وفاق ملی
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
تلاش برای ایجاد وفاق ملی
انسان به طور فطری تمایل به زندگی جمعی دارد و همواره کوشیده است با از میان برداشتن عوامل دوری خود از جمع، تحت حمایت و پشتیبانی جامعه واقع شود. در تاریخ کمتر انسانهایی دیده میشوند که جدا از جمع بوده و به عزلت و تنهایی میل داشته باشند و این امر، رفتاری غیرعادی و دور از تمایل فطری انسان تلقی میشود. اسلام به عنوان آیینی که نیازهای فطری بشر را مورد توجه قرار داده و همه دستورها و سفارشهای آن در راستای از بین بردن موانع اصلاح و سعادت بشر بوده است، به این نیاز فطری و اصیل نیز توجه شایانی داشته و به شیوههای مختلف[۱]انسان را ترغیب کرده است که ارتباط و پیوند خود را با جمع محکم کند و از انجام دادن هرگونه رفتار و منشی که منجر به گسسته شدن این پیوستگی و همگرایی باشد، سخت او را بر حذر داشته است.
خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۲]. این آیه شریفه یکی از شعارهای اساسی و ریشهدار اسلامی است؛ شعاری بسیار گیرا، عمیق و مؤثر که سطح علایق و دوستی افراد را به قدری بالا برده که به صورت نزدیکترین پیوند دو انسان با یک دیگر (برادری) معرفی میکند. براساس این اصل مهم، مسلمانان باید با یک دیگر - از هر نژاد و قبیله و زبان و سنی که باشند - احساس عمیق برادری کرده[۳]، و خود را همانند اعضای یک پیکر تلقی کنند که جدا شدن از آن به معنای نابودی خواهد بود و اگر زمانی، تفرقه و جدایی بین همه اعضا رخ دهد، خود پیکره خشکیده و از بین خواهد رفت. از این رو برایشان لازم است که صلح و دوستی را جانشین کینهورزیها و جداییها کرده و با همسو نمودن باورها و شعارها در یکپارچگی جماعت مسلمانان تلاش کنند. پراکندگی و تفرقه از مهمترین عوامل شکست و ناکامی ملتها و عمدهترین ابزار تسلط دشمنان و استثمارگران در طول تاریخ بوده است؛ لذا امیرمؤمنان(ع) در بیانهای متعاد خود مردم را سفارش میفرمود که از پراکندگی و اختلاف - که عامل نا به سامانیها و از بین رفتن نیروها میشود - سخت بر حذر شوند.
حضرت در بخشی از سفارشهای خود چنین تذکر میدهند: «فَإِيَّاكُمْ وَ التَّلَوُّنَ فِي دِينِ اللَّهِ فَإِنَّ جَمَاعَةً فِيمَا تَكْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ خَيْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فِيمَا تُحِبُّونَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَيْراً مِمَّنْ مَضَى وَ لَا مِمَّنْ بَقِي»[۴]؛ از موضعگیریهای رنگارنگ در دین دوری گزینید که همبستگی و اتحاد در راه حق - هر چند از آن کراهت داشته باشید - از پراکندگی در راه باطلی - که مورد علاقه شماست - بهتر است که بیگمان در تاریخ گذشته و آینده بشر هرگز خداوند با اختلاف و تفرقه، خیری را به کسی ارزانی نداشته و نمیدارد. امیرمؤمنان(ع) برای حفظ وحدت و وفاق امت اسلامی، با همه گروههای مخالف بارها به گفت و گو میپرداخته، و با بردباری و فروتنی تمام دلایل آنان را میشنید. امام(ع) برای ایجاد همدلی با طلحه و زبیر - که بیم آن میرفت سیاست تساوی همگان در بهرهمندی از بیت المال را بر نتابند و موجب تفرقه امت اسلامی شوند - تلاشهای زیادی کردند، به گونهای که حتی به آنان پیشنهاد دادند بخشی از دارایی شخصی آن حضرت را بگیرند و از زیادهخواهی و تصرف در اموال عمومی در گذرند؛ اما آنان هم چنان بر خواستههای خود پای میفشردند و سهم بیشتری را از بیتالمال میخواستند[۵].
