جایگاه و اهمیت شورا در اسلام چیست؟ (پرسش)
جایگاه و اهمیت شورا در اسلام چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره اجتماعی معصومان |
مدخل اصلی | شورا و مشورت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
جایگاه و اهمیت شورا در اسلام چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره اجتماعی معصومان است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره اجتماعی معصومان مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای دکتر مصطفی دلشاد تهرانی در کتاب «سیره نبوی» در اینباره گفته است:
«شور و مشورت و مشاوره و شورا به معنای رایزنی و بهرهگیری از اندیشه و نظر دیگران، در اسلام و در منطق عملی پیشوایان حق از اهمیتی بسیار برخوردار است، و به عنوان عملی رشد دهنده و فایدهرساننده مطرح شده است؛ و این با مفهوم اصلی شورا سازگار است، زیرا شورا در اصل از "شار العسل" گرفته شده است که به معنای بیرون آوردن عسل از کندو و عسل استخراج شده است[۱]. و روایات متعدد از معصومان بیانگر جایگاه بنیادی و اهمیت اساسی این سنت اسلامی است. پیامبر اکرم(ص) در حدیثی مشهور به علی(ع) فرمود: «لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ»[۲].
مشورت کردن در امور مایه پشت گرمی و خاطر جمعی است[۳]، و خوب یاری کردن یکدیگر، در مشورت کردن است[۴]، زیرا با مشورت است که هر یک دیگری را به آن چه صلاح او باشد راهنمایی میکند و راه درست نمایان و موفقیت حاصل میشود[۵]. و هر که با عاقلان و خردمندان مشورت کند به دوراندیشی و درستی [گفتار و کردار] رسد[۶].
بدین ترتیب مشورت کردن دیده راه یافتن است[۷]، و گرد آوردن خوبیها و خیرها در مشورت کردن است[۸]. هر که با خردمندان مشورت کند به انوار خردهای آنان روشنی یابد[۹]؛ و هر که با مردمان مشورت نماید، خود را در خرد آنان شریک سازد[۱۰].
فرمان ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ﴾[۱۱]. برای رشد دادن مردمان و کرامت نمودن آنان است، تا به سنت نیکوی مشورت آراسته شوند و بدانچه در اهمیت شورا گفته شد دست یابند.
در نگاه پیشوایان دین مشورتکننده بر جانب و مشرف بر رستگاری است[۱۲]، و از خطا ایمن و به دور است[۱۳]. از همین روست که آنان مکرر و مؤکد به پاسداشتِ مشورت سفارش کردهاند، چنان که امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «شَاوِرْ ذَوِي الْعُقُولِ تَأْمَنِ اللَّوْمَ وَ النَّدَمَ»[۱۴].
در منطق پیشوایان دین، هیچ خردمندی از مشورت کردن بینیاز نمیشود[۱۵]، و آنکه خود را بینیاز از مشورت بیند و در کارها بر عقل و رأی خود اعتماد کند، خویشتن را به مخاطره افکند[۱۶]، و گمراه شود[۱۷]؛ و آنکه به رأی و اندیشه خود اکتفا کند هلاک گردد[۱۸].
شورا از چنین جایگاهی برخوردار است و رسول خدا(ص) نه تنها خود مشورت میکرد، بلکه توصیه مینمود و تأکید میکرد که مسلمانان چنین کنند و به سیره او تأسی نمایند. علی(ع) گوید چون پیامبر مرا به یمن اعزام مینمود وصایایی کرد، از جمله فرمود: «يَا عَلِيُّ... وَ لَا نَدِمَ مَنِ اسْتَشَارَ»[۱۹].
هرگز کسی از استبداد رأی سود نبرده و کسی از مشورت کردن زیان ندیده است؛ و پیامبر اکرم(ص) به درستی فرمود: «مَا شَقِیَ عَبْدٌ بِمَشْوَرَةٍ وَ لَا سَعِدَ بِاسْتَغْنَاءِ رَأْيِ»[۲۰].
