تفکر در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۳۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث تفکر است. "تفکر" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تفکر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مبدأ فکر و اندیشه

ترکیب انسان از مادّه و روح یا از جسم و نفس

  • انسان، از دو بُعد، بلکه از دو وجه کاملاً مختلف آفریده شده است: بُعدی ملکوتی - که از عالم برین است؛ و بُعدی ناسوتی - که از عالم مادّه و مادّیات می‌‌باشد-.
  • هرچند بر مرکّب بودن آدمی از این دو بُعد دلیل‌های بسیار اقامه شده است- همچون ثبات شخصیّت در تمامی عمر با وجود تغییر مادّة بدن -، امّا برترین دلیل که انسان بخوبی آن را پذیرفته مجالی برای تردید و چند و چون در آن نمی‌بیند، آیاتی است که به حکمت این مسأله اشاره نموده است؛ آیاتی همچون: ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ[۳]، ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ[۴][۵].

چگونگی ترکیب انسان از این دو بُعد

  • چگونگی ترکیب انسان از این دو بُعد، از مسائلی است که دانش انسان به آن راه ندارد؛ چه حقیقت روح - همانگونه که در آیه اخیر دیدیم -، از دسترس دانش بشری خارج است؛ از این‌رو چگونگیِ ترکیب آن با جسم مادّی نیز کاملاً پوشیده و مجهول می‌‌باشد.
  • بر این اساس، حکیمان خود اعتراف نموده‌اند که: اگر در تعریف آدمی از عبارت مشهور "حیوان ناطق" استفاده می‌‌کنند، این عبارت تنها فصل اخیر او را - و نه حقیقتش را - به نمایش آورده است. آری! تنها می‌‌توان گفت که ترکیبی تدبیرگونه در میان است، که تدبیر بدن بوسیله نفس، و زان پس کمال یافتن نفس بوسیله بدن را، به انجام می‌‌رساند. هرچند این تدبیر و تکمیل، در حقیقت نتیجه نهائی ترکیب انسان از این دو بُعد بوده، و چگونگی و کیفیّت آن را نشان نمی‌دهد[۶].

