علم معصوم به همه زبانها در کلام اسلامی
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث علم معصوم است. "علم معصوم به همه زبانها" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل علم معصوم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- زبان "به معنای سخن گفتن"، از مهمترین کنشهای انسان و پل ارتباط انسانها و انتقال خواستهها و افکارشان به یکدیگر است و به همین دلیل، از رفتارهای تکرارپذیر انسان بوده و از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است.[۱]
علم انبیاء به زبان حیوانات
- در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که آشکارا آگاهی پیامبران و برخی از بندگان خاص خدا از امور پنهان از حس را تصدیق میکند و هیچ فرد مسلمانی که قرآن را وحی آسمانی میداند، پس از دقت در مفاد آنها، نمیتواند در این مسأله تردید داشته باشد.[۲] برخی از این آیات اشاره به آشنا بودن حضرت داوود و سلیمان(ع) با زبان پرندگان و حیوانات دارد:[۳] «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ»[۴] این آشنایی و آگاه بودن از مقصود آنان چیزی جز آگاهی از غیب نیست.[۵] هیچ قرینه و شاهدی در این آیات نمیبینیم که نشان دهد این تعابیر، استعاره و مجاز هستند. بنابراین در مجموع میتوان گفت که سخن گفتن آن حضرت با پرندگان، حیوانات و جنیان، حکایت هایی استعاری و مجازی نیستند، بلکه از رخدادهای حقیقی و واقع شده خبر میدهند.[۶] و یا در آیاتی دیگر به آگاه بودن حضرت سلیمان از زبان مورچگان: «حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ * فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً مِّن قَوْلِهَا وَ قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنىِ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتىِ أَنْعَمْتَ عَلىََّ وَ عَلىَ وَالِدَىَّ ... .»[۷] و یا فهمیدن زبان هدهد: «وَ تَفَقَّدَ الطَّيرَْ فَقَالَ مَا لىَِ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائبِين ... فَمَكَثَ غَيرَْ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تحُِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِن سَبَإِ بِنَبَإٍ يَقِينٍ»[۸] اشاره شده است.[۹] و خداوند اگر اراده کند میتواند زبان های مختلف را به هرکسی بیاموزد.[۱۰]
علم به منطق الطیر موجب کمال نبوت
- مسألۀ آگاهى بعضى از پیامبران از «مَنطِقُ الطَّیرِ» و سخن گفتن با پارهاى از حیوانات نه به عنوان یک علم ضرورى براى اداى رسالت، بلکه به عنوان علمى است که سبب کمال نبوّت می شود،[۱۱] این آگاهی از باب سیطرۀ نفس ایشان بر ملکوت آنها و درک مقصود آنها از راه احاطۀ نفسانی بر آنهاست نه از باب تعلیم و تعلم لغات. نفس مؤمن چنانچه تقویت شود و از هوی و هوس عبور کند سعه و احاطهای پیدا میکند که بر ملکوت موجودات واقف میشود، چه پرنده و چه درنده و چه آدمیان و جن، و چه حیوانات بحری و دریایی، و چه نفس نباتات و اشجار و جمادات، و در این صورت مؤمن محیط و مسیطر بر نفوس، با نفس هر موجودی تکلم و گفتگو میکند اعم از این که زبان خود را هم طبق لسان آنها به حرکت در بیاورد و یا نیاورد. و تکلم با مردمان غیر همزبان با زبان مادری مؤمن نیز از همین قبیل است.[۱۲]
علم امامان به تمام زبان ها
- بر اساس روایات، امامان(علیهم السلام) به تمام زبانهایی که مردم با آن سخن میگویند واقف بوده، میتوانند همانگونه و به همان لهجه و با فصاحت کامل سخن بگویند[۱۳] و کلام هیچ کس از آنان پوشیده نیست.[۱۴] هم اکنون دانشمندان زبانشناسی در یک گزارش، تعداد زبانهای زنده جهان را بین دو هزار و پانصد تا پنج هزار زبان تخمین زدهاند[۱۵] که امام همۀ آنها را میداند و قادر است با آن زبانها سخن بگوید.[۱۶]
