تواضع
مقدمه
تواضع، واژهای عربی از ماده "وضع یضع"، در لسان اهل لغت در معنای "تذلل و فروتنی" به کار رفته است[۱]. این صفت پسندیده و خوی ستوده شده، از ویژگیهای انسان صاحب اخلاق نیک است و هرچه شخص در درگاه خداوند ذلیلتر باشد، تواضعش در برابر رسول خلق نیز بیشتر خواهد بود[۲].
رسول خدا (ص) که در بندگی، سرآمد روزگار بود، در فروتنی نیز برترین به شمار میآمد و با آنکه والاترین مقام و مرتبه را نزد خدای متعال و مردم داشت؛ اما هرگز جز تواضع از او دیده نشد. خود، میفرمود: "فروتنی جز بر بلندمرتبگی و رفعت مقام آدمی نمیافزاید؛ پس فروتن باشید تا خداوند به شما بلندمرتبگی بخشد"[۳]. همچنین از ایشان نقل شده است که میفرمود: « لَا حَسَبَ إِلَّا بِتَوَاضُعٍ»[۴]؛ شرافت خانوادگی جز به تواضع و فروتنی نیست[۵].
تواضع در سیره پیامبر اکرم (ص)
سیره رسول اکرم (ص) جامع تمام نشانههای فروتنی بود و فروتنیاش در تمام رفتارهای آن حضرت و شئون مختلف زندگیاش جلوهای خاص داشت. ایشان گرچه پیامبر (ص) بود و مقامی عالی داشت؛ اما در سلام کردن از همه، حتی از کودکان، سبقت میگرفت[۶] و با خضوع تمام با ثروتمند و فقیر، صغیر و کبیر دست میداد و دست خود را نمیکشید تا طرف مقابل، دست خود را بکشد[۷] و روی از او برنمی گرداند تا اینکه طرف مقابل از او روی برمیگرداند و میرفت. ایشان به سنت انبیای گذشته، به سبب تواضع با عصا راه میرفت و بر آن تکیه میکرد[۸]. گاه پیرزنی او را متوقف میکرد و مدتی طولانی با او درباره حاجتش صحبت میکرد[۹][۱۰].
در حد امکان، اسب و استر و الاغ سوار میشد و بسیاری از اوقات بر الاغ سوار میشد[۱۱]؛ و دیگری را نیز بر ترک خود سوار میکرد[۱۲]. از حشمتهای ظاهری نفرت داشت؛ از این رو، اگر سواره بود، اجازه نمیداد که کسی پیاده همراه او حرکت کند[۱۳]. سوار شدن بر الاغ برهنه و بیجهاز را دوست میداشت[۱۴]. از بیماران حتی در دورترین نقاط شهر عبادت میفرمود[۱۵] و در تشییع جنازهها حاضر میشد[۱۶][۱۷].
ظاهرش با سایر مردم، فرقی و مجلسش بالا و پایین نداشت و هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمیشد و همگی حلقهوار مینشستند[۱۸]؛ از این رو، اعراب غریبی که به حضور مبارکش میرسیدند، ایشان را در میان جمع نمیشناختند؛ لذا میپرسیدند: "کدام یک پیامبر خدا (ص) هستید؟"[۱۹] از ابوذر غفاری روایت شده است که پیامبر خدا (ص) برای تواضع، بدون کوچکترین امتیازی میان اصحاب مینشست؛ به گونهای که اگر بیگانهای وارد میشد، نمیدانست که کدامیک از آنها پیامبرند تا اینکه میپرسید؛ در نتیجه، از حضرتش خواستیم که جایگاهی برایش درست شود تا وقتی غریبی به جلسه وارد میشود، او را بشناسد. پس از کسب اجازه، سکویی از گل و سنگ درست کردیم که آن جناب، روی آن مینشست و ما هم در دو طرف او مینشستیم"[۲۰][۲۱].
