عصمت در معارف و سیره نبوی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط فرقانی (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

یکی از اعتقادات شیعه دربارۀ پیامبران و امامان معصوم (ع)، مصونیت آنها از هرگونه گناه، خطا، اشتباه و نسیان است؛ چراکه حجت‌های الهی، هادیان بشر و پیشوایان مردمند و هادی بودن امامان به معنای لزوم اقتدای به آنها در همه امور است، از این رو ائمۀ هدی (ع) باید مصون از هر خطا، اشتباه و گناهی باشند که این همان عصمت است. در مجامع روایی فریقین، روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص)، وجود دارد که در آنها موضوع عصمت امام، مصادیق معصومان و گستره عصمت ایشان، بیان شده است.

معناشناسی

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن [۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

معنای اصطلاحی

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است.

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست، و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است. [۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی [۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست.[۸] پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

عصمت در روایات پیامبر اکرم (ص)

روایات رسیده از پیامبر اکرم (ص)، نه تنها به بیان ویژگی‌های عصمت پرداخته‌اند، بلکه افرادی را با عنوان انسان‌هایی معصوم از گناه و اشتباه نیز برشمرده‌ و حتی گستره عصمت آنها را نیز تا حدودی بیان کرده‌اند. توجه به این مبحث، از این رو مهم است که بدانیم در عصر نبوی، مخاطبان پیامبر اکرم (ص)، نه تنها با مفهوم و حقیقت عصمت آشنا بودند، بلکه دایره آشنایی آنان با این مقوله، فراتر از معرفت به حقیقت عصمت بوده است، و حتی انسان‌هایی را که به لباس عصمت آراسته بودند نیز می‌شناختند.

در این میان، از گروه‌هایی که در روایات نبوی انسان‌هایی معصوم معرفی شده‌اند، می‌توان به خود پیامبر اکرم (ص)، اهل بیت ایشان، امام علی، امام حسن، امام حسین و نه تن از فرزندان امام حسین (ع) اشاره کرد.

گستره عصمت

در برخی احادیث نبوی به گستره عصمت معصومان اشاره شده است که می‌‌توان این قلمرو را در دو بخش کلی خلاصه نمود.

عصمت از گناه

مصونیت معصومان از ارتکاب گناه، نخستین بخشی است که در روایات نبوی نقل شده است. به عنوان نمونه می‌‌توان به روایتی از ابن عباس اشاره کرد که از پیامبر اکرم (ص) در این باره چنین نقل کرده که آن حضرت پس از نقل آیه تطهیر: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۱]، می‌‌فرمایند: به خدا سوگند من و اهل بیت من از همه گناهان پاک و پاکیزه شده‌ایم[۱۲].

عصمت از خطیئه

در برخی از روایات نبوی افزون بر عصمت از گناهان، بر عصمت از «خطیئه» نیز تاکید شده است. لغویون در تبیین این واژه بر این نظرند که واژه «خطیئه» از ریشه «خطا»، به معنای ضد «صواب» گرفته شده است، با وجود این، آنان تاکید دارند که این واژه به معنای گناه نیز به کار رفته و در مواردی نیز برای گناهی که غیر عمد انجام شده است، به کار می‌‌رود[۱۳].

محمد بن علی تمیمی از امام رضا (ع) و ایشان از اجداد طاهرینش (ع) و آنان از پیامبر اسلام (ص) نقل کرده‌اند که پیامبر خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) برگزیدگان خدا بوده و از همه گناهان و خطیئات معصومند[۱۴].

مصادیق معصومان

در روایات منقول از پیامبر اکرم(ص)، نه تنها به گستره عصمت اشاره شده بلکه افراد معصوم نیز معرفی شده‌اند. این روایات خود به چند دسته قابل تقسیم هستند. برخی روایات نبوی، به صراحت مصادیق معصومان را معرفی نموده و به عصمت آنها تصریح کرده است. دسته دوم روایاتی هستند که اگر چه صریح در عصمت نیستند اما به دلالت التزامی دلالت بر عصمت دارند. هر یک از این دو دسته این روایات نیز خود به دو دسته دیگر قابل تقسیم هستند، برخی مربوط به کل اهل بیت پیامبرند(ص) و برخی اختصاص به یک یا چند نفر از اهل بیت(ع) دارند. در روایات نبوی از خود پیامبر اکرم(ص)، اهل بیت آن حضرت(ع) که حضرت صدیقه طاهره(س) نیز در شمار آنان است، امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن و امام حسین(ع) و نه نفر دیگر از فرزندان امام حسین(ع) به عنوان مصادیق معصومین نام برده شده است.

