حرص در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۹ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

  • حرص از نظر معنا در مقابل قناعت قرار دارد؛ ما پیش از این - در ابتدای مبحث قناعت - به معنای حرص نیز اشاره کرده، و گفتیم که حرص ملکه‌ای نفسانی است، که موجب زیاده‌روی در خواسته‌های انسان می‌گردد.
  • به عبارت دیگر، حرص گرسنگی و اشتهای بیش از حدّ روح است؛ چه حریص مانند کسی که به بیماری استسقاء مبتلا شده، از اشتهائی بیش از حد برخوردار می‌شود؛ چه همان‌گونه که مبتلایان به استسقاء، اگر آن اندازه آب نوشند که موجب مرگ آنان شود بازهم تشنه خواهند بود، انسان حریص نیز اگر تمام عمر در برآورده کردن خواسته‌های تنها یکی از غرائزش بکوشد، باز موفّق به برآورده کردن آن خواسته‌ها نخواهد شد!.
  • این ملکه رذیلت، در مرتبه نخست تمامیِ غرائز آدمی را در بر می‌گیرد، امّا دانشمندان اخلاق‌پژوه آن را ویژه رذیلت مال و مقام‌دوستی داشته، و گه گاه نیز به‌معنای دنیادوستی به کار برده‌اند.
  • به هر روی این رذیلت صاحب خود را همچون جهنّم می‌گرداند، که هیچ‌گاه سیری نیافته دائماً در پی طعمه‌ای جدید است!؛
  • افسوس آنکه هر قدر بر عمر انسان حریص افزوده شود، بر حرص او نیز افزوده می‌شود. پیامبر اکرم (ص) در این زمینه می‌فرمایند: "آدمی‌زاد پیر می‌شود امّا دو صفت در او جوان و فعّال می‌ماند: حرص و آرزو داشتن" [۱][۲].
  • محقق نراقی دوّم در این زمینه حکایتی سخت تأمّل برانگیز و شگفتی‌آور آورده است. بنا بر این حکایت، پیرمردی فرتوت که پیامبر اکرم (ص) را دیده بود و تا زمان خلیفه عباسی هارون همچنان زنده بود را، به محضر هارون آوردند. خلیفه از آن پیرمرد- که بر روی تختْ خوابیده و به همان حالت حرکتش می‌دادند - درخواست کرد که حدیثی از پیامبر اکرم (ص) را که خود از ایشان شنیده باشد، برایش بازگوید؛ پیرمرد نیز همین حدیثِ جوان شدن آرزوها در قلب پیران را برایش بازگفت. هارون نیز دستور داد تا یک‌صد هزار درهم به‌عنوان پاداش به او دهند. در این لحظه، حاملان تخت آن پیرمرد به حرکت درآمدند و او را بیرون بردند، امّا لحظاتی نگذشته بود که پیرمرد دستور داد تا او را به مجلس خلیفه برگردانند؛ هارون نخست پنداشت که پیرمرد حدیثی دیگر به یاد آورده است، امّا با تعجّب دریافت علّت بازگشت پیرمرد آن است که بپرسد: "این هدیه فقط مخصوص امسال است یا هر سال تکرار خواهد شد؟"؛ هارون با دیدن حرص پیرمرد به خنده درآمد و گفت: پیامبر اکرم (ص) چه درست فرمود! آنگاه وعده داد که این هدیه را هر سال به او پرداخت نمایند. پیرمرد نیز دستور داد تا او را خارج کنند؛ و عجیب آنکه هنوز لحظاتی از خروجش نگذشته بود که بانگ و غوغای همراهانش، خلیفه را از مرگ او مطّلع ساخت![۳].
  • عجیب آن‌ که گاه حریص محبّتی از دنیا نیز در دل ندارد، امّا نسبت به آن حرص می‌ورزد. از این رو، به نظر ما سخن مشهور در میان اخلاقیان که: "حرص بر دنیا از مصادیق محبّت آن است"، صحیح نمی‌نماید؛ چه می‌بینیم که کسانی که اهتمامی به دنیا نمی‌نمایند و یا حتّی قدرتی بر اهتمام به آن ندارند نیز، گه گاه سخت بر آن حرص می‌ورزند؛ حریص تنها به جمع‌آوری ثروت و یا به‌دست آوردن قدرت و مقام می‌اندیشد، هر چند سرانجام از حفظ آن ناتوان باشد. تجربه نیز این سخن را تأیید می‌نماید؛ از این رو، حریص تنها مانند مورچه است که جمع دانه می‌کند و یا مانند جهنّم است که هر لحظه طعمه‌ای جدید می‌طلبد.
  • امام صادق (ع) در این زمینه می‌فرمایند: "اگر آدمیزاد را دو وادی باشد که طلا و نقره از آن به جریان می‌افتد، وادی سوّمی نیز در کنار آن دو می‌طلبد... تنها خاک است که آدمی را از طلب باز می‌دارد" [۴].
  • مفاسدی بس بزرگ از پی رذیلت اخلاقی حرص پدید می‌آید، که هریک به تنهائی برای نابودی صاحب خود کفایت می‌کند. ما در اینجا به برخی از این مفاسد اشاره می‌کنیم.

