نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۱ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۳۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۱ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۳۶ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عکاظ (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
اعراب علاوه بر تجارت کالا به سرزمینهای دیگر، برای تأمین نیازهای داخلی، اجتماعات و بازارگاههایی را بر پا کرده بودند که قبایل مختلف عرب و حتی غیر عرب، در آن به داد و ستد میپرداختند؛ از جمله مهمترین این بازارها، عکاظ بود. ریشه عربی این کلمه، از عَکَظَ یَعکِظ عُکاظاً است. ابن منظور در شرح آن میگوید: فيعكظ بعضهم بالفخار ای یَدَعَك[۱]؛ عکاظ را عکاظ میگفتند؛ چون عرب در آن جمع میشدند و به دیگران تفاخر میکردند[۲].
این بازار در بالای نجد و نزدیک عرفات[۳]، بین منطقه نخله و طائف[۴]، در دشتی وسیع با عرضی بیشتر از ده میل[۵] واقع شده بود. بازارعکاظ در یکی از مراحل صنعا قرار داشت[۶] و فاصلهاش تا مکه سه روز و تا طائف، یک روز راه بود[۷]. عکاظ، تابع طائف به شمار میآمد[۸] و گفته شده است از آن ثقیف و قیس بن عیلان بود [۹].
عکاظ تمام مشخصات یک بازار بزرگ را دارا بود. در بین عرب جاهلی، عادت بر این بود که بازار مشترک قبایل، در زمینی هموار و در حد امکان، وسیع واقع شود. قرار داشتن در محل تلاقی راههای اصلی و دیده شدن از راه دور، از شروط دیگر یک بازار بزرگ، برشمرده میشد و همه این شروط در بازار عکاظ فراهم آمده بود [۱۰]؛ از این رو به عنوان بزرگترین بازار جاهلیشهرت یافت[۱۱].
چون موسم حج در ماه ذیالحجه فرا میرسید. مردم برای حضور در حج بیرون میآمدند، روز اول ذیالقعده در بازار عکاظ حاضر میشدند و بیست شب آنجا اقامت میکردند[۱۲].بازارعکاظ بر پا میشد و مردم با چهرههای نقابدار[۱۳] آنان در کنار کالاها و محصولات خود و اطراف رهبرشان در خیمههای خویش سکونت میکردند. حاضران در منازلی که هر قبیله برای خود بنا میکرد، وارد میشدند و به خرید و فروش میپرداختند[۱۴]. افراد قبایل برای خرید و فروش کالاها، با یکدیگر اجتماع میکردند و چون آن بیست روز سپری میشد، به بازار مجنه[۱۵] و ذیالمجاز میرفتند[۱۶]. سپس برای انجام مراسم حج، راهی مکه میشدند.
جاذبه و شهرت بزرگترین بازار عرب، علاوه بر قبایل شمال و جنوب عرب و همچنین قبائل نجد، اعراب دیگر سرزمینها را نیز برای تجارت به آنجا میکشاند. اعرابحجاز، شام، بادیه، بحرین، یمامه و یمن به این بازار میآمدند و به تجارت میپرداختند[۱۷].بازار جذاب عکاظ، علاوه بر مردم عادی، پادشاهان و امیرانی را نیز به خود دیده بود که در پی یافتن گوهرها و مرواریدهای کمیاب، به آنجا پا نهاده بودند[۱۸].
گفته شده است که یکی از ملوکیمن، خود، شمشیری خوب و حلهای در خور را همراه مَرکبی تیز رو، به بازار عکاظ برد تا بفروشد[۱۹]. نعمان بن منذر - حاکم مشهور حیره - از جمله کسانی است که هر ساله کاروانی تجاری، حامل عطریات، پارچههای زیبا و گوهرهای گرانبها را برای فروش به عکاظ میفرستاد[۲۰].
در بازار عکاظ که بازاری بزرگ برای همه اهل جزیره به شمار میآمد، از هر سرزمینی کالاهای تجاری و صنعتی به این بازار آورده میشد؛ شراب از هجر، عراق، غزه و بصره؛ روغن از بادیهها؛ پشمهای شتر و گوسفند از یمن؛ پارچههای حریر، روغن، کشمش و سلاح از شام و نیز انواع عطرها و سلاحهای جنگی از مناطق دیگر، در این بازار عرضه میشد[۲۱]. همچنین اشیای دیگری را که در بازارهای عرب وجود نداشت از ایران، روم و بسیاری از کشورهای به آنجا میآوردند[۲۲]. همچنین بازارهای بردهفروشی از هر نژاد در آن تشکیل میشد[۲۳]. از بردگان سیاه حبشی گرفته تا سپیداندامان رومی، کنیزکان هندی، مصری و ایرانی و زنان آسیای میانه عرضه و به فروش میرسیدند[۲۴][۲۵].