مشورت سبب میشود که انسان با بهرهگیری از خرد دیگران، موارد صواب و خطا را بهتر بشناسد و از فرو رفتن در خطاها اجتناب نماید. به بیان علی(ع): «مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإِ»[۲۱].
بیگمان برای پرهیز از اشتباه و جلوگیری از لغزش راهی بهتر و مفیدتر از مشورت کردن و تضارب آرا نیست. آن چه راست و درست است در رویارویی اندیشهها و نظرها و تلاقی آرا و افکار ظهور میکند، چنان که امیر بیان، علی(ع) میفرماید: «اضْرِبُوا بَعْضَ الرَّأْيِ بِبَعْضٍ يَتَوَلَّدُ مِنْهُ الصَّوَابُ»[۲۲].
در سایه سنّت مشورت است که خطاها خود را مینمایاند و راه درست انتخاب میگردد و پشیمانیها کاسته میشود.
مشورت در نزد پیامبر اکرم(ص) سخت مورد توجه بود و آن حضرت در آموزههای خود با تأکید بدان توصیه مینمود، چنانکه میفرمود: «مَنْ أَرَادَ أَمْرًا فَشَاوَرَ فِيهِ، وَقَضَى لِلَّهِ، هُدِيَ لِأَرْشَدِ الْأُمُورِ»[۲۳].
و برترین نمونه مدرسه نبوی، علی(ع) نیز میفرمود: «إِذَا عَزَمْتَ فَاسْتَشِرْ»[۲۴].
سلامت تصمیمگیریها در گرو مشورت است. جامعهای که فاقد سنت مشورت است، در تب و تاب خودمحوریها و خودسریها میسوزد و در عدم اعتدال سیر میکند؛ و جامعهای که در آن شورا اصلی مسلم تلقی میگردد و از اجزای حیات آن شمرده میشود، بهترین راه و مناسبترین مسیر در برابرشان گشوده میگردد، همان طور که رسول حق(ص) فرمود: «مَا تَشَاوَرَ قَوْمٌ قَطُّ إِلَّا هُدُوا لأَرْشَدِ أَمْرِهِمْ»[۲۵].
اصولا مردمانی که امور مهم خود را با مشورت یکدیگر انجام میدهند، کمتر گرفتار لغزش و پشیمانی میشوند، و آنان که گرفتار خودرأیی و استبدادند، هرچند افراد فوقالعادهای باشند، غالباً در اشتباه به سر میبرند و گرفتار تنشهای اجتماعی - سیاسیاند. فقدان سنت مشورت در جامعه - شخصیت مردمان را تحلیل میبرد و رشد افکار را متوقف میسازد. چنین مردمانی شایستگی زندگی حقیقی را از دست میدهند، چنان که در حدیث شریف نبوی به این حقیقت اشاره شده است: «إِذَا كَانَ أُمَرَاؤُكُمْ خِيَارَكُمْ وَ أَغْنِيَاؤُكُمْ سُمَحَاءَكُمْ وَ أَمْرُكُمْ شُورَى بَيْنَكُمْ فَظَهْرُ الْأَرْضِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْ بَطْنِهَا وَ إِذَا كَانَ أُمَرَاؤُكُمْ شِرَارَكُمْ وَ أَغْنِيَاؤُكُمْ بُخَلَاءَكُمْ وَ لَمْ یَکُنْ أَمْرُکُمْ شُورَی بَیْنَکُمْ فَبَطْنُ الْأَرْضِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْ ظَهْرِهَا»[۲۶].