- یکی از دلایل علم امام به لغات گوناگون، رهبری و ولایت بر تمام انسان هاست، از آنجا که ولایت امامان(علیهم السلام) به عرب زبان ها محصور نبوده و شامل تمام زمان ها و مکانهاست، ضروری است امام بتواند با سایر امت ها و نژادها ارتباط برقرار کند.[۱۷] از جمله چیزهای که علم امام به همه لغات را تأیید میکند این است که اگر نزد امام دو نفر متخاصم آمدند برای قضاوت و زبان عربی نمیدانستند، اگر امام زبان آنها را نداند و مترجم هم نباشد تعطیل احکام لازم آمده و باعث نقض غرض میگردد.[۱۸] به عبارتی دیگر امام چون جنبۀ رهبری و زمامداری انسانها را به عهده دارد، باید به تمامی زبانهایی که خداوند متعال به بشر به عنوان آیهای از خود[۱۹] عطا فرموده است، احاطه داشته باشد تا بتواند تکلیف خود را به تمام معنا ادا کرده و انسانها را به سر منزل مقصود برساند.[۲۰] اصولاً یکی از از ویژگی های امام شناخت این زبان بوده است، و اگر امامی چنین علمی را نداشته باشد به عنوان امام انتخاب نمی شود.[۲۱]
علم امامان به زبان حیوانات
- امامان(علیهم السلام) هم با توجه به اینکه تمام کمالات انبیاء سلف را دارا هستند[۲۲] نه تنها به تمام لغات بشری بلکه به نطق پرندگان و نطق همه حیوانات آگاهند.[۲۳] مرحوم تنکابنی می گوید: "بدون شک پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیهم السلام) افضل از سلیمان بن داوود هستند، چطور می شود سلیمان عالم به منطق الطیر باشد اما پیامبر و امامان عالم به آن نباشند؟"[۲۴] اهل بیت به طریق اولی زبان حیوانات را می دانند؛[۲۵] حتی علامۀ مجلسی قایل است[۲۶] اگر کسی علم اهل بیت(علیهم السلام) به منطق الطیر را انکار کند، قرآن را انکار کرده است، چون مسئله منطق الطیر در قرآن کریم با صراحت بیان شده است.[۲۷]
دلیل علم امامان به زبان حیوانات
- یکی از دلایل علم امام به لغات گوناگون، رهبری و ولایت بر تمام انسان هاست، از آنجا که ولایت امامان(علیهم السلام) به عرب زبان ها محصور نبوده و شامل تمام زمان ها و مکانهاست، ضروری است امام بتواند با سایر امت ها و نژادها ارتباط برقرار کند.[۲۸] از جمله چیزهای که علم امام به همه لغات را تأیید میکند این است که اگر نزد امام دو نفر متخاصم آمدند برای قضاوت و زبان عربی نمیدانستند، اگر امام زبان آنها را نداند و مترجم هم نباشد تعطیل احکام لازم آمده و باعث نقض غرض میگردد. در قرآن کریم نیز گفتگوی عفریت جنی با سلیمان و آگاهی او از زبان پرندگان و هدهد و مورچه بیانگر علم غیرعادی آن حضرت است که این علم از راه ولایت بوده و فقط نصیب انبیاء و اولیا میشود و چون امامان وارث علوم انبیاء بوده و اعلم از آنها است لذا دانش سلیمان به طریق اولی برای ائمه ثابت است.[۲۹] اصولاً یکی از از ویژگی های امام شناخت این زبان بوده است، و اگر امامی چنین علمی را نداشته باشد به عنوان امام انتخاب نمی شود.[۳۰]
بررسی روایات
- در تاریخ زندگانی پیشوایان معصوم(علیهم السلام) به روایات و حکایاتی برمیخوریم که بر اساس آنها، اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) به زبانهای گوناگونی همچون سریانی، عبری، ترکی، روسی و فارسی سخن گفتهاند،[۳۱] برخی از آنها عبارتند از:
- اباصلت هروی می گوید:[۳۲] امام رضا(علیه السلام) با مردم با لغاتشان تکلم میفرمود و به خدا سوگند فصیحترین مردم و عالمترین ایشان به هر زبان و لغتی بود. روزی به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، تعجب میکنم از شناخت شما به این لغتها با اختلافی که دارند، حضرت فرمود: «ای اباصلت، من حجت خدا بر مردم هستم، و خداوند کسی را که به لغات مردم شناخت نداشته باشد حجت نمیگیرد، آیا سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) به تو نرسیده است: "به ما فصلالخطاب داده شده است."؟ آیا فصلالخطاب جز شناخت به لغتها است؟»[۳۳]
