منظور از مهدویت نوعی و شخصی چیست؟ (پرسش)
منظور از مهدویت نوعی و شخصی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / آشنایی با معارف مهدویت / کلیاتی از مهدویت |
مدخل اصلی | مهدی شخصی و مهدی نوعی |
تعداد پاسخ | ۲ پاسخ |
منظور از مهدویت نوعی و شخصی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتابهای «پرسمان مهدویت» و «درسنامه مهدویت» در اینباره گفته است:
- «لفظ مهدی مفهوم عامی دارد و به کار بردن آن به هر فردی که خدا او را هدایت کرده باشد، جایز است. با این مفهوم، همه پیامبران و اوصیا (ع) مهدی هستند. حتی به کار بردن این واژه درباره افراد دیگری که در مکتب آن بزرگواران تربیت و هدایت یافتهاند، جایز است. با این حال، روشن است مقصود از مهدی که بر زبان مبارک حضرت رسول (ص) جاری شده، یک عنوان خاص و لقب شخصی معین و عزیز است. پیامبر (ص) به ظهور او بشارت داده و مسلمانان را فراخوانده است که در ردیف منتظران ظهور او باشند.
بر اساس اخبار معتبر، مهدی لقب موعود آخر الزمان است که حتی تبار و اوصاف او در احادیث معتبر مورد اشاره قرار گرفته است. این ویژگیها بر هیچ کس، جز امام دوازدهم فرزند امام حسن عسکری (ع) قابل تطبیق نیست.
لقب مهدی به این معنا "مورد هدایت خدا و احیاگر اسلام و پرکننده جهان از عدل وداد و ..." نخستین بار در باره آن حضرت به کار رفت و این، در عصر پیامبر اکرم (ص) انجام گرفت و مهدی به عنوان رهاییبخش، معرفی شد.
مهدی به مفهوم نوعی، فردی نامعین است که در زمانی مناسب، زاده خواهد شد و جهان را پر از عدل وداد خواهد کرد. این، از هیچیک از روایات نقل شده از پیامبر (ص) و امامان (ع) قابل استفاده نیست.
از نظر منطق و برهان، "نوعی بودن مهدی" باطل و نادرست است؛ چرا که نقض غرض میشود. مقصود از قیام او، پرکردن جهان از عدل وداد است؛ ولی نوعی بودن مهدی، جهان را از ظلم و ستم پر خواهد کرد. در این صورت، هر قدرتمند دروغگویی، میتواند ادعا کند مهدی است و به نام عدالت گستری، به چپاول جهان بپردازد. در این صورت وعدههای قرآن و پیامبران، باطل و دروغ بوده یا وجود مهدی پس از ظهور، قابل انکار و تردید خواهد بود؛ چون دلیلی برای آنکه او مهدی موعود است، وجود ندارد. در تاریخ اسلام، دیده شده است مدعیان مهدویت، بسیار آمدند و رفتند؛ اما چه خونها که نریختند؛ چه ظلمها و ستمها که نکردند؛ پس بایستی، مهدی، شخص معینی باشد که شناختش برای مردم آسان باشد و اشتباهی در تشخیص او رخ ندهد.
نیز مهدی نوعی، با آموزههای اسلام منافات دارد؛ چون روایات متواتری وارد شده که آن منجی موعود، شخصی معین و زنده است. از طرفی این امر، مستلزم آن است که سالها زمین، خالی از حجّت باشد و این هم بر خلاف اصول و مبانی اسلام است. با این حال، مدعیان مهدویت، همگی از میان مسلمانان برخاستهاند؛ کسانی که از اصول و مبانی اسلام خبر نداشتهاند یا حقیقت را به مسلمانان نگفته بودند[۱].
یکی از دانشمندان شیعه در این باره نوشته است: "موضوع مهدی، نه اندیشه چشم به راه نشستن کسی است که باید زاده شود و نه یک پیشگویی است که باید در انتظار مصداقش ماند؛ بلکه واقعیتی استوار و فردی مشخص است که خود نیز، در انتظار رسیدن هنگام فعالیتش به سر میبرد. در میان ما- با گوشت و خون خویش- زندگی میکند؛ ما را میبیند و ما نیز او را میبینیم "اما نمیشناسیم". در فضای دردها، رنجها و آرزوهای ما است و در اندوه و شادی ما شریک است ... در احادیث نیز، پیوسته به انتظار فرج و درخواست ظهور مهدی، سفارش شده است، تا مؤمنان همواره چشم به راه او باشند.