ایشان از همه متواضعتر بود و آن را بر تمام ثروتهای دنیا ترجیح میداد. روایت شده است: روزی فرشتهای خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت: "همانا خداوند تو را مخیر کرده است، میان اینکه بنده متواضع او باشی، یا اینکه پادشاه و رسولش باشی"؛ پیامبر (ص) فرمود: "جبرئیل به من نگریست و با دستش اشاره کرد که تواضع کن." پس پیامبر (ص) فرمود: "من بندگی و تواضع را همراه رسالت انتخاب کردم." آن فرشته نیز در حالی که در دستش کلید گنجهای زمین بود، گفت: "اگر قبول هم میکردی، از مقامی که نزد خدا داشتی کم نمیشد"[۲۲]. میفرمود: "تواضع زیباست و از آن زیباتر، تواضع ملوک و اغنیا است"[۲۳]. و خطاب به اصحاب و نزدیکانش میفرمود: "محبوبترین شما پیش من و نزدیکترین شما در قیامت به من، کسی است که اخلاقش نیکوتر و تواضعش بیشتر باشد و دورترین فرد شما در روز قیامت از من، متکبراناند"[۲۴]. همچنین میفرمود: "فروتن باشید تا هیچ کس به دیگری زورگویی و تجاوز نکند"[۲۵]. روزی به گروهی از اصحاب خود فرمود: "چه شده است که شیرینی عبادت را در شما نمیبینم؟" گفتند: "شیرینی عبادت چیست؟" فرمودند: "تواضع"[۲۶][۲۷].
رعایت تواضع در خوردن، خوابیدن و نشستن
رسول خدا (ص) بر خاک مینشست و غذا میخورد و میفرمود: "من، بندهام و همچون بندگان غذا میخورم و همچون آنان مینشینم"[۲۸]. و میفرمود: "پنج چیز است که تا دم مرگ از آنها دست برنمی دارم تا آنکه پس از من سنّت شود: روی زمین با بردگان غذا خوردن، بر الاغ بیپالان سوار شدن، شیر بز را با دست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن"[۲۹][۳۰].
غذایش ساده و لباسش خشن بود[۳۱] و در خوراک و پوشاک بر غلامان و کنیزانش برتری نمیجست[۳۲]. از آن هنگام که به رسالت برگزیده شد، تا زمان رحلتش، به علت تواضع در برابر خدا هنگام غذا خوردن، هرگز به چیزی تکیه نداد[۳۳]. از عایشه، همسر رسول خدا (ص) نقل شده است که به رسول خدا (ص) گفتم: "جانم فدایت! تکیه دهید که برای شما آساتتر است"؛ فرمود: "من، بندهام و چون بندگان میخورم و مانند آنان مینشینم"[۳۴]. وقتی برای غذا خوردن مینشست، زانوها و قدمهای خود را جمع میکرد؛ آن گونه که نمازگزار مینشیند. آن حضرت دو زانو مینشستند، با این فرق که یکی از زانوها و قدمها را روی زانوی دیگر مینهاد[۳۵] و میفرمود: "همانا من بندهام و مانند بندگان غذا میخورم و مانند آنان مینشینم"[۳۶][۳۷].
هر نوع لباسی که در دسترسش بود، میپوشید و چه بسا فقط روپوشی به تن میکرد و دو طرف آن را میان دو شانهاش گره میزد و با همان لباس بر جنازهها نماز میخواند. گاه همان روپوش را به خود میپیچید و آن را از چپ و راست بر دوش میافکند و با آن در خانه نماز میخواند[۳۸]. عبای کهنه و وصلهداری داشت که گاه آن را به تن میکرد و میفرمود: "من، بندهام و لباس بندگان را میپوشم"[۳۹]. زیراندازش، عبایش[۴۰] و پتویش گاه تکه لباسش بود[۴۱]. بر روی حصیری میخوابید که بر آن پوشش دیگری نبود[۴۲]. هرگاه به مجلسی داخل میشد، در نزدیکترین جا به محل ورود خود مینشست[۴۳] و میفرمود: "از نشانههای فروتنی برای خدا رضایت دادن به نشستن در پایین مجلس به جای بالای آن است"[۴۴][۴۵].