مفاسد مترتّب بر حرص

محرومیت در دو سرای

  • حریصان از هر دو سرای محرومند و هیچ بهره‌ای از آن نمی‌برند؛ نه در دنیا بهره‌ای مادّی نصیبشان می‌شود، و نه در آخرت از نعمت‌های آن منتفع می‌گردند.
  • در این میان، اگر تنها مطرود بودن او از درگاه الهی به عنوان ثمره حرص دستگیرشان می‌شد، کافی بود تا به خسران او در این دو جهان واقف شویم. پیامبر اکرم (ص) در این رابطه می‌فرمایند: "هرکس در گردش روز و شب، بالاترین قصدش تنها دنیا باشد، خداوند او را هیچ می‌انگارد؛ و چهار صفت را در قلبش جاودانه می‌سازد: اندوهی که هیچ‌گاه زائل نخواهد شد، و مشغولیّتی که هیچ‌گاه از آن فارغ نشود، و فقری که هیچ‌گاه از بین نرود، و آرزوئی که هیچ‌گاه به پایانش نرسد" [۵].
  • عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، در کتاب شریف "المراقبات" فرموده است: "اگر در وصف بدبختی حریص، تنها همین یک جمله پیامبر اکرم (ص) وارد شده بود که "خداوند او را هیچ می‌انگارد"، کافی بود تا بدبختی او را به خوبی نشان دهد!".
  • عارف تبریزی بسیار نیکو گفته است؛ چه قرآن کریم این جمله را تنها برای آنکه مؤمنان به کافران پناه جسته آنان را ولیّ خودگردانند، به کار برده است: ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۶]. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ[۷][۸].
  • از آنجا که پناه بردن مسلمانان به کافران و برگزیدن ایشان به‌عنوان حاکمان جامعه اسلامی، به تضعیف دولت‌های اسلامی و در نتیجه تضعیف اسلام می‌انجامد؛ خداوند این عبارت را در وصف چنین عملی به‌کار برده است. از این رو می‌توان دریافت که مورد استفاده مشابه این عبارت در حدیث نبوی نیز، جائی است که به ضعف اسلام در قلب مسلمانان می‌انجامد، و سرانجام آنان را از دائره مسلمانی خارج می‌سازد[۹].