ملاحظه میشود که در نظر پیامبر اکرم(ص) جامعهای با رهبران خودکامه و توانگران تنگ چشم و فاقد سنت مشورت، حق حیات ندارد. در نگاه پیامبر، شورا چنین جایگاهی دارد و از عوامل اصلی حیاتبخش جامعههاست. از این رو، آن حضرت با وجود آنکه نیازی به مشورت نداشت[۲۷]، برای زنده ساختن و زنده نگاه داشتن جامعه، بیش از هر کس مشورت میکرد؛ و این امر مشخص میکند که شور و مشورت تا چه پایه اهمیت دارد. مردمان بیدار و آگاه، و اهل صلاح و سداد، و آنان که رشد یافتهاند، اهل مشورتند. در کلام الهی، در اهمیت، جایگاه و اعتبار مشورت آمده است: ﴿فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ * وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ * وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ﴾[۲۸].
در این آیات شور و مشورت در کنار کمالات اخلاقی و نماز و انفاق و جهاد، و به عنوان یک ویژگی اساسی از ویژگیهای انسان رشد یافته آمده است. علامه طباطبایی متذکر شده است که در جمله ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ﴾[۲۹] اشاره شده است که آنان مؤمنان اهل رشد و اهل عمل به واقع هستند که در به دست آوردن و استخراج رأی و نظر صحیح دقت میکنند و به خردمندان مراجعه مینمایند. در نتیجه آیه شریفه از نظر معنا به آیه ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾[۳۰] نزدیک است[۳۱].
انسانهای کمال یافته پایبند به شور و مشورتند و وارد هیچ کاری نمیشوند و دست به هیچ عملی نمیزنند مگر آنکه ابتدا مشورت کنند؛ و این ویژگی از شدت دوراندیشی و بیداری و هشیاری آنان در امور است[۳۲]. انسانهای کمال یافته به کاری پیش از مشورت اقدام نمیکنند، زیرا به درستی دریافتهاند که «مَا تَشَاوَرَ قَوْمٌ إِلّا وَفَقُوا لِأَحْسَنِ مَا یَحْضُرُهُم»[۳۳].
انسانهای هدایت یافته با یکدیگر مشورت میکنند و به هیچ وجه استبداد رأی نمیورزند، زیرا از انانیت و خودخواهی خارج شدهاند و در خیرخواهی و بیان آن به یکدیگر اعتماد دارند[۳۴].»[۳۵]
منبعشناسی جامع سیره اجتماعی معصومان
پانویس
- ↑ نک: معجم مقاییساللغة، ج۳، ص۲۲۶؛ المفردات، ص۲۷۰؛ تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۵۲۶؛ الجامع الاحکام القرآن، ج۴، ص۲۴۹؛ لسان العرب، ج۷، ص۲۳۳؛ محمد مرتضی الزبیدی، تاجالعروس، دار مکتبة الحیاة، بیروت، ج۳، ص۳۱۸.
- ↑ «هیچ پشتیبانی مطمئنتر از مشورت نیست». المحاسن، ج۲، ص۶۰۱؛ مسند الشهاب، ج۲، ص۳۹؛ أبوالقاسم علی بن الحسن المعروف بابن عساکر، ترجمة الامام الحسن(ع) من تاریخ مدینة دمشق، تحقیق محمد باقر المحمودی، الطبعة الاولی، مؤسسة المحمودی للطباعة و النشر، بیروت، ۱۴۰۰ ق. ص۱۶۴؛ میران الاعتدال، ج۳، ص۶۰۲؛ البدایة و النهایة، ج۸، ص۴۴؛ مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۲۸۳؛ کنزالعمال، ج۱۶، ص۱۲۰؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۰۰، ج۹۱، ص۲۵۴.
- ↑ «الْمُشَاوَرَةُ اسْتِظْهَارٌ» شرح غررالحکم، ج۱، ص۵۲.
- ↑ «نِعْمَ الْمُظَاهَرَةُ الْمُشَاوَرَةُ» (خوب یاریکردنی است با یکدیگر مشورت کردن). شرح غررالحکم، ج۶، ص۱۵۷.