این تشویق، تحقّق همان همبستگی روحی و وابستگی وجدانی منتظران ظهور و رهبرشان است. این همبستگی و پیوند پدید نمیآید، مگر اینکه مهدی را هماکنون انسانی تجسم یافته بشماریم. تجسّم یافتن مهدی (ع) تحرک تازهای به "فکر انتظار منجی" میبخشد و آن را از توانایی و آفرینندگی بیشتری برخوردار میکند.
گذشته از آن، در انسانی که به طرد ستمها پرداخته و رهبر منتظر خود را نیز هم درد، هم رنج، همسان و وابسته به خویش احساس میکند و نوعی مقاومت و شکیبایی برابر دردهایی که در اثر محرومیت به او رسیده است، ایجاد میشود[۲].
یکی از دانشمندان معاصر نیز بحث "مهدی نوعی" را بر اساس دیدگاه صوفیه چنین شرح کرده است: "صوفیه اعتقاد به ولایت عامه و مهدویت نوعیه دارند و اولیا را منحصر به دوازده امام نمیدانند. امروز هم بیشتر عقیده دارند که پیر آنها در زمان خود، ولی است و هر قطبی، منصب ولایت دارد. کسانی امثال با یزید بسطامی، منصور حلاج، محی الدین عربی، احمد غزالی و جنید بغدادی را "ولی" میدانند. عجب است که صوفیان شیعه با این عقیده که مخالف اساس معتقدات شیعه است، باز دم از تشیع و لاف محبت امام زمان (ع) میزنند و سایر شیعیان و علمای ربانی را اهل ظاهر و قشری و خود را با انکار ضمنی ولی اللّه المطلق و مهدی موعود جهان که بعد از امام عسکری (ع) جز او ولی و قطب و امامی نیست، اهل معنی و اهل لب و "اهل حق" میدانند.
بنابراین شیعه با ردّ این انگاره، فقط به مهدی شخصی معتقد است[۳][۴].
بحث درباره مهدی شخصی و نوعی، ارتباط مستقیمی با موضوع شناخت حضرت مهدی (ع) دارد. لفظ "مهدی" مفهوم عامی دارد و به کار بردن آن به هر فردی که خدا او را هدایت کرده باشد، جایز است. با این مفهوم همه پیامبران و اوصیا (ع)، مهدی هستند و به کار بردن آن در حق شخص پیامبر (ص) و امیر مؤمنان و سایر امامان (ع) جایز است؛ زیرا همه مهدی و هدایت شدهاند. حتی به کار بردن این واژه درباره افراد دیگری که در مکتب آن بزرگواران تربیت و هدایت یافتهاند، جایز است. با این حال روشن است که مقصود از مهدی- که بر زبان مبارک حضرت رسول (ص) جاری شده- یک عنوان خاص و لقب شخصی معین و عزیز است. پیامبر (ص) به ظهور او بشارت داده و مسلمانان را فراخوانده است که در ردیف منتظران ظهور او باشند.
برحسب اخبار معتبر، "مهدی" لقب موعود آخر الزمان است که حتی تبار و اوصاف او در احادیث معتبر مورد اشاره قرار گرفته است. این ویژگیها بر هیچکس، جز امام دوازدهم فرزند امام حسن عسکری (ع) قابل تطبیق نیست. لقب "مهدی" به این معنا (مورد هدایت خدا و احیا کننده اسلام و پرکننده جهان از عدل و داد و...) نخستین بار در مورد آن حضرت به کار رفت و این در عصر خود پیامبر (ص) انجام گرفت و مهدی به عنوان منجی و رهاییبخش معرفی شد.
مهدویت- به مفهوم نوعی- از هیچیک از روایات نقل شده از پیامبر (ص) و امامان (ع) قابل استفاده نیست. براساس این برداشت، او فردی نامعین است که در زمانی مناسب، زاده خواهد شد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.