اندوه و غم دائمی

  • انسان حریص همیشه در حالت اندوه، غم، اضطراب و ترس به سر می‌برد؛ چراکه هیچ‌گاه به آنچه در سر می‌پروراند نخواهد رسید؛ از این رو اندوه و غم حاصل از محرومیّت، هیچ‌گاه او را رها نخواهد ساخت. پیامبر اکرم (ص) نیز به همین نکته در حدیث شریفی که هم اکنون نقل کردیم، اشاره فرمودند: "اندوهی که هیچ‌گاه از او جدا نخواهد شد"[۱۰] به عبارت دیگر، این چنین کس هیچ‌گاه به آرامش روحی نخواهد رسید؛ این حالت در شمار بدترین حالات نفسانی انسان است، چه تنها دوزخیان از آن برخوردار می‌باشند: ﴿كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا[۱۱].
  • همان‌گونه که حالت آرامش روحی در شمار بهترین حالات روحی انسان است، که تنها بهشتیان از آن بهره‌مند می‌شوند: ﴿وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ[۱۲]
  • این حالت در این دنیا نیز نصیب اولیاء حضرت حق خواهد بود، نه آنان که با اتّصاف به رذیلت حرص جانی آلوده دارند: ﴿وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ[۱۳][۱۴].
  • قرآن کریم در بسیاری از آیات خود، گواهی داده است که غم و وحشت و عدم آرامش نفسانی از کفار و بدکاران جدا نخواهد شد: ﴿وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ[۱۵].
  • گویا از سنن ثابت الهی است که آرامش روحی از آن مؤمنان، واضطراب نصیب کافران و بدکاران باشد. ﴿فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ[۱۶][۱۷].

اشتغال به دنیا

  • حریصان در تمامی لحظات به دنیای بی‌ارزش مادّی اشتغال خواهند داشت؛ ازاین رو از آخرت، سعادت اُخروی و پروردگار عالم غافل خواهند بود. گویا آنان در حالت بیداری نیز در خواب غفلتند، و تنها مرگ است که آنان را به بیداری رهنمون می‌شود!: ﴿أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ [۱۸].
  • پیامبر اکرم (ص) نیز فرموده‌اند: "مردمان خوابند و چون بمیرند آگاه و بیدار می‌شوند" [۱۹]. این حالت روحی حریصان نیز در حدیث اشاره شده آمده است: « و شغلا لایفرغ عنه أبدا»؛ "و مشغولیّتی که هیچ‌گاه از آن فارغ نشود".
  • امام باقر (ع) نیز در تشبیهی بسیار لطیف، حریص را به کرم ابریشم تشبیه فرموده‌اند، که هرچه در این دنیا می‌زید، بیشتر به دنیا گرفتار می‌شود، تا آنگاه که نمی‌تواند خود را از آن نجات بخشد:"مثال انسان حریص در این دنیا، مثال کرم ابریشم است، که هر چه بیشتر بر خود بتند خروج از پیله برای او دشوارتر می‌شود، تا آنگاه که از شدت اندوه بمیرد!"[۲۰][۲۱].

فقر دائمی

  • حرص فقر است و حریص فقیر، هر چند سخت ثروتمند باشد و از دارائی‌ای بیش از دیگران بهره ببرد[۲۲].

آرزو پردازی

  • حریصان همیشه آرزو پردازند؛ و این صفت از رذائلی است که اهل دل، همواره از آن ترسیده‌اند. از همین روست که در روایات مربوط به پیامبر اکرم (ص) و ائمه هدی (ع)، مؤمنان را به‌شدّت از آن برحذر داشته‌اند: "ترسناک‌ترین چیزی که بر شما از آن می‌ترسم دو چیز است: تبعیّت از هوی و هوس، و دور و دراز کردن آرزو" [۲۳].
  • ما خود دیده و شنیده‌ایم که خیال‌پردازی انسان را از حقیقت دور کرده، او را بدان مبتلا می‌سازد که موئی را کوه پندارد، و خود را در اثر خودنمائی بی‌جا، نشسته بر بالای آن کوه پندارد!. پیامبر اکرم (ص) در حدیث پیش‌گفته، این چنین به این صفت حریصان اشاره فرموده‌اند: "و آرزوئی که هیچ‌گاه به پایانش نرسد"[۲۴][۲۵].