- در روایتی دیگر ابوبصیر از امام کاظم(علیه السلام) دربارۀ نشانه های امام سؤال می کند، امام بعد از بیان چند نشانه یکی از نشانها ها را علم به تمام زبان ها معرفی می کنند:[۳۴] «به هر زبانی سخن گوید. سپس حضرت فرمود: هنوز از جای خود حرکت نکردهای نشانهای به تو ارائه میدهم. راوی می گوید: طولی نکشید، مردی خراسانی وارد شد و به عربی صحبت کرد. امام به فارسی جواب او را داد. خراسانی گفت: من خیال کردم شما زبان فارسی را نمیدانید، لذا به عربی سخن گفتم. امام فرمود: اگر من این را ندانم پس فضیلت من بر تو چیست؟! یعنی از آثار فضل من علم به همه اشیاء و همه زبانهاست. سپس امام فرمود: کلام هیچ کس، چه انسان باشد و چه حیوان، پرنده باشد یا چرنده یا هر جانداری بر امام پوشیده نیست. اگر در کسی این نشانیها نباشد امام نیست.»[۳۵] چنین روایتی توسط ابوالجارود[۳۶] از امام باقر(علیه السلام) نیز نقل شده است.[۳۷]
- خادم امام عسکری(علیه السلام) میگوید:[۳۸] بارها میدیدم آن حضرت با غلامان خود به زبانهای رومی و صقلبی و ترکی سخن میگوید، به گونهای که تعجب مرا برمی انگیخت. پیش خود گفتم او متولد مدینه است و مسافرتی نکرده و با کسی هم مراوده نداشته است تا این زبانها را بیاموزد، امام باطن مرا خواند و فرمود: «خدای تعالی حجتش را از میان مردم برانگیخته و علم لغات و انساب و حوادث و خبر مرگ افراد را به او نمایانده است وگرنه فرقی بین او و دیگران نبود.»[۳۹] از این که حضرت میفرماید، اگر امام علم به لغات نداشته باشد بین امام و مأموم فرقی نخواهد بود، میتوان فهمید، اگر امام این صفت را نداشته باشد امام نیست؛ بنابراین از شرایط امام، دانستن همه زبانها خواهد بود. علامۀ مجلسی ضرورت وجود چنین صفتی برای امام را چنین بیان میکند: "اگر دو نفر غیر عرب برای برطرف کردن اختلاف، به امام مراجعه کنند و ایشان را قاضی قرار دهند و مترجمی حضور نداشته باشد، در این صورت، عدم آگاهی امام به زبان آنها، منجر به تعطیل شدن احکام می شود و این نقض غرض از وجود امام خواهد بود"[۴۰] زیرا یکی از غرضهای وجود امام، تبیین و اجرای احکام و معارف دین میباشد.[۴۱]
- امام حسن(علیه السلام) فرمودند:[۴۲] «خداوند به غیر از این خورشید خورشیدهای بسیار دیگری آفریده که فاصله میان آنها بسیار زیاد است و غیر از این ماه، ماههای دیگری آفریده که فاصله میان آنها بسیار زیاد است و غیر از این عالم هفتاد هزار عالم دیگر آفریده است که میان آنها فاصله بسیار زیاد است و در هر یک شهرهایی و در هر شهر زبانی است و هیچ لغتی نیست مگر آن که امام آنرا میداند و ما حجت خدا در همه این مکانهاییم.»[۴۳]
- شیخ صدوق روایتی را نقل میکند[۴۴] مبنی بر اینکه امام رضا(علیه السلام) صحبتهای چند غلام که به زبان بلغاری و رومی در مورد خون گرفتن از رگ دستهایشان با هم صحبت میکردند، شنید و روز بعد به برخی از اطباء دستور داد از رگ دست این غلامان خون بگیرند.[۴۵]
- داوود بن قاسم جعفری میگوید،[۴۶] داشتم با امام رضا(علیه السلام) غذا میخوردم، متوجه شدم ایشان با برخی از غلامان خود به زبان بلغاری و فارسی تکلم میکند، من هم غلام خود را نزد غلام ایشان فرستادم تا زبان فارسی یاد بگیرد، و گاهی که آن غلام در آموزش یک لغت خاص دچار مشکل میشد، خود امام(علیه السلام) به او کمک میکرد.[۴۷]
- علی بن مهزیار میگوید:[۴۸] وارد بر امام هادی(علیه السلام) شدم، ایشان رو به من کرده و با من به زبان فارسی سخن گفت. در روایت دیگری، غلام بلغاری علی بن مهزیار که برای کاری خدمت امام هادی(علیه السلام) فرستاده شده بود، در مراجعت از نزد امام، بسیار تعجب کرده و از اینکه امام هادی(علیه السلام) با او به زبان خودش تکلم کرده بود در شگفت بود.[۴۹]
- یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) به نام عمار ساباطی، وقتی از فصاحت امام در تکلم به زبان "نبطیه" اظهار شگفتی میکند، امام در پاسخ میگوید:[۵۰] «ای عمار! به همه زبانها همین گونه تکلم میکنم.»[۵۱]
- محمد بن فضل هاشمی می گوید: "هنگامی که حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) شهادت یافت، وارد مدینه شدم و خدمت حضرت رضا(علیه السلام) رسیدم و به آن حضرت به عنوان "ولی امر" سلام کردم و تمام اموالی را که نزدم بود به آن حضرت تقدیم داشتم. سپس از حضرت راجع به نشانه های امامت سؤال کردم تا برای اهل بصره بیان کنم. حضرت ودایع امامت را که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در نزدشان بود، به من نشان دادند و فرمودند: «به شیعیان ما در بصره و اطراف آن بگو من نزد آنها خواهم آمد.» عرض کردم: "چه موقع؟" فرمود: «سه روز بعد از رسیدن شما به بصره.» من وارد بصره شدم و جریان را برای شیعیان شرح دادم. چون روز سوم شد، حضرت رضا علیه السلام وارد بصره شدند و به منزل حسن بن محمد رفتند. ایشان فرمودند: "تمام کسانی که به دیدن محمد بن فضل آمده اند و شیعیان دیگر و همچنین “جاثلیق” (بزرگ نصرانی ها) و “رأس الجالوت” (بزرگ یهودیان) را حاضر کن تا هر کس هر سؤالی دارد، بپرسد". (...) ابتدا عمرو بن هدّاب گفت: این محمد بن نفس چیزهایی از شما می گوید که قلب نمی پذیرد. او می گوید: شما تمام زبانها و لغات را می دانید! حضرت فرمود: بله، راست می گوید. عمر بن هداب گفت: "حالا شما را آزمایش می کنیم". رفتند و افرادی که به رومی و هندی و فارسی و ترکی سخن می گفتند، حاضر کردند و حضرت با تمام آنها به لغت خودشان صحبت کرد و پرسش های آنان را جواب فرمود. حاضرین همه تعجّب کرده و متحیّر شدند. آنها اقرار کردند آن حضرت از خود آنها به زبانشان فصیح تر و رساتر سخن می گوید.[۵۲]
- علامه مجلسی میفرماید: "دانا بودن امامان(علیهم السلام) به تمام لغات مستفاد از روایات بسیار است. و اما دانا بودن آنان بر تمام صنایع دنیا، از عمومات اخبار صحیحه استفاده میشود، زیرا در این اخبار، بسیار آمده امام به همه چیز داناست و چیزی بر او پنهان نیست "وَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ" را میداند.[۵۳] شیخ مفید[۵۴] هم چنین علمی را بر اساس روایات برای امام قبول می کند.[۵۵]
و اگر در روایتی آمده است، امام زبانی را متوجه نشده اند، دلایلی دارد، مانند اینکه می خواسته اند این فضیلت را مخفی نگه دارند و یا اینکه در مسائل عادی از دانش غیبی استفاده نمی کردند.[۵۶]
دلیل روایی
- برخی از روایات هم اشاره دارند به اینکه امامان معصوم(علیهم السلام) آگاه به زبان حیوانات بوده اند، در ذیل به برخی از این روایت اشاره می شود:
- از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است فرمودند:[۵۷] «امام علی(علیه السلام) به ابن عباس فرمود: "همانا خداوند بما زبان پرندگان را آموخت همانطور که به سلیمان آموخته بود".»[۵۸]
- در روایتی اباصلت هروی می گوید:[۵۹] امام رضا(علیه السلام) با مردم با لغاتشان تکلم میفرمود و به خدا سوگند فصیحترین مردم و عالمترین ایشان به هر زبان و لغتی بود. روزی به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، تعجب میکنم از شناخت شما به این لغتها با اختلافی که دارند، حضرت فرمود: «ای اباصلت، من حجت خدا بر مردم هستم، و خداوند کسی را که به لغات مردم شناخت نداشته باشد حجت نمیگیرد، آیا سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) به تو نرسیده است: که به ما فصلالخطاب داده شده است؟ آیا فصلالخطاب جز شناخت به لغتها است؟»[۶۰]