نزد اصحاب، کسی محبوبتر از پیامبر خدا (ص) نبود، با وجود این، آنها هرگاه میدیدند که رسول خدا (ص) به سوی آنها میآید، در برابرش برنمیخاستند؛ زیرا میدانستند که این کار را خوش نمیدارد[۴۶]. آن حضرت، دستبوسی و پایبوسی را نمیپسندید، با اینکه برخی اصحاب به سبب ارادت و محبت این کار را میکردند اما رسول اکرم (ص) به شدت از آن نهی میکرد و میفرمود: "آن کارهایی که عجم درباره شاهان خود انجام میدهند، انجام ندهید. من، بندهای از بندگان خدایم؛ از آنچه آنها میخورند من نیز میخورم و آنجا که مردم مینشینند من نیز مینشینم"[۴۷][۴۸].
رعایت تواضع در خانه
پیامبر (ص) در خانه کمال تواضع را داشت. ایشان در خانه خود، جامههای خود را میدوخت[۴۹] و گوشت، قطعه قطعه میکرد و با فروتنی کنار سفره مینشست و با اینکه آن حضرت، غلامان و کنیزانی داشت؛ ولی در خوراک و پوشاک بر آنان برتری نداشت[۵۰]. رسول اکرم (ص) خود، وسیله تطهیر خود را در شب، آماده میساخت؛ گوسفندش را میدوشید و لباس و کفشش را وصله میزد و خانه را جارو میکرد و به شتر آبکش خود علف میداد. آن بزرگوار با خادمان و کنیزانش غذا میخورد و با خدمتکار خانه در آرد کردن گندم و جو، شرکت و آرد آن را خمیر میکرد[۵۱][۵۲].
همچنین ایشان از خادمان خود در منزلش پرستاری میکرد. با دست خود به بزها علف میداد و شترش را عقال میبست؛ گوسفندش را میدوشید و نعلین خود را پینه میزد و لباس رفو میکرد؛ از بازار خرما و آذوقه میخرید و آن را به یک طرف دوش خود میانداخت و به خانه میبرد و حیا مانع نبود که شخصاً نیازمندیهای خود را از بازار تهیه کند و آن را با دست خویش به خانه ببرد[۵۳][۵۴].
رعایت تواضع نسبت به فقرا و تهیدستان
رسول خدا (ص) همنشین فقرا بود[۵۵]، با مسکینان غذا میخورد[۵۶] و با دست خود به آنان غذا میداد[۵۷] و به اصحابش میفرمود: "محبوبترین شما پیش من و نزدیکترین شما در قیامت به من، کسی است که اخلاقش نیکوتر و تواضعش بیشتر باشد و دورترین فرد شما در روز قیامت از من متکبران هستند"[۵۸]. پیامبر اکرم (ص) دعوت بندگان را میپذیرفت و هیچ دعوتی را کوچک نمیشمرد[۵۹] و هرگز کسی را به سبب دعوت از ایشان تحقیر نمیکرد[۶۰]؛ بسا دعوت کنندهای که غذای سفرهاش در نانی جوین و دنبهای بودار خلاصه شده بود[۶۱]؛ اما با این حال، آن حضرت با آغوش باز، آن دعوت را میپذیرفت میفرمود: اگر استخوان شانه و سردستی را به من هدیه دهند، آن را میپذیرم و اگر مرا به خوردن پاچه گوسفندی دعوت کنند، خواهم پذیرفت"[۶۲]. ایشان پیوسته نزد مسکینان میرفت و از حالشان جویا میشد[۶۳]. بسا اتفاق افتاده بود که بندهای یا بنده زادهای و یا کنیزی میآمد و ایشان از او جدا نمیشد تا اینکه او را از مدینه بیرون میبرد و حاجتش را روا میکرد[۶۴][۶۵].
