آداب خوردن و آشامیدن در معارف و سیره نبوی
مقدمه
رسول خدا (ص) در قرآن کریم، بهترین سرمشق زندگی برای مؤمنان به خدا و روز قیامت معرفی شده است[۱]؛ به این دلیل، هر مسلمانی مشتاق است از رفتار پیامبر خویش و آداب شخصی و اجتماعی و دیگر شئون زندگی وی آگاهی یابد تا به مدد الگوپذیری از خصال و خلقیات نیکوی این انسان کامل از برکت این اوصاف پسندیده در زندگی شخصی بهرهمند شود[۲].
آداب خوردن
پیامبر خدا (ص) در خوردنیها و نوشیدنیها به مقدار کم آن بسنده میکرد و تنها به مقدار ضرورت و رفع گرسنگی از آنها بهره میگرفت[۳]؛ ایشان هیچ گاه غذای خاصی درخواست نمیکرد و هر آنچه حاضر بود، میخورد و آنچه از غذا و نوشیدنی برایش آماده میکردند، میپذیرفت[۴].
خاتم انبیا (ص) در استفاده از خوردنیهای مباح سختگیر نبود[۵] و هر آنچه از غذا در خانه بود، میخورد؛ اگر خرمایی مییافت، آن را میخورد و اگر نان یا شوائی[۶] به دست میآورد، از آن استفاده و اگر شیری هم مییافت، بدان اکتفا میکرد[۷]. هیچ گاه نانش از سبوس خالی نبود[۸] و تا زنده بود، از نان گندم و جو، سیر نخورد[۹]، و پیوسته گرسنه بود و چیزی برایش محبوبتر از آن نبود که همیشه گرسنه و ترسان از خدای متعال باشد[۱۰].
ایشان لاغرترین اهل دنیا و از جهت خوردن، گرسنهترین آنها بود[۱۱]. تا گرسنه نمیشد، غذا نمیخورد و میفرمود: «ما گروهی هستیم که تا گرسنه نشویم، نمیخوریم و چون خوردیم، پیش از سیر شدن، از غذا دست میکشیم»[۱۲]. عائلهاش بسیار بود؛ و هیچ گاه پیش نیامد که سفرهای در خانهاش جمع شود و غذایی در آن مانده باشد[۱۳].
روی زمین مینشست و غذا میخورد[۱۴] و تا زنده بود، چون ثروتمندان بر سر سفره رنگین غذا نخورد[۱۵]. هنگام خوردن به چیزی تکیه نمیداد و میفرمود: «در حال تکیهدادن غذا نمیخورم»[۱۶]. هنگام غذا خوردن، پاهای خود را جمع میکرد و مثل نمازگزار، حالت تشهد به خود گرفته، بر ران چپ تکیه میکرد و میفرمود: «من، بنده هستم و مانند بندگان غذا میخورم و مانند آنان مینشینم»[۱۷].
در خوراک بر غلامان و کنیزان خود برتری نداشت و هر آنچه آنان میخوردند، او نیز میخورد[۱۸] و هیچ گاه در سفرهاش دو نوع غذا دیده نشد[۱۹]؛ مگر آنکه یکی را میخورد و دیگری را در راه خدا صدقه میداد[۲۰]. هرگز غذایی را مذمت نمیکرد؛ اگر دوست داشت از آن میخورد و اگر دوست نداشت، از آن عیبجویی نمیکرد[۲۱]. هرگاه خود، غذایی را نمیخورد، دیگری را از خوردن آن منع نمیکرد[۲۲]. پیش از غذا و پس از آن، دستش را میشست یا وضو میگرفت[۲۳] و پس از خوردن گوشت، این کار را با دقت بیشتری انجام میداد[۲۴] و میفرمود: «خجستگی و برکت غذا در وضوی پیش و پس از خوردن شماست»[۲۵].
محبوبترین غذا برایش غذایی بود که افراد بسیاری بر سر سفره بنشینند[۲۶]؛ در حد امکان، تنها غذا نمیخورد[۲۷] و میفرمود: «برای خوردن، دور هم جمع شوید که خجستگی و برکت در این کار است»[۲۸]. اگر در میان جمعی غذا میخورد، اول از همه شروع میکرد و آخر از همه از خوردن دست میکشید تا همگان از غذا به خوبی بهرهمند شوند[۲۹].