- در روایتی دیگر،[۶۱] ابوبصیر از امام کاظم(علیه السلام) دربارۀ راه های شناخت امام پرسید و ایشان یکی از نشانه های امام را دانستن زبان تمام مردم و حتی حیوانات دانسته است.[۶۲] آنگاه امام به ابوبصیر فرمود: «ای ابا محمد! پیش از رفتنت یکی از این نشانهها را به تو نشان خواهم داد.» طولی نکشید که مردی از خراسان وارد شد و با زبان عربی با امام صحبت کرد لیکن امام به زبان فارسی پاسخ او را داد. خراسانی گفت: عربی سخن گفتم چون تصور میکردم فارسی نمیدانید. امام فرمود سبحان الله! اگر چنین نباشد پس برتری من بر تو چیست؟ در ادامه آمده است، کلام هیچ انسان و پرنده و حیوان و به طور کلی جانداری بر امام پوشیده نیست. هر که این ویژگیها را نداشته باشد امام نیست.[۶۳]
- خادم امام عسکری(علیه السلام) میگوید[۶۴] بارها میدیدم که آن حضرت با غلامان خود به زبانهای رومی و صقلبی و ترکی سخن میگوید، به گونهای که تعجب مرا برمی انگیخت. پیش خود گفتم او متولد مدینه است و مسافرتی نکرده و با کسی هم مراوده نداشته است تا این زبانها را بیاموزد امام(علیه السلام) باطن مرا خواند و فرمود: «خدای تعالی حجتش را از میان مردم برانگیخته و علم لغات و انساب و حوادث و خبر مرگ افراد را به او نمایانده است وگرنه فرقی بین او و دیگران نبود.»[۶۵]
- از امام حسن(علیه السلام) نقل شده است:[۶۶] «خداوند به غیر از این خورشید خورشیدهای بسیار دیگری آفریده که فاصله میان آنها بسیار زیاد است و غیر از این ماه، ماههای دیگری آفریده که فاصله میان آنها بسیار زیاد است و غیر از این عالم هفتاد هزار عالم دیگر آفریده است که میان آنها فاصله بسیار زیاد است و در هر یک از شهرهای و در هر شهر زبانی است و هیچ لغتی نیست مگر آنکه امام آن را میداند و ما حجت خدا در همه این مکانهاییم.[۶۷]
- همچنین ایشان می فرمایند: «من بر تمام زبان های شرق و غرب آگاهم.»[۶۸]
- در روایتی دیگر[۶۹] تصریح شده، پس از شهادت امام کاظم(علیه السلام) و تردید در امامت امام رضا(علیه السلام)؛ ایشان کراماتی را به منتقدان خود نشان داده، یکی از مخالفان امامت ایشان به نام عمرو بن هذاب در جلسهای با حضور منتقدان اظهار داشت: محمد بن فضل هاشمی از شما چیزهایی نقل کرد که انسان نمیتواند بپذیرد. حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: چه حرفهایی؟ عمرو جواب داد: میگفت شما به هر چه خدا نازل نموده، عالم هستی و تمام زبانها و لغات را میدانی. امام فرمود: درست گفته است. هر چه میخواهی بپرس. عمرو گفت: ما شما را آزمایش میکنیم پیش از هر چیز در مورد زبانها و لغات. این شخص رومی است، آن دیگری هندی و این شخص ترک زبان است. قبلا آنها را آوردهام شما با آنها به زبانشان صحبت کنید. فرمود: هر چه مایلند به زبان خود بپرسند تا جواب بدهم. هر کدام سؤالی به زبان خود مطرح کردند و امام رضا(علیه السلام) به زبان خودشان جواب آنها را داده، به طوری که در شگفت شدند و اعتراف کردند که آن جناب به زبان آنها از خودشان گویاتر و واردتر است.[۷۰]
- علی بن اسباط می گوید:[۷۱] «همراه ابوجعفر(علیه السلام) از کوفه خارج شدم. آن حضرت بر الاغی سوار بود در راه به گلهای از گوسفندان رسیدیم ناگهان گوسفندی که میچرید گله را ترک کرد و در حالی که صدا را در گلو پیچانده بود نزد امام جواد(علیه السلام) آمد. آن حضرت به چوپان فرمود: این گوسفند از تو شکایت میکند که تو بر او ستم میکنی و همه شیر او را میدوشی و هنگامی که غروب به خانه میرود صاحبش شیری در پستان آن نمیبیند. اگر از این به بعد به این حیوان ظلم نکنی که هیچ وگرنه از خداوند میخواهم که عمر تو را کوتاه کند. چوپان گفت : "أشْهَدُ أنْ لا اِلهَ إِلا اللّهُ وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ وَ أنَّکَ وَصیُّهُ" پس ادامه داد از تو میخواهم بفرمایید که از کجا این مطلب را فهمیدی؟ امام فرمود: ما خزانه دار علم خدا، معدن حکمت او، وصی انبیاء الهی و بندگان مکرّم خداوندیم.»[۷۲]