از نظر منطق و برهان، "نوعی بودن مهدی" باطل و نادرست است؛ چرا که نقض غرض میشود! مقصود از قیام او، پرکردن جهان از عدل و داد است؛ ولی نوعی بودن مهدی، جهان را از ظلم و ستم پر خواهد کرد. در این صورت هر قدرتمند دروغگویی، میتواند ادعا کند که مهدی است و به نام عدالتگستری، به جهانگیری بپردازد!! پس مدعیان مهدویت بسیار خواهند شد و در هر زمان و مکانی، ممکن است چند تن، ادعای مهدی بودن کنند و عدهای سادهدل و نادان، گرد ایشان جمع شوند و به ظلم و ستم بپردازند!! جنگ، سراسر زمین را فراگیرد و از خونریزی و فتنه و آشوب، آکنده گردد و... بنابراین، وجود مهدی نوعی، از نظر اجتماعی محال است.
در این صورت وعدههای قرآن و پیامبران باطل و دروغ بوده و یا وجود مهدی پس از ظهور، قابل انکار و تردید خواهد بود؛ چون دلیلی برای آنکه او مهدی موعود است، وجود ندارد! در تاریخ اسلام، دیده شده که مدعیان مهدویت، بسیار آمدند و رفتند؛ اما چه خونها که نریختند چه ظلمها و ستمها که نکردند! پس بایستی، مهدی، شخص معینی باشد که شناختش، برای خلق آسان باشد و اشتباهی در تشخیص او رخ ندهد.
آموزه "مهدی نوعی"، با اسلام منافات دارد؛ چون روایات متواتری وارد شده که آن منجی موعود، شخصی معین و زنده است. از طرفی این امر مستلزم آن است که سالها زمین، خالی از حجت باشد و این هم برخلاف اصول و مبانی اسلام است. با این حال، مدعیان مهدویت، همگی از میان مسلمانان برخاستهاند؛ کسانی که از اصول و مبانی اسلام خبر نداشتهاند و یا حقیقت را به مسلمانان نگفته بودند![۶].
یکی از دانشمندان شیعه در اینباره نوشته است: موضوع مهدی نه اندیشه چشم به راه نشستن کسی است که باید زاده شود و نه یک پیشگویی است که باید در انتظار مصداقش ماند؛ بلکه واقعیتی استوار و فردی مشخص است که خود نیز، در انتظار رسیدن هنگام فعالیتش به سر میبرد.
در میان ما- با گوشت و خون خویش- زندگی میکند؛ ما را میبیند و ما نیز او را میبینیم. در فضای دردها، رنجها و آرزوهای ما است و در اندوه و شادی ما شریک است. شکنجههای آزردگان و تیرهروزی ناکامان زمین و بیداد ستمگران را- از دور یا نزدیک- میبیند و به انتظار لحظهای است که فرا رسد و دست پرتوان خویش را به سوی همه رنجکشیدگان، محرومان و سیهروزان دراز کند و تومار ستمگران را بریده و درهم پیچید.
البته سرنوشت این رهبر موعود، این است که خود را آشکار نسازد و همراه با دیگران، لحظه موعود را انتظار کشد.... در احادیث نیز، پیوسته، به "انتظار فرج" و درخواست ظهور مهدی، سفارش شده است تا مؤمنان همواره چشم به راه او باشند. این تشویق، تحقق همان همبستگی روحی و وابستگی وجدانی منتظران ظهور و رهبرشان است. این همبستگی و پیوند پدید نمیآید؛ مگر اینکه مهدی را هماکنون انسانی تجسمیافته بشماریم. تجسم یافتن مهدی (ع) تحرک تازهای به "فکر انتظار منجی" میبخشد و آن را از توانایی و آفرینندگی بیشتری برخوردار میکند.
گذشته از آن، در انسانی که به طرد ستمها پرداخته و رهبر منتظر خود را نیز همدرد، همرنج، همسان و وابسته به خویش احساس میکند و نوعی مقاومت و شکیبایی- در برابر دردهایی که در اثر محرومیت به او رسیده- ایجاد میشود[۷].
