یحیی بن عبدالحمید حمانی در تاریخ اسلامی
آشنایی اجمالی
یحیی بن عبدالحمید که منسوب به تیره «بنی حِمّان» از قبیله (عدنان) است در حدود سال ۱۵۰ ﻫ.ق زاده شد. بنو حمّان در تاریخ نامعلومی به کوفه کوچیده و در آنجا سکونت گزیدند. عبدالحمید پدر یحیی از محدّثان بلندآوازه و موثق این طایفه است و پدر جدش میمون و عمویش محمد بن عبدالرحمن از دیگر راویان آنها به شمار میروند. از آن چه گذشت، معلوم میشود که خوارزمی خواندن عبدالحمید دور از صواب است[۱].
از حوادث حدود هشتاد سال زندگی او اطلاع روشنی در دست نیست جز آنکه وی چون پدر و عمویش به فراگیری حدیث پرداخت و در شمار حافظان حدیث قرار گرفت. او نخستین فرد از محدثان کوفه بود که به تدوین مسند خویش پرداخت و در آن چهار هزار حدیثِ گنجانید. یحیی بن معین گفته است: او را از سر حسادت نکوهش کردهاند و نیز خودش میگوید: به سخن اهل کوفه گوش ندهید؛ زیرا آنان بر من که نخستین گردآورنده مسند و در چیزهایی نسبت به آنان پیشگام هستم، رشک میورزند[۲].
با توجّه به حجم زیاد روایات او در فضایل علی بن ابی طالب(ع) و کتابی که در اثبات امامت آن حضرت نوشته و نیز بیمهری وی نسبت به عثمان و تکفیر بیپرده معاویه واین که معاویه بر دین اسلام نمرد، میتوان گفت که یحیی شیعی است، ولی نمیتوان بر شیعه امامی بودن وی گواهی داد زیرا که با امام صادق، امام کاظم و امام رضا(ع) معاصر بوده و هیچ روایتی از آنان ندارد. و همچنین برخی از روایات او گواه نا آشنایی وی با مقام و منزلت امام صادق است[۳].
او از طبقه نهم راویان و حافظان حدیثِ است. یحیی بن معین، محمد بن عبدالله بن نمیر - در یک روایت - رمادی و ابن شاهین او را توثیق کردهاند. ابن عدی مینویسد: از او مُسند شایسته ای به جای مانده که حدیث مُنکری در آن به چشم نمیخورد و به نظر میرسد که او مشکلی ندارد. سفیان بن عیینه در میان شاگردان کوفیاش به او و ابن آدم (ابوزکریا یحیی قرشی) توجّه ویژه داشته است. یحیی بن معین تصریح کرده که. نکوهش وی از سر حسادت بوده است. در مقابل آنان، احمد بن حنبل، اسماعیل بن موسی سدی، علی بن مدینی ابن نمیر - در روایت دیگر - عثمان بن سعید دارمی و علی بن حسین بن جنید او را به سرقت و تدلیس در حدیث و یا غفلت در روایت حدیث متهم کردهاند. یعقوب بن سفیان فسوی و ذهبی نیز عقیده احمد بن حنبل را پسندیده و او را ضعیف دانستهاند[۴].
او نخستین تدوین کننده مسند در میان کوفیان است که در آن هزاران حدیث گردآورده است[۵]. هرچند هیچ یک از صحاح شش گانه اهل سنت ونیز کتابهای چهارگانه شیعه روایتی را از او نیاوردهاند، اما برخی دیگر از منابع روایی فریقین، شماری از روایات او را نقل کردهاند[۶]. نجاشی و شیخ طوسی، کتابی را از وی گزارش کردهاند. طوسی در فهرست خود ذیل (الحِمّانی) مینویسد: او کتابی در مناقب دارد. ظاهراً کتاب نام برده همان کتابی است که وی در اثبات امامت امیرمؤمنان(ع) نوشته است. به هر حال، رجالیون شیعه در جرح و تعدیل یحیی سکوت کردهاند[۷].
او مستقیماً از ائمه اهل بیت روایت ندارد، اما از کسانی چون: شریک، قیس بن ربیع، محمد بن فضیل، وکیع بن جراح، ابوبکر بن ابی عیاش، علی بن خزیمه، سفیان بن عیینه، پدرش عبدالحمید بن عبدالرحمن، و اسماعیل بن عیاش روایت کرده است. و کسانی مانند: ابویعلی موصلی، یعقوب بن سفیان، احمد بن میثم، احمد بن ابی حصین، محمد بن ایوب، موسی بن هارون، ابوحاتم رازی و طریف بن عبیدالله موصلی از وی روایت کردهاند[۸].
بخش قابل توجه از روایات او که در دست است به فضایل و مناقب اهل بیت(ع) اختصاص دارد. او از راویان حدیث معروف غدیر و خطبه شقشقیّه نیز به شمار میرود. از وی روایت کردهاند که ابوبکر ابن ابیعیاش مرا به صحرا برد و قبر امام حسین(ع) راکه به دستور موسی بن عیسی، والی کوفه شخم زده شده بود به من نشان داد [۹].
حسکانی به سند خود از او روایت میکند که امام علی بن حسین(ع) فرمود: نخستین کسی که جان خود را در برابر خشنودی خدا فروخت، علی بن ابی طالب(ع) بود[۱۰].
