عبدالله بن عباس در علوم قرآنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

برحسب نقل مشهور، عبد الله بن عباس سه سال قبل از هجرت متولد و در سال ۶۸ ه‍‌. ق در سن ۷۱ سالگی وفات کرده است[۱]. هنگام رحلت رسول خدا (ص) چهارده ساله بوده و از این‌رو، برای بهره‌گیری مستقیم از دانش رسول خدا (ص) فرصت چندانی نداشته است؛ اما پس از رسول خدا (ص) حدود سی سال با امیر المؤمنان علی (ع) مصاحبت داشته و استفاده علمی فراوانی از آن حضرت برده است. از او روایت کرده‌اند که گفته است: «جُلُّ مَا تَعَلَّمْتُ مِنَ التَّفْسِيرِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۲]؛ بخش اعظم آنچه از تفسیر آموخته‌ام، از علی بن ابی طالب (ع) است». هم‌چنین روایت کرده‌اند که گفته است: «عَلِيٌّ عُلِّمَ عِلْماً عَلَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ وَ رَسُولُ اللَّهِ عَلَّمَهُ اللَّهُ فَعِلْمُ النَّبِيِّ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ وَ عِلْمُ عَلِيٍّ مِنْ عِلْمِ النَّبِيِّ وَ عِلْمِي مِنْ عِلْمِ عَلِيٍّ وَ مَا عِلْمِي وَ عِلْمُ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ فِي عِلْمِ عَلِيٍّ إِلَّا كَقَطْرَةٍ فِي سَبْعَةِ أَبْحُرٍ»[۳]؛ علی (ع) علمی را می‌داند که رسول خدا (ص) به او آموخته و رسول خدا (ص) را خدا تعلیم داده است؛ پس علم پیامبر (ص) از علم خدا و علم علی از علم پیامبر (ص) است و علم من از علم علی (ع) است و علم من و علم اصحاب حضرت محمد (ص) در مقایسه با علم حضرت علی جز قطره‌ای در هفت دریا نیست».

ابن عطیه[۴] از ابن عباس نقل کرده که گفته است: آنچه از تفسیر قرآن فراگرفته‌ام، از علی بن ابی طالب است[۵].

سید بن طاووس گفته است: عبد الله بن عباس شاگرد مولایمان علی بن ابی طالب (ع) بوده است و شاید بیشتر روایاتی را که از پیامبر (ص) روایت کرده، از مولایمان علی از پیامبر (ص) بوده است و چون می‌ترسیده که اگر آن روایات را از مولایمان علی (ع) نقل کند، به خاطر حسد و خشمی که نسبت به آن حضرت دارند، روایات وی را نقل نکنند، آن روایات را بدون واسطه از پیامبر (ص) نقل کرده و از مولایمان علی (ع) یاد نکرده است[۶].

ابن ابی الحدید نیز ملازمت و شاگردی وی نسبت به امام علی (ع) را آشکار در نزد مردم دانسته است[۷].

علامۀ حلّی او را در زمره کسانی که به روایات آنان اعتماد دارند، ذکر کرده[۸] و درباره‌اش فرموده است: «عبدالله بن عباس از اصحاب رسول خدا (ص) و دوستدار علی (ع) و شاگرد او است و حال او در جلالت و اخلاص برای امیر المؤمنین (ع) مشهورتر از آن است که پنهان بماند. کشّی روایاتی را که متضمّن قدحی در او است، ذکر کرده، ولی او اجلّ از آن است و آن روایات را در کتاب بزرگ خود آورده و پاسخ داده‌ایم»[۹].

محقق شوشتری روایاتی را که در مدح و قدح او است، ذکر کرده و تحقیق مفصّلی دربارۀ او به عمل آورده[۱۰]، و در پایان فرموده است: «اگر گفته شود که این مرد بعد از پیامبر (ص) و دوازده امام (ع) و حمزه و جعفر - رضوان الله علیهما - برترین مردان اسلام می‌باشد، به‌جاست»[۱۱]. این کلام دربارۀ وی اغراق‌آمیز است، ولی گویای جلالت قدر و رتبۀ والای او در نزد دانشمندان علم رجال است.

آیت الله خویی روایات قدح وی را ضعیف دانسته[۱۲] و در پایان فرموده است: «از آنچه ذکر کردیم، به‌دست آمد عبد الله بن عباس جلیل‌القدر و مدافع امیر المؤمنین و امام حسن و امام حسین (ع) بوده است[۱۳].