- ابوحمزه ثمالی میگوید:[۷۳] همراه امام زین العابدین بودم و گنجشکها همه پخش بودند و سر و صدا میکردند. حضرت فرمودند: ای اباحمزه آیا میدانی این گنجشک ها چه میگویند؟ عرض کردم: خیر! حضرت فرمود: تقدیس و تسبیح خدا را میکنند و روزی خود را طلب میکنند، سپس حضرت این آیه را قرائت فرمودند:[۷۴] «عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ»[۷۵]
- سلیمان خالد میگوید[۷۶] نزد امام صادق(علیه السلام) بودیم که ناگاه، آهویی پیش حضرت آمد، امام(علیه السلام) فرمود: ان شاء االله انجام میدهم، سپس حضرت به من فرمود میدانید که این آهو چه میگوید؟ گفتیم خداوند و رسول و فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آگاهترند، حضرت فرمود: او میگوید بعضی از مردم مدینه آهوی ماده را که بچه شیر میدهد، صید کردهاند، از من خواست که او را آزاد کنند تا بچههایش را شیر دهد، تا علفخوار شوند، آن وقت او را بر میگرداند و تحویل صیاد میدهد، امام فرمود: او را قسم دادم که این کار را خواهد کرد؟ او در جواب گفت از ولایت شما بیزار باشم اگر وفا نکنم. اگر خدا بخواهد انجام میدهم. یکی از افراد، که حضور داشت پیش امام، به نام ابوعبدالله بلخی گفت این دانش، سنتی است در میان شما، همانند سنت سلیمان.[۷۷]
- در کتاب بصائر بابی مطرح شده با عنوان: "فی الأئمه أنهم یتکلمون الألسن کلها"[۷۸] و در بابی دیگر آمده است: "فی الأئمه أنهم یعرفون منطق الطیر"[۷۹] در این باب اشاره به روایاتی شده که امامان زبان حیوانات و پرندگان را هم می دانند.[۸۰]
- و اگر در روایتی آمده است که امام زبانی را متوجه نشده اند دلایلی دارد، مانند اینکه می خواسته اند این فضیلت را مخفی نگه دارند و یا اینکه معنای جمله برای همه اهل مجلس روشن گردد و خلاصه اینکه امام در مسائل عادی از دانش غیبی استفاده نمی کردند.[۸۱]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک. حمادی، عبدالرضا، گستره علم امام از منظر کلینی و صفار، فصلنامه امامتپژوهی، ش ۴، ص ۶۹
- ↑ ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۱۰۱ و 103
- ↑ ر.ک. مکارم، ناصر، پیام قرآن، ج 7، صفحه؟؟؟؛ خوش باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص 18
- ↑ سورۀ نمل، آیۀ 16
- ↑ ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۱۰۱ و 103
- ↑ ر.ک. خوش باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص 18
- ↑ سورۀ نمل، آیۀ 18 و 19
- ↑ سورۀ نمل، آیۀ 20 ـ 22
- ↑ ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۱۰۱ و 103
- ↑ ر.ک. خوش باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص 18
- ↑ ر.ک. مکارم، ناصر، پیام قرآن، ج 7، صفحه؟؟؟
- ↑ ر.ک. طهرانی، سیدمحمد حسین، امام شناسی، ج ۱۲، ص 295
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136؛ سجادی، سیداحمد، پرچم داران هدایت، ص 159؛ گنجی، حسین، امام شناسی، ج 1، ص 189؛ رستمی، محمدزمان، آل بویه، طاهره، علم امام، ص 143 ـ 145
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136
- ↑ مجلۀ ترجمان وحی، شماره ۱۱، اسفند ۱۳۸۰، ص ۱۰۶
- ↑ ر.ک. سجادی، سیداحمد، پرچم داران هدایت، ص 159
- ↑ ر.ک. حمادی، عبدالرضا، گستره علم امام از منظر کلینی و صفار، فصلنامه امامتپژوهی، ش ۴، ص ۶۹
- ↑ ر.ک. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج ۶، ص ۱۵۳؛ شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص 83
- ↑ سورۀ روم، آیۀ 22
- ↑ ر.ک. تحریری، محمدباقر، جلوههای لاهوتی، ج ۱، ص ۱۳۲؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۶۲
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136؛ رفیعی، رمضانعلی، تاریخ زندگانی ائمه (امام محمد تقی(علیه السلام))، صفحه؟؟؟