اسامی روح نورانی در قرآن

  1. نفس الهام‌پذیر: در این کتاب آسمانی می‌‌خوانیم: ﴿ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۷]. شاید این نامگذاری، از آن رو صورت گرفته که نفسْ شماری از فضائل و رذائل را بدون آموزش، به گونه خودآموز در می‌‌یابد. عفت، شجاعت و... از صفاتی است که به صورت علم حضوری در نفس آدمی حضور داشته، نیازی به آموزش او برای درک اینگونه فضائل نیست. از این علم حضوری به "الهام" تعبیر شده؛ و نفس، "الهام پذیر" دانسته شده است[۸].
  2. نفس سرزنشگر: ﴿لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ[۹]. شاید وجه تسمیه این نفس، آن باشد که گذشته از آنکه انسان را پیش از انجام فعل ناشایستْ از آن باز می‌‌دارد، پس از انجام آن نیز او را سرزنش نموده ملامت می‌‌کند، تا دوباره به آن دست نیازد؛ هما گونه که در انجام کارهای شایسته و نیکو، پیش از انجام او را ترغیب، و پس از انجام او را تحسین می‌کند. از این‌رو، می‌‌توان آن را "نفس نیکوکار نیکوخواه" نیز نامید[۱۰].
  3. فطرت: در قرآن کریم آمده است: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۱۱]. این نفس را خداوند متعال از آنرو "فطرت" خوانده است، که فطرت در لغت عرب بمعنی آهنگ آرام و صدای آهسته است. حال از آنرو که این نفس، انسان را به انجام اعمال شایسته و اجتناب از رفتارهای ناشایست فرا می‌‌خواند، و گوئی او را با صدای آهسته به این سو دعوت می‌‌نماید، فطرتش خوانده‌اند. ظاهراً در آیه شریفه: ﴿ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۱۲] - نیز بر همین اساس "فطرت" نامیده شده است. راغب اصفهانی، در کتاب سترگ "مفردات ألفاظ القرآن الکریم" فرموده است: "... فطرت الهی... در این آیه به اشارت گرفته شده است: ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ[۱۳][۱۴].
  4. روح : ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي[۱۵]. روح را از آن جهت "روح" خوانده‌اند، که جوهری بس لطیف و ربّانی است، که تدبیر امر بدن انسان بر عهده اوست. این جوهر بگونه‌ای لطیف است که گوئی همچون نسیم، در بدن انسان دمیده شده. شاید آیه شریفه: ﴿وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي[۱۶]-، ناظر به همین معنی باشد[۱۷].
  5. عقل : ﴿كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۸]. در قرآن کریم، عبارت شریف ﴿لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۹] چندین مرتبه تکرار شده است؛ و این تکرار دلالت بر محبوبیت تعقّل و خردورزی در پیشگاه الهی دارد. از این‌رو می‌‌توان از این آیه و نظائر فراوان آن، استفاده نمود که دعوت به تدبّر و خردورزی را، می‌‌توان در شمار اهداف نهائی نزول این کتاب آسمانی دانست. فراتر از این، اشاره می‌‌نمائیم که قرآن کریم، آنان که اهل تفکّر و تدبّر نیستند را فرومایه‌تر از چهارپایان و پست‌تر از آنان دانسته است: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۲۰]. و نیز فرموده است:﴿وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۲۱]. و باز از زبان اهل آتش نقل می‌‌فرماید که: ﴿وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ[۲۲]. عقل از "عِقال" مشتق شده، که بمعنی –خویشتن‌داری و امساک آمده است؛ از این‌رو دیة مذکور در فقه را نیز "عقل" خوانده‌اند. چراکه حکم پرداخت دیه، مانع از خونریزی و تعدّی نسبت به دیگران می‌‌شود -؛ عقل را نیز از آنرو که مانع از انجام اعمال ناشایست و اشتباه می‌‌شود، عقل نامیده‌اند[۲۳].
  6. لُب: ﴿وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ[۲۴]. برخی از دانشمندان، بر آن رفته‌اند که "لُب"، مرتبه خالص و سرة عقل است؛ از این‌رو بر خِردی که با اعمال زشت و یا اعتقادات باطل آمیخته شده باشد، اطلاق نمی‌گردد. شاید خداوند متعال روح را از آنروی لُب خوانده است، که همانگونه که لُب، بخش خالص هر شیء و حقیقت آن است، روح نیز نسبت به انسان همینگونه است؛ چه حقیقت انسانْ روح اوست و انسانیّت انسان نیز به همو[۲۵].