- ↑ «مَنْ شَاوَرَ ذَوِي النُّهَى وَ الْأَلْبَابِ فَازَ بِالنُّجْحِ وَ الصَّوَابِ» (هر که با عاقلان و خردمندان مشورت کند، به کامیابی و درستی رسد). شرح غررالحکم، ج۵، ص۳۳۷.
- ↑ «مَنِ اسْتَشَارَ ذَوِي النُّهَى وَ الْأَلْبَابِ فَازَ بِالْحَزْمِ وَ السَّدَادِ» شرح غررالحکم، ج۵، ص۳۹۶.
- ↑ «الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ الْهِدَايَةِ» نهجالبلاغه، حکمت ۲۱۱؛ شرح غررالحکم، ج۱، ص۲۵۶؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۴۲۵.
- ↑ «جِمَاعُ الْخَيْرِ فِي الْمُشَاوَرَةِ» شرح غررالحکم، ج۳، ص۳۶۸.
- ↑ «مَنْ شَاوَرَ ذَوِي الْعُقُولِ اسْتَضَاءَ بِأَنْوَارِ الْعُقُولِ» غررالحکم، ج۲، ص۲۰۳.
- ↑ «وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا» نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱، ربیع الابرار، ج۴، ص۴۹.
- ↑ «و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «الْمُسْتَشِيرُ عَلَى طَرَفِ النَّجَاحِ» شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۱۹.
- ↑ «الْمُسْتَشِيرُ مُتَحَصِّنٌ مِنَ السَّقَطِ» شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۱۶.
- ↑ «با صاحبان خرد مشورت کن تا از لغزشها و پشیمانیها ایمن گردی». شرح غررالحکم، ج۴، ص۱۷۹.
- ↑ «لَا يَسْتَغْنِي الْعَاقِلُ عَنِ الْمُشَاوَرَةِ» شرح غررالحکم، ج۶، ص۳۸۹.
- ↑ «وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ» نهج البلاغه، حکمت ۲۱۱؛ شرح غررالحکم، ج۴، ص۴۷۳.
- ↑ «مَنِ اسْتَغْنَى بِعَقْلِهِ ضَلَّ» شرح غررالحکم، ج۵، ص۱۶۹.
- ↑ «مَنْ قَنِعَ بِرَأْيِهِ فَقَدْ هَلَكَ» شرح غررالحکم، ج۵، ص۱۵۸.
- ↑ «ای علی... و آنکه مشورت کند پشیمان نشود». العقد الفرید، ج۱، ص۶۶؛ امالی الطوسی، ج۱، ص۱۳۵؛ جمالالدین أبوالفتوح حسین بن علی رازی، تفسیر روض الجنان و روح الجنان، مکتبة المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ق. ج۱، ص۶۷۴؛ الدرالمنثور، ج۱، ص۹۰؛ وسائل الشیعة، ج۵، ص۲۱۶، ج۸، ص۲۶۵.
- ↑ «هیچ بندهای با مشورت کردن بدبخت نشد و هیچ کس با بینیاز دانستن خود از مشورت سعادت نیافت». الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۲۵۱؛ تفسیر روض الجنان، ج۱، ص۶۷۴.
- ↑ «کسی که از نگرشهای گوناگون استقبال کند، جایگاههای نادرستیها را بازشناسد». الکافی، ج۸، ص۲۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۸۸؛ المواعظ، ص۷۱-۷۲؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۷۳.
- ↑ «برخی از آرا را به برخی دیگر بزنید تا رأی درست زاید و به دست آید». شرح غررالحکم، ج۲، ص۲۶۶.
- ↑ «هر که تصمیم به اجرای کاری گیرد و برای آن مشورت کند و انجام دهد، به بهترین راه دست یابد». الدرالمنثور، ج۶، ص۱۰؛ شهاب الدین أبوالفضل محمود الآلوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۲۵، ص۴۶.
- ↑ «هرگاه عزم کاری کنی مشورت کن». غررالحکم، ج۱، ص۲۷۵؛ و نیز فرمود: «شَاوِرْ قَبْلَ أَنْ تَعْزِمَ». (پیش از آنکه عزم کاری کنی مشورت کن). غررالحکم، ج۱، ص۴۰۷.