شروع خوردن رسول خدا (ص) با نمک بود و دیگران را نیز بدین کار توصیه میکرد[۳۰]. هنگام برداشتن لقمه از سه انگشتش کمک میگرفت[۳۱] و مردم را از خیرهشدن به صورت یکدیگر در هنگام غذا خوردن بازمی داشت[۳۲]؛ به خوردنیها و نوشیدنیها فوت نمیکرد[۳۳] و دیگران را نیز از این کار نهی میکرد[۳۴]. غذای داغ نمیخورد و میفرمود: «خداوند، آتش را به ما نخورانیده است، غذای داغ برکت ندارد؛ پس، آن را سرد کنید»[۳۵].
از آنچه برابرش بود، میخورد[۳۶]. پس از خوردن هر غذایی و نوشیدن هر آبی میفرمود: «اللَّهُمَ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ أَطْعَمَنَا خَيْراً مِنْه!» و چون شیر میل میکرد، میفرمود: «اللَّهُمَ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ زِدْنَا مِنْهُ»[۳۷] همچنین روایت شده است که هرگاه غذایی را نزدش میآوردند: میفرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْداً كَثِيراً طَيِّباً مُبَارَكاً فِيهِ غَيْرَ مُوَدَّعٍ و لا مُسْتَغْنًى عَنْهُ رَبَّنا»[۳۸].
پس از خوردن غذا اگر در جایی مهمان بود، برای صاحبخانه دعا میفرمود[۳۹]. پس از خوردن غذا ظرفش را تمیز میکرد و میفرمود: «تهمانده غذا پربرکتترین قسمت آن است»[۴۰]. از پرخوری و پرنوشی برحذر میداشت و میفرمود: «دلهایتان را با زیاد خوردن و زیاد نوشیدن نمیرانید؛ دلها همانند کشتزاراناند که هرگاه آب، بسیار شود، میمیرند»[۴۱]. شبها پس از نماز عشا شام میخورد و میفرمود: «خوردن شام را ترک نکنید؛ زیرا باعث خرابی بدن است»[۴۲]. به آرامش و راحتی بدن در زمان غذا خوردن اهمیت میداد و میفرمود: «هنگام خوردن، کفشهایتان را در آورید که مایه آسایش شماست»[۴۳].
غذایش بیشتر آب و خرما بود[۴۴] و به حلوا و عسل نیز علاقهای وافر داشت[۴۵]. سرکه و خرما را بسیار دوست میداشت و آن را از بهترین غذاها میشمرد[۴۶]. همواره خرما و شیر را میستود و آن دو را «خوردنیهای پاکیزه» میدانست[۴۷]. درباره شیر میفرمود: «لَيْسَ يُجْزِي مَكَانَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ غَيْرُ اللَّبَنِ»[۴۸]؛ جانشینی بهتر و کاملتر از شیر برای غذا و نوشیدنی یافت نمیشود».
دوستداشتنیترین غذا برایش گوشت بود و آن را سرور غذاهای دنیا و آخرت میدانست[۴۹] و از میان گوشتها گوشت سردست و کتف را بیشتر میپسندید[۵۰] و میفرمود: «إِنَ أَطْيَبَ اللَّحْمِ لَحْمُ الظَّهْرِ»[۵۱]. به کدو علاقه بسیار داشت و به عایشه میفرمود: »ای عایشه، هرگاه در دیگ غذا میپزید، کدو در آن بسیار بریزید که دل غمگین را شاد میکند«[۵۲]. کشمش یا خرما را در آب تمیز خیسانده، سپس از آن استفاده میکرد[۵۳].
در میان سبزیها، کاسنی، ریحان کوهی و کلم را دوست داشت[۵۴] و از سیر، تره و پیاز اجتناب میکرد[۵۵]؛ غذایی را که در آن سیر بسیار داشت، نمیخورد تا مردم را با بویش آزرده خاطر نکند[۵۶]. به روغن زیتون علاقه داشت و میفرمود: «كُلُوا الزَّيْتَ وَ ادَّهِنُوا بِهِ فَإِنَّهُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَة»[۵۷] روغن زیتون بخورید و آن را [برای شفا] به بدن بمالید؛ به درستی که درخت زیتون، درختی خجسته است.