روایات صریح در عصمت

منظور از روایات صریح در عصمت آن دسته از روایات نبوی(ص) است که با لفظ یا لفاظی صریح به معرفی معصومان پرداخته و به مصونیت آنها از ارتکاب انواع گناهان، اشتباه، نسیان و خطا تصریح نموده است. در برخی از این روایات به عصمت مطلق اهل بیت و امامان معصوم(ع) تصریح شده و در برخی دیگر به عصمت برخی امامان(ع) به طور خاص و ویژه تصریح شده است که از این دو دسته با عنوان روایات عام و خاص نام می‌بریم.

روایات عام

روایت اول: پیامبر اکرم (ص) در وصف خود و اهل بیتشان فرموده اند: «من و اهل بیتم مطهریم. پس از آنها پیشی نگیرید که گمراه می‌‌شوید... و از آنها سرپیچی نکنید که به جهالت خواهید افتاد»[۱۵].

روایت دوم: انس بن مالک چنین نقل کرده که روزی همراه با ابوذر، سلمان، زید بن ثابت و زید بن ارقم نزد رسول خدا (ص) بودیم که آن حضرت ضمن بیان داستان معراج خود، نام فرزندان امام حسین (ع) را که از امامان معصومند، برده و در ادامه فرمودند: در این هنگام سر خود را بلند کردم پس نورهای علی، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و حجت را دیدم... پس گفتم خدایا اینان چه کسانی هستند؟ فرمود:... آنان امامان پس از تو، تطهیر شدگان از صلب تواند»[۱۶].

روایت سوم: پیامبر خدا (ص) در وصف خود و اهل بیتش فرمود: «من و اهل بیتم مطهَّریم پس از آنها پیشی نگیرید که گمراه می‌شوید... و از آنها سرپیچی نکنید که به جهالت خواهید افتاد»[۱۷].[۱۸].

روایات خاص

روایات دال بر عصمت

روایات عام

روایات خاص

برخی روایات نبوی به دلالت التزامی بر عصمت امیرالمؤمنین(ع) دلالت دارند که در ادامه چند نمونه ذکر می‌گردد.

  1. روایت نبوی «الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ‌...» از جمله آنهاست[۱۹]. گفتنی است روایت یادشده در متون روایی اهل سنت نیز با تعابیر مختلف به طور فراوان نقل شده است[۲۰]؛ چنان که صاحب کتاب فضائل الخمسة من صحاح الستة، بابی را با همین عنوان ترتیب داده است[۲۱].

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. «خدا فقط مى‏ خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  12. ««...فأنا وأهل بیتی مطهرون من الذنوب»، فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ص ۳۴۰، سیوطی جلال الدین، الدرالمنثور، ج۵، ص۱۹۹، شوکانی، محمدعلی، فتح القدیر، ج۴، ص۲۸۰.
  13. ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۴، ص۲۹۲؛ جوهری اسماعیل بن حماد، صحاح، ج۱، ص۴۸-۴۷، محمد بن مکرم، ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص ۶۵؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۲۸۷.
  14. «فانهم خیرة الله عزوجل و صفوته و هم المعصومون من کل ذنب و خطیئة»، محمد بن علی بن الحسین، شیخ صدوق، الامالی، ص۵۸۳.
  15. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص ۴۴؛ طبری، محمد بن جریر، المسرشد فی امامة امیرالمومنین، ص ۳۹۹؛ قمی علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص ۵-۴.
  16. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، ص۶۹-۷۴ و ص ۱۹ و ص۱۰۴-۱۰۲؛ مفید محمد بن محمد بن نعمان، الامالی، ص۷۹ و ۷۸.
  17. محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۴۴؛ محمد بن جریر بن رستم طبری (الشیعی)، المسترشد فی امامة امیر المؤمنین (ع)، تحقیق: احمد محمودی، ص۳۹۹؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۴-۵.
  18. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۹۴.
  19. ر.ک: محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۵۵۹؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۳۶.
  20. محمد بن محمد حاکم نیسابوری، المستدرک، تحقیق: یوسف مرعشلی، ج۳، ص۱۲۴؛ احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۲.
  21. سید مرتضی حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسة، ج۲، ص۱۰۸-۱۱۰.