نقل شده است، روزی زنی نزد حضرت آمد و گفت: "یا رسول اللّه حاجتی دارم"؛ فرمود: "ای امفلان! بر هر کوچه و راهی که میخواهی بنشین؛ مرا در آنجا خواهی دید و حاجتت را برآورده میکنم"؛ پس بلند شد و با او رفت تا اینکه حاجتش را برآورده ساخت[۶۶]. گاه پس از نماز، خادمی از خادمان مدینه با ظرفی از آب میآمد و به آن حضرت آب میداد و بسا اتفاق میافتاد که کاسهای نداشت و با کف دست به آن حضرت آب میداد[۶۷][۶۸].
تواضع نابجا
اگرچه تواضع در جای خود از آداب پسندیده و از صفات بندگان خاص خدا است[۶۹]؛ اما تواضع بیجا نیز مفسدههایی دارد. تواضع نابجا، حقارت فرد را به دنبال دارد و این کار در اسلام، حرام است. رسول خدا (ص) میان فروتنی و حقارت، مرز قائل شده و انسانها را از فروتنیهای بیمورد نهی فرموده است. در حدیثی از ایشان روایت شده است: "هرگاه متواضعان امت مرا دیدید، در مقابلشان تواضع کنید و زمانی که با متکبران روبرو شدید، بر آنها تکبر کنید که این رفتار باعث خواری متکبران است" [۷۰]؛ سیرهنویسان درباره سیره رسول خدا (ص) چنین بیان داشتهاند: "او متواضعی بود که خود را به حقارت نمیافکند"[۷۱].نبی خاتم (ص) میفرمود: "خوشا به حال کسی که برای خدای متعال فروتنی کند، بیآنکه کار او کاستی و نقصی در پی داشته باشد و خود را ذلیل سازد و در در حال خواری و مسکنت باشد"[۷۲]. تواضع در برابر کفار و نیز تواضع به سبب ثروت[۷۳] هم از دیگر موارد فروتنیهای نامعقول و نابجا است که آن حضرت از آن نهی فرموده است[۷۴].
شاخصهای تواضع
همه، افراد متواضع را دوست دارند و از متکبر گریزاناند. در روابط اجتماعی، لازم است انسان تواضع به خرج داد تا دیگران رغبت نشان داده با او روابط حسنه برقرار کنند. تواضع، یکی از حقوقی است که هر مسلمانی به گردن هم دیگر دارد. انسان باید از تکبر اجتناب ورزد؛ زیرا خداوند هیچ متکبری را دوست ندارد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: خدا به من وحی کرد که تواضع کنید تا کسی به کسی فخر نفروشد: « إِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَيَّ أَنْ تَوَاضَعُوا حَتَّى لَا يفخر أَحَدُ عَلَى أَحَدُ »[۷۵].
طبق آموزههای دینی، هر کس در این دنیا در برابر برادران خود فروتنی کرده، تواضع بخرج دهد، در نزد خداوند از جمله صدیقین محسوب میگردد. امام عسکری(ع) میفرماید: «وَ مَنْ تَوَاضَعَ فِي الدُّنْيَا لِإِخْوَانِهِ- فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الصِّدِّيقِينَ»[۷۶]. تواضع موجب محبت میشود؛ حضرت علی(ع) میفرماید: «ثَمَرَةُ التَّوَاضُعِ الْمَحَبَّةُ»[۷۷]؛ «تواضع فرد موجب میشود مردم او را دوست بدارند».
لذا میتوان شاخصههای تواضع را چنین ذکر کرد:
- در برخورد با دیگران بکوشد قبل از طرف، سلام نماید[۷۸]... یعنی انتظار نداشته باشد همواره دیگران به او سلام کنند.
- هر جا فضای خالی دید بنشیند، هر چند متناسب با شأن او نباشد[۷۹]. یعنی اگر کسی شایستگی دارد تا در صدر مجلس بنشیند، حال چنانچه در آن مکان فضای خالی نبود و در جای پایینتر از شأن خود، نشست اشکالی ندارد.