- ↑ ر.ک. فاضل لنکرانی، محمدجواد، سخنرانی با موضوع: همگرایی قیام امام حسین(علیه السلام) با علم حضرت به شهادت خود و یارانش
- ↑ ر.ک. فاضل لنکرانی، محمدجواد، سخنرانی با موضوع: همگرایی قیام امام حسین(علیه السلام) با علم حضرت به شهادت خود و یارانش
- ↑ ر.ک. شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص 83
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۲۷۳
- ↑ ر.ک. عظیمی، محمدصادق، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۳۰
- ↑ ر.ک. حمادی، عبدالرضا، گستره علم امام از منظر کلینی و صفار، فصلنامه امامتپژوهی، ش ۴، ص ۶۹
- ↑ ر.ک. شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص 83
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136
- ↑ ر.ک. یوسفیان، حسن، علم غیب امام، ص 356؛ افقی، داوود، بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائرالدرجات، ص 70؛ داداش زاده، داوود، علم امام در کتاب کافی و شروح آن، ص 48 ـ 51
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، عیون الرضا، ج ۲ ص ۲۳۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶، باب ۱۴
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136؛ تحریری، محمدباقر، جلوههای لاهوتی، ج ۱، ص ۱۳۲؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۶۲؛ گنجی، حسین، امام شناسی، ج 1، ص 189؛ افتخاری، سیدابراهیم، بررسی مقایسه ایی شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص 84 ـ 86؛ یوسفیان، حسن، علم غیب امام، ص 356
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۲۸۵، ح ۷
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136؛ سجادی، سیداحمد، پرچم داران هدایت، ص 159؛ صادقی، مصطفی، شیوه های تشخیص امام در عصر حضور، ص 57؛ داداش زاده، داوود، علم امام در کتاب کافی و شروح آن، ص 48 ـ 51
- ↑ ابن بابویه، معانی الأخبار، ص ۱۰۲
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136؛ افتخاری، سیدابراهیم، بررسی مقایسه ایی شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص 84 ـ 86
- ↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ص 251
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136؛ صادقی، مصطفی، شیوه های تشخیص امام در عصر حضور، ص 57؛ داداش زاده، داوود، علم امام در کتاب کافی و شروح آن، ص 48 ـ 51
- ↑ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۶، ص ۱۵۳
- ↑ ر.ک. داداش زاده، داوود، علم امام در کتاب کافی و شروح آن، ص 48 ـ 51
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر، ج ۱۰، ص ۵۱۰
- ↑ ر.ک. رستمی، محمدزمان، آل بویه، طاهره، علم امام، ص 143 ـ 145
- ↑ ابن بابویه محمد بن علی، عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج ۲، ص ۲۲۷
- ↑ ر.ک. افتخاری، سیدابراهیم، بررسی مقایسه ایی شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص 84 ـ 86
- ↑ ابن بابویه محمد بن علی، عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج ۲، ص ۲۲8
- ↑ ر.ک. افتخاری، سیدابراهیم، بررسی مقایسه ایی شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص 84 ـ 86
- ↑ صفار، محمد بم حسن، بصائر الدرجات، ص ۳۳۳
- ↑ ر.ک. افتخاری، سیدابراهیم، بررسی مقایسه ایی شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص 84 ـ 86؛ افقی، داوود، بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائرالدرجات، ص 70
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص ۳۳۳
- ↑ ر.ک. افتخاری، سیدابراهیم، بررسی مقایسه ایی شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص 84 ـ 86؛ افقی، داوود، بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائرالدرجات، ص 70
