منظور از مهدویت نوعی و شخصی چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۰۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

منظور از مهدویت نوعی و شخصی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت

منظور از مهدویت نوعی و شخصی چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

خدامراد سلیمیان
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «فرهنگنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:
«لفظ مهدی مفهوم عامی دارد و به کار بردن آن به هر فردی که خدا او را هدایت کرده باشد، جایز است. با این مفهوم، همه پیامبران و اوصیا(ع) مهدی هستند. حتی به کار بردن این واژه درباره افراد دیگری که در مکتب آن بزرگواران تربیت و هدایت یافته‏‌اند، جایز است. با این حال، روشن است مقصود از مهدی که بر زبان مبارک حضرت رسول(ص) جاری شده، یک عنوان خاص و لقب شخصی معین و عزیز است. پیامبر(ص) به ظهور او بشارت داده و مسلمانان را فراخوانده است که در ردیف منتظران ظهور او باشند.
بر اساس اخبار معتبر، مهدی لقب موعود آخر الزمان است که حتی تبار و اوصاف او در احادیث معتبر مورد اشاره قرار گرفته است. این ویژگی‌‏ها بر هیچ کس، جز امام دوازدهم فرزند امام حسن عسکری(ع) قابل تطبیق نیست.
لقب مهدی به این معنا "مورد هدایت خدا و احیاگر اسلام و پرکننده جهان از عدل‏ وداد و ..." نخستین بار در باره آن حضرت به کار رفت و این، در عصر پیامبر اکرم(ص) انجام گرفت و مهدی به عنوان رهایی‌‏بخش، معرفی شد.
مهدی به مفهوم نوعی، فردی نامعین است که در زمانی مناسب، زاده خواهد شد و جهان را پر از عدل ‏وداد خواهد کرد. این، از هیچ‏یک از روایات نقل شده از پیامبر(ص) و امامان(ع) قابل استفاده نیست.
از نظر منطق و برهان، "نوعی بودن مهدی" باطل و نادرست است؛ چرا که نقض غرض می‌‏شود. مقصود از قیام او، پرکردن جهان از عدل‏ وداد است؛ ولی نوعی بودن مهدی، جهان را از ظلم و ستم پر خواهد کرد. در این صورت، هر قدرتمند دروغگویی، می‏‌تواند ادعا کند مهدی است و به نام عدالت ‏گستری، به چپاول جهان بپردازد. در این صورت وعده‏‌های قرآن و پیامبران، باطل و دروغ بوده یا وجود مهدی پس از ظهور، قابل انکار و تردید خواهد بود؛ چون دلیلی برای آن‏که او مهدی موعود است، وجود ندارد. در تاریخ اسلام، دیده شده است مدعیان مهدویت، بسیار آمدند و رفتند؛ اما چه خون‏ها که نریختند؛ چه ظلم‏ها و ستم‏ها که نکردند؛ پس بایستی، مهدی، شخص معینی باشد که شناختش برای مردم آسان باشد و اشتباهی در تشخیص او رخ ندهد.
نیز مهدی نوعی، با آموزه‌‏های اسلام منافات دارد؛ چون روایات متواتری وارد شده که آن منجی موعود، شخصی معین و زنده است. از طرفی این امر، مستلزم آن است که سال‏ها زمین، خالی از حجّت باشد و این هم بر خلاف اصول و مبانی اسلام است. با این حال، مدعیان مهدویت، همگی از میان مسلمانان برخاسته‌‏اند؛ کسانی که از اصول و مبانی اسلام خبر نداشته‏‌اند یا حقیقت را به مسلمانان نگفته بودند[۱].
یکی از دانشمندان شیعه در این باره نوشته است: "موضوع مهدی، نه اندیشه چشم به راه نشستن کسی است که باید زاده شود و نه یک پیشگویی است که باید در انتظار مصداقش ماند؛ بلکه واقعیتی استوار و فردی مشخص است که خود نیز، در انتظار رسیدن هنگام فعالیتش به سر می‏‌برد. در میان ما- با گوشت و خون خویش- زندگی می‏‌کند؛ ما را می‏بیند و ما نیز او را می‌‏بینیم "اما نمی‌‏شناسیم‏". در فضای دردها، رنج‏ها و آرزوهای ما است و در اندوه و شادی ما شریک است ... در احادیث نیز، پیوسته به انتظار فرج و درخواست ظهور مهدی، سفارش شده است، تا مؤمنان همواره چشم به راه او باشند.
این تشویق، تحقّق همان همبستگی روحی و وابستگی وجدانی منتظران ظهور و رهبرشان است. این همبستگی و پیوند پدید نمی‏‌آید، مگر این‏که مهدی را هم‏اکنون انسانی تجسم یافته بشماریم. تجسّم یافتن مهدی(ع) تحرک تازه‏‌ای به "فکر انتظار منجی" می‌‏بخشد و آن را از توانایی و آفرینندگی بیشتری برخوردار می‏‌کند.
گذشته از آن، در انسانی که به طرد ستم‏ها پرداخته و رهبر منتظر خود را نیز هم درد، هم رنج، همسان و وابسته به خویش احساس می‏‌کند و نوعی مقاومت و شکیبایی برابر دردهایی که در اثر محرومیت به او رسیده است، ایجاد می‌‏شود[۲].
یکی از دانشمندان معاصر نیز بحث "مهدی نوعی" را بر اساس دیدگاه صوفیه چنین شرح کرده است: "صوفیه اعتقاد به ولایت عامه و مهدویت نوعیه دارند و اولیا را منحصر به دوازده امام نمی‌‏دانند. امروز هم بیشتر عقیده دارند که پیر آن‏ها در زمان خود، ولی است و هر قطبی، منصب ولایت دارد. کسانی امثال با یزید بسطامی، منصور حلاج، محی الدین عربی، احمد غزالی و جنید بغدادی را "ولی" می‌‏دانند. عجب است که صوفیان شیعه با این عقیده که مخالف اساس معتقدات شیعه است، باز دم از تشیع و لاف محبت امام زمان (ع) می‏زنند و سایر شیعیان و علمای ربانی را اهل ظاهر و قشری و خود را با انکار ضمنی ولی اللّه المطلق و مهدی موعود جهان که بعد از امام عسکری(ع) جز او ولی و قطب و امامی نیست، اهل معنی و اهل لب و "اهل حق" می‌‏دانند.
بنابراین شیعه با ردّ این انگاره، فقط به مهدی شخصی معتقد است[۳][۴].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: سید رضا صدر، راه مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف، ص ۶۳ و ۶۴( با تصرف)
  2. سید محمد باقر صدر، جست‏وجو و گفت‏وگو پیرامون حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف، ص ۶- ۸.
  3. محمد باقر مجلسی، مهدی موعود ( ترجمه جلد سیزدهم بحار الانوار)، ترجمه علی دوانی، ص ۳۴۰، پاورقی
  4. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص: ۴۳۴ - ۴۳۷.
  5. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۸۰.
  6. خصوصیات فردی و نسبی حضرت مهدی (ع) در منابع معتبر روایی شیعی، نظیر الکافی، الغیبة، نعمانی و طوسی، کمال الدین و... ذکر شده است.
  7. ر.ک: خورشید مغرب، ص ۱۸.
  8. صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص: ۴۲ - ۴۴.