقیق‌ترین کلمه‌ای که بر کلمه امامت منطبق می‌شود همین کلمه رهبری است[۶]. امامت به معنی نمونه بودن و سرمشق بودن است[۷].

امامت به تعبیر علما ریاست در دین و دنیاست و چون ریاست در دین است، قهراً ریاست در دنیا هم هست[۸]. امامت ریاستی است عمومی هم در امور دینی و هم در امور دنیایی. مقصود این است که امامت هم نظیر نبوت از مسائلی است که از حدّ بشری بیرون است و به همین جهت انتخاب امام از حد استطاعت بشری بیرون است و بنابراین آن طرفی است، از آن طرف باید بیاید، مثل نبوت است که از طریق وحی و تعیین الهی باید بیاید با این تفاوت که نبوت مستقیماً از ناحیه خداست، ارتباط پیغمبر است با خدا و امامت، تعیینی است از ناحیه پیغمبر از ناحیه خدا[۹]. امامت به معنی ولایت است[۱۰]. امامت به معنی مرجعیّت دینی است. امامت، نوعی کارشناسی اسلام می‌شود اما یک کارشناسی خیلی بالاتر از حدّ یک مجتهد، کارشناسی من جانب الله، [و ائمه] یعنی افرادی که اسلام‌شناس هستند البته نه اسلام‌شناسانی که از روی عقل و فکر خودشان اسلام را شناخته باشند که قهراً جایز الخطا باشند. بلکه افرادی که از یک طریق رمزی و غیبی که بر ما مجهول است، علوم اسلام را از پیغمبر گرفته‌اند؛ از پیغمبر (ص) رسیده به علی (ع) و از علی (ع) رسیده به امامان بعد و در تمام ادوار ائمه، علم اسلام، یک علم معصوم غیر مُخْطِئْ که هیچ خطا نمی‌کند، از هر امامی به امامان بعد رسیده است[۱۱]. امامت یعنی حکومت. امامت در شیعه مسئله‌ای است تالی تِلوْ نبوت و بلکه از بعضی از درجات از نبوت بالاتر است. امامت پدیده و مفهومی است درست نظیر نبوت آن هم عالی‌ترین درجات نبوت[۱۲]. امامت آن مقامی است که ابراهیم (ع) بعد از نبوت به آن می‌رسد و در آن حال خوشحال می‌شود و می‌گوید: ﴿وَمِنْ ذُرِّيَّتِي[۱۳] و برخی از ذریّه مرا هم خدایا به این مقام برسان، در حالی که می‌داند که چنین چیزی در مورد همه ذریه نمی‌تواند باشد[۱۴].

امامت پیشوایی دین و دنیاست[۱۵]. اگر امامت را به این شکل تعریف کنیم که امری است متمم نبوت از نظر بیان دین، یعنی به آن دلیل وجودش لازم است که وظیفه پیغمبر را در بیان احکام انجام دهد، به همان دلیل که پیغمبر باید معصوم از اشتباه و گناه باشد، امام نیز باید چنین باشد. امامت لطفی است از جانب خدا[۱۶].

امامت عهد خداست. امامت یعنی انسانی در حدی قرار بگیرد که به اصطلاح یک انسان کامل باشد که این انسان کامل به تمام وجودش می‌تواند پیشوای دیگران باشد[۱۷]. مسئله امامت به معنی مرجعیت دینی در اسلام که پیغمبر اکرم در این حدیث متواتر فرموده است، جز این نیست که برای تفسیر قرآن و فهم قرآن و هدف‌های آن و توضیح و تشریح اهداف و معارف آن و مقررات آن و اخلاق آن، فهم ساده عرضی که هر که زبان عربی می‌داند پس کافی است، کافی نیست[۱۸]. امامت از منازل انبیاء وارث اوصیاست. یعنی یک امر وراثتی است به این معنی که استعداد آن از هر نسل به نسل بعد منتقل شده است، نه وراثت قانونی. امامت خلافة الله است همانی که آدم اول داشت و خلافة‌الرسول و خلافت پیغمبر. امامت زمام دین، نظام مسلمین، صلاح دنیا، عزت مؤمنین، اُسّ و ریشه اسلام و شاخه بلند اسلام است[۱۹][۲۰]