  7. قلب : ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ[۲۶]؛ نیز می‌‌فرماید: ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ[۲۷]؛ و نیز: ﴿كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ[۲۸]. از آیاتی که دلالت بر رتبت والای قلب و اهمیّت آن دارد، این آیه شریفه است: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ[۲۹]؛ چراکه مراد از آن، آنست که خداوند خود قلوب مردمان را به دست دارد، و آن را همانگونه که خود می‌‌خواهد، دیگرگون می‌‌سازد.قلب را نیز به همین دلیل "قلب" خوانده‌اند، که تقلّبات و صورت‌های گونه گونِ فراوانی می‌‌پذیرد. برخی بر آن رفته‌اند که آیه شریفه: ﴿يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ[۳۰]؛ را اشارتی است به بندگان خاصّ حضرت حق، که آنان را اراده‌ای جز اراده او و خواستی جز از خواست او نیست؛ همانگونه که حضرت حق خود فرموده است: ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ[۳۱]. همین معنی، در حدیث شریف نبوی نیز آمده است: "قلب فرد مؤمن، در میان دو انگشت حضرت قرار دارد؛‌ او آن قلب را هرگونه که بخواهد دگرگون می‌‌فرماید"[۳۲]؛ برخی دیگر از عالمان نیز، بر آن رفته‌اند که منظور از این آیه شریفه، آنست که قوام و پایداری قلب انسان، به خداوند متعال است؛ از این‌رو او از قلب انسان به او نزدیکتر است!. کوتاه سخن آنکه قلب را از آنرو "قلب" نامیده‌اند، که هر لحظه در دیگرگونی و انقلابی تازه است؛ حال اگر در تصرّف شیطان باشد بواسطة خواطر شیطانی دگرگونی می‌‌یابد، و اگر در دست خداوند به جلّ وعلا! - باشد، بواسطة الهام‌ها و عنایت‌های خاصّ او تبدّل حال می‌‌یابد. بارخدایا! قلوب ما را در دستان پر مهر خویش‌گیر، و نیکی‌ها را به ما الهام فرما، و با عنایات خاصّه‌ات بر ما کرم نما![۳۳].
  8. نفس مطمئنّه : در قرآن کریم آمده است: ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً[۳۴]. روح از آنرو "نفس مطمئنّه" خوانده شده، که انسانی که به مرحله یقین رسیده، از روحی مطمئن و غیر مضطرب برخوردار است؛ چرا که- همانگونه که پیش از این اشاره کردیم -، یقین ثبات فکر و اندیشه است و از این‌رو وَهم را در آن هیچ تصرّفی نیست؛ بر این اساس می‌‌توان گفت که مراد از نفس مطمئنّه، قلبی است که به مرحله یقین رسیده و اضطرابها و خواطر وهمی را به حریم آن راهی نمانده است. چنین نفسی تنها به دست خداوند متعال است و شرور شیطان‌های جنّی و انسی به آن ضرری نخواهد رساند[۳۵].
  9. صدر : خداوند متعال فرموده است: ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۳۶]. نیز در همین کتاب حیات‌بخش می‌‌فرماید: ﴿قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي * يَفْقَهُوا قَوْلِي[۳۷]. شاید روح را به آن جهت "صدر" نامیده‌اند، که صدر: سینه. محلّ قلب است؛ از این‌رو به گونه مجاز، روح واقع در قلب را به اعتبار محلّ آن صدر خوانده‌اند. آیه شریفه: ﴿فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ[۳۸] که بعد از عبارت مبارک: ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ[۳۹] وارد شده است، می‌‌تواند قرینه‌ای بر درستی این سخن باشد. هرچند این سخن چندان برخوردار از صحّت نمی‌نماید. چه چشم و عقل و خیال و... در شمار آلات و وسائلی است که روح، امور خود را بوسیله آنها تدبیر می‌‌نماید؛ هم ازینروست که در لغت عرب، از شرح صدر و سعه صدر سخن گفته می‌‌شود، امّا هیچگاه عبارت شرح قلب یا سعه عقل به کار برده نمی‌شود؛ از این‌رو نمی‌توان روح را هم‌معنای صدر و قلب دانست[۴۰].
  10. نفس : در ذکر حکیم وارد شده است: ﴿وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ[۴۱]. و نیز آمده است: ﴿رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ[۴۲]. در وجه نامگذاریِ روح به "نفس"، می‌‌توان گفت که از آنجا که از سوئی نفس، واقعیّت و حقیقت هر چیز است، و از سوئی دیگر، حقیقت انسان همان روح اوست که بدون او انسانیّت انسان متحقّق نمی‌شود، می‌‌توان روح او را نفس او خواند؛ از همین روست که حکیمان بر آن رفته‌اند که: "حقیقت هر شیء، به صورت آن و نه به مادّة او تحقّق می‌‌یابد؛ انسانیّت انسان نیز تنها به واسطه روح اوست که پدید می‌‌آید[۴۳].