یکی از دانشمندان معاصر، بحث "مهدی نوعی" را براساس دیدگاه صوفیه چنین شرح کرده است: "صوفیه اعتقاد به ولایت عامه و مهدویت نوعیه دارند و اولیا را منحصر به دوازده امام نمی دانند. امروز هم اغلب عقیده دارند که پیر آنها در زمان خود ولی است و هر قطبی منصب ولایت دارد. کسانی امثال بایزید بسطامی، منصور حلاج، محی الدین عربی، احمد غزالی و جنید بغدادی را "ولی" میدانند".
آنگاه با اظهار شگفتی از این نگرش، مینویسد: "عجب است که صوفیان شیعه با این عقیده- که مخالف اساس معتقدات شیعه است- باز دم از تشیع و لاف محبت امام زمان (ع) میزنند و سایر شیعیان و علمای ربانی را اهل ظاهر و قشری و خود را با انکار ضمنی ولی الله المطلق و مهدی موعود جهان- که بعد از امام عسکری (ع) جز او ولی و قطب و امامی نیست- اهل معنی و اهل لب و "اهل حق" میدانند!! بنابراین شیعه با رد این انگاره، تنها به مهدی شخصی معتقد است. چنانکه آیت الله حسنزاده آملی مینویسد: "امام زمان در عصر محمدی (ص)، انسان کاملی است که جز در نبوت تشریعی و دیگر مناصب مستأثره ختمی، حائز میراث خاتم به نحو اتم است و مشتمل بر علوم و احوال و مقامات او بهطور اکمل است. او با بدن عنصری در عالم طبیعی و سلسله زمان موجود است؛ چنانکه لقب شریف صاحب الزمان بدان مشعر است، هرچند احکام نفس کلیه الهیه وی بر احکام بدن طبیعی او، قاهر و نشأه عنصری او مقهور روح مجرد کلی ولوی او است. و از وی به قائم، حجة الله، خلیفة الله، قطب عالم امکان، واسطه فیض و به عناوین بسیار دیگر نیز تعبیر میشود.
چنین کسی در این زمان سر آل محمد (ص) امام مهدی هادی فاطمی هاشمی ابو القاسم- م ح م د- نعم الخلف الصالح و در یک دانه امام حسن عسکری (ع) است. ان هذا لهو الحق الیقین. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّ"[۸]»[۹]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخدهنده = ۱. حجت الاسلام و المسلمین الهامی؛ | تصویر = 92816972.jpg | پاسخدهنده = داوود الهامی | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین داوود الهامی، در کتاب «آخرین امید» در اینباره گفته است:
«در روایتی از امام حسین (ع) نقل شده است که فرمود: "ما دوازده مهدی داریم اول آنها امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) و آخر آنها نهمین فرزند من است، او امامی است که قیام به حق مینماید خداوند زمین را پس از آنکه مرده باشد، به وسیله او زنده میکند و هم به وسیله او دین حق را بر همه ادیان غالب میگرداند، هرچند مشرکان نخواهند...."[۱۰].
ولی واژه مهدی در مفهوم نجاتبخش آن، عنوان خاص امام دوازدهم شیعه است که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد و در اصطلاح شرع اطلاق مهدی به این مفهوم به هیچکس جز امام غائب صحیح نیست و حتی اطلاق آن به سایر امامان نیز درست نمیباشد. و گاهی میشد افرادی درباره یکی از امامان احتمال مهدویت میدادند، ولی او این ادعا را با دلیل و برهان رد میکرد و میفرمود: من مهدی نیستم. و از این عنوان نیز مانند هر حقیقت دیگر در طول تاریخ سوءاستفاده فراوان شده و هر موقع در میان ملتها ظلم و ستم زیاد شده و انگیزه رویکردن مردم به مهدی شدت یافته، مدعیان ایفای نقشی چنین بزرگ نیز پدید آمده است! غیر از کیسانیه، زیدیه نیز واژه مهدی را در مفهوم نجاتبخش انتهای تاریخ، در مورد رهبران خود که علیه عباسیان قیام مسلحانه کردند، همچون محمد نفس زکیه (متوفی ۱۴۵ ه) [[محمد بن جعفر صادق (ع) (متوفی ۲۰۳ ه) و محمد بن قاسم الطالقان که در سال ۲۱۹ه ناپدید شد، به کار بردند [۱۱].
