حکومت بصره

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۰۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

آشنایی اجمالی

بصره یکی از شهرهای مهم و بزرگ و بندری عراق در کنار اروند رود (شط العرب) و نزدیک خرمشهر و دارای کشتزارها و نخلستان‌های بسیار است. معنای لغوی بصره، زمین سخت، سنگلاخ و پر سنگریزه است. بصره در سال ۱۴ هجری، در زمان عمر بن خطاب بنا شد. امام علی (ع) در زمان خلافت خویش با شورشیان بصره جنگید و آن درگیری به جنگ جمل شهرت یافت. امروز، مردم بصره اغلب شیعه اثنی عشری‌اند و بخشی هم اخباری[۱].

در بصره پنج اتحاد قبیله‌ای تشکیل شد که به آنها اخماس گفته می‌شد: بنی‌تمیم؛ بنی بکر بن وائل؛ بنی‌عبدالقیس؛ بنی ازد و اهل‌العالیه. اما به‌طورکلی می‌توان بیان کرد بصره، هم در ترکیب قبایل عربی و هم در ترکیب عرب‌ها با اقوام بومی که از پیش در عراق ساکن بوده‌اند نسبت به کوفه، ترکیب یک‌نواخت‌تری داشت[۲].

حاکمان بصره

در خلافت امام علی (ع)

عبدالله بن عباس

او عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب است. مادرش ام‌الفضل، لبابه کبری دختر حارث بن حزن هلالیه و کنیه‌اش ابوالعباس است. عبدالله، پسرعموی پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) و پسرخاله خالد بن ولید بود. او سه سال قبل از هجرت پیامبر(ص) و درحالی‌که بنی‌هاشم در شعب بودند، به دنیا آمد. او مدعی است که دو بار جبرئیل را در محضر پیامبر(ص) دیده است و پیامبر نیز دو بار برای علم و حکمت او دعا کرده است[۳]. ابن‌عباس هنگام رحلت پیامبر(ص) ۱۳ سال داشت و از کسانی بود که خلفا به‌ویژه خلیفه دوم و سوم، در مشکلات از نظرات وی استفاده می‌کردند. او در جنگ‌های امام علی(ع) حضور داشت و پس از جنگ جمل، کارگزار آن حضرت در بصره شد[۴]. او در سال ۶۸ هجری، در طائف در هفتاد یا ۷۱ سالگی درحالی‌که به دلیل بیعت نکردن با زبیریان در تبعید ابن‌زبیر بود، درگذشت و محمد حنفیه که چهار سال از او بزرگ‌تر بود بر او نماز خواند و او را دفن کرد[۵].[۶]

نصب ابن عباس به حکومت بصره

ابن‌خلدون در تاریخ خود آورده است: پس از جنگ جمل که همه بصریان با امیرالمؤمنین بیعت کردند، عبدالرحمن بن ابی‌بکره برای بیعت نزد حضرت آمد. امام(ع) با کنایه از او پرسید: عمویت زیاد باز هم منتظر فرصت نشسته است؟ عبدالرحمن گفت: به خدا سوگند او در بستر بیماری افتاده است و از شادکامی شما بسیار مسرور و خوشحال است. حضرت به همراه ابوبکره به خانه زیاد رفت. زیاد با دیدن حضرت عذر آورد که بیمار بوده است و نتوانسته در جنگ شرکت کند. ابن‌خلدون می‌نویسد که امام به زیاد پیشنهاد داد تا از طرف او حاکم بصره باشد؛ اما زیاد آن را نپذیرفت و ابن‌عباس را معرفی کرد. این سخن ابن‌خلدون خالی از اشکال و ابهام نیست؛ زیرا در بصره که کانون فتنه بوده است و از نظر عمر، شهری است که شیطان در آن تخم‌ریزی کرده است، خردمندانه این است که فردی انتخاب شود که هم از نظر سیاسی و هم از نظر دینی دارای وجاهت شایان‌توجهی باشد. پس آن حضرت، ابن‌عباس را والی بصره انتخاب کرد و زیاد را بر خراج و بیت‌المال گماشت[۷].

بنا بر نقل شیخ مفید، حضرت در میان مردم بصره به خطبه ایستاد و بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: «ای مردم بصره، همانا من عبدالله بن عباس را حاکم بر شما قرار دادم. به سخنان او گوش فرادهید و امرش را اطاعت کنید؛ چراکه او، امر خداوند و رسولش را اطاعت می‌کند. اگر در امر شما چیزی انجام داد یا حقی را ضایع نمود من را با خبر کنید تا او را از حکمرانی بر شما عزل کنم و من امیدوارم که او را پرهیزکار و با تقوا بیابم و من او را بر شما تولیت ندادم؛ مگر اینکه درباره او این چنین گمان کرده‌ام و خدا از ما و شما بگذرد»[۸]. امیرالمؤمنین هنگامی که ابن‌عباس را حاکم بصره کرد به وی فرمود: تو را به تقوای الهی سفارش می‌کنم و به عدل ورزیدن نسبت به کسانی که خداوند تو را سرپرست آنان قرار داده است. بر مردم به واسطه چهره و دانش و فرمانت فراخی گیر. تو را از گناه برحذر می‌دارم؛ چراکه گناه، قلب و حق را می‌میراند. بدان آنچه تو را به خدا نزدیک می‌کند از آتش دور می‌دارد و آنچه تو را به آتش نزدیک می‌کند، از خدا دور می‌سازد. خدا را بسیار به یاد آور و از جمله غافلان مباش[۹].[۱۰]

عثمان بن حنیف انصاری

ابوالاسود دؤلی

پرسش وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۷۸.
  2. حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص۷۵.
  3. اسدالغابه، ج۳، ص۱۸۸.
  4. اسدالغابه، ج۳، ص۱۹۰.
  5. الاستیعاب، ج۲، ص۹۳۴.
  6. حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص ۱۵۱.
  7. العبر، ج۱، ص۶۰۹.
  8. بررسی واقعه دزدی عبدالله بن عباس از بیت‌المال، سایت راسخون.
  9. امامت و سیاست، ص۱۱۶.
  10. حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص ۱۴۹.