مقدمه

مسلمانان در اصل امامت اتفاق نظر دارند[۲۱]. اما در حقیقت امامت اختلاف وجود دارد؛ اهل سنت آن را مقامی برای اقامه سنت و قوانین شرع و استیفای حقوق و حفظ و حراست از حوزه اسلام می‌دانند[۲۲] که نصی از پیامبر (ص) بر آن وجود ندارد[۲۳]، بلکه از طرف مردم انتخاب شده و اطاعت او بر آنان واجب است[۲۴]؛ ولی امامیه، حقیقت امامت را پیشوایی و ریاستی از ناحیه خداوند می‌داند که نه تنها امور دنیایی را دربر می‌گیرد، بلکه امور دینی، مثل هدایت امت، تبیین وحی، بیان احکام الهی و تفسیر آیات قرآن را نیز شامل می‌شود[۲۵].

امام خمینی امامت را یک اصل الهی برخاسته از متن دین برای راهبری جامعه می‌داند که بدون آن سعادت جامعه تحقق نمی‌یابد و این اصل را از اصول مذهب می‌شمارد[۲۶]. ایشان بر این باور است که مقام امامت صرفاً یک مقام اعتباری نیست[۲۷]. بلکه یک منصب حقیقی الهی است که پیامبر (ص) از طرف خداوند مأمور به نصب و جعل و تصریح به آن می‌شود[۲۸]. به اعتقاد ایشان، امامت دو جنبه ظاهری و باطنی دارد و جنبه ظاهری آن، حکومت و زعامت دنیایی است و با تشکیل حاکمیت سیاسی شکل می‌گیرد؛ از این رو ایشان واقعه غدیر را مساوی با ایجاد حکومت دانسته است[۲۹] و از جنبه باطنی آن، به ولایت تعبیر می‌کند[۳۰]. صاحب این مقام باطنی، انسان کامل و حجت واقعی خدا بر روی زمین است[۳۱] که خلافت کلی الهی دارد و این خلافت، خلافتی تکوینی است و به موجب آن جمیع ذرات در برابر آن خاضع‌اند[۳۲]، بلکه حقیقت آن، مقام کشف و بسط حقایق است؛ یعنی کسی شایسته این مقام است که بتواند وحدت و کثرت را با هم جمع کند[۳۳]. داشتن این مقام معنوی، سبب نصب امام در مقام ظاهری و حکومت است که نتیجه آن تشکیل حکومت و عدالت واقعی در جامعه خواهد بود؛ به گونه‌ای که مرضی خداوند باشد[۳۴].[۳۵]

منابع

پانویس

  1. امامت و رهبری، ص۵۰.
  2. امامت و رهبری، ص۴۷.
  3. حماسه حسینی، جلد دوم، ص۲۴۸.
  4. مجموعه آثار، ج۳، ص۳۲۱.
  5. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.
  6. مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸.
  7. حماسه حسینی، جلد اول، ص۹۹.
  8. امامت و رهبری، ص۹۶.
  9. امامت و رهبری، ص۹۲.
  10. امامت و رهبری، ص۵۵.
  11. امامت و رهبری، ص۵۱.
  12. امامت و رهبری، ص۱۶۳.
  13. «و از فرزندانم (چه کس را)؟» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  14. امامت و رهبری، ص۱۹۹.
  15. امامت و رهبری، ص۱۳۹.
  16. امامت و رهبری، ص۹۷.
  17. امامت و رهبری، ص۱۶۷.
  18. امامت و رهبری، ص۳۷.
  19. امامت و رهبری، ص۲۰۱.
  20. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۱۷.
  21. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۲۰، ص۱۱؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۲؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲.
  22. آمدی، سیف‌الدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۵، ص۱۲۱؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۳؛ جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۴-۳۴۵.
  23. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۸؛ جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۴.
  24. آمدی، سیف‌الدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۵، ص۱۲۲.
  25. مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادیه، ص۳۹ -۴۱؛ خواجه نصیر طوسی، رسائل، ص۴۵۹ -۴۶۱؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص۱۷۷؛ سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۴، ص۲۶- ۲۷.
  26. امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۳، ص۴۴۱.
  27. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۲.
  28. امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۷؛ صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۱؛ ج۲۰، ص۱۱۲.
  29. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۲.
  30. امام خمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص۵۸؛ همو، آداب الصلاة، ص۱۴۱.
  31. امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۱۴۶-۱۴۷.
  32. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۳.
  33. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۲.
  34. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۲.
  35. اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۳۹.