مهدی در اصطلاح مسلمانان به معنی شخصی است که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد چنانکه در حدیث آمده: "زمین بیداد و ستم گرفته را، پر از عدل و داد خواهد کرد"[۱۲] از پیامبر اکرم (ص) روایت شده: "ولو یک روز هم از عمر دنیا باقی باشد، خداوند مردی را از اهلبیت من برمیانگیزد و زمین را پر از عدل و داد میکند بعد از آنکه از ظلم و جور پرشده باشد"[۱۳]. و نیز نقل شده: "اگر تنها یک روز از عمر دنیا باقی بماند، خداوند آن روز را به قدری طولانی میکند تا اینکه از اهلبیت من مردی که نامش همنام من است، برمیانگیزد زمین را از عدل و داد پر میکند بعد از آنکه از ظلم و ستم پر شده باشد"[۱۴].
بنابراین مهدی موعود و امام زمان شخصی است، نه نوعی، و اینکه این واژه را در روایت فوق ابراهیم در مورد برادرش نفس زکیه به کار برده، دور از حقیقت است و یک نوع سوءاستفاده از عنوان مهدی موعود است. متأسفانه از این عنوان در طول تاریخ سوءاستفاده فراوان شده و مدعیان مهدویت بسیار بودهاند! از شیعیان امامی میتوان از عبیدالله بن محمد (۲۵۹ - ۳۲۲ ه) مؤسس دولت فاطمیان در مغرب نام برد که دعوی مهدویت کرد و شهر مهدیه را در سال ۳۰۳ه بنیاد گذارد و بعد از ۲۴ سال درگذشت[۱۵].متمهدیان دیگری نیز در اسلام ظهور کردهاند که از جمله آنها ابوعبدالله محمد بن تومرت (درگذشته در ۵۲۴ ه) از مدعیان مهدویت است که مؤسس سلسله موحدون در مغرب بود و دیگر مهدی سودانی است که از سودان دعوی مهدویت کرد و او را متمهدی خواندهاند که پس از فتح خرطوم در سال ۱۸۸۵ میلادی در ام درمان درگذشت و دیگر میرزا غلام احمد قادیانی (۱۸۷۹-۱۹۰۶ م) است که در شهر قادیان پنجاب هند تولد یافت، او میگفت که مهدی منتظر و مسیح موعود است و هر دو در شخص وی ظهور کردهاند و خود را حضرت مسیح میخواند. غلام احمد در سال ۱۹۰۶ مرد و هنوز پیروان او در هندوستان و پاکستان و آفریقا و اندونزی بسیارند و مرکز عمده ایشان در شهر لاهور از بلاد پاکستان است [۱۶].
جمهور اهل سنت و جماعت مهدی را در کسی تعیین نکنند بلکه مهدی را نوعی و مجدّد دین اسلام، و مصلح عالم در آخرالزمان میدانند[۱۷].