- ریا و سمعه را دوست نداشته باشد[۸۰]. در ریا و سمعه فرد عمل خود را برای این انجام میدهد که دیگران از او تعریف و تمجید کنند؛ منتها در ریا عمل فرد را میبینند؛ مثلاً شخص نمازش را طول میدهد تا دیگران آن را دیده، بگویند این شخص چه آدم زاهد و با خدایی است. اما در سمعه فرد ممکن است عملش را در حضور دیگران انجام ندهد، بلکه هدفش این باشد که دیگران هر زمان از عمل وی بشنوند، او را تعریف کنند. سمعه از «سمع» مربوط به شنیدن است، اما ریا از «رؤیت» و با دیدن ارتباط دارد.
- یکی دیگر از شاخصهای تواضع این است که انسان بافقرا بنشیند. پیامبر اسلام(ص) فرمود: فروتنی کنید و با فقیران بنشینید تا در پیش خدا بزرگ باشید و از تکبر بر کنار مانید[۸۱]. در حدیثی دیگر آمده است: «نشستن با فقرا از لوازم تواضع است»[۸۲].
- با خدمتگزاران غذا بخورد؛ در حدیثی از پیامبر اسلام(ص) آمده است که فرمود: غذا خوردن با خادم نوعی تواضع و فروتنی است [۸۳].
- در برابر کسی که نیکی کرده، تواضع کند. رسول اکرم(ص) فرمود: هر کسی که با تو نیکی کند با وی متواضع باش، گرچه برده حبشی باشد[۸۴].
تکبر، در مقابل تواضع است. انسان متکبر در برقرار کردن روابط اجتماعی خود بسیار ضعیف است؛ زیرا چنین شخصی همواره از دیگران میخواهد تا در برابرش کرنش کنند و او را مورد ستایش و احترام قرار دهند. از سوی دیگر، او برای اثبات بزرگیاش، به دیگران بیاعتنایی و بیاحترامی میکند که این امر موجب میشود تا مردم او را تنها بگذارند. افراد متکبر، چنان که در آموزههای دینی آمده است، رفیق و دوست ندارند. حضرت علی(ع) میفرماید: «لَيْسَ لِمُتَكَبِّرٍ صَدِيقٌ»[۸۵]. بیایید از شیطان درس عبرت بگیریم که چون خود را از دیگران برتر دانست و تکبر ورزید، مورد لعنت خداوند قرار گرفت و برای همیشه تنها شد و همه با گفتن «لا حول» او را از جمع خود میدانند.[۸۶]
جستارهای وابسته
- تواضع صابر
- تواضع عالم
- تواضع مقابل استاد
- تواضع مقابل شاگرد
- تواضع بر پیامبران
- تواضع بر خدا
- تواضع بر مردم
- تواضع انبیا
- تواضع اولیا
- تواضع حکیمان
- تواضع عارفان
- تواضع مؤمنان
- آبادی حکمت
- آثار تواضع
- اخبات
- آداب بازگشت از میهمانی
- آداب نشستن بر سفره
- اسباب تواضع
- تکبر
- تواضع مذموم
- حکمت
- ذلت
- رأس علم
- ستایش تواضع
- شکسته نفسی
- علایم تواضع
- مراتب تواضع
منابع
پانویس
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج ۸، ص ۳۹۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۱۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۲۱؛ شیخ مفید، الامالی، ص ۲۳۹ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۵۲۳.
- ↑ شیخ صدوق، الخصال، ص ۱۸؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص ۱۶۹؛ شیخ طوسی، الامالی، ص ۵۹۰ و محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۵۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۱۶.
- ↑ البخاری، صحیح، ج ۷، ص ۱۳۱؛ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج ۶، ص ۱۴۴ و علی بن الجعد، مسند ابن الجعد، ص ۲۶۰.
- ↑ حسن دیلمی، ارشادالقلوب، ج۱، ص ۱۱۵، شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ج ۴۰.
- ↑ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۲۴۴ - ۲۴۵ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۳۲.
- ↑ قاضی ابرقوه، سیرت رسول اللّه (ص)، ج ۲، ص ۱۰۳۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۳، ص ۱۱۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۵۸۰ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۵، ص ۳۳۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۱۷.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۰؛ مکارم الاخلاق، ص ۱۵؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ص ۲۷۹ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۸۲.
