وجوب عدل

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۴۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ضرورت امامت است. "ضرورت امامت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ضرورت امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

وجوب عدل یکی از ادله عقلی بر ضرورت وجود امام

  1. یکی از احکام بدیهی عقل عملی وجوب عدل است. عقل عملی هر انسان سالمی به روشنی گواهی می‌دهد که عدل واجب، و ظلم و ستم قبیح و وجوب عدل و قبح ظلم در رفتار فردی معلوم و در رفتار و زندگی اجتماعی به طریق اولی است؛ زیرا ظلم در زندگی اجتماعی به معنای ظلم مضاعف است؛ چرا‌که به نسبت افراد جامعه تراکم یافته و افزون‌تر می‌گردد.
  2. برقراری عدل و جلوگیری از ظلم اجتماعی بدون برقراری حکومت و قدرتی که مانع از ظلم و ستم افراد بر یکدیگر شود، و چنانچه رفتاری ظالمانه از کسی سرزد و حق کسی به وسیلۀ ظالم ستمگری پایمال شد حق مظلوم را از ظالم بستاند، میسّر و ممکن نیست.

تأیید آیات قرآنی

آیات قرآن کریم بر امر به وجوب اقامه عدل یا وجوب عمل به عدل دلالت دارند. این آیات با چندین تعبیر و لفظ، امر به عدل می‌کنند که در اینجا به چهار دسته از آنها اشاره می شود. البته استدلال به این آیات نیز دارای دو تقریب است:

تقریب اول

این تقریب با ضمیمه کردن یک مقدمه استدلال شکل می‌گیرد:

عمل به عدل متوقف بر وجود امام یا نایب امام و اقامه حکومت است. این آیات دلالت می‌کند بر وجوب عمل به عدل. نتیجه اینکه وجود امام یا نایب امام ضروری و اقامه حکومت عدل الهی (حکومت اسلامی) واجب است. بنابراین طبق این تقریب، وجوب اقامه حکومت اسلامی از باب مقدمه واجب است.

تقریب دوم

این تقریب نیاز به ضم مقدمه ندارد:

این آیات دلالت می‌کنند بر وجوب عدل. تأسیس حکومت عدل اسلامی توسط امام یا نایب امام،‌ بارزترین مصداق عدل است. بنابراین، وجود امام یا نایب امام و اقامه حکومت عدل اسلامی واجب است. بنابراین تأسیس حکومت اسلامی، نه از باب مقدمیت، بلکه از باب وجوب عدل، واجب است. یعنی خود اقامه حکومت عدل اسلامی، مصداق عدل است. تعبیر بهتر، تأسیس و اقامه حکومت عدل اسلامی‌، فی نفسه یک عمل است. عمل هم متصف به عدل و ظلم می‌شود. عمل اقامه حکومت اسلامی، عدل است یا ظلم؟ واضح است که عدل است. بنابراین، ‌نفس اقامه حکومت عدل، یک عمل عادلانه و بنابراین مصداق عدل است.

آیات دال بر وجوب عدل و اقامه حکومت عادلانه

آیات دال بر وجوب اقامه حکومت عدل، به لحاظ الفاظ به کار رفته در آنها به چهار دسته تقسیم می‌شوند:

نخست: آیاتی که با لفظ «امر به عدل» دال بر وجوب عدل هستند

  • آیه ۹۰ سوره نحل: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى[۱]. آیه شریفه، امر به عدل فرموده است. در اصول، ثابت شده است که امر، هم از لحاظ صیغه و هم از لحاظ ماده دلالت بر وجوب می‌کند.
  • آیه ۸ سوره مائده: ﴿وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى[۲] دشمنی و خصومت با قومی، شما را دچار بی‌عدالتی نکند. (شَنَآنُ یعنی کینه و دشمنی) عدل بورزید که به تقوی نزدیک‌تر است. هم «اعْدِلُواْ» امر به عدل است و دلالت بر وجوب عدل می‌کند و هم تعبیر «لاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ» به این تعبیر که «لاَ يَجْرِمَنَّكُمْ» دلالت می‌کند که «عدم العدل» جرم است، ذنب است. در نتیجه عدل واجب است. نفیِ نفی است که می‌شود اثبات. بی گمان، تقوا نتیجه عدل است. یعنی نسبتشان نسبت اسم مصدر به مصدر است. تقوا به منزله اسم مصدر است و عدل به منزله مصدر.
  • آیه ۱۳۵ سوره نساء: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۳]. ﴿فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى یعنی اینکه اتباع هوا نکنید که مانع عدل شود. تبعیت از هوا که مانع عدل می‌شود را انجام ندهید. نهی از انجام عملی که شما را از عدل باز می‌دارد، یعنی وجوب عدل، یعنی عدل را انجام دهید.
  • آیه ۵۸ سوره نساء: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ[۴]. این آیه در خصوص حکم به عدل است و اطلاق آیات سابق را ندارد. می‌فرماید حکم به عدل واجب است. در مسئله تأسیس حکومت و اقامه عدل می‌تواند مورد استدلال قرار گیرد؛ زیرا نفس اقامه حکومت، مصداق حکم به عدل است. وجوب عدل در حکم یعنی وجوب عدل در حاکمیت. اگر حکم را به معنای قضاوت محدود نکنیم و معنای عام حکم و مطلق حکم مدنظر باشد. به قرینه صدر این آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا. امانت در این دسته از آیات نظیر همین آیه و آیه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ[۵] و آیه ﴿لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۶] به معنای امانتِ حکم و ملک و سلطان است. هم از روایات اهل سنت و هم از روایات شیعه قرائن و دلایلی بر این مطلب اقامه شده است. امانت حکومت، امانت ملک رابه اهلش بسپارید. ﴿وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ: بعد از اینکه امانت حکومت را به اهلش سپردید اگر حکم کردید؛ حکومت برپا کردید، ‌به عدل حکم کنید.

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع امامت

پانویس

  1. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند» سوره نحل، آیه 90.
  2. «و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است» سوره مائده، آیه 8.
  3. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا(ی نفس) پیروی نکنید که به یک سو‌گرایید. اگر به انحراف‌گرایید یا روی‌برتابید بی‌گمان خدا به آنچه می‌کنید، آگاه است» سوره نساء، آیه 135.
  4. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید» سوره نساء، آیه 58.
  5. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم» سوره احزاب، آیه 72.
  6. «به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه 27.

منبع