تنگی معیشت

  • حریصان همیشه از تفرّق امور و تنگیِ معیشت در عذابند. بنا بر آنچه از برخی روایات استفاده می‌شود، گویا حضرت حق امور اینان را از آسودگی به تفرّق سوق می‌دهد، و تنگی معیشت را نصیبشان می‌سازد. از این رو به هر کاری که روی کنند تنها با بی‌توفیقی و شکست مواجه خواهند شد؛ امام صادق (ع) در این زمینه می‌فرمایند: "هر کس در گردش روزگار، دنیا بزرگ‌ترین و مهم‌ترین مقصدش باشد، خداوند متعال او را فقیر ساخته از آسودگی بی‌بهره‌اش می‌سازد" [۲۶].
  • سِرّ این مطلب، در آن است که حریص از ذکر حضرت حق روی گردان است، و هرکس این‌چنین باشد به چنان عاقبتی دچار خواهد شد: ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا[۲۷][۲۸].

تفاوت قناعت با حرص

  1. قانع میانه رو است، و حریص افراط کار؛
  2. قانع أهل اتراف و از دست دادن سرمایه در اموری که حضرت حق بدان راضی نیست نمی‌باشد، و حریص در شمار مترفان؛
  3. قانع از هوای نفس پیراسته است، و حریص مبتلای به آن؛
  4. قانع از اطمینان و آرامش قلب برخوردار است، و حریص از ترس و اضطراب دائمی؛
  5. قانع به حضرت حق و وعده‌های او اطمینان دارد، و حریص به او بی‌اطمینان؛
  6. قانع هیچ‌گاه به درخواست‌های ذلّت‌آمیز مبتلا نخواهد شد، و حریص پیوسته بدان مبتلاست؛
  7. قانع از روش انسان کامل برخوردار است، و حریص روشی حیوان گونه در پیش دارد؛
  8. قانع با استفاده از گنج قناعت در ثروت می‌زید، و حریص از فقرِ حرص همیشه در رنج است؛
  9. قانع از خطر طغیان در برابر حضرت حق در امان است، و حریص همیشه در خطر این سقوط بسر می‌برد؛
  10. قانع در پناه قناعت - که همچون سدّی استوار است- از انحرافات مالی به‌ دور خواهد بود، و حریص در بیابان خطر انحرافات مالی این سو و آن سو می‌شود، تا سرانجام به بیابان بی‌انتها و سوزان جهنّم واصل شود[۲۹].
  • در این زمینه روایتی زیبا، در کتاب "مصباح الشَّریعة" آمده است. از آنجا که روایات ما سراسر نور است، و این روایت نیز می‌تواند در شمار درخشان‌ترین احادیث قرار گیرد[۳۰]، ما در اینجا به نقل تمامی آن حدیث پرداخته، زان پس آفات و نتائجی که در آن برای حرص ذکر شده است را، بر می‌شماریم: امام صادق (ع) فرمودند: حریص مباش به چیزی که اگر آن را ترک کرده و تعقیب نکنی، هرآینه به تو رسیده و در پیشگاه خداوند متعال در خوشی و آسایش فکری بوده و مورد توجّه و لطف او قرار خواهی گرفت؛ و در صورتی که از خود حرص نشان دادی، از سه جهت نزد خداوند متعال مورد مؤاخذه خواهی شد: شتاب کردن و حرص داشتن در تحصیل چیزی که نباید شتاب کرد؛ در موردی که باید به خدا واگذاشت ترک توکل کردن؛ به قسمت و داده خدا راضی نشدن. و متوجّه باش که دنیا به منزله سایه تو است، و همین طوری که سایه پیوسته در پیرو و تبع تو بوده و خواه و ناخواه از تو جدا نگشته و نباید تو تابع و در پی او باشی، زندگی و معیشت دنیوی نیز چنین است. رسول اکرم (ص) فرمود: "شخص حریص بالأخره محروم می‌شود". آری! آدمی که حریص است گذشته از آنکه با محرومیّت به سر می‌برد، نزد پروردگار متعال نیز در هر موردی صورت گیرد مذموم و ناپسند است؛ زیرا این آدم از قرار و پیمان الهی تجاوز کرده و برخلاف فرموده خدا رفتار می‌کند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ[۳۱].