بازارها در شبه جزیره عربستان، در واقع اماکنی عبادی بودند که به علت شأنحرممکه، از تقدس و احترام بسیاری برخوردار بودند[۲۶]. بازارها، جزئی از حرم، به شمار میآمدند؛ به گونهای که بازاری مثل عکاظ، از موسمهای حجاز بود[۲۷]. در نظر اکثر حجاج، موسم مترادف کلمه "مناسک" بود[۲۸]؛ از این رو قبایلقریش و دیگر قبایل، همواره بر این امر تأکید میورزیدند که در بازارهای عکاظ، مجنه و ذیالمجاز فقط با لباساحرام، شرکت کنید[۲۹]. به علت همین قداست، جان و مالمردم از آغاز موسم تا پایان بازار، در امان بود و هیچ خونی ریخته نمیشد[۳۰]. در عکاظ، صخرههایی به عنوان انصاب و حرم بود که مردم، گرد آن، طواف و حج انجام میدادند[۳۱][۳۲].
علاوه بر شأن تجاری و دینی، جنبههای سیاسی و اجتماعی این بازار نیز در خور توجه است. عکاظ همچون کنگره بزرگ اعراب بود که مستمند و غنی، قوی و ضعیف، بازرگان و هنرمند و... در آن گرد هم میشدند و درباره اختلافات، کشمکشها و دیگر امور خود، گفت و شنود میکردند و نظر میدادند[۳۳].
پیمان نامههای قبایل و رد و بدل[۳۴]اسیران و خونبهای مقتولان در آنجا انجام میشد[۳۵]؛ همچنین این بازار، فرصتی برای ناتوانان فراهم میآورد تا برای ایستادگی در برابر راهزنان از دیگران کمک بگیرند[۳۶]. در عکاظ، قبایل به همگان اعلان میکردند از گناه و بدکاریدست برداشتهاند[۳۷] و از افراد مفسد و فتنهجوی قبایل خود، تبری میجستند و آنها را از خود، جدا میکردند؛ همچنان که خزاعه در همین بازار از ابن حُدادیه - شاعر جاهلی خود -تبری میجستند و وی را از خود راندند[۳۸].
بازار عکاظ عرصه جلوهگری شعرا و خطبای بنام عرب جاهلی نیز بود. همه علوم، تواریخ و حکمتهای اعراب در شعرشان منعکس میشده است و بزرگان و رؤسای قبایل نیز شیفتگی خاصی به آن نشان میدادهاند [۴۶]. اعرابجاهلی، شاعران خود را در بازارهایی که بر پا میکردند، حاضر میساختند[۴۷] تا قبایل و اقوام دیگر، اشعارشان را بشنوند. این اشعار، غالباً در ذکر مناقب پدرانشان و احساسغرور نسبت به جنگها و پیروزیهای گذشتهشان بود[۴۸]. هر یک از این شاعران، شعر خود را بر بزرگان و فحول بیان و صاحبان بصیرت، عرضه میداشت تا بافت و سبک شعریشان، باز شناخته شود، بعد بهترین اشعارشان را بر ارکان بیتالله الحرام - که جایگاه حجگزاری بود - میآویختند[۴۹]. از جمله این شعرای نامی، نابغه زبیانی است. او اهل حجاز بود و خیمهای سرخ در بازار عکاظ بر پا میکرد و شعرای بزرگی چون اعشی، حسان و خنساء، اشعارشان را نزد او میآوردند[۵۰]. عوف بن محلِم شیبانی هم از دیگر شاعرانی است که در عکاظ، خیمه بر پا میکرد[۵۱].
ضمن اینکه حضور زنان شاعرهای چون هند بنتالخُس را در این مجمع ادبی و قرائت اشعارشان را نباید از نظر دور داشت[۵۲].
↑زمان وقوع جنگهای فجار و نیز زمانی که هشام بن مغیره، از بزرگان قریش، در مکه وفات کرد و باعث تعطیلی سه ساله عکاظ گردید (ازرقی، محمد بن عبد الله؛ اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۳)، از جمله سالهایی بود که عکاظ بر پا نشد. همچنین احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۲.