از میان میوههای تازه؛ هندوانه، خربزه و انگور را بیش از همه دوست داشت[۵۸]. خربزه را با نان و شکر و بسیاری اوقات با خرما میل میکرد[۵۹] و میفرمود: »خربزه را گاز بزنید و تکه تکه نکنید. خربزه، میوهای است خجسته، پاکیزه کننده دهان، تقویت کننده قلب، سفید کننده دهان و خشنود کننده خداوند؛ بوی خوشش از عنبر و آبش از کوثر و گوشتش از بهشت و لذتش از مینو و خوردن آن، عبادت است«[۶۰].
انار را دوست میداشت و در خوردن آن کسی را با خود شریک نمیکرد[۶۱]. به خوردن »به« سفارش، و آن را جلادهنده قلب و تقویت کننده بدن معرفی میکرد[۶۲]. خیار را همراه نمک و خرما میل میکرد[۶۳]. به میوههای نوبر علاقه داشت و دیگران را هم به خوردن میوههای نوبرانه سفارش میکرد[۶۴] و در میان میوههای نوبر به خوردن انار و ترنج بیشتر تأکید داشت[۶۵]. چون میوه تازهای برایش میبردند، آن را میبویید و بر چشم مینهاد و میفرمود: »خداوندا! چنان که اول میوه را در حال سلامتی و عافیت به ما دادی، تا آخر، آن را همچنان در عافیت و سلامت نگهدار!«[۶۶].[۶۷]
آداب آشامیدن
رسول خدا (ص) آب را بهترین آشامیدنی میدانست و همواره میفرمود: »عالیترین نوشیدنیها در دنیا و آخرت، آب است«[۶۸]. هنگام آشامیدن، بسمالله میگفت و پس از نوشیدن یکی دو جرعه، اندکی درنگ میفرمود و خدا را میستود. سپس بار دیگر با گفتن بسماللّه به نوشیدن میپرداخت و این کار را تا سه بار تکرار میفرمود و در پایان نیز الحمدلله میگفت[۶۹]. سپس اضافه آن آب یا شربت را در صورت درخواست، برای استفاده به نفر سمت راستش میداد[۷۰].
هنگام آشامیدن، نفس نمیکشید و اگر میخواست نفس بکشد، ظرف آب را از دهانش دور نگه میداشت [۷۱]. از و ظروف شکسته، آب نمینوشید[۷۲]. در کاسههای چوبی، چرمی وسفالی آب مینوشید و نوشیدن آب و شربت را در پیاله شامی خوش داشت[۷۳]. گاه با کف دست آّب مینوشید و میفرمود: »ظرفی پاکیزهتر از دست نیست«[۷۴]. هرگاه غذایی چرب میخورد، کمتر آب مینوشید و چون از ایشان میپرسیدند که چرا کم آب مینوشید، میفرمود: »برای این غذا کمنوشیدنِ آب، بهتر است"[۷۵].[۷۶].
تبیین چگونگی غذاخوردن پیامبر (ص)
فروتنی و خاکساری در پیشگاه الهی، از نمایانترین رفتارهای پیامبر خدا (ص) بوده است. نمونههای رفتار متواضعانه و مؤدبانه پیامبر (ص) فراواناند، مانند: نشستن حلقهوار با یاران خویش، نشستن بر زمین همانند بردگان، استفاده از مرکب ارزان قیمت، سلام کردن به کودکان و افراد کوچکتر از خود و بسیاری از رفتارهای دیگر.