- ↑ مکاتبۀ اختصاصی سید علی هاشمی با دانشنامۀ مجازی امامت و ولایت، پژوهشگران وبگاه رشد
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136
- ↑ مفید، محمد بن محمد اوائل المقالات، ص ۶۷
- ↑ ر.ک. مشکی، محمد، بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید، فصلنامه فلسفی کلامی، ش 45، ص 316
- ↑ ر.ک. شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص 83
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج ۲۷، ص ۲۶۴، ح ۱۰
- ↑ ر.ک. مهدی فر، حسن، علوم اهل بیت، ویژگی ها، ابعاد و مبادی آن، ص 92؛ افقی، داوود، بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات، ص 72
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶، باب ۱۴؛ ابن بابویه، محمد بن علی، عیون الرضا، ج ۲ ص ۲۳۰
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136؛ تحریری، محمدباقر، جلوههای لاهوتی، ج ۱، ص ۱۳۲؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۶۲؛ شهبازیان، محمد، رضانژاد، عزالدین، واکاوی و تحلیل روایی از علم امام به لغات با رویکرد نقد مدعیان دروغین، صفحه؟؟؟؛ یوسفیان، حسن، علم غیب امام، ص 356
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۲۸۵؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج ۲، ص ۲۲۹
- ↑ ر.ک. اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۶۲
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136؛ صادقی، مصطفی، شیوههای تشخیص امام در عصر حضور، ص 57؛ شهبازیان، محمد، رضانژاد، عزالدین، واکاوی و تحلیل روایی از علم امام به لغات با رویکرد نقد مدعیان دروغین، صفحه؟؟؟؛ داداش زاده، داوود، علم امام در کتاب کافی و شروح آن، ص 48 ـ 51
- ↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۲۵۱
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136؛ صادقی، مصطفی، شیوههای تشخیص امام در عصر حضور، ص 57؛ شهبازیان، محمد، رضانژاد، عزالدین، واکاوی و تحلیل روایی از علم امام به لغات با رویکرد نقد مدعیان دروغین، صفحه؟؟؟؛ داداش زاده، داوود، علم امام در کتاب کافی و شروح آن، ص 48 ـ 51
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص؟؟؟
- ↑ ر.ک. باقری، سیدمحمد فائز، بررسی علم اولیای الهی، ص 74
- ↑ ر.ک. حمادی، عبدالرضا، گستره علم امام از منظر کلینی و صفار، فصلنامه امامتپژوهی، ش ۴، ص ۶۹
- ↑ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 343
- ↑ ر.ک. شهبازیان، محمد، رضانژاد، عزالدین، واکاوی و تحلیل روایی از علم امام به لغات با رویکرد نقد مدعیان دروغین، صفحه؟؟؟
- ↑ بحرانی، سیدهاشم، مدينه معاجز الائمة الاثنی عشر، ص 397
- ↑ ر.ک. رفیعی، رمضانعلی، تاریخ زندگانی ائمه(امام محمد تقی(علیه السلام))، صفحه؟؟؟
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج 7، ص ۳۶۱
- ↑ سوره نمل آیه ۱۶
- ↑ ر.ک. گنجی، حسین، امام شناسی، ج1، ص 189؛ مشکی، محمد، بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید، ص ؟؟؟؛ افقی؛ داوود، بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات، ص 72
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، ص ۲۹۸
- ↑ ر.ک. مشکی، محمد، بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید، ص ؟؟؟
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ج 1، ص 333
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ج 1، ص 341
- ↑ ر.ک. شهبازیان، محمد، رضانژاد، عزالدین، واکاوی و تحلیل روایی از علم امام به لغات با رویکرد نقد مدعیان دروغین، صفحه؟؟؟
- ↑ ر.ک. شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص 83