به گفته زرکشی «صدر مفسّران علی (ع)، سپس ابن عباس است که برای این کار تفسیر از کارهای دیگر دست کشیده بود»[۱۴].

سیوطی او را ترجمان قرآن دانسته و گفته است: «در تفسیر از ابن عباس مطالبی رسیده است که از نظر زیادی قابل شمارش نیست»[۱۵].

در کتاب‌های تفسیری، روایات و آرای تفسیری فراوانی از وی نقل شده که به ذکر آدرس برخی از آنها در پاورقی بسنده می‌شود[۱۶].

ذهبی[۱۷] - رجال‌شناس اهل تسنّن - با تعبیرهای «دانشمند امّت»، «فقیه عصر» و «امام تفسیر» از او یاد کرده[۱۸] و ابو نعیم عنوان "مفسّر التنزیل" و "مبین التأویل" را درباره او به کار برده است[۱۹] و از ابن مسعود نقل شده که ابن عباس خوب ترجمانی برای قرآن است[۲۰].

نجاشی، ابن ندیم، آقا بزرگ تهرانی و حاج خلیفه از کتاب‌هایی در تفسیر منسوب به ابن عباس که مطالب آنها از ابن عباس نقل شده، خبر داده‌اند[۲۱] که آن نیز شاهد دیگری بر مفسّر بودن او است[۲۲].

رتبه علمی

وی شاگرد بااستعداد حضرت علی (ع) بوده و در تفسیر قرآن از آن حضرت بهره‌های فراوان برده و از مفسران برجستۀ قرآن به شمار آمده است و کلامی که از رسول خدا (ص) دربارۀ وی نقل شده که فرمود: « وَ لِكُلِّ شئ فَارِسَ، وَ فَارِسَ الْقُرْآنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ»خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد، استفاده می‌شود که وی به همۀ معانی قرآن آگاه نبوده و توان تفسیر همۀ معارف قرآن را نداشته است و از روایاتی که سیوطی نقل کرده[۲۳]، روشن می‌شود که حتی معنای برخی کلمات قرآن را نمی‌دانسته است؛ بنابراین، آنچه از ابن عمر نقل شده که داناترین امت محمد (ص) به آنچه بر آن حضرت نازل شده، ابن عباس است[۲۴]، اگر منظور اعلم بودن وی حتی از امام علی و امام حسن و امام حسین (ع) باشد، بی‌تردید نادرست است؛ زیرا دلیل قطعی داریم که آنان به همه معانی و معارف قرآن آگاه بوده‌اند که بخشی از آن در بحث مفسران برگزیدۀ خدا بیان شد[۲۵]. نه‌تنها وی اعلم از آنان نبوده، بلکه ذکر وی در ردیف آن حضرات و قیاس وی به آنان خطای آشکار است[۲۶]؛ اما اگر منظور این باشد که بعد از آن بزرگواران وی از سایر امت در تفسیر اعلم بوده، صحت آن بعید نیست و باتوجه به نکتۀ مزبور، بطلان سخن زرکشی که در مورد تعارض اقوال صحابه گفته است: «اگر جمع متعذّر شود، قول ابن عباس مقدم است»[۲۷] نیز آشکار می‌باشد؛ زیرا تردیدی نیست که قول امثال ابن عباس حتی قابلیت معارضه با اقوال امامان معصوم (ع) را ندارد چه رسد به تقدیم بر آنان که مفسران برگزیده خدایند و در هر اختلافی باید به آنان رجوع کرد و قول حق را از طریق آنان شناخت و جمله‌های «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»، «وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» در حدیث ثقلین طبق بیانی که گذشت، یکی از دلایل این مدعاست[۲۸].

آثار تفسیری ابن‌عباس

کتابی که در تفسیر قرآن ابن عباس خود تألیف کرده یا نگاشته باشد، در دست نیست، بلکه اصل نگارش چنین کتابی مورد تردید است و کتاب‌شناسان نیز از وجود آن خبر نداده‌اند، ولی از کتاب‌هایی که به نام او جمع‌آوری یا مطالب آنها از او نقل شده باشد، خبر داده‌اند که از این قرار است:

  1. «کتاب التفسیر» یا «تفسیر الجلودی عن ابن عباس»؛
  2. «تفسیر ابن عباس عن الصحابة»؛
  3. «کتاب ابن عباس» یا «تفسیر ابن عباس»؛
  4. «تفسیر عکرمة عن ابن عباس»؛
  5. تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس.
  6. صحیفة علی بن ابی طلحة عن ابن عباس فی تفسیر القرآن الکریم؛
  7. غریب القرآن فی شعر العرب.