غذا خوردن پیامبر (ص) نیز نمونه بارز فروتنی و رعایت ادب و هنجارهای اجتماعی بوده است. پیامبر اکرم، دعوت به غذا خوردن، حتّی به خوراکی ساده و اندک را به آسانی میپذیرفتند[۷۷] و روی زمین، مانند بردگان مینشستند و همانند آنان غذا میخوردند[۷۸] و هیچگاه به هنگام غذا خوردن، مانند مستکبران و فرمانروایان به تخت و پشتی تکیه نمیزدند[۷۹]. ایشان این شیوه نشستن و تکیه نزدن را با همه خستگیهای جسمی و روحی حاصل از کار سنگین رسالت و امارت، در همه حال از جشن و مهمانی گرفته تا میدان رزم و خانه ادامه دادند و بر این کار، چنان مداومت ورزیدند که امام صادق (ع) ناتوانی خود را از انجام چنین کاری اعلام مینماید[۸۰].
پیامبر (ص) همچنین از خوردن غذاهایی که به طور معمول بر سر سفره عموم مردم نبودند، اجتناب میورزیدند، هرچند که برای آسانگیری بر امّت خویش، آن را حرام نمیکردند[۸۱]. همچنین به عادت مردمان آن روزگار، ایشان با سه انگشت غذا میخوردند و چونان متکبران فخرفروش، با دو انگشت غذا میل نمینمودند. احادیث متعددی خوردن با سه انگشت را شیوه پیامبر خدا (ص) و امام صادق (ع) دانسته و به آن سفارش کردهاند[۸۲].
گفتنی است که برخی گزارشها، غذا خوردن با چهار انگشت را نیز به پیامبر اکرم (ص) نسبت دادهاند[۸۳]. این، بدان معناست که پیامبر (ص) به صورت معمول و متعارفی روزگار خود و مانند مردمان عادی غذا میخوردهاند و به تناسب نیاز و بدون کمترین فخر و ناز، از هر تعداد انگشتان که لازم بوده، استفاده میکردهاند. میتوان چنین تصوّر کرد که پیامبر خدا (ص) نان را با چهار یا پنج انگشت دست، تکه و لقمه میکرده و سبزی را با تعداد انگشتان کمتری بر میداشتهاند و تنها استثنا، همان شیوه دو انگشتی مختص به جبّاران و متکبران بوده است. بر این پایه، حدیثی که خوردن با سه انگشت را توصیه کرده و آن را سیره پیامبر (ص) خوانده، در مقام بیان کمترین تعداد انگشتان مورد استفاده در غذا خوردن است[۸۴]، همانگونه که از دنباله حدیث هویداست؛ زیرا خوردن با دو انگشت را شیوه جبّاران دانسته است. این حدیث با توجه به سند معتبرش پذیرفتنی مینماید و نشان میدهد که در صدر اسلام و محیط آن روز جزیرة العرب، اینگونه خوردن، ویژه جبّاران بوده است. غذا خوردن با دو انگشت، در حدیث نقل شده در مکارم الأخلاق نیز شیوهای نادرست و شیطانی معرفی شده است که میتواند ناظر به همین شیوه غذا خوردن جبّاران به عنوان شیطانهایی در لباس انسان باشد[۸۵]. بر پایه آنچه گفته شد، روح حاکم بر رفتار پیامبر اکرم (ص) در چگونگی غذا خوردن، فروتنی و اظهار بندگی است، همانگونه که هنجارگرایی و رعایت آداب اجتماعی، اصل دیگری است که در غذا خوردن پیامبر (ص) به چشم میآید. مطابق برخی گزارشها، پیامبر (ص) از خوردن با پنج انگشت نهی فرمود و آن را شیوه صحرانشینان و اعراب بیابانی خواندهاند[۸۶].
با توجه به این دو اصل و نیز حکمت توصیه و منعهای روایت شده در باره شیوه غذا خوردن، میتوانیم تکیه دادن در حال غذا خوردن بر روی صندلی یا تخت و یا زمین، و نیز غذا خوردن با دو انگشت را در صورتی ناپسند بدانیم که از آنها، تکبّر و فخر و ناز فروشی و همانندی با متکبّران فهمیده شود، یا به غذا - که یکی از نعمتهای پرارزش الهی به شمار میآید - بیحرمتی یا بیاعتنایی صورت پذیرد، یا هنجارهای مقبول اجتماع، نادیده گرفته شود و یا موجب فاصله گرفتن از سطح زندگی متعارف مردم و یافتن روحیه اشرافیگری و مصرفگرایی گردد.