- ↑ ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۰ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۸۲.
- ↑ ابوسعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۳۷۲ و مکارم الاخلاق، ص ۲۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹.
- ↑ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۳۴؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۴۸ و ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۴۶.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۱۵؛ الطبقات الکبری، ص ۲۷۹ و تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۲۱۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۱۷.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۲ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۳۶.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۱۶؛ النسائی، السنن الکبری، ج ۳، ص ۴۴۳؛ ابن الاشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۲ و ابن حجر، فتح الباری، ج ۱، ص ۱۰۷.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۱۶؛ النسائی، السنن الکبری، ج ۳، ص ۴۴۳؛ ابن الاشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۲ و ابن حجر، فتح الباری، ج ۱، ص ۱۰۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۱۷-۳۱۸.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۱۲۲ و وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۷۳ و با اندکی اختلاف در: دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۳.
- ↑ ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۳۷۸.
- ↑ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۵۵.
- ↑ ورام بن ابیفراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۰۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۱۸-۳۱۹.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۰؛ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۱۸؛ الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۹ و عبد الرزاق الصنعانی، المصنّف، ج ۱۰، ص ۴۱۵.
- ↑ الخصال، ج ۱، ص ۲۷۱؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۳۰ و مکارم الاخلاق، ص ۱۱۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۱۹.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۰؛ المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۲، ص ۵۲۳ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۳۴.
- ↑ المناقب، ج ۱، ص ۱۴۶ - ۱۴۷؛ امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۱۸۸ و جوامع السیره، ص ۳۵.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۲، ص ۱۶۵؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابنماجه، ج ۱، ص ۸۹ و فتح الباری، ج ۹، ص ۴۷۲.
- ↑ امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۲۲۱؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۳۷ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۷۴ - ۷۵.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۷ و بحار الانوار، ج ۶۳، ص ۴۱۰.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۰؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۹ و المصنّف (صنعانی)، ج ۱۰، ص ۴۱۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۱۹-۳۲۰.
- ↑ ملا محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج ۴، ص ۱۴۰ و الغزالی، احیاء علوم الدین، ج ۲، ص ۳۳۱.
- ↑ احمد بن محمد قسطلانی، المواهب اللدینه بالمنح المحمدیه، ج ۲، ص ۱۹۲؛ یوسف بن اسماعیل النبهانی، وسائل الوصول الی شمائل الرسول (ص)، ص ۱۱۳ و عبداللّه بن سعید عبادی لحجی، منتهی السؤل، ج ۱، ص ۴۶۸
- ↑ شیخ صدوق، الامالی، ص ۴۶۶؛ مکارم الاخلاق، ص ۳۸ و الجعفریات، ص ۱۸۴.
- ↑ المحجة البیضاء، ص۱۴۱ و احیاء علوم الدین، ص۳۳۲.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۷
- ↑ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۴۰۵، شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۳۱۸؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۵۰؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۲۷۵؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۸ و کنزالعمال، ج ۷، ص ۱۶۶.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۱۴؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۳۷۶ و مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۶۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۰.
- ↑ الترمذی، سنن، ج۴، ص ۱۸۳ - ۱۸۴؛ فتح الباری، ج ۱۱، ص ۴۵؛ مکارم الاخلاق، ص ۱۶؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۳۲ و البخاری، الادب المفرد، ص ۲۰۲.
- ↑ سید شرف الدین حسینی استر آبادی، تأویل الآیات، ص ۴۷۲ - ۴۷۳ و بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۳۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۰-۳۲۱.
- ↑ مسند احمد، ج ۶، ص ۲۵۶؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۲۸ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۸۸.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، سنن النبی، ص ۳۸.
- ↑ ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵؛ المناقب، ج ۱، ص ۱۴۶ و وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۱.
- ↑ برگرفته از کتابهای: ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج ۱۱، ص ۱۹۶؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۵، ص ۵۴ و....
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۱.
- ↑ جوامع السیره، ص ۳۴: الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۶۳ و المناقب، ج ۱، ص ۱۴۶.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹؛ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۱۲ و امالی طوسی، ص ۳۹۳.