کتاب اول و دوم را نجاشی در ترجمۀ عبدالعزیز جلودی، ضمن برشمردن چند کتاب متعلق به ابن عباس، بیان کرده[۲۹] و از ظاهر عبارت وی فهمیده می‌شود، جلودی مطالب آن دو کتاب را به نقل از ابن عباس نوشته است. آقا بزرگ تهرانی نیز بعد از ذکر کتاب دوم در رقم ۱۱۸۶ با عنوان "تفسیر ابن عباس عن الصحابه لابی احمد عبد العزیز بن یحیی بن احمد بن عیسی الجلودی"، در رقم ۱۲۵۳ از کتاب اول با عنوان "تفسیر الجلودی عن ابن عباس" یاد و تصریح کرده است که این، غیر از "تفسیر ابن عباس عن الصحابه" می‌باشد[۳۰]، ولی از این دو کتاب اثری در دست نیست.

کتاب سوم را ابن ندیم به‌عنوان کتاب ابن عباس ذکر کرده و گفته است: مجاهد آن را از او روایت کرده است[۳۱]. آقا بزرگ تهرانی، در رقم ۱۱۸۵ از آن با عنوان تفسیر ابن عباس یاد می‌کند[۳۲]. گفته‌اند این تفسیر در سال ۱۳۶۷ هجری قمری در پاکستان چاپ شده است[۳۳]، ولی اشتباه می‌باشد؛ زیرا آن‌چه در سال ۱۳۶۷ ه‍‌. ق در پاکستان چاپ شده تفسیر مجاهد است نه تفسیر ابن عباس به روایت مجاهد؛ گویا خبر دهنده از چاپ این تفسیر تصور کرده که تفسیر مجاهد همان تفسیر ابن عباس به روایت مجاهد است، در حالی‌ که چنین نیست[۳۴].

کتاب چهارم را نیز ابن ندیم و حاج خلیفه ذکر کرده‌اند[۳۵]، ولی اثری از آن سراغ نداریم[۳۶].