  • شخص حریص در مقابل هفت آفت و گرفتاری نگران است:
  1. حرص پیوسته موجب اندیشه و فکرهای گوناگون است، که سبب ناراحتی و زحمت و صدمه بدن می‌شود؛
  2. شخص حریص برای همیشه در ناراحتی فکری و غصه و خیال است؛
  3. شخص حریص هرگز خوشی و آسایش نداشته و همیشه در زحمت و فعّالیّت است، و از زحمت و مشقّت خلاص نخواهد شد مگر هنگام مرگ؛
  4. شخص حریص پیوسته در حال وحشت و خوف و اضطراب است، زیرا حال رضا و تسلیم و توکّل در دل او نیست؛
  5. شخص حریص به خاطر نرسیدن به مقصود پیوسته محزون و متألّم است، و بدون فائده و بی‌نتیجه اندوهناک می‌شود؛
  6. شخص حریص همیشه مشغول حساب و نقشه کشی بوده و فراغتی ندارد، و در صورتی که حرکات و اعمال او در مورد بررسی و حساب واقع شود، هرگز نخواهد توانست از محکومیّت دفتر حساب و از گرفتاری محاسبه نجات یابد؛
  7. شخص حریص در قیامت هیچ‌گونه راه فرار از عذاب جهنّم ندارد، زیرا به حکم و قسمت پروردگار متعال راضی نشده و بر خلاف وظیفه خود فعّالیّت کرده و از عهده وظائف و تکالیف خود برنیامده است.
  1. حریص در پیشگاه الهی ناپسندیده است؛
  2. حرص بر خلاف توکّل می‌باشد؛
  3. حرص با رضایت از داده‌های الهی در منافات است؛
  4. حریص بنده دنیا و تابع آن است، همان‌گونه که سایه همیشه به‌دنبال انسان می‌باشد؛
  5. حریص از فیض حضرت حق محروم است؛
  6. حریص از عهد حضرت حق گریزان است؛
  7. حریص در عمل به مخالفت با قرآن پرداخته است؛
  8. اندیشه حریص به دین او ضرر می‌رساند؛
  9. حریص همیشه در اندوه است، و اندوه او را پایانی نیست؛
  10. حریص تا به آستانه مرگ رسد، همیشه در سختی و مشقّت است؛
  11. حریص همیشه هراسان است، و عجیب آنکه با همان مواجه می‌شود که از آن می‌هراسد؛
  12. حرص موجب تلخی زندگیِ حریصان می‌شود؛
  13. حریص در قیامت نیز از حسابی سخت برخوردار می‌شود، و زان پس از مواقفی دردناک؛
  14. حریص در قیامت به عذابی جان‌کاه مبتلا خواهد شد، چراکه حرص در دنیا نمی‌تواند از محرّمات الهی برکنار باشد؛ از این رو در قیامت نیز عذاب‌های گوناگون را در پی خواهد داشت؛
  15. حریص در دریای غضب الهی سرگردان است، همان‌گونه که آب در جویبارهای باریک به جریان در می‌آید، و سرانجام تمامی اطراف خود را احاطه می‌کند؛ اگر حرص هیچ پیامد دیگری جز از همین پیامد نداشت، کافی بود تا حریصان زیان‌کارترین و بدبخت‌ترین مردمان باشند؛ چه یک لحظه غضب الهی هستیِ آدمی را به باد فنا می‌سپارد، تا چه آید بر سر آنکه همیشه در این دریای آتشین غوطه‌ور است!. پیامبر اکرم (ص) خود دائماً دعا می‌فرمودند که:"خدایا! مرا لحظه‌ای به خویش وامگذار!" [۳۴]
  16. حریص نه از ایمان بهره‌مند است و نه از یقین؛ ورنه ایمان و یقینش همچون سدّی استوار جلوی حرص او را می‌گرفتند[۳۵].