حضرت در این خصوص خوارج را چنین نصیحت کرده است: «وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ»[۶]؛ همواره با انبوه مردم همسو باشید که دست خدا بر سر جماعت است. از گروهگرایی بپرهیزید که تک روان بهره شیطاناند، هم چنان که گوسفند بریده از رمه، سهم گرگهای بیابان است. گروه خوارج که تعدادشان در آغاز به دوازده هزار نفر میرسید[۷]، در پرتو همین روشنگریها و نصایح امام(ع) دستکم دو سوم آنان از صف خوارج جدا شدند[۸]. حضرت برای حفظ وحدت و یکپارچگی امت کوششهای بیدریغی کردند و گاه رویدادها و عبرتهای تاریخی را برای آنان تذکر داده و آنان را به توجه و پندگیری سفارش میکردند: از داستان فرزندان اسماعیل و اسحاق و فرزندان یعقوب عبرت گیرید! به گاه پراکندگی و گروهگرایی آنان دقت کنید. همان شبهای سیاه که کسراها و قیصرها سرورانشان شده بودند، از کشتزارهای سرسبز و دریاهای پر آب به رستنگاه خار و علفهای هرز و نقاط فقر و گرسنگی رانده شدند، به گونهای که در میان تمام ملتها سرایشان ذلتبارترین و سرزمینشان خشکترین بود... اوضاع آنها پر مشقت، قدرتشان پراکنده و جمعیت انبوهشان متفرق بود، در بلایی شدید و در میان جهالتی متراکم فرورفته بودند[۹].
وحدت و انسجام امت اسلامی، مهمترین دغدغه امیرمؤمنان(ع) بود. او شاخصترین فرد و شایستهترین انسان در ابعاد گوناگون است؛ آنگاه که خود را در برابر انواع چالشها تنها میبیند و فقط اهلبیت با او همراه میشوند: «فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي»[۱۰] و در حالی که میراث خود یعنی ولایت و سرپرستی الهی را به غارت رفته میبیند: «أَرَى تُرَاثِي نَهْباً»[۱۱] و مظلومیت به اندازهای میشود که حتی امت در ستم و نابودی حریم نوامیس نبوی همداستان میشوند: «وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا»[۱۲]. در چنین شرایطی امام علی(ع) تحمل و صبر پیشه کرده و حتی کوچکترین قیامی برای مقابله قهرآمیز با غاصبان خلافت انجام نمیدهد و میفرماید: «فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا»[۱۳] این همه بدان دلیل بود که کیان جامعه اسلامی را خطر اختلاف و تفرقه و از همپاشیدگی تهدید میکرد و مردمان تازه مسلمان نیاز به انسجام و همگرایی داشتند.
امیرمؤمنان(ع) در بخشی از بیانهای خود در خصوص این جریان میفرماید: تنها رویدادی که پس از پیامبر(ص) نگرانم کرد، شتافتن مردم به سوی فلانی و بیعت با او بود؛ اما من از بیعت با او خودداری کردم تا زمانی که مرتجعان را دیدم[۱۴] که از دین محمد(ص) روی گردانیدهاند و به نابودی دین او فرا میخوانند. اینجا بود که بیمناک شدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم شکاف یا ویرانیاش را شاهد باشم که گناهش بسی گرانتر از این است که زمامداری بر شما از دست برود، که کالایی چند روزه و اندک باشد[۱۵]. از این رو، امام(ع) خود را همراه و هم راز خلفا جلوه میدهد و حتی در نماز جمعه و جماعات آنان شرکت میکند؛ زیرا اگر چنین نکند خطر ارتجاع و ارتداد و اختلاف، جامعه را تهدید میکند، بنابراین میتوان وی را اسوه وحدت در صدر اسلام نامید.
نخبگان جامعه اسلامی که رهبران و هدایتگران جامعهاند، باید این سیره مولا علی(ع) را نصب العین خود کنند و تا میتوانند در وحدت و انسجام بخشیدن به جامعه و ایجاد وفاق ملی بکوشند. حکومت اسلامی وظیفه دارد در هم سو نمودن بینشها و نظریات گروهها و قبایل اجتماعی بکوشد و از هرگونه کینهورزیها و تنگنظریهایی که ارکان نظام اسلامی را به خطر اندازد و به اختلاف و تشتت و از بین رفتن عزت و کرامت جامعه منجر شود جلوگیری کند، تا در سایه همدلی و اتحاد ملی موجبات بهروزی و گشایش در امور و نیز امنیت عمومی فراهم آید.[۱۶]
منابع
پانویس
- ↑ نظیر سفارشهای مؤکد به صله ارحام و نیز حرمت غیبت، افترا، سخنچینی و دیگر احکامِ اخلاقی اجتماعی اسلام. برای نمونه امیرمؤمنان(ع) در مورد سفارش به صله ارحام میفرمایند: «ای مردم! انسان هر اندازه که ثروتمند باشد از بستگان و اقوام خود بینیاز نیست که از وی با زبان و دست دفاع کنند. خویشاوندان بزرگترین گروهی هستند که از انسان پشتیبانی میکنند و پراکندگی و ناراحتی او را از بین میبرند و در آن هنگام که حادثهای پیش آید، آنها نسبت به او پر عاطفهترین مردماند»؛ (نهج البلاغه، خطبه ۲۳).
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۱۷۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
- ↑ مجموعه مصنفات شیخ مفید، الجمل، ج۱، ص۱۶۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۷۴۲.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۷۴۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ ر.ک: ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۵۲.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۶۲.
- ↑ کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی ص ۱۱۵.