اسامی روح ظلمانی در قرآن

  1. نفسی که از شیطان الهام می‌‌پذیرد : آیه شریفه: ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ[۴۴]،‌بوضوح این نفس را تابع الهام شیطان خوانده است. در روایات خاندان عصمت(ع) نیز آمده است: "در قلب هر انسان مؤمنی دو گوش وجود دارد، گوشی که وسوسه گر پلید در آن می‌‌دمد، و گوشی دیگر که فرشته الهی در آن الهام می‌‌نماید" [۴۵]. پس از این، شماری از دیگر روایات وارد شده در این مطلب، ذکر خواهد شد[۴۶].
  2. نفسی که زشتی‌ها را زیبا می‌‌نمایاند، و انسان را نسبت به انجام اعمال ناشایست سرزنش نمی‌کند. در قرآن کریم آمده است: ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۴۷]. نیز خداوند متعال می‌‌فرماید: ﴿فَإِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ[۴۸]؛ و باز می‌‌فرماید: ﴿وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ[۴۹][۵۰].
  3. نفس لجوج : به این آیات الهی بنگرید: ﴿كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا[۵۱]؛ ﴿أَمَّنْ هَذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ[۵۲][۵۳].
  4. نفس شیطانی : خداوند - جلَّ وعلا ! فرموده است: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۵۴]؛ نیز می‌‌فرماید: ﴿وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ[۵۵]؛ و باز می‌‌فرماید: ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا[۵۶]. این معنی، مبتنی بر آن است که مراد از شیطان در این آیات، شیاطین انسی است، که در زمان پیامبران همواره در پی منحرف نمودن آنان از مسیر وحی بوده‌اند. این معنی در آیه نخست ظهور بیشتری دارد؛ بلکه تنها معنائی است که می‌‌توان از آن آیه استفاده نمود[۵۷].
  5. نفس مکّار حیلت‌گر: در قرآن کریم آمده است: ﴿وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ[۵۸]. و نیز آمده است: ﴿وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا[۵۹]؛ و نیز: ﴿يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ[۶۰]. بر همین اساس است که چون از امام صادق(ع) درباره نفس معاویه - که سخت مکّار و حیله‌گر بود – سؤال شد، فرمودند: "نفس او، همان نفس حیله گر و شیطنت‌آمیز بود"[۶۱].
  6. نفس مغشوش و ناخالص: در آیه شریفه وارد شده است: ﴿كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۶۲]؛ و باز آمده است: ﴿فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ[۶۳]؛ و نیز : ﴿إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا[۶۴][۶۵].
  7. نفسی که مهر شده تا حقیقت را در نیابد؛ نفس غافل خداوند متعال می‌فرماید: ﴿كَذَلِكَ نَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ[۶۶]؛ و می‌فرماید: ﴿كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ[۶۷]؛ و باز می‌فرماید: ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ[۶۸]؛ و نیز: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۶۹][۷۰].
  8. نفس مضطرب غیر مطمئن : خدای دانا فرموده است: ﴿لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ[۷۱]؛ و فرموده است: ﴿وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ[۷۲]؛ و نیز: ﴿وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ[۷۳][۷۴].
  9. نفسی که فراخی لازم برای گنجایش حقیقت را از دست داده است: در قرآن کریم آمده است: ﴿فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ[۷۵]؛ و نیز وارد شده است: ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ[۷۶][۷۷].
  10. نفسی که به ناشایستی و پلیدی فرا می‌‌خواند : در شمار آیات کتاب مبارک، آمده است: ﴿نَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي[۷۸][۷۹].