  • این مهم‌ترین پیامد حرص است، از همین رو ما مبحث قناعت را بدان به پایان بردیم و اشاره کردیم که:ایمان قلبی همچون سدّی است که در مقابل انحرافات می‌ایستد، و آدمی را از در افتادن در آن باز می‌دارد.
  • کوتاه سخن آنکه حرص رذیلتای است که ذلّت دنیا و خسران آخرت را به‌همراه خواهد داشت؛ و حریص نزد خدا و خلق بی‌ارزش بوده، خود لحظه به لحظه ضرباتی شدید بر شخصیّت خود وارد می‌سازد، اهمیّت خود را نزد خداوند بر باد می‌دهد و خویشتن را نزد خویشان و مردمان کوچک می‌نمایاند. او همان‌گونه که انسان نابینا در چاه فرو می‌افتد، در چاه گناهان فرو می‌غلطد و نادانسته تن به مهلکاتی بی‌شمار می‌سپارد.
  • پُر واضح است که جدائی رذیلت حرص از این پیامدها، بسیار نادر و دشوار بوده، و هرچند حریصان بکوشند تا در آن عواقب سرنگون نگردند، عاقبت نادانسته به آن مبتلا خواهند شد. دنیادوستی، ریاست‌طلبی و قدرت‌پرستی، در شمار دام‌هائی است که حریص بدون تردید در آن سقوط خواهد کرد.
  • بی‌باکی در انجام گناهان نیز در شمار همین عواقب است. حریص از دست‌درازی به اموال مردم و بالاتر از آن، شرافت و آبروی آنان اِبائی نخواهد داشت؛ آری! اینان برای برآوردن آرزوهای حریصانه خود، از درافتادن در چاه ظلمانی کفر نیز پروائی ندارند؛ تا تکلیف جان و مال مردمان در این میانه چه باشد!.طمع نیز در همین شمار است، و -همان‌گونه که پس از این خواهیم دید. - رذیلت اخلاقی طمع، خود ده‌ها رذیلت دیگر را از پی خواهد آورد[۳۶].
  • فریب‌کاری و حیله‌گری - که از مشخصه‌های بارز شیطان است، و نفاق از دل آن زاده می‌شود- نیز در همین شمار است. از همین روست که حریصان به نفاق نیز مبتلا شده، همچون شیطان از ظاهری دیگر و باطنی دیگر برخوردار می‌شوند.
  • شجاعت بیهوده و ترس بی‌سبب نیز در همین شمار است. حریص از سوئی برای برآوردن غریزۀ حرص، دست به شجاعت بیهوده می‌زند؛ و از سوئی دیگر سخت بر آنچه در دست دارد ترسان است و خوفناک، از این رو یا به تهوّر پناه می‌برد تا بر آنچه دارد بیفزاید، و یا به ترس چنگ می‌زند تا آنچه را دارد نگاه دارد.
  • پست‌همّتی و بی‌غیرتی نیز در همین شمارند؛ چه بسا حریصانِ متشخّصِ نامبردار که برای برآوردن غریزۀ خویش تن به بی‌همّتی‌ای می‌دهند، که پست‌ترین مردمان از آن اجتناب می‌ورزند.
  • بی‌بهره ماندن از توبه نیز همین‌گونه است؛ چه حریص تنها در صورتی موفّق به توبه می‌شود که دست از آن رذیلت باز شوید؛ امّا بدیهی است که چنین توفیقی را هیچ‌گاه به‌دست نخواهد آورد، چرا که هرگاه توبه کند باز همان حرص او را در گناهی دیگر می‌افکند، و باز توبه اش شکسته می‌شود. سخن در توبه‌های بعدی نیز همین‌گونه است و از عاقبتی همین‌سان برخوردار!. از همین رو است که در حدیث پیشین، امام صادق (ع) حریص را غوطه‌ور در غضب الهی دانستند.
  • عجله نیز از دیگر رذائلی است که حریصان بدان مبتلا می‌شوند؛ چرا که حرص و عجله همچون دو نوزاد همزاد، به‌وسیله شیطان پدید می‌آیند و همواره یکدیگر را همراهی می‌کنند.[۳۷].

