نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۷:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۷:۲۲ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
امیرمؤمنان (ع) در میدان سخنوری و سخندانی، مانند دیگر میادین و عرصههای علمی و عملی، گوی سبقت را از همگان ربوده است و در میدان فصاحت و بلاغت نیز، تاریخ، همانند و هماوردی برای او نمیشناسد. از اینرو در طول تاریخ، بسیاری از ادبای مسلمان و غیر مسلمان در پیشگاه بلاغتعلوی سر تعظیم فرود آورده و با بیاناتی دلنشین مؤید یگانگیامیر سخن در فن سخنوری شدهاند. شریف رضی، خود، در مقدمه نهج البلاغه مینویسد: "هر که در آن نظر کند، درهای بلاغت بهرویش گشوده شود و گمشده خود را در آن یابد و نیاز دانشمند و دانشپژوه را برآورد و سخنور و پارسا را بهره دهد و به خواستهاش رساند."[۱]
امام خمینی مینویسد: کتاب نهج البلاغه که نازله روح اوست برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجابخودخواهی، خود، معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی فردی و اجتماعی و مجموعهای است دارای ابعادی به اندازه ابعاد یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و هرچه جامعهها بهوجود اید و دولتها و ملتها متحقق شوند و هرقدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیابند و در آن غور کنند و غرق شوند... [۲]
عبدالحمید کاتب، از سخنوران بزرگ عرب، مینویسد: هفتاد خطبه از خطبههای علی (ع) را حفظ کردم، پس از آن ذهنم جوشید که جوشید[۳]
ابن نباته، از سخنوران و ادیبان بزرگ عرب، مینویسد: از خطابهها گنجی از بر کردهام که هرچه از آن برگیرم نمیکاهد، بلکه افزون میشود و بیشتر آنچه را که از بر کردهام حدود صد فصل از کلمات موعظهآمیز علی (ع) است[۴]
ابن ابی الحدید، شارح نهج البلاغه، مینویسد: فصاحت را ببین که چگونه مهار خود ار دست علی (ع) داده و زمام خویش را به وی سپرده است. نظم شگفت الفاظ را بنگر که یکی پس از دیگری میآیند و در اختیار او قرار میگیرند. گویا چشمهای است که از زمین میجوشید... [۵]
امامیحیی یمنی مینویسد: از معانی شیوای کلامعلی هر سخنوری سیراب شده و به سبک کلام وی هر خطیبی لباس سخنوری به تن کرده است، زیرا علی آبشخور بلاغت و زاینده آن و ابر پربار فصاحت است [۷]
طه حسین، ادیب بزرگ مصری، مینویسد: پس از وحی خداوندی، سخنی شیواتر و زیباتر از کلمات علی (ع) سراغ ندارم[۸]
زکی مبارک، از ادبای نامی عرب و صاحب کتابهای ارزشمند النثر الفنی و عبقربة الشریف، مینویسد: نامههای علی بن ابیطالب و خطبهها و وصیتنامه و عهدنامههای او از صنعت ایجاز و اطناب بجا برخوردار است. آنگاه که عهدنامه مینویسد، گفترا را طولانی میکند، زیرا دستورهای سیاسی و منطقهای را که مورد نیازحاکم است در بر دارد و زمانی که برای یاران خاص خود نامه مینویسد، سخن کوتاه میکند، زیرا دلیلی برای اطناب نیست[۹]
استاد نائل مرصفی، استاد ادبیات عالی مصر، مینویسد: خداوند نهج البلاغه را دلیل روشن قرار داد بر اینکه علی (ع) نیکوترین نمونه زنده نور و حکمت و دانش و راهنمایی و اعجاز و فصاحت قرآن است. علی (ع) در این کتاب آنقدر آیاتحکمت پرارج و قواعد سیاست درست و پند روشن و دلیل رسا گرد آورده که حکمای بزرگ و فلاسفه و خداشناسان عالیمقدار را بدان راهی نبوده است. امام علی (ع) در این کتاب در دریای دانش و سیاست و دین فرو رفته و در همه این مسائل، نابغهای نمونه بوده است... ما را بس است که بگوییم کتاب او یگانه برخوردگاهی است که در آن زیباییتمدن با فصاحت طبیعی بادیهنشینان به هم رسیده است و حقیقت تنها جایی که برای خود یافته و با اطمینان خاطر در آن خانمان کرده، کلام اوست، پس از آنکه در هر لغت منزلگاه خود را از دست داده بود[۱۰]