منابع

پانویس

  1. ر. ک: قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۳۳۵؛ ابن حجر عسقلانی، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۲۵ رقم ۴۰۴.
  2. مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۵؛ سید بن طاووس، سعد السعود للنفوس، ص۴۴۶؛ عاملی، مرآة الانوار و کشف الأسرار، ص۵.
  3. مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۵.
  4. وی عبد الحق بن ابی بکر بن عبد الملک الغرناطی بن عطیه متوفای سال ۵۴۳ یا ۵۴۶ ه‍‌. ق مؤلف المحرّر الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز است (ر. ک: جفری، آرتور؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص۴؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۶۱۳).
  5. جفری، آرتور، مقدّمتان فی علوم القرآن، ص۲۶۳ (مقدمة ابن عطیّة لتفسیره المسمی الجامع المحرّر که از صفحه ۲۵۲ مقدمتان آغاز می‌شود). ذهبی نیز در التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۸۹-۹۰ این خبر را مرسل و بدون ذکر مأخذ آورده است.
  6. سید بن طاووس، سعد السعود للنفوس، ص۴۶۳.
  7. وی گفته است: وقد علم الناس حال ابن عباس في ملازمته له وانقطاعه اليه وانّه تلميذه وخرّيجه وقيل: اين علمك من علم اين عمّك؟ فقال: كنسبة فطرة من المطر الى البحر المحيط، (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹).
  8. علّامه حلّی رجال (خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال) خود را در دو قسم و یک خاتمه ترتیب داده و در قسم اوّل راویانی را که به روایت آنها اعتماد داشته، ذکر کرده است (ر. ک: رجال العلامة الحلّی، ص۳) و عبد الله بن عباس را در همین قسم آورده است (ر. ک: همان، ص۱۰۳، الباب الثانی فی عبد الله، رقم ۱).
  9. رجال العلامة الحلّی، ص۳؛ یکی از روایات قدح او نامه ۴۱ نهج البلاغه است. بین رجال‌دانان و شارحان نهج البلاغه اختلاف است که امام (ع) این نامه را به کدام یک از کارگزارانش نوشته است.
  10. تستری، قاموس الرجال، ج۶، ص۴۱۸-۴۹۳، رقم ۴۳۸۳.
  11. تستری، قاموس الرجال، ج۶، ص۴۹۱.
  12. ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۳۵، ۲۳۶، ۲۳۸ و ۲۳۹.
  13. خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۳۹.
  14. زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۵۷، نوع چهل و یکم الأخذ بقول الصحابی. نظیر این مطلب را در مقدمۀ البرهان، از ابن عطیه نقل کرده است (ر. ک: زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۸).
  15. و اما ابن عباس فهو ترجمان قرآن... و قدورد عن ابن عباس فی التفسیر ما لا یحصی کثرة (سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۲۲۸ و ۱۲۳۰).
  16. ر. ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۲۸، ۳۸، ۴۹، ۶۰ و ۹۳ (تفسیر سوره حمد ذیل آیه ۶، تفسیر سوره بقره ذیل آیات ۳، ۱۱، ۲۱، ۲۳ و ۴۰)؛ سیوطی، الدر المنثور، ط‍ ج۱، ص۲۳، ۲۴، ۳۰، ۳۳، ۳۴، ۳۷، ۳۸، ۴۰، ۴۱، ۵۶، ۵۷، ۶۰، ۶۴، ۶۸، ۶۹، ۷۲، ۷۳، ۷۵، ۷۶، ۷۷ و ۸۱.
  17. محمد بن احمد بن عثمان ذهبی دمشقی مؤلف کتاب‌های زیادی است از جمله سیر اعلام النبلاء.
  18. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۱۴، رقم ۴۵.
  19. ابو نعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۳۱۴، رقم ۴۵.
  20. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۶۶؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۳۵.
  21. رجال النجاشی، ص۱۶۸؛ ابن ندیم، الفهرست، ص۳۶، آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۳، ۲۴۴، ۲۷۰.
  22. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۳۴-۱۳۷.
  23. نظیر نقل وی از ابن عباس که گفته است: «لَا وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي مَا ﴿وَحَنَانًا»، (سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۵۴) و از طریق مجاهد نقل کرده که ابن عباس گفت: ما ادری ما الغسلین و لکنی اظنّه الزقوم، (بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۳۵۵).
  24. ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۶۶.
  25. ر. ک: همین کتاب، ص۵۷، ۵۸، ۸۸، ۹۰-۹۵.
  26. در روایات از پیامبر (ص)، امیرالمؤمنین، امام باقر و امام صادق (ع) نقل شده که فرموده‌اند: «لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ» ر. ک: مجلسی؛ بحار الانوار، ج۶۸، ص۴۵، حدیث ۹ و ج۲۶، ص۲۶۹، حدیث ۵، ج۴۶، ص۲۷۸، حدیث ۸۰، ج۲۲، ص۴۰۶-۴۰۷ حدیث‌های ۲۱-۲۲.
  27. زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۷۲.
  28. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۳۷-۱۳۸.
  29. رجال النجاشی، ص۱۶۸.
  30. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۴، ص۲۴۴ و ۲۷۰. دلیل اینکه منظور از تفسیر الجلودی در کلام آقا بزرگ همان کتاب التفسیر در کلام نجاشی است این است که به گفتۀ آقا بزرگ، نجاشی تفسیر ابن عباس عن الصحابه را بعد از ذکر این دو تفسیر (تفسیر الجلودی عن علی (ع)، تفسیر الجلودی عن ابن عباس)، از کتاب‌های جلودی به شمار آورده و در کلام نجاشی پیش از این کتاب، تنها دو کتاب با عنوان کتاب التفسیر آمده است؛ در نتیجه معلوم می‌شود که منظور از آن دو تفسیر جلودی همان دو کتاب التفسیر می‌باشد که یکی از آنها از ابن عباس نقل شده است.
  31. ابن ندیم، الفهرست، ص۵۳.
  32. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۴، ص۲۴۳. دلیل اینکه تفسیر ابن عباس در کلام ایشان همان کتاب ابن عباس در کلام ابن ندیم می‌باشد، این است که وی در ذیل این عنوان خبر داده که ابن ندیم آن را در کتاب‌های تفسیر، بعد از ذکر کتاب التفسیر للامام ابی جعفر الباقر (ع) ذکر کرده و گفته است: این تفسیر را مجاهد از ابن عباس روایت کرده است.
  33. معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۲۹۵ به نقل از: شواخ، معجم مصنفات القرآن الکریم، ج۲، ص۶۰، رقم ۹۹۴.
  34. برای توضیح بیشتر ر.ک: همین کتاب، ص۳۰۱-۳۰۲.
  35. ابن ندیم، الفهرست، ص۵۳؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۵۳.
  36. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۲۸۲-۲۸۴.