این، بدان معناست که شیوه غذا خوردن، بر پایه اصول حاکمی مانند: فروتنی، هنجارگرایی، دوری از اسراف و... تعریف میشود و تأثیر فرهنگهای ویژه و مقتضیات مکان و زمان را در آن نمیتوان نادیده گرفت. از این رو امری نسبی و تغییرپذیر محسوب میشود و شکل تعبّدی خاصّی ندارد.
بر این اساس میتوان در روزگاری که جبّاران و دیگر شیطانهای انساننما با دو انگشت غذا نمیخورند و یا عموم مردم اعم از فقیر و غنی، از شربت و فالوده و دیگر خوراکیها و نوشیدنیها بهرهمندند، خوردن با دو انگشت را ناپسند ندانست و یا خود را از نوشیدن شربتی خاص محروم نکرد.
بر همین پایه میتوان خوردن فالوده و برخی شربتها را در روزگار کنونی، نشانه رفاهزدگی و اسراف ندانست؛ اما باید پذیرفت که پیامبر اکرم (ص) از خوردن نوشیدنی شیر و عسل و یا فالوده خودداری ورزید، هر چند آن را حرام ننموده است[۸۷]. همچنین میتوان چرایی استمرار این کار را تا روزگار امام علی (ع) که ادامه عصر تنگدستی مسلمانان بوده است، دریافت. نیز با همین دیدگاه میتوان گزارش غریب و منفرد غزالی را در باره خوردن پیامبر (ص) از فالودهای که عثمان بن عفان برای ایشان آورده بود، نپذیرفت[۸۸]؛ گزارشی که محتمل است برای توجیه گرایش عثمان به اشرافیگری و اسراف، ساخته شده باشد و با احادیث متعدّد و مورد اعتمادی که در کتابهای مشهور حدیثی نقل شدهاند، تعارض دارد.
در عوض و بر اساس نگریستن به مصداقها در پرتو اصول حاکم، میتوان همچنان شیوههایی را که در روزگار معاصر، ویژه متکبّران است و یا به اسراف میانجامد و یا هنجارهای مقبول اجتماعی را میشکند، ناپسند خواند. برای نمونه در روزگار کنونی، چیدن غذاهای گران و رنگارنگ و بیش از حدّ نیاز بر سر میز و سپس دور ریختن بخش زیادی از آنها، ویژه متموّلان متکبّر و اسرافکار است و نمیتوان آن را مجاز و مورد پسند دین دانست.
توجه به اصلهای حاکم بر سیره نبوی مانند: هنجارگرایی، فروتنی و نیز توجه به اصل استوار دوری از اسراف - که در مدخل کتاب گذشت - میتواند همزمان، معنا و مقصود احادیث نبوی درباره لیسیدن ظرف غذا و نیز انگشتان را پس از خوردن غذا و نیز موضع امروزین ما را در برابر آنها روشن کند؛ احادیثی که در منابع معتبری نقل شده و وجه روشنی دارند[۸۹]. شیوه متعارف آن روزگار، خوردن با انگشتان بوده و مقداری هر چند اندک از غذا به آن میچسبیده است. پیامبر اکرم (ص) بدون هیچ تکبر و نازی، از هدررفت این مقدار کمِ غذا نیز جلوگیری و از آن استفاده مینمودهاند؛ اما اکنون که بسیاری از غذاها با قاشق خورده میشوند و تنها اندکی از چربی و یا چیزهایی دیگر ممکن است با دست تماس یابد، موضوع لیسیدن انگشتان، خود به خود، منتفی میشود، مگر آنکه فواید طبّی و یا آثار دیگری برای آن کشف و ثابت شود.