- ↑ «هیچ قومی مشورت نکردند جز آنکه به بهترین امور هدایت یافتند». تفسیر الکشاف، ج۱، ص۴۳۲، ج۴، ص۲۲۸؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۳۶؛ الدر المنثور، ج۱، ص۹۰، ج۶، ص۱۰؛ تفسیر روح المعانی، ج۲۵، ص۴۶.
- ↑ «هنگامی که زمامداران شما نیکانتان و توانگران شما سخاوتمندانتان باشند و کارهایتان به مشورت انجام شود، در این موقع روی زمین از زیر زمین برای شما بهتر است (شایسته زندگی و بقا هستید)، ولی اگر زمامداران شما بدانتان و توانگران شما بخیلهایتان باشند و کارهایتان به مشورت انجام نگیرد، در این صورت زیر زمین از روی آن برای شما بهتر است (شایسته زندگی و بقا نیستید)». تفسیر روض الجنان، ج۱، ص۶۷۴؛ و نیز ر.ک: سنن الترمذی، ج۴، ص۴۵۹؛ تحف العقول، ص۲۶؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۳۸؛ تفسیر روح المعانی، ج۲۵، ص۴۶-۴۷.
- ↑ از ابن عباس نقل شده است که چون آیه ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ﴾ نازل شد، رسول خدا(ص) فرمود: «أَمَا إِنَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَغَنِیَانِ عَنْهَا وَ لکِنْ جَعَلَهَا اللهُ رَحْمَة لِأَمَّتِی». (بدانید که خدا و رسولش از مشورت بینیازند، اما خداوند آن را رحمتی برای امت من قرار داده است). الدرالمنثور، ج۲، ص۹۰؛ محمد بن یوسف الصالحی الشامی، سبل الهدی فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود، دارالکتب العلمیة، بیروت، ج۱۰، ص۳۹۸؛ محمد بن علی بن محمد الشوکانی، فتح القدیر، دارالمعرفة، بیروت، ج۱، ص۳۹۵؛ تفسیر روح المعانی، ج۴، ص۱۰۶؛ تفسیر المیزان، ج۴، ص۶۹.
- ↑ «پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است * و (نیز برای) کسانی که از گناهان بزرگ و کارهای زشت دوری میگزینند و چون به خشم آیند درمیگذرند * و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کردهاند و نماز را بر پا داشتهاند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان دادهایم میبخشند * و آنان که چون بدیشان ستم رسد داد (خود) میستانند» سوره شوری، آیه ۳۶-۳۹.
- ↑ «و کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.
- ↑ «کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۶۳.
- ↑ ناصرالدین أبوسعید عبدالله بن عمر البیضاوی، الانوارالتنزیل و الاسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۸ ق. ج۲، ص۳۶۵؛ تفسیر الصافی، ج۲، ص۵۱۸.
- ↑ «هیچ مردمی در کارهایشان با یکدیگر مشورت نکردند مگر آنکه به بهترین راههای موجود دست یافتند» تفسیر التبیان، ج۹، ص۱۶۸.
- ↑ وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ أَی أَمْرُهُمْ ذُو شُورَی یَعْنِی یَسْتَشِرُونَ فِی أُمُورِهِمْ وَ لَا یَسْتَبِدُّونَ بِآرَائِهِم لِخُرُوجِهِمْ مِنْ أَنَانِیَّتِهِمْ وَ اعْتِمَادِ کُلِّ عَلَی الْآخَرِ فِی طَلَبِ الْخَیْرِ وَ بَیَانِهِ لَهُ الحاج سلطان محمد الجنابذی (ملا سلطان علی گنابادی)، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، الطبعة الثانیة، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۸ ق. ج۴، ص۴۹.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۲ ص ۳۲۵-۳۳۲.