منابع

پانویس

  1. « يَهْرَمُ ابْنُ آدَمَ وَ تَشِبُّ مِنْهُ اثْنَتَانِ الْحِرْصُ‌ وَ الْأَمَلُ‌»؛ تحف العقول، ص۴۵.
  2. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۸۹.
  3. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۹۰.
  4. « لَوْ أَنَّ لِابْنِ آدَمَ وَادِيَيْنِ‌ يَسِيلَانِ‌ ذَهَباً وَ فِضَّةً لَابْتَغَى إِلَيْهِمَا ثَالِثاً ... لَا يَمْلَأُهُ شَيْ‌ءٌ إِلَّا التُّرَابُ»؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۰۰.
  5. « مَنْ أَصْبَحَ وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ فَلَيْسَ‌ مِنَ‌ اللَّهِ‌ فِي‌ شَيْ‌ءٍ وَ أَلْزَمَ قَلْبَهُ أَرْبَعَ خِصَالٍ هَمّاً لَا يَنْقَطِعُ عَنْهُ أَبَداً وَ شُغُلًا لَا يَنْفَرِجُ مِنْهُ أَبَداً وَ فَقْراً لَا يَبْلُغُ غِنَاهُ أَبَداً وَ أَمَلًا لَا يَبْلُغُ مُنْتَهَاهُ أَبَداً»
  6. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  7. «ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
  8. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۹۲-۲۹۳.
  9. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۹۳.
  10. « هَمّاً لَا يَنْقَطِعُ‌ عَنْهُ‌ أَبَداً»
  11. «هر بار که از دلتنگی و اندوه بخواهند از آن (دوزخ) بیرون روند بازشان می‌گردانند» سوره حج، آیه ۲۲.
  12. «و می‌گویند: سپاس خداوند را که اندوه را از (دل) ما برد؛ بی‌گمان پروردگار ما آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است» سوره فاطر، آیه ۳۴.
  13. «و می‌گویند: سپاس خداوند را که اندوه را از (دل) ما برد؛ بی‌گمان پروردگار ما آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است» سوره فاطر، آیه ۳۴.
  14. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۹۴.
  15. «و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش می‌افتاد یا زمین با آن پاره پاره می‌شد یا با آن مردگان به سخن آورده می‌شدند (باز ایمان نمی‌آوردند و کار ایمانشان با شما نیست)؛ بلکه تمام کارها از آن خداوند است؛ آیا مؤمنان درنیافته‌اند که اگر خداوند بخواهد همه» سوره رعد، آیه ۳۱.
  16. «پس اگر دانایید کدام‌یک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟ * آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۱-۸۲.
  17. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۹۵.
  18. «زیاده‌خواهی شما را سرگرم داشت، * تا با گورها دیدار کردید» سوره تکاثر، آیه ۱-۲.
  19. « النَّاسُ‌ نِيَامٌ‌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»؛ بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۳۴.
  20. « مَثَلُ الْحَرِيصِ عَلَى الدُّنْيَا مَثَلُ دُودَةِ الْقَزِّ كُلَّمَا ازْدَادَتْ مِنَ الْقَزِّ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً كَانَ‌ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ‌ الْخُرُوجِ‌ حَتَّى تَمُوتَ غَمّاً»؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۱۶.
  21. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۹۵-۲۹۶.
  22. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۹۶.
  23. « إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ خَلَّتَانِ‌ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ»؛ کافی، ج۸، ص۵۸.