ارزش والای تفکر و اندیشه‌ورزی

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. « تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ»؛ بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۳۲۷.
  2. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۱.
  3. «اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید سپس نسل او را از چکیده آبی خوارمایه پدید آورد سپس او را باندام برآورد و از روح خویش در او دمید و برایتان گوش و چشمان و دل‌ها را پدیدار کرد، (امّا) اندک سپاس می‌گزارید» سوره سجده، آیه ۷-۹.
  4. «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.
  5. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۲.
  6. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۲-۳۵۳.
  7. و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه ۷-۸.
  8. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۳.
  9. «نه، سوگند به روز رستخیز نه، و سوگند به روان سرزنشگر» سوره قیامه، آیه ۱-۲.
  10. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۴.
  11. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  12. « و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۷-۸.
  13. «و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ می‌گویند: خداوند.» سوره لقمان، آیه ۲۵؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹.
  14. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۴-۳۵۵.
  15. «از تو درباره روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
  16. «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.
  17. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۵.
  18. «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲.
  19. «باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
  20. «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
  21. «و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمی‌ورزند برقرار می‌دارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.
  22. «و می‌گویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز می‌بودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.
  23. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۵-۳۵۶.
  24. «به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
  25. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۶-۳۵۷.
  26. «روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمی‌رسانند * جز آن کس که دلی بی‌آلایش نزد خداوند آورد » سوره شعراء، آیه ۸۸-۸۹.
  27. «بی‌گمان در این، یادکردی است برای آنکه دلی دارد یا (به سخن) گوش می‌سپارد» سوره ق، آیه ۳۷.
  28. «بدین‌گونه خداوند بر دل هر خویش‌بین گردنکشی مهر می‌نهد» سوره غافر، آیه ۳۵.
  29. «و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود» سوره انفال، آیه ۲۴.
  30. «خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود» سوره انفال، آیه ۲۴.
  31. «و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است» سوره انسان، آیه ۳۰.
  32. « قَلْبُ الْمُؤْمِنِ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَنِ يُقَلِّبُهُ كَيْفَ یَشَاءَ»؛ مرآة العقول، ج ۱۰ ، ص ۳۹۳ و ۳۹۴.
  33. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۷-۳۵۸.
  34. «ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!؛ سوره فجر، آیه ۲۷-۲۸.
  35. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۹.
  36. «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
  37. «(موسی) گفت: پروردگارا! سینه‌ام را گشایش بخش * و کارم را برای من آسان کن * و گرهی از زبانم بگشای * تا سخنم را دریابند» سوره طه، آیه ۲۵-۲۸.
  38. «بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند!» سوره زمر، آیه ۲۲.
  39. «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است» سوره زمر، آیه ۲۲.
  40. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۹-۳۶۰.
  41. «و پروردگارت را در دل خود به لابه و ترس و بی‌بانگ بلند در گفتار، سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها یاد کن و از غافلان مباش!» سوره اعراف، آیه ۲۰۵.
  42. «پروردگارتان به آنچه در درون شماست داناتر است» سوره اسراء، آیه ۲۵.
  43. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۰.
  44. «و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
  45. « مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِي جَوْفِهِ أُذُنٌ يَنْفُثُ فِيهَا الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ وَ أُذُنٌ يَنْفُثُ فِيهَا الْمَلَكُ »؛ اصول کافی،‌ج۲، ص۲۶۷.
  46. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۱.
  47. «بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ * آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۳-۱۰۴.
  48. «و بی‌گمان تو، به مردگان نمی‌شنوانی و به ناشنوایان (نیز) هنگامی که پشت‌کنان رو بگردانند فراخوان (خود) را نمی‌شنوانی» سوره روم، آیه ۵۲.
  49. «و می‌گویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز می‌بودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.
  50. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۲.
  51. «هرگز! که او با آیات ما ستیزه‌گر است» سوره مدثر، آیه ۱۶.
  52. «یا کیست آنکه اگر (خداوند) روزی دادن خویش را باز دارد، روزیتان دهد؟ (هیچ کس) بلکه آنان در تجاوز و رمیدگی پای فشردند» سوره ملک، آیه ۲۱.
  53. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۲.
  54. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.
  55. «و برای آنانکه از یاد (خداوند) بخشنده دل بگردانند شیطانی می‌گماریم که همنشین آنها خواهد بود» سوره زخرف، آیه ۳۶.
  56. «و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) می‌گزد؛ می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم! * ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم! * به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۷-۲۹.
  57. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۳-۳۶۴.
  58. «و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.
  59. «و نیرنگی بزرگ باختند» سوره نوح، آیه ۲۲.
  60. «با خداوند و با کسانی که ایمان دارند فریب می‌ورزند در حالی که جز خود را نمی‌فریبند و در نمی‌یابند» سوره بقره، آیه ۹.
  61. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۳-۳۶۴.
  62. «نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.
  63. «و چون (از حق) بگشتند خدا دل‌هایشان را بگردانید» سوره صف، آیه ۵.
  64. «ما بر دل‌های آنان پرده‌هایی افکنده‌ایم تا آن (پیام آسمانی) را درنیابند و در گوش‌هاشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم)» سوره کهف، آیه ۵۷.
  65. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۴.
  66. «بدین‌گونه بر دل تجاوزگران مهر می‌نهیم» سوره یونس، آیه ۷۴.
  67. «بدین‌گونه خداوند بر دل هر خویش‌بین گردنکشی مهر می‌نهد» سوره غافر، آیه ۳۵.
  68. «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
  69. «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  70. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۵.
  71. «همواره بنیانی که بنا نهاده‌اند مایه تردید در دل‌های آنان است» سوره توبه، آیه ۱۱۰.
  72. «و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش می‌افتاد یا زمین با آن پاره پاره می‌شد یا با آن مردگان به سخن آورده می‌شدند (باز ایمان نمی‌آوردند و کار ایمانشان با شما نیست)؛ بلکه تمام کارها از آن خداوند است؛ آیا مؤمنان درنیافته‌اند که اگر خداوند بخواهد همه م» سوره رعد، آیه ۳۱.
  73. «پاک آیینان برای خداوند باشید، نه شرک‌ورزان به او و هر کس به خداوند شرک ورزد چنان است که از آسمان فرو افتد و پرندگان او را بربایند یا باد او را به جایی دور اندازد» سوره حج، آیه ۳۱.
  74. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۵-۳۶۶.
  75. «خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.
  76. «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
  77. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۶.
  78. «و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.
  79. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۶.
  80. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  81. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۹-۳۷۰.