شیخ صدوق نیز از او روایت میکند که فاطمه(ع) پیامبر(ص) را در حال بیماری و ضعف دیدار کرد و حضرت مطالبی به او فرمود از جمله این که برای علی(ع) هفت خصلت است: ایمان به خدا و رسولاش، دانش و فرزانگی، همسرش، دو فرزندش حسن و حسین، امر به معروف و نهی از منکر نمودن و داوریاش با کتاب خدا. ای فاطمه! ما خاندانی هستیم که با هفت ویژگی برگزیده شده ایم که در میان گذشتگان، بیمانند بود و در میان آیندگان نیز همانند نخواهد داشت. پیامبر ما بهترین پیامبران است و او پدر توست، وصیّ ما بهترین اوصیاست که شوهر توست؛ شهید ما سرور شهیدان است که حمزه عموی توست، و جعفر که با دو بال در بهشت پرواز میکند از ماست. و دو سبط این امت که هر دو فرزندان تو هستند، از ماهستند[۱۱].
او سرانجام در زمان خلافت واثق پسر معتصم در ماه رمضان سال ۲۲۸ ﻫ.ق در اردوگاه نظامی (عسکر) در سامراء بدرود حیات گفت [۱۲].[۱۳]
جستارهای وابسته
- عبدالحمید بن عبدالرحمن حمانی (پدر)
- محمد بن عبدالرحمن حمانی (عمو)
منابع
پانویس
- ↑ نک: المؤتلف و المختلف ۲/ ۷۳۴ - ۷۳۵؛ الکامل فی ضعفاء الرجال ۷/ ۲۳۷؛ الانساب ۲/ ۲۵۷؛ اللباب ۱/ ۳۸۶؛ معجم قبائل العرب ۱/ ۲۹۵؛ سیر اعلام النبلاء ۱۰/ ۵۲۶ و ۵۴۰ و تاریخ بغداد ۱۴/ ۱۶۷.
- ↑ تاریخ بغداد ۱۴/ ۱۶۸ - ۱۷۰، الجرح و التعدیل ۴/ ق ۲/ ۱۷۰ و الانساب ۲/ ۲۵۸.
- ↑ نک: رجال نجاشی ش ۱۲۰۷؛ المعرفة والتاریخ ۱/ ۷۶۴؛ ۳/ ۱۹۲؛ سیر اعلام النبلاء ۱۰/ ۵۳۰؛ میزان الاعتدال ۴/ ۳۹۲؛ اختیار معرفة الرجال / ش ۵۸۸ و معجم رجال الحدیث ۲۰/ ۶۰.
- ↑ تاریخ بغداد ۱۴/ ۱۶۹ - ۱۷۳؛ کتاب التاریخ الکبیر ۸/ ۲۹۱؛ الجرح و التعدیل ۴/ ق ۲/ ۱۶۹؛ تهذیب الکامل ۳۱/ ۴۲۷ - ۴۳۳؛ سیر اعلام النبلاء ۱۰/ ۵۳۷؛ تقریب التهذیب ۲/ ۳۵۲ الکامل فی ضعفاء الرجال ۷/ ۲۳۷ - ۲۴۰.
- ↑ آن گونه که از کلام ابن عدی استفاده میشود، مسند او تا قرن چهارم هجری وجود داشته است (نک: الکامل فی ضعفاء الرجال ۷/ ۲۳۹.).
- ↑ نک: سیر اعلام النبلاء ۱۰/ ۵۳۷ - ۵۳۹؛ المعرفة والتاریخ ۱/ ۴۹۸، ۷۶۴؛ ۲/ ۳۰۵ و ۳/ ۱۹۲، ۴۰۲؛ شواهد التنزیل ح ۷۳، ۸۲، ۱۰۲، ۱۴۰ و ۲۱۱؛ معانی الاخبار ۳۶۰؛ امالی طوسی ۲۲۸ و ۳۲۱؛ کتاب الخصال ۱/ ۱۰۴ و ۲/ ۴۱۲ و بحار الانوار ۳۸/ ۱۳۴.
- ↑ رجال نجاشی / ش ۱۰۲۷؛ اختیار معرفة الرجال/ ش ۵۸۸، رجال طوسی ۵۱۷؛ فهرست طوسی ۱۷۷ و ۱۹۳ و معجم رجال الحدیث ۲۰/ ۵۹.
- ↑ تهذیب الکمال ۳۱/ ۴۲۰ - ۴۲۱.
- ↑ نک: کتاب الخصال ۱/ ۱۰۴؛ ۲/ ۴۱۲؛ المعرفة والتاریخ ۱/ ۷۶۴ و ۳/ ۱۹۲؛ امالی طوسی ۲۲۸ و ۳۲۱ و معانی الاخبار ۳۶۰.
- ↑ شواهد التنزیل ح ۱۴۰ و نک: المستدرک ۳/ ۴.
- ↑ کتاب الخصال ۲/ ۴۱۲.
- ↑ المعارف ۵۲۶؛ تاریخ بغداد ۱۴/ ۱۷۶و شذرات الذهب ۲/ ق ۱/ ۶۷.
- ↑ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 151.