غار ثور
مقدمه
در سه کیلومتری جنوب شرقی مسجد الحرام، کوه نسبتا بلندی (با ارتفاع ۷۵۹ متر)[۱] قرار دارد که به آن کوه ثور میگویند. در بالای آن، دو دهانه غار وجود دارد که بر روی هر دو، غار ثور نوشتهاند، ولی بر حسب ظاهر آن چه گفته شده، غار دومی غار ثور است نه غار اولی. در سبب نامگذاری این غار گفتهاند که این کوه منسوب به «ثور بن عبد مناف» بوده[۲]، از این رو غار را هم که در روی آن قرار دارد به همان نام معرفی کردهاند[۳].[۴]
این غار در مسیری خلاف مسیر یثرب قرار دارد و پیامبر خاتم(ص) برای هجرت به مدینه به طرف این غار حرکت کرد تا با این کار مشرکان سرگردان شوند. ازاین رو، آنها بیشتر در راه یثرب به جستوجو میپرداختند. بیشتر تاریخنگاران گفتهاند پیامبر شب هجرت را با ابوبکر در غار ثور سپری کرد، ولی درباره چگونگی این همراهی، نقلهای متفاوت و متعارضی در دست است.
بنابر نقلی از ابن اسحاق، پیامبر به خانه ابوبکر آمد و به همراه او از درِ پشتی خانه ابوبکر خارج شدند و به سوی غار ثور به راه افتادند[۵]. بنابر نقلی دیگر، ابوبکر شبانگاهان نزد علی(ع) آمد و سراغ پیامبر را گرفت. حضرت او را راهنمایی کرد و وی در راه به پیامبر پیوست[۶]. برخی دیگر معتقدند این همراهی کاملاً اتفاقی بوده است و ابوبکر، رسول خدا(ص) را به شکلی تصادفی در راه دید و او را همراه خود برد[۷].[۸]
پیامبر اعظم(ص) در غار ثور
پیامبر به همراه ابوبکر به غار رفت و شب را با او در غار ثور باقی ماند. مشرکان که نقشه خود را شکستخورده میدیدند، به اقدامهای تازهای دست زدند. آنان همه راههای خروجی مکه را کنترل کردند و در شهر اعلام کردند هرکس مخفیگاه محمد را اطلاع دهد، صد شتر جایزه خواهد گرفت. همچنین آنان با استخدام «بَلَدها» و قیافهشناسان ماهر، به تعقیب حضرت پرداختند. شخصی به نام ابوکرز که از قیافهشناسان معروف و ماهر مکه بود و با رد پای پیامبر آشنایی کامل داشت، رد پای پیامبر را تا نزدیکی غار تعقیب کرد، ولی اراده پروردگار بر حفظ جان پیامبر بود؛ زیرا تارهای عنکبوت تنیده شده بر در غار و وجود دو کبوتر در آنجا که همه از امدادهای الهی بود، سبب شد تا مشرکان از ورود به غار منصرف شوند و راه دیگری را در پیش گیرند. بیشتر سیرهنویسان، این کرامت را نقل کردهاند و به نظر میآید تلاش برخی در تأویل و تحریف این کرامت به دور از واقعیت باشد. خداوند در قرآن از این غار یاد کرده است: ﴿إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا﴾[۹].
پیامبر اکرم(ص) سه روز در غار ثور ماند و در این سه روز، پسر ابوبکر به نام عبدالله به دستور پدرش در میان قریش میگشت و شبانگاهان اخبار را برای حضرت میبرد. اسماء دختر ابوبکر نیز برای آنان غذا میآورد[۱۰].[۱۱]
این غار، فقط از یک طرف راه ورود دارد و کمی پایینتر از آن، صخرهای از کوه به صورت یک گنبد بزرگ درآمده است که به قبه جبرئیل معروف است، و به این وسیله غار ثور، محل اختفای پیامبر و نقطه آغازین هجرت آن سرور و مبدأ تحول تاریخ گشت[۱۲].
هر چند وهابیها نماز در این گونه امکنه متبرکه را جایز نمیدانند و بر دیوار غار مزبور نوشتهاند: لا تجوز الصلاة في غار ثور ولی تمام فرقههای اهل سنت، نماز در این جا را جایز و بلکه مستحب میشمارند[۱۳]. مرحوم شیخ انصاری در مناسک، این دعا را برای کوه ثور نقل کرده که به قصد رجا و ثواب بخوانند: اللهم بجاه محمد و ابنه و صديقه سير امورنا[۱۴].[۱۵]
منابع
- جمعی از نویسندگان، هجرت پیامبر اعظم
- تونهای، مجتبی، محمدنامه
پانویس
- ↑ تاریخ القویم، جلد اول، ص۳۸۴.
- ↑ کوه ثور، کوهی است بزرگتر از کوه حرا که در راه طایف قرار دارد؛ میگویند؛ این کوه به نام «ثور بن عبد مناف» خوانده شده است؛ سه کوه متصل به یکدیگر را به نام کوه ثور میشناسند و غار ثور در سومین آنها قرار دارد (آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۱۵۹).
- ↑ سرزمین وحی، مرتضی فهیم کرمانی، ص۲۲۲.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۷۰۹.
- ↑ سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۲۹-۱۳۰؛ سیره حلبی، ج۲، ص۱۲۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۰۷؛ فصول المهمه، ص۴۷؛ سیره حلبی، ج۲، ص۱۲۹.
- ↑ اعلام الوری، ص۶۳؛ میرزا محمدتقی سپهر، ناسخ التواریخ، ج۱، ص۲۲؛ فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۴۸.
- ↑ جمعی از نویسندگان، هجرت پیامبر اعظم، ص۹۴.
- ↑ «اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد» سوره توبه، آیه ۴۰.
- ↑ سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۲۹-۱۳۰؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۷۳؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۱.
- ↑ جمعی از نویسندگان، هجرت پیامبر اعظم، ص۹۴.
- ↑ سرزمین وحی، مرتضی فهیم کرمانی، ص۲۲۳.
- ↑ گلواژههای حج و عمره، بصیری، ص۳۹۸.
- ↑ گلواژههای حج و عمره، بصیری، ص۳۹۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۷۰۹.