امام علی(ع)، در دانش و فصاحت و زیبایی گفتار، سرآمد همگان بود و سخن او را بالاتر از کلامبشر و پایینتر از کلامخدا دانستهاند. نهج البلاغه به معنای روش بلاغت است. این کتاب ۲۳۹ خطبه، ۷۹ نامه و ۴۷۲ سخن کوتاه دارد و محتوای آن مسائل مختلف اعتقادی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی است. بیشتر خطبهها و نامهها مربوط به دوران زمامداری و خلافت آن حضرت است. این کتاب، از اعتبار و موقعیّت خاصّی برخوردار است و در طول قرنها صدها شرح و ترجمه به زبانهای مختلف بر آن نوشته شده است. مشهورترین ترجمه و شرح آن از مرحوم "فیض الأسلام" است. هزاران نفر با حفظ خطبهها، نامهها و فرازهای درخشان این کتاب، هم بهرههای معنوی از آن بردهاند و هم بر قدرتکلام و فصاحت گفتار خویش افزودهاند و نویسندگان، هزاران مقاله با الهام از محتوای غنی آن در مسائل اسلامی نگاشتهاند. نهج البلاغه، کتاب حکمت و حکومت، عقاید و عرفان، اخلاق و تربیت، ادب و بلاغت، سیاست و جهانداری، تقوا و خودسازی، حکایت گذشتگان و عبرت از تاریخ، حالات قبر و برزخ و قیامت، معرفی اسوههای نیک و سرانجام خوبان و بدان و در یک کلمه کتاب زندگی و «برادر قرآن» است[۱۱]. نهج البلاغه، سوگنامۀ فراق یاران و غربت دینباوران است، شقشقۀ رها شده از فرط اندوه است، بغض شکسته در گلو و آه افسرده در سینه است، بازتاب عهدشکنیهای دوستان ناآگاه و همپیمانان سستاراده است، غمنامۀ "مظلومیّت عدل" و "محرومیّت حق" است. کلمات نهج البلاغه، قطرات شمع سوزان وجود علی(ع) است که در شبهای تار کوفه سوخته و بر صفحۀ تاریخ چکیده است. جملات نهج البلاغه، لختههای خوندل مولاست. صفحات نهج البلاغه، لوح غمآگین و دردآجین صبر جمیل یعقوبیوسف از دست داده است. نهج البلاغه، منشوری چند بعدی است که هرزمان یک چهرهاش میدرخشد و برای هرکس یک بعد و برش آن متجلّی است، از هرمقولهای مقالهای دارد و برای هردردی درمانی، و برای هرنیازی پاسخی![۱۲]. نهج البلاغه پیوسته اعجاب بزرگان اندیشه و سخن و قلم را برانگیخته و آنان را به ستایش این منشور جاویدان واداشته است که در این مختصر نمیگنجد[۱۳][۱۴]
↑برای آشنایی بیشتر با این کتاب، از جمله ر.ک: «شگفتیهای نهج البلاغه»، ترجمه فخرالدین حجازی، «کلام جاودانه»، محمدرضا حکیمی «دانستنیهای نهج البلاغه»، حسین اسرار، «اسناد و مدارک نهج البلاغه»، محمد دشتی، «شناخت نهج البلاغه»، همان، «نهج البلاغه چیست؟» هبةالدین شهرستانی، «یادنامه کنگره نهج البلاغه»، «دانشنامه امام علی»، ج ۱۲، فصلنامه «وقف، میراث جاویدان» شماره ۲۵ و ۲۶ (ویژۀ نهج البلاغه)
↑مینای قلم، جواد محدثی، ص ۱۹۲، بخشی از مقاله «نهج البلاغه کتاب دل»
↑ر.ک: فصلنامه «فرهنگ جهاد»، شماره ۲۱ و ۲۲ (ویژه نامه امام علی)، مقاله «نهج البلاغه امیر بیان از نگاه عالمان»، و «نهج البلاغه در بیان و قلم عالمان غیر شیعی» صحیفه حوزه (ضمیمه جمهوری اسلامی) اسفند ۱۳۷۹، شماره ۲۰