منظور از مهدویت نوعی و شخصی چیست؟ (پرسش)
منظور از مهدویت نوعی و شخصی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل اصلی | مهدویت |
منظور از مهدویت نوعی و شخصی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «فرهنگنامه مهدویت» در اینباره گفته است:
- «لفظ مهدی مفهوم عامی دارد و به کار بردن آن به هر فردی که خدا او را هدایت کرده باشد، جایز است. با این مفهوم، همه پیامبران و اوصیا(ع) مهدی هستند. حتی به کار بردن این واژه درباره افراد دیگری که در مکتب آن بزرگواران تربیت و هدایت یافتهاند، جایز است. با این حال، روشن است مقصود از مهدی که بر زبان مبارک حضرت رسول(ص) جاری شده، یک عنوان خاص و لقب شخصی معین و عزیز است. پیامبر(ص) به ظهور او بشارت داده و مسلمانان را فراخوانده است که در ردیف منتظران ظهور او باشند.
- بر اساس اخبار معتبر، مهدی لقب موعود آخر الزمان است که حتی تبار و اوصاف او در احادیث معتبر مورد اشاره قرار گرفته است. این ویژگیها بر هیچ کس، جز امام دوازدهم فرزند امام حسن عسکری(ع) قابل تطبیق نیست.
- لقب مهدی به این معنا "مورد هدایت خدا و احیاگر اسلام و پرکننده جهان از عدل وداد و ..." نخستین بار در باره آن حضرت به کار رفت و این، در عصر پیامبر اکرم(ص) انجام گرفت و مهدی به عنوان رهاییبخش، معرفی شد.
- مهدی به مفهوم نوعی، فردی نامعین است که در زمانی مناسب، زاده خواهد شد و جهان را پر از عدل وداد خواهد کرد. این، از هیچیک از روایات نقل شده از پیامبر(ص) و امامان(ع) قابل استفاده نیست.
- از نظر منطق و برهان، "نوعی بودن مهدی" باطل و نادرست است؛ چرا که نقض غرض میشود. مقصود از قیام او، پرکردن جهان از عدل وداد است؛ ولی نوعی بودن مهدی، جهان را از ظلم و ستم پر خواهد کرد. در این صورت، هر قدرتمند دروغگویی، میتواند ادعا کند مهدی است و به نام عدالت گستری، به چپاول جهان بپردازد. در این صورت وعدههای قرآن و پیامبران، باطل و دروغ بوده یا وجود مهدی پس از ظهور، قابل انکار و تردید خواهد بود؛ چون دلیلی برای آنکه او مهدی موعود است، وجود ندارد. در تاریخ اسلام، دیده شده است مدعیان مهدویت، بسیار آمدند و رفتند؛ اما چه خونها که نریختند؛ چه ظلمها و ستمها که نکردند؛ پس بایستی، مهدی، شخص معینی باشد که شناختش برای مردم آسان باشد و اشتباهی در تشخیص او رخ ندهد.
- نیز مهدی نوعی، با آموزههای اسلام منافات دارد؛ چون روایات متواتری وارد شده که آن منجی موعود، شخصی معین و زنده است. از طرفی این امر، مستلزم آن است که سالها زمین، خالی از حجّت باشد و این هم بر خلاف اصول و مبانی اسلام است. با این حال، مدعیان مهدویت، همگی از میان مسلمانان برخاستهاند؛ کسانی که از اصول و مبانی اسلام خبر نداشتهاند یا حقیقت را به مسلمانان نگفته بودند[۱].
- یکی از دانشمندان شیعه در این باره نوشته است: "موضوع مهدی، نه اندیشه چشم به راه نشستن کسی است که باید زاده شود و نه یک پیشگویی است که باید در انتظار مصداقش ماند؛ بلکه واقعیتی استوار و فردی مشخص است که خود نیز، در انتظار رسیدن هنگام فعالیتش به سر میبرد. در میان ما- با گوشت و خون خویش- زندگی میکند؛ ما را میبیند و ما نیز او را میبینیم "اما نمیشناسیم". در فضای دردها، رنجها و آرزوهای ما است و در اندوه و شادی ما شریک است ... در احادیث نیز، پیوسته به انتظار فرج و درخواست ظهور مهدی، سفارش شده است، تا مؤمنان همواره چشم به راه او باشند.
- این تشویق، تحقّق همان همبستگی روحی و وابستگی وجدانی منتظران ظهور و رهبرشان است. این همبستگی و پیوند پدید نمیآید، مگر اینکه مهدی را هماکنون انسانی تجسم یافته بشماریم. تجسّم یافتن مهدی(ع) تحرک تازهای به "فکر انتظار منجی" میبخشد و آن را از توانایی و آفرینندگی بیشتری برخوردار میکند.
- گذشته از آن، در انسانی که به طرد ستمها پرداخته و رهبر منتظر خود را نیز هم درد، هم رنج، همسان و وابسته به خویش احساس میکند و نوعی مقاومت و شکیبایی برابر دردهایی که در اثر محرومیت به او رسیده است، ایجاد میشود[۲].
- یکی از دانشمندان معاصر نیز بحث "مهدی نوعی" را بر اساس دیدگاه صوفیه چنین شرح کرده است: "صوفیه اعتقاد به ولایت عامه و مهدویت نوعیه دارند و اولیا را منحصر به دوازده امام نمیدانند. امروز هم بیشتر عقیده دارند که پیر آنها در زمان خود، ولی است و هر قطبی، منصب ولایت دارد. کسانی امثال با یزید بسطامی، منصور حلاج، محی الدین عربی، احمد غزالی و جنید بغدادی را "ولی" میدانند. عجب است که صوفیان شیعه با این عقیده که مخالف اساس معتقدات شیعه است، باز دم از تشیع و لاف محبت امام زمان (ع) میزنند و سایر شیعیان و علمای ربانی را اهل ظاهر و قشری و خود را با انکار ضمنی ولی اللّه المطلق و مهدی موعود جهان که بعد از امام عسکری(ع) جز او ولی و قطب و امامی نیست، اهل معنی و اهل لب و "اهل حق" میدانند.
- بنابراین شیعه با ردّ این انگاره، فقط به مهدی شخصی معتقد است[۳][۴].
پاسخهای دیگر
۱. آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛ |
---|
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین صمدی؛ |
---|
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ ر.ک: سید رضا صدر، راه مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف، ص ۶۳ و ۶۴( با تصرف)
- ↑ سید محمد باقر صدر، جستوجو و گفتوگو پیرامون حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف، ص ۶- ۸.
- ↑ محمد باقر مجلسی، مهدی موعود ( ترجمه جلد سیزدهم بحار الانوار)، ترجمه علی دوانی، ص ۳۴۰، پاورقی
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص: ۴۳۴ - ۴۳۷.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۸۰.
- ↑ خصوصیات فردی و نسبی حضرت مهدی (ع) در منابع معتبر روایی شیعی، نظیر الکافی، الغیبة، نعمانی و طوسی، کمال الدین و... ذکر شده است.
- ↑ ر.ک: خورشید مغرب، ص ۱۸.
- ↑ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص: ۴۲ - ۴۴.