  24. « وَ أَمَلًا لَا يَبْلُغُ‌ مُنْتَهَاهُ أَبَداً»
  25. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۹۶.
  26. « مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۱۹.
  27. «و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود» سوره طه، آیه ۱۲۴.
  28. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۹۷.
  29. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۹۷-۲۹۸.
  30. پر واضح است که این سخن، ارتباطی با صحّت اسناد کتاب "مصباح الشّریعه" به امام صادق (ع) و یا عدم صحّت آن اسناد نخواهد داشت؛ چه در هر حال گویا عارفی آن را از احادیث و یا مضامین احادیث امام صادق (ع) نقل کرده است.
  31. «خداوند همان است که شما را آفرید سپس به شما روزی داد آنگاه شما را می‌میراند پس از آن زنده می‌گرداند» سوره روم، آیه ۴۰.
  32. «قَالَ الصَّادِقُ (ع)‏ لَا تَحْرِصْ عَلَى شَيْ‏ءٍ لَوْ تَرَكْتَهُ‏ لَوَصَلَ‏ إِلَيْكَ‏ وَ كُنْتَ عِنْدَ اللَّهِ مُسْتَرِيحاً مَحْمُوداً بِتَرْكِهِ وَ مَذْمُوماً بِاسْتِعْجَالِكَ فِي طَلَبِهِ وَ تَرْكِ التَّوَكُّلِ عَلَيْهِ وَ الرِّضَا بِالْقِسْمِ فَإِنَّ الدُّنْيَا خَلَقَهَا اللَّهُ تَعَالَى بِمَنْزِلَةِ ظِلِّكَ إِنْ طَلِبْتَهُ أَتْعَبَكَ وَ لَا تَلْحَقْهُ أَبَداً وَ إِنْ تَرَكْتَهُ تَبِعَكَ وَ أَنْتَ مُسْتَرِيحٌ. وَ قَالَ النَّبِيُّ (ص)‏ الْحَرِيصُ مَحْرُومٌ وَ هُوَ مَعَ حِرْمَانِهِ مَذْمُومٌ فِي أَيِّ شَيْ‏ءٍ كَانَ وَ كَيْفَ لَا يَكُونُ مَحْرُوماً وَ قَدْ فَرَّ مِنْ وَثَاقِ اللَّهِ وَ خَالَفَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ‏ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ‏ وَ الْحَرِيصُ بَيْنَ سَبْعِ آفَاتٍ صَعْبَةٍ فِكْرٍ يَضُرُّ بَدَنَهُ وَ لَا يَنْفَعُهُ وَ هَمٍّ لَا يَتِمُّ لَهُ أَقْصَاهُ وَ تَعَبٍ لَا يَسْتَرِيحُ مِنْهُ إِلَّا عِنْدَ الْمَوْتِ وَ يَكُونُ عِنْدَ الرَّاحَةِ أَشَدَّ تَعَباً وَ خَوْفٍ لَا يُورِثُهُ إِلَّا الْوُقُوعَ فِيهِ وَ حُزْنٍ قَدْ كَدِرَ عَلَيْهِ عَيْشُهُ بِلَا فَائِدَةٍ وَ حِسَابٍ لَا يُخَلِّصُهُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ إِلَّا أَنْ يَعْفُوَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عِقَابٍ لَا مَفَرَّ لَهُ مِنْهُ وَ لَا حِيلَةَ وَ الْمُتَوَكِّلُ عَلَى اللَّهِ يُمْسِي وَ يُصْبِحُ فِي كَنَفِهِ وَ هُوَ مِنْهُ فِي عَافِيَةٍ وَ قَدْ عَجَّلَ لَهُ كِفَايَتَهُ وَ هُيِّئَ لَهُ مِنَ الدَّرَجَاتِ مَا اللَّهُ بِهِ عَلِيمٌ وَ الْحِرْصُ مَا يَجْرِي فِي مَنَافِذِ غَضَبِ اللَّهِ وَ مَا لَمْ يُحْرَمِ الْعَبْدُ الْيَقِينَ لَا يَكُونُ‏ حَرِيصاً وَ الْيَقِينُ أَرْضُ الْإِسْلَامِ وَ سَمَاءُ الْإِيمَان‏»؛ ترجمه و شرح مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، ص۱۲۹.
  33. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۹۹-۳۰۱.
  34. « اللَّهُمَّ‌ لَا تَكِلْنِي‌ إِلَى‌ نَفْسِي‌ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً».
  35. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۰۱-۳۰۲.
  36. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۰۳.
  37. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۰۴.