گفتنی است که به خوردن تهمانده غذا نیز سفارش شده و نقل گردیده که پیامبر اکرم (ص) ظرف غذای خود را نیز میلیسیده است. نکته جالب توجه، سخن دلیلگونه پیامبر پس از این کار است. ایشان میفرماید: هر کس چنین کند، گویی به اندازه آنچه لیسیده، صدقه داده است[۹۰]. اگر نگاه آماری و کلان داشته باشیم، حکمت ژرف نهفته در این سخن به روشنی هویدا میشود. اگر هر کس تنها یک لقمه از باقیمانده غذای خویش را دور نریزد و آن را بخورد، هر روز میتوانیم از اسراف میلیونها لقمه و هزاران کیلوگرم مواد غذایی جلوگیری کنیم. روشن است که هر فرد با خوردن مدوام ته ماندۀ غذای خویش، از مقدار غذا در وعدههای بعدی خود میکاهد و کمکم به کشیدن غذا به اندازه لازم، خو میگیرد. این کار به معنای آزاد شدن حجم عظیمی از موادّ غذایی است که راه را برای بخشیدن و انفاق و صدقه هموار میکند.
شایان ذکر است که چگونگی لیسیدن غذا، تابع هنجارهای اجتماعی و اموری مانند بهداشت فردی و عمومی است[۹۱].
منابع
پانویس
- ↑ ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا ﴾بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند؛ سوره احزاب، آیه: ۲۱.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷.
- ↑ نویری، نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۴۶.
- ↑ همان و قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۱۸۷.
- ↑ نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۴۷.
- ↑ تکه گوشت کبابشده و بریانی و مانند آن.
- ↑ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۹۰؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۳۴ و نهایة الإرب، ج۱۸، ص۲۴۷.
- ↑ بخاری، صحیح، ج ۶، ص ۱۹۹؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۶؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۲۸ و امتاع الأسماع، ج ۷، ص ۲۶۶.
- ↑ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۱۳۰ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۳۸.
- ↑ نهج البلاغه، ص ۲۲۸.
- ↑ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج ۳، ص۳۵۲ و محمد حسین طباطبایی، سنن النبی، ج۱، ص۱۸۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۰۷؛ سلیمان بن احمد الطبرانی، المعجم الاوسط، ج۸، ص۳۵۸ و احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۶، ص۱۵۶.
- ↑ شیخ طوسی، الامالی، ص ۳۹۳؛ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۰۸ و احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج ۲، ص۴۴۲.
- ↑ مسند احمد، ج ۲۴، ص ۴۳۵؛ صحیح بخاری، ص ۹۲ و ابن ماجه، سنن، ج۲، ص۱۰۹۵.
- ↑ ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص۹۲؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۸۸؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۸۸؛ مسند احمد، ج۴، ص۳۰۸ و صحیح بخاری، ج۶، ص۲۰۱.
- ↑ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۸۸؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۸۸ و احمد بن عیسی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۷۶.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۴۶ - ۱۴۷.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴۸.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴۸ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۱۵، ص ۴۲۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۲، ص ۴۷۴؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۶، ص ۱۳۴؛ ابن حبان، صحیح، ج ۱۴، ص ۳۴۸ و سید ابن طاووس، الطرائف، ج ۲، ص۳۶۲.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص۳۰ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۸.
- ↑ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۱۸.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص۳۱ و یوسف بن اسماعیل النبهانی، وسائل الوصول إلی شمائل الرسول (ص)، ص۱۵۹.
- ↑ حاکم نیشابورری، المستدرک، ج۴، ص۱۰۶-۱۰۷ و ترمذی، سنن، ج۳، ص۱۸۴.
- ↑ جلالالدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۸؛ کنزالعمال، ج۱۵، ص۲۳۳ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۳۱.
- ↑ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۸۶ و مکارم الاخلاق، ص۳۱.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۹۴؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۹۳ و مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۳۳.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص ۲۸۵، المحاسن، ص ۴۴۸ و علی بن جعفر (ع)، مسائل، ص ۳۴۱.
- ↑ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۱۲ و محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۶۳، ص ۳۹۸.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص۲۹۷؛ مسند احمد،، ج ۶، ص۳۸۶ و صحیح مسلم، ج ۲، ص۱۱۴.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۵۵؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۸۶ و تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۷۷.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۹۴؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۶۵ و کنز العمال، ج ۷، ص ۱۰۶.
- ↑ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج۱، ص۱۷۰.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۸ و وسائل الشیعة، ج ۲۴، ص ۴۳۵ و با اندکی اختلاف در الکافی، ج ۶، ص ۳۲۲.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۵، الخصال، ج ۲، ص ۴۸۶ و جامع الاخبار، ص ۱۷۷.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص ۳۳۶؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۳۹، مسند احمد، ج ۱، ص ۲۲۵ و سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۱۰۳.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۵۲؛ صحیح بخاری، ج ۶، ص ۲۱۴ و المستدرک، ص ۵۲۸.