- ↑ المناقب، ج۱، ص۱۴۶.
- ↑ وسائل الشیعة ج ۱۵، ص ۳۷۸ و حمیری قمی، قرب الاسناد، ص ۲۲.
- ↑ ارشادالقلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.
- ↑ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۲۶۵؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص۴۰۲؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۲۱ و الشمائل المحمدیه، ص۱۹۰.
- ↑ مسند احمد، ج۲، ص۴۲۴؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۶، ص۱۶۹؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۹-۲۸۰؛ محییالدین نوی، المجموع، ج ۱۵، ص ۳۶۷ و صحیح البخاری، ج ۶، ص ۱۴۴.
- ↑ امام مالک، کتاب الموطأ، ج ۱، ص ۲۲۷؛ النسائی، سنن النسائی، ج ۴، ص ۴۰ و کنز العمال، ج ۱۵ ص، ۵۲ ص ۷۲۰.
- ↑ مسند احمد، ج۳، ص۱۷۴؛ ابویعلی، ج۷، ص۶۱ و ابونعیم الاصفهانی، مسند ابیحنیفه، ص۵۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۲.
- ↑ مسلم نیشابوری، صحیح، ج۷، ص۷۹-۸۰؛ فتح الباری، ج۹، ص۲۹۱؛ ابن حبان، صحیح، ج۱۰، ص۳۶۸ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۲.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۱؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۹؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۳۷ و الجامع الصغیر، ج ۲، ۳۴۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۲-۳۲۳.
- ↑ سوره فرقان، آیه ۶۳.
- ↑ «إِذَا رَأَيْتُمُ الْمُتَوَاضِعِينَ مِنْ أُمَّتِي فَتَوَاضَعُوا لَهُمْ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْمُتَكَبِّرِينَ فَتَكَبَّرُوا عَلَيْهِمْ فَإِنَّ ذَلِكَ لَهُمْ مَذَلَّةٌ وَ صَغَارٌ»؛ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۰۱ و القتنی، تذکرة الموضوعات، ص ۱۹۱.
- ↑ ارشاد القلوب، ص ۱۱۵ و وسائل الشیعة، ج ۵، ص ۵۴.
- ↑ امالی طوسی، ص ۵۳۹، المعجم الکبیر، ج ۵، ص ۷۱؛ بیهقی، سنن الکبری، ج ۴، ص ۱۸۲ و اعلام الدین، ص۲۰۳.
- ↑ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۱۷؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۱، ص ۲۳۲ و کنز العمال، ج ۳، ص ۲۳۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۳.
- ↑ سید عبدالله شبر، اخلاق، ص۱۶۷.
- ↑ میزان الحکمه، ج۴، ح۲۱۸۳۲.
- ↑ میزان الحکمه، ج۴، ح۲۱۸۶۰.
- ↑ میزان الحکمه، ح۲۱۸۵۳.
- ↑ میزان الحکمه، ح۲۱۸۵۳.
- ↑ میزان الحکمه، ح۲۱۸۵۳.
- ↑ « تَوَاضَعُوا وَ جَالِسُوا الْمَسَاكِينِ، تَكُونُوا مِنْ كبرآء اللَّهِ وتحرجوا مِنَ الْكِبْرِ »؛ نهج الفصاحه، ح۱۱۸۶.
- ↑ «الْجُلُوسُ مَعَ الْفُقَرَاءِ مِنَ التَّوَاضُعُ»؛ نهج الفصاحه، ح۱۳۲۲.
- ↑ « الْأَكْلُ مَعَ الْخَادِمِ مِنَ التَّوَاضُعُ »؛ نهج الفصاحه، ح۱۰۶۱.
- ↑ « تَوَاضَعَ لِلْمُحْسِنِ إِلَيْكَ وَ إِنْ كَانَ عَبْداً حَبَشِيّاً »؛ نهج الفصاحه، ح۱۱۸۴.
- ↑ میزان الحکمه، ح۱۷۲۸۷.
- ↑ برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 51-54.