برخلاف این نظر، شیعه امامیه مهدویت را شخصی میداند، نه نوعی و معتقد است که رشته عدالت به وراثت از رسول خدا به جانشین راستین او علی بن ابیطالب کشانیده شده و از او به فرزندانش تا قائم آل محمد رسیده است شیعه امامیه امامان را مانند پیغمبر برگزیده خدا میدانند و میگویند که امام ریاست عامه دارد و مقام او مافوق بشر عادی است و علمی را که او دارد علم لدنی است، نه اکتسابی»[۱۸]. }} {{پاسخ پرسش | عنوان پاسخدهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین صمدی؛ | تصویر = 783993038.jpg | پاسخدهنده = قنبر علی صمدی | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین قنبر علی صمدی، در کتاب «آخرین منجی» در اینباره گفته است:
- «اگر چه اعتقاد به مهدویت، یک اندیشه عام اسلامی و فرامذهبی است، اما باید توجه داشت که در حوزه درون دینی و میان تقریرهای گوناگون پیروان نحلهها و مذاهب اسلامی، تنها شیعه، تفسیر جامعی از ایده مهدویت ارائه کرده است. در حالی که اکثریت اهل سنت به "مهدی نوعی" غیر موجود که بعداً متولد خواهد شد معتقد میباشند، شیعه به "مهدویت شخصی" یعنی امامی حی و حاضر با خصوصیات مشخص شناسنامهای اعتقاد دارند و این، یکی از ویژگیهای مهم دیدگاه شیعه [[امامیه][نسبت به سایر فرق اسلامی است که سبب بالندگی آن شده است. از نظر شیعه، مهدی موعود (ع) که آیات قرآن و احادیث متواتر، ظهور او را بشارت داده است، فردی شناخته شده و معین است و هم اکنون نیز در میان ما حضور بالفعل اما غائبانه دارد. نام مبارکش، هم نام جدش رسول الله (ص) است و پدرش امام حسن عسکری (ع) مادربزرگوارش حضرت "نرگس (س)" و در پانزدهم شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری در شهر سامرا متولد شده است[۱۹]. از دوران کودکی تا سال ۳۲۹ هجری قمری بنا به مصالحی دوره غیبت صغری را سپری نموده و از آن زمان تاکنون در دوره غیبت کبری به سر میبرد و از آن روز تاکنون، عموم انسانها، خصوصاً جهان تشیع در انتظار به پایان رسیدن این ارتباط نامحسوس و صدور فرمان ظهور آن حضرت از سوی خداوند بسر میبرند تا او بیاید و جهان پر از ظلم و جور را اصلاح و قسط و عدل را حاکم سازد. این دیدگاه شیعی، بر قطعی بودن ولادت امام مهدی (ع) برپایه مدارک تاریخی و دلایل قطعی استوار است. وجود دلایل و مدارک متقن تاریخی و روایی که بر مشخصات نسبی و شخصی امام مهدی (ع) و تاریخ و محل ولادت ایشان تصریح دارند و در منابع معتبر شیعه و اهل سنت وارد شدهاند، موجب شده است که بسیاری از چهرههای علمی اهل سنت نیز با شیعیان هم عقیده شوند و نسبت به این موضوع اذعان و اعتراف نمایند و بلکه کتابهای ارزشمند و مستقلی را نیز در این مورد به نگارش در آورند[۲۰]. نگاه واقع گرایانه اندیشه شیعی به موضوع مهدویت و تفاوت آن با قرائت خنثی و غیر کاربردی نوع علمای اهل سنت که عنوان "مهدی" را صرفاً یک نام برای فردی از دودمان پیامبر (ص) میدانند که در آینده نامعلوم، از پدر و مادری ناشناخته و در زمان و مکانی نامشخص متولد خواهد شد سبب پویایی تفکر شیعی و ژرف نگری آن در تفسیر آموزههای کلیدی قرآن نظیر مسأله مهدویت شده است. ظرفیتهای ذاتی تفکر شیعی و پیوند آن با مهدویت اسلامی سبب شده است که خاستگاه اصلی فرجامشناسی اسلامی، تنها در اندیشه شیعی تبلور یابد»[۲۱].
}}
۳. آقای رضوانی (پژوهشگر معارف مهدویت)؛ |
---|
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در اینباره گفته است:
«گاهی در تعبیرات از مهدویت شخصی و نوعی استفاده میشود، مثلاً گفته میشود: اهل سنت مهدویت نوعی را قبول دارند و شیعه امامی مهدویت شخصی را، مقصود از این دو چیست؟ شیعه قائل به مهدویت شخصی است؛ یعنی معتقد است به اینکه مهدی موعود (ع) شخصی است معیّن که متولد شده و تاکنون زنده است و در آینده ظهور خواهد کرد، و او کسی جز فرزند امام حسن عسکری (ع) نیست. ولی اهل سنت معتقد به مهدویت نوعی است؛ یعنی معتقد است که در آخر الزمان شخصی از ذریه پیامبر اکرم (ص) به نام مهدی متولد شده، و ظهور خواهد کرد. و اوست کسی که زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد، گرچه وجود خارجی ندارد. تعبیر مهدی نوعی و شخصی کاربرد دیگری نیز دارد که نزد عرفا متداول است. برخی از عرفای اهل سنت همچون مولوی معتقدند به اینکه در هر زمانی باید یک مهدی موجود باشد خواه از نسل علی و خواه از نسل عمر. مقصود آنان از مهدی، همان قطب عالم امکان است، ولی شیعه قائل است که در هر زمان باید امام معصوم موجود باشد، زیرا بدون آن زمین مضطرب خواهد شد»[۲۲]. |
پرسشهای وابسته
- مهدویت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
- مهدویت یعنی چه و شامل چه موضوعاتی است؟ (پرسش)
- منظور از مهدویت نوعی و شخصی چیست؟ (پرسش)
- علت افزایش بحث درباره مهدویت و انتظار چیست؟ (پرسش)
- اگر موضوع مهدویت امام مهدی واضح بوده چرا عدهای به مهدویت غیر او معتقد شدند؟ (پرسش)
- مهدویت چه بازتابی در فرقههای شیعی داشته است؟ آیا در بین فرقههای شیعی منکر مهدویت هم وجود دارد؟ (پرسش)
- تلاش دشمن چه نقشی در بررسی مباحث مهدویت دارد؟ (پرسش)
- در حوزه مباحث مهدویت چه برداشتهای غلطی وجود دارد؟ (پرسش)
- آثار اجتماعی موعودباوری چیست؟ (پرسش)
- چه آثار و فوایدی بر بحث از مهدویت در این زمان مترتب است؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ ر.ک: سید رضا صدر، راه مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف، ص ۶۳ و ۶۴(با تصرف)
- ↑ سید محمد باقر صدر، جستوجو و گفتوگو پیرامون حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف، ص ۶- ۸.
- ↑ محمد باقر مجلسی، مهدی موعود (ترجمه جلد سیزدهم بحار الانوار)، ترجمه علی دوانی، ص ۳۴۰، پاورقی
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۳۴ - ۴۳۷.
- ↑ اگرچه این اصطلاح در بعضی از کتابهای متأخرین به کار رفته؛ ولی در هیچیک از آنها به روشنی تعریف نشده است؛ بهگونهای که به نظر میرسد هریک، آن را در معنایی به کار بردهاند.
- ↑ ر.ک: سید رضا صدر، راه مهدی (ع)، ص ۶۳ و ۶۴.
- ↑ سید محمد باقر صدر، جستجو و گفتگو پیرامون حضرت مهدی (ع)، ص ۶- ۸.
- ↑ حسن حسنزاده آملی، نهج الولایة، ص ۷.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۱۲۶-۱۲۹.
- ↑ «مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ يُحْيِي اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ يُظْهِرُ بِهِ دِينَ الْحَقِّ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ...»؛ کمال الدین، به نقل از بحار، ج۵۱، ص۱۳۲.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۳۵۹؛ فرق الشیعه، ص۵۴.
- ↑ «يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً بَعدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»
- ↑ «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدَّهْرِ إِلَّا يَوْمٌ لَبَعَثَ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً»؛ صحیح ابوداود، ج۲، ص۳۰۷؛ البیان، یوسف گنجی، ص۹۳.
- ↑ «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ فِيهِ رَجُلًا مِنِّي أَوْ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِي وَ اسْمُ أَبِيهِ اسْمُ أَبِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»؛ کتاب التاج، ج۵، ص۳۴۱.
- ↑ مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم هجری تألیف دارمستتر، ترجمه محسن جهانسوز، تهران، ۱۳۱۷.
- ↑ دکتر مشکور، تاریخ شیعه و...، ص۱۲۸.
- ↑ ر،ک. حاج میرزا حسین نوری، نجم الثاقب، در احوالات امام غائب، چاپ تهران.
- ↑ الهامی، داوود، آخرین امید، ص ۲۰۹-۲۱۳
- ↑ خصوصیات فردی و نسبی حضرت مهدی (ع) در منابع معتبر روایی شیعی، نظیر الکافی، الغیبة، نعمانی و طوسی، کمال الدین و... ذکر شده است.
- ↑ ر.ک: خورشید مغرب، ص ۱۸.
- ↑ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۴۲ - ۴۴.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۸۰.