- ↑ ابن اشعث سجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۲۱۸؛ محیی الدین النووی، المجموع، ج ۱۶، ص ۴۰۴ - ۴۰۵ و ابن الاثیر الجزری، جامع الأصول من احادیث الرسول (ص)، ج ۵، ص ۱۰۱.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۲۰ و مکارم الاخلاق، ص ۳۰.
- ↑ نهج الفصاحه، تحقیق و ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص ۶۷۵؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۷ و مجموعه ورام، ج ۱، ص ۳۶.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص ۲۸۸؛ الخصال، ج ۲، ص ۶۱۹ و المحاسن، ج ۲، ص ۴۲۰.
- ↑ المحاسن، ج ۲، ص ۴۴۹؛ ابوالعباس مستغفری، طب النبی، ص ۲۰ و وسائل الشیعه، ج ۲۵، ص ۶۶.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۹ و وسائل الشیعه، ج ۲۵، ص ۳۵.
- ↑ صحیح بخاری، ج ۶، ص ۲۰۸؛ الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۶۸؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۵ و سنن ترمذی، ج ۳، ص۱۷۸.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص ۳۲۸ و المحاسن، ج ۲، ص ۴۳۸.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۱، ص۴۷؛ کنز العمال، ج ۷، ص ۱۰۹ و مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۱۰۶.
- ↑ طب النبی، ص۲۵.
- ↑ المناقب، ج ۱، ص ۱۴۷؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۰۲ و مکارم الاخلاق، ص ۳۰.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص ۳۱۵؛ المحاسن، ج ۲، ص ۴۰۷ و المناقب، ج ۱، ص ۱۴۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۱، ص ۲۰۴؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۱۰۰ و المستدرک، ج ۴، ص ۱۱۱.
- ↑ العینی، عمدة القاری، ج ۲۱، ص ۶۲ و المناوی، فیض الغدیر، ج ۵، ص ۲۶۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۶، ص ۱۰۳؛ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۲۸ و مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۲۸.
- ↑ المناقب، ج۱، ص۱۴۷ و سنن النبی، ص۷۷.
- ↑ الجامع الصغیر، ج۲، ص۳۵۹ و کنز العمال، ج۷، ص۷۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۹۵؛ نسائی، سنن، ۱۹۳۰م، ج۴، ص۱۴۸ و المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۲۷.
- ↑ الکافی، ج۶، ص۳۳۱؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۹۹ و المحاسن، ج۲، ص۴۸۴.
- ↑ المناقب، ج ۱، ص ۱۴۷.
- ↑ الخصال، ج ۲، ص ۴۴۳، المحاسن، ج ۲، ص ۵۵۷ و مکارم الاخلاق، ص ۲۹.
- ↑ طب النبی، ص ۲۸ و بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۲۹۶.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص ۳۵۲ و وسائل الشیعه، ج ۲۴، ص ۴۱۱.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۱۷۲ و مستدرک الوسائل، ج ۱۶، ص ۴۰۱.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۹ و المناقب، ج ۱، ص ۱۴۷.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۶، ص ۳۲۹ و مکارم الاخلاق، ۲۴.
- ↑ قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۱۵۹ و مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۴۳۴.
- ↑ امالی صدوق، ص ۲۶۶؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۳۷ و مکارم الاخلاق، ص ۱۷۰.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۷ ـ ۵۲.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۰۹؛ کنز العمال، ج ۱۵، ص ۲۹۱ و مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۵.
- ↑ بیهقی، السنن الکبری، ج ۷، ص ۲۸۴؛ نسائی، السنن الکبری، ج ۴، ص ۱۹۸ و سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۱۹۴.
- ↑ نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۴۷.
- ↑ الدعوات، ص ۱۴۴، النووی، شرح مسلم، ج ۳، ص ۱۶۰ و مکارم الاخلاق، ص ۳۱.
- ↑ نجم الدین راوندی، شرف النبی، ص ۹۶.
- ↑ پیالهای شیشهای که از شام میآوردند و آب را در آن میریختند تا خنک بماند.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۱۳۵؛ ابو یعلی الموصلی، مسند، ج ۱۰، ص ۶۵ و الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۱۸۴.
- ↑ المحاسن، ج ۲، ص ۵۷۲ و وسائلالشیعه، ج۲۵، ص۲۳۹.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۵۲ ـ ۵۳.
- ↑ ر.ک: الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۱.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۴۷۳ (چگونگی غذا خوردن پیامبر (ص)/ فروتنی).
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۵۰۱ (شبیه شدن به مستکبران و نازپروردگان).
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۵۰۰، ح۱۳۵۴. ممکن است مقصود امام (ع) از «نَحْنُ لَا نَسْتَطِيعُ أَنْ نَفْعَلَ»؛ «ما توانایی انجام آن را نداریم» این باشد که ما با پادشاهان و خلفای عباسی در رفت و آمد هستیم و نمیتوانیم در اینباره با آنان مخالفت کنیم و گونهای تقیّه بر ما لازم است.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۴۹۷، ح۱۳۴۸ - ۱۳۵۱.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص۴۸۵ (چگونگی غذا خوردن پیامبر (ص)/ غذا خوردن با سه انگشت) و نیز (کلیات آداب غذا خوردن).
- ↑ ر.ک: مکارم الأخلاق، ج۱، ص۷۰، ح۸۸. این حدیث، خوردن با همه دست را نیز به پیامبر (ص) نسبت میدهد؛ اما با توجه به ضعف مأخذ و بیسند بودن حدیث نمیتوان به آن اعتماد نمود. افزون بر این، با نهی پیامبر (ص) از خوردن با پنج انگشت، تعارض دارد. این نهی در حدیثی به نقل از نوادر الأصول آمده است (ر.ک: ج۲، ص۴۸۵، ح۱۳۳۰). حدیث یاد شده، اینگونه خوردن را متعلق به صحرانشینان دانسته است.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۴۸۵، ح۱۳۳۱.
- ↑ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۷۰، ح۸۸.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۴۸۵، ح۱۳۳۰.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۴۹۷ (پرهیزهای غذایی پیامبر (ص)/ خوردن خوراک و نوشیدنی نازپروردگان).
- ↑ متن گزارش چنین است: «جَاءَهُ عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ بِفَالُوذَجٍ فَأَكَلَ مِنْهُ وَ قَالَ مَا هَذَا يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ؟ قَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي نَجْعَلُ السَّمْنَ وَ الْعَسَلَ فِي الْبُرْمَةِ وَ نَضَعُهَا عَلَى النَّارِ ثُمَّ نَقْلِيهِ ثُمَّ نَأْخُذُ مُخَّ الْحِنْطَةِ إِذَا طُحِنَتْ فَنُلْقِيهِ عَلَى السَّمْنِ وَ الْعَسَلِ فِي الْبُرْمَةِ ثُمَّ نَسُوطُهُ حَتَّى يَنْضَجَ فَيَأْتِيَ كَمَا تَرَى فَقَالَ رَسُولُ اللهِ (ص): إِنَّ هَذَا الطَّعَامَ طَيِّبٌ»؛ «عثمان، فالودهای برای پیامبر (ص) آورد. پیامبر (ص) از آن خورد و فرمود: ای بنده خدا! این چیست؟ گفت: پدر و مادرم فدایت باد! روغن و عسل را در کاسه سنگی نهاده و آن را روی آتش مینهیم و آن را میپزیم. همچنین مغز گندم آرد شده را گرفته و روی روغن و عسل تفت میدهیم و آن را هم میزنیم تا به عمل آید و اینگونه که میبینی، آماده خوردن میشود. پیامبر (ص) فرمود: این خوراکی پاکیزه [و گوارا] است» (إحیاء علوم الدین، ج۲، ص۵۳۲؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۷۰، ح۸۹).
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۳، ص۱۹، ح۱۴۰۷ - ۱۴۰۹.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۳، ص۱۹، ح۱۴۰۹.